محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826656428
اسلام هراسي؛ رؤياي بازي برد-برد نظام سلطه عليه اسلام
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اسلام هراسي؛ رؤياي بازي برد-برد نظام سلطه عليه اسلام نظام سلطه سعي دارد در موج سوم اسلام هراسي با ايجاد انفعال در مسلمانان نسبت به اهانتهاي مكرر به مقدسات اسلامي و يا ايجاد واكنشهاي غير معقول بازي برد-برد براي خود طراحي و اجرا كند. با چاپ مجدد كاريكاتورهاي موهن عليه پيامبر اعظم (ص)، اظهارات موهنانه «رود پارسلي» كشيش يكي از كليساهاي بزرگ امريكا و حامي جان «مككين» نامزد جمهوري خواهان عليه ذات اقدس الهي و مقدسات اسلامي، پخش ويژه برنامهاي از سوي شبكه امريكايي فاكس نيوز مبني بر بزرگ نمايي خطر اسلام و دست داشتن مسلمانان در انفجارهاي لندن و اسپانيا و همچنين ساخت فيلم ضد قرآني فتنه (Fitna) ساخته گريت وليدرز هلندي، فاز جديدي از موج سوم اسلام هراسي و اسلام ستيزي بر منصهي ظهور رسيده است. در اين راستا براي تحليل و بررسي سناريوي نظام سلطه و اهداف پيدا و پنهان آن، ابتدا ميبايست به چرائي شكل گيري دو راهبرد اسلام هراسي (Islamo phobia) و اسلام ستيزي (Anti Islamism)پرداخت. * موج اول اسلام هراسي و اسلام ستيزي اگر چه اسلام هراسي و اسلام ستيزي پديدهي تازهاي در غرب نيست و تقريبا ريشه در تاريخ اروپا و به ويژه جنگهاي صليبي دارد اما امواج جديد اسلام هراسي و اسلام ستيزي، پروژهاي كاملا هدفمند و طراحي شده از سوي صهيونيسم بين الملل ميباشد كه با بهرهگيري از ابزارهاي متنوع و تاكتيكهاي پيچيده به صورت پر دامنهاي در حال اجرا است. موج اول اين پروژه به صورت مشخص از اواخر دههي 80 ميليادي آغاز شده است و چرائي عملياتي شدن اسلام هراسي و اسلام ستيزي نيز به پيروزي انقلاب اسلامي و تحولات گستردهي منبعث از آن در جهان اسلام و مناسبات بين المللي باز ميگردد. پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، باعث به وجود آمدن و ظهور خود آگاهي ديني در ميان مسلمانان و بازيابي هويت اسلامي گرديد و اين مهم نيز گفتمان بيداري اسلامي را به منصهي ظهور رسانيد و گفتمان بيداري اسلامي تدريجا به گفتمان مسلط جهان اسلام تبديل گرديد. دامنه تحولات منبعث از انقلاب اسلامي تنها محدود به جهان اسلام نگرديد و خيلي سريع مناسبات بين المللي را نيز تحت تاثير خود قرار داد. تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران دو عنصر مسلط بر سرشت مناسبات بين المللي حاكم بود؛ عنصر قدرت و ايدئولوژي سياسي سوسياليسم و ليراليسم اما انقلاب اسلامي، عناصر و معادلات جديدي را وارد عرصهي مناسبات بين المللي كرد. اين عناصر و معادلات عبارت بودند از هويت فرهنگي و ديني و ايدئولوژي اسلامي. برآيند وارد شدن مولفههاي جديد در مناسبات بين المللي، شكل جديدي از قواعد بازي را در محيط بين المللي بوجود آورد كه در نتيجه بازي يكجانبه و يكطرفه سلطه گر و سلطه پذير را تا حدود زيادي تحت تاثير قرار داد و ظهور بازيگران سلطه ناپذير و مستقل را به ارمغان آورد. روند موصوف از يك سو و گسترش مهاجرت گسترده مسلمانان به اروپا و امريكا و مقاومت آنان در برابر هضم شدن در هنجارها و فرهنگ غربي و همچنين تاكيد و تقيد مسلمانان به اعمال ديني و رشد اسلام گرايي در بين اروپائيان غربيها را به هراس انداخت و آنان را به چارهجويي واداشت از اين رو غرب در صدد بر آمد تا با تكيه بر راهبرد اسلام هراسي، از يك طرف تحولات ذكر شده را مهار كند و از طرف ديگر و به زعم خود مهمترين مانع جدي بر سر راه جهاني سازي و استيلاي فرهنگ، سياست و اقتصاد غرب را بدين ترتيب از سر راه بردارد. اين مانع از منظر غربيها همان خود آگاهي مسلمانان، بازيابي هويت ديني و شكل گيري بيداري اسلامي بود. * انتشار كتاب آيات شيطاني در راستاي موج اول اسلام هراسي بنابراين موج اول اسلامي هراسي همزمان با شكل گيري موج اول بيداري اسلامي در دهه 80 ميليادي به عنوان يك راهبرد مهم در دستور كار نظام سلطه و رسانههاي وابسته به آن قرار گرفت كه در اين ارتباط ميتوان به انتشار كتاب موهن آيات شيطاني توسط سلمان رشدي اشاره كرد. با فروپاشي بلوك شرق و شوروي سابق در آغاز دههي 90 ميليادي و خلاء بيگانه هراسي و محاصره انديشي متداول عوام در غرب، راهبرد اسلامي هراسي به صورتي جديتر مورد اهتمام و توجه بازيگران سلطه گر قرار گرفت. در همين راستا مراكز تصميم ساز وابسته به لابي صهيونيسم بين الملل سعي كردند براي پر كردن خلاء بيگانه هراسي و محاصره انديشي، خطر اسلام را جايگزين خطر كمونيسم نمايند. از اين رو و در فاز جديد، راهبرد اسلام هراسي را از مجاري صرف تبليغاتي خارج كرده و به آن زير ساخت به اصطلاح علمي و فرهنگي دادند. در اين رابطه و در سال 1992 تئوري برخورد تمدنها از سوي ساموئل هانتينگتون مطرح گرديد. هانتينگون در تئوري برخورد تمدن ها تصريح كرد كه خطوط گسل بين تمدنها مرزهاي درگيري آينده است و تمدن اسلامي بزرگترين تهديد براي تمدن غرب محسوب خواهد شد. در واقع مراكز تصميم ساز با اين تئوري پردازي در صدد القاء اين مفهوم بودند كه مرزهاي جهان اسلام خونين است. متعاقب ايجاد زير ساخت به اصطلاح علمي و فرهنگي براي راهبرد اسلام هراسي، اسلام ستيزي نيز به موازات آن در دستور كار غرب و رسانههاي وابسته به نظام سلطه قرار گرفت. ارائه تصوير غير واقعي و مخدوش از اسلام و آموزههاي آن، فاز ديگري از موج اول راهبردهاي اسلام هراسي و اسلام ستيزي بود. عملياتي شدن اين فاز ذهنيت افكار عمومي غرب را به سمت برداشتن يك جانبه و غير واقعي از اسلام سوق ميداد. القاء اين مفاهيم كه قوانين اسلامي ناقض حقوق بشر است. اسلام ديني خشونت طلب و مروج عصبيت است، دين اسلام بنيادگرا و مخالف علم و پيشرفت ميباشد، اسلام مولد انديشهي تروريسم است و ... بخشي از فاز جديد اسلام هراسي و اسلام ستيزي در موج اول را شامل ميشود. * موج دوم اسلام هراسي و اسلام ستيزي دومين موج اسلام هراسي و اسلام ستيزي پس از حادثه 11 سپتامبر و انفجارهاي نيويورك و واشنگتن عملياتي شد. در موج دوم، رسانههاي تحت كنترل نظام سلطه سعي كردند بنيان روابط جهان اسلام و غرب را دگرگون سازند، از اين رو به شدت و حدّت گستردهاي اين عبارت كه خطوط گسل تمدني بين اسلام و غرب فعال شده است را القا ميكردند. دو روز پس از انفجارهاي 11 سپتامبر، روزنامه هرالدتريبون در مقالهاي به قلم جان وينكور نوشت كه اين حوادث برخورد تمدنهاي اسلامي و غرب را آشكار ساخته است. موج دوم اسلام هراسي و اسلام ستيزي توسط امپراتوريهاي خبري و رسانهاي نظام سلطه آنچنان ساماندهي شد كه نخست وزير وقت ايتاليا در اظهاراتي نسنجيده تمدن غرب را اصيلتر از تمدن اسلامي خواند و مسلمانان را به علت آنچه او فرودستي ميناميد مورد تحقير قرار داد. در ادامه اين روند، فوكوياما يك ماه پس از حادثهي 11 سپتامبر در مصاحبهاي با روزنامه گاردين تاكيد كرد كه اسلام تنها نظام فرهنگي است كه مدرنيتهي غربي را تهديد ميكند. او تصريح كرد كه كه امريكا ميتواند براي شكستن مقاومت كشورهاي اسلامي در برابر مدرنيته از توان نظامي خود استعفا كند. در همين رابطه ويليام كوهن وزير دفاع اسبق امريكا و از استراتژيستهاي برجسته اين كشور اعلام داشت جنگ امريكا و متحدانش با اسلام، جنگ چهارم جهاني است و همچنين بوش رئيسجمهور امريكا نيز مدعي جنگ دوم صليبي گرديد. موج دوم اسلامهراسي و اسلامستيزي در غرب در وهلهي اول پديدهي عصبيت مسلمانان را گسترش داد و رفتارهايي عليه آنان در اشكال تبعيض، انزجار، اعمال خشونت و .. شكل گرفت، ثانيا موجب رونقبخشي بيشتر بيگانهستيزي و محاصره انديشي عوامانه در افكار عمومي غرب شد، ثالثا به غرب و به ويژه امريكا آزادي عمل بيشتري براي اسلام هراسي و اسلامستيزي اعطا كرد به گونهاي كه پنج كشور از هفت كشوري كه نامشان در فهرست وزارت خارجهي امريكا به عنوان حاميان تروريسم قرار گرفت، از كشورهاي اسلامي بودند و رابعا ساماندهي موج دوم اسلام هراسي و اسلامستيزي اين امكان را براي امريكا و كشورهاي كه داراي فرهنگ مشترك انگلوساكسني بودند فراهم ساخت تا رويكردي سختافزارانه و ميليتاريستي را در دستور كار خود قرار دهند. در راستاي تئوريزه كردن لزوم رويكرد سختافزاري و نظامي در موج دوم اسلام هراسي و اسلامستيزي رود پارسلي از كشيشان مروج صهيونيست مسيحي با انتشار كتابي به نام «بيش از اين نبايد سكوت كرد» مدعي شد كه خدا به امريكا ماموريت داده كه اسلام را شكست دهد. وي همچنين در كتاب خود نوشت كه اين يك حقيقت است كه امريكا تا حدودي با هدف ويراني اين دين غلط تاسيس شده است. * موج سوم اسلام هراسي و اسلامستيزي در پي ناكامي امريكا در عراق و شكست طرح خاورميانه بزرگ كه در واقع شكست رويكرد سختافزاري در راهبردهاي اسلام هراسي و اسلامستيزي بود و همچنين پيروزي گفتمان اصولگرايي در ايران در طي چند سال اخير موج دوم بيداري اسلامي در منطقه پديدار شد. اين موج كه با پيروزي اسلام گرايان و به قدرت رسيدن آنان در برخي از كشورهاي اسلامي و به ويژه پيروزي حزبالله در جنگ 33 روزه با رژيم صهيونيستي همراه بود نظام سلطه را وادار كرد تا موج سوم اسلام هراسي و اسلامستيزي را طراحي و اجرا نمايد. اين موج كه از سال 2005 و با چاپ كاريكاتورهاي موهن و اهانت آميز به ساحت مقدس پيامبر اعظم ص، توسط ناشران دانماركي طراحي و اجرا شده است، با پخش ويژه برنامهي شبكه امريكايي فاكس نيوز، ساخت فيلم ضد قراني «فايتنا» از سوي گريت ويلدرز هلندي كه داراي روابط بسيار نزديكي با ايهود باراك و اولمرت ميباشد و همچنين اظهارات موهنانهي رود پارسلي و چاپ مجدد كاريكاتورهاي اهانتآميز ، شكل و ابعاد جديدتري به خود گرفته است. موج سوم اسلامهراسي و اسلامستيزي، هتاكانهتر، گستردهتر و پيچيدهتر طراحي و اجرا ميشود و از تاكتيكهايي همچون "القاء و توهمسازي، تمسخر، تحقير، تحريف، تخريب " عليه مقدسات اسلامي، آموزههاي ديني و مسلمانان بهره گرفته ميشود. * اهداف پيدا و نهان سناريوي اسلامهراسي و اسلامستيزي: اسلامهراسي و اسلامستيزي در واقع ناظر بر طراحي بازي برد- برد از جانب نظام سلطه در برابر بيداري اسلامي ميباشد. بدين معنا كه بيحسي و بيتفاوتي مسلمانان در برابر تكرار اهانتها، از يك سو تلاشي خواهد بود براي پيشروي بيشتر در برابر بيداري اسلامي و تفوق فرهنگ غربي در مقابل خود آگاهي ديني و بازيابي هويت اسلامي مسلمانان و از سوي ديگر با واكنش غيرمعقول مسلمانان و يا به عبارتي با وادار كردن مسلمانان به اشتباه، القاء مظلوميت غرب و پيشبرد اهداف مورد نظر را رقم بزند. بخشي از اهداف پيدا و پنهان سناريوي اسلامهراسي و اسلامستيزي را ميتوان اينگونه برشماري كرد: 1- جلوگيري از مهاجرت مسلمانان به غرب و ايجاد مهاجرت معكوس مسلمانان: كشورهاي غربي روند مهاجرت مسلمانان به غرب را تهديدي براي رفاه اجتماعي خود تلقي ميكنند كه باعث اختصاص منابع و مشاغل به آنان ميگردد بر همين اساس ميكوشند با اتخاذ اسلامهراسي واسلامستيزي، عملا نه تنها از روند مهاجرت مسلمانان جلوگيري به عمل آورند، بلكه اين روند را معكوس نمايند. در همين رابطه ميتوان به انفجارهاي هفتم ژوئيه 2005 لندن اشاره كرد كه متعاقب آن اذيت و آزار مسلمانان باعث شد كه حدود 500 هزار مسلمان انگليس را ترك نمايند. 2- جلوگيري از رويكرد مردم غرب به اسلام: گسترش جمعيت مسلمانان از يك سو و رويكرد مردم غرب به اسلام و همچنين كاهش و يا بعضا منفي شدن نرخ رشد جمعيت در كشورهاي اروپايي، احساس نگراني عميقي را در نزد سردمداران غربي به وجود آورده است به گونهاي كه با انتشار برخي آمارها، پيشبيني كردهاند كه تا چند دههي آينده اروپا قارهاي مسلمان خواهد شد. از اين رو عملياتي شدن راهبردهاي اسلام هراسي و اسلامستيزي در نزد سياستگذاران اروپايي، در واقع ترفندي است براي مقابله و مهار روند موصوف. 3- ممانعت از روند واگرايي اروپا نسبت به امريكا: امريكا با بهرهگيري از القاء خطر كمونيسم، موفق شده بود در طول جنگ سرد، غرب را به عنوان متحد استراتژيك در كنار خود حفظ نمايد. با فروپاشي شوروي سابق و منتفي شدن خطر كمونيزم، روند واگرايي اروپا نسبت به سياستهاي امريكا تدريجا آغاز گرديد. ادامه اين روند امريكا را در مناسبات بينالملل و مهار چالشهاي پيش رو تنها وضعيت ميسازد. بر اساس اسلامهراسي و اسلامستيزي در واقع بازار بيگانه هراسي را به عنوان يك الزام براي حفظ وضع موجود و همراهي اروپا با سياستهاي امريكا فراهم ميسازد. 4- ايجاد تقابل مسيحيت با اسلام: سناريوي اسلامهراسي و اسلامستيزي از يك سو ممكن است مسلمانان را وادار به بازي كردن در زمين غربيها و رفتار اشتباه نمايد و از سوي ديگر باعث رويكردهاي منفي مانند خشونت، انزجار و اشاعه باورهاي نادرست عليه مسلمانان گردد كه در نهايت ميتواند منجر به تقابل بين مسيحيت و اسلام شود. طراحي مذكور بيش از پيش، نقش لابي صهيونيسم را در چرايي عملياتي شدن راهبردهاي اسلامهراسي و اسلامستيزي مشخص ميسازد. در اين راستا به نظر ميرسد لابي صهيونيسم و مسيحيان صهيونيست با ايجاد جنگ نرم صليبي در انگاره ايجاد زمينه براي تحقق نبرد آرماگدون ميباشد. 5- مهار جمهوري اسلامي ايران: از ديگر اهداف مورد نظر نظام سلطه در سناريوي اسلام هراسي و اسلامستيزي مهار جمهوري اسلامي ايران در ابعاد گوناگون ميباشد. در واقع اسلام هراسي واسلامستيزي در نزد طراحان سلطهگر مترادف با ايران هراسي و ايران ستيزي ميباشد. بر همين اساس مقامات امريكايي بارها ايران را محور شرارت و بانك مركزي تروريسم در منطقه و جهان معرفي كردهاند. از اين نظر راهبرد اسلام هراسي و اسلامستيزي در واقع ناظر بر تلاش براي مهار همه جانبه ايران از طريق انزواي جمهوري اسلامي در مناسبات بينالمللي، ايجاد اجماع و محدوديتهاي اقتصادي عليه ايران، ايجاد شكاف و تقابل بين جمهوري اسلامي و كشورهاي عربي منطقه ميباشد. 6- تداوم حضور نظامي و اشغالگري امريكا در منطقه: عملياتي شدن راهبرد اسلام هراسي و اسلامستيزي، حضور نظامي امريكا و متحدان او را در كشورهاي منطقه استمرار ميبخشد و باعث تداوم اشغالگري ميگردد. اين شرايط امكان تسلط امريكا بر منابع كشورها را فراهم ميسازد انرژي مورد نياز امريكا و متحدانش تامين ميگردد ضمن آنكه تداوم حضور نظامي امريكا در واقع متضمن ايجاد امنيت براي رژيم صهيونيستي نيز ميباشد. البته اهداف ديگري نيز براي اسلام هراسي و اسلامستيزي ميتوان متصور بود از جمله سرپوش گذاردن بر شكست امريكا در عراق و خاورميانه و شكست رژيم صهيونيستي در جنگ 33 روز و ... كه بر شماري آن فرصت و حوصله بيشتري را طلب ميكند. رضا سراج، كارشناس مسائل سياسي و استراتژيك
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 472]
-
گوناگون
پربازدیدترینها