لابي اسرائيل همه كاره سياست خارجي امريكا

واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
لابي اسرائيل همه كاره سياست خارجي امريكا

نويسندگان ديگري مانند جرج شولتز نيز در کتاب "بدترین دروغ: افسانه لابی اسرائیل" به ادعاهاي اين کتاب كه معتقد است بسياري از جهت گيري هاي سياست خارجي امريكا متأثر از لابي هاي صهيونيستي است، واكنش نشان دادند.متن زير گفتگوي خواندني وجاهت علی، نویسنده و رمان نویس پاکستانی با میرشایمر و والت نويسندگان كتاب لابي اسرائيل است. وجاهت علی در معرفي خود تأكيد كرده است كه یک مسلمان امريكایی است که نه تروریست است و نه قدیس بلکه یک نمایشنامه نویس، مقاله نویس و طنزنویس است که اولین نمایشنامه را درباره مسلمانان پاکستانی مقيم امريكا پس از 11 سپتامبر نوشته است:علی: قبل از هر چیز از دلایل نوشتن این کتاب برایمان توضیح دهید؟ والت: مسئله لابی اسرائیل یه یکی ازمعضلات سیاست خارجی امريكا و خاور میانه تبدیل شده است. این مسئله ای است که در امريكا کمتر به آن پرداخته شده است. مسئله لابی اسرائیل مانند فیلی است که در یک اتاق است اما کسی هم راضی به صحبت کردن در باره آن نیست یعنی آنقدر واضح است ولی کسی جرات نمی کند درباره آن صحبت کند. فکر می کنم این امر تأثیر بدی روی امريكا، دیگر کشورها و خود اسرائیل داشته است. به ويژه اينكه هیچ کس نمی تواند در خارج از این سیکل معیوب صحبت یا نوشته ای درباره آن داشته باشد و ما فکر کردیم که در اين شرايط بهتر است در این باره مطلبی بنویسیم.میرشایمر: علي رغم اينكه ممکن است از سوی طرفداران اسرائیل موجب شماتت قرار بگیریم اما حاضریم هزینه آن را بپردازیم و به واکنش های آن پاسخ دهیم.علی: بسيار خوب، اجازه بدهید که کمی به عمق موضوع برویم و آن را دقیق تر بررسی کنیم. من از شما این سؤال را دارم که این لابی متشكل از چه کسانی است و چرا ما باید نسبت به آنها نگراني داشته باشيم و از خود مراقبت کنیم؟والت: اين لابی یک سازمان تنها نیست بلکه ائتلافی از گروه های مختلف و اشخاصی است که فعالانه مشغول به کارند و کوشش می کنند سیاست خارجي امريکا را به سمتي سوق دهند که باعث نزدیکی هر چه بیشتر امريكا و اسرائیل شود. این گروه ها شامل گروه های برجسته و با نفوذ امريكایی های یهودی هستند که آیپک، گروه ضد توهین و افترا و کنفرانس نمایندگان اصلی سازمان های یهودی را در بر می گيرند. همچنین گروه های غیر یهودی مثل جامعه مسیحیان آنجلیست و اتحادیه مسیحیان برای اسرائیل نیز جزء آنان هستند.میرشایمر: امريكایی ها به این خاطر باید مراقب لابی اسرائیل باشند که تاين مسئله تأثیر عمیقی بر روابط امريكا و خاورمیانه دارد. ما معتقدیم که این تأثیر، تأثیري منفی است نه مثبت. نمونه بارز آن در مسئله شهرک سازی ها در کرانه باختری است. امريكا از اولین روزهای ساخت این شهر ک ها در کرانه باختری و نوار غزه در سال 1970 میلادی مخالف بوده و این سیاستی است که از سوي تمامی رؤساي جمهور از زمان جانسون وجود داشته است اما هیچيك نتوانستند فشار لازم را براي ممانعت از شهرك سازي به اسرائیل وارد كنند. علت اصلی این ناتواني، فشارلابی صهیونیست بوده است. یکی از دلایل اصلی که اعراب و جهان اسلام از امريكا به شدت نفرت دارند، همین حمایت ها و طرفداری های امريكا از اسرائیل بوده است. به نظر من این یکی از دلایل اصلی مشکل تروریست در امريكا هم است.علی: جرج شولتز در کتاب "بدترین دروغ: افسانه لابی اسرائیل" به کتاب شما حمله کرده است. چه دفاعی ازخود دارید؟این لابی سعي كرد مستندات ما را تحریف و بي اعتبار کند و وقتی نتوانست، اقدام به چاپ کتابی کرد که بتواند سخنان ما را مخدوش کند زیرا دست در همان زمان یعنی چهارم سپتامبر که کتاب ما چاپ شد، این کتاب نیز چاپ شده بود كه معلوم می شود با نقشه از پیش طراحي شده بوده است و می خواستند کتاب ما را از همان اول البته بسیار شتاب زده و غیر معقول مورد حمله قرار دهند.دلایل فراوانی درخصوص نفوذ لابی صهیونیست در دست است و احتیاج چندانی به توضیح مفصل آن نیست. مثلاً در زمان ریگان در یورش صهیونیست ها به لبنان در سال 1982، کنگره مبلغ 250 میلیون دلار برای تجهیزات نظامی به عنوان بسته کمکی به اسرائیل داد. استفاده اسرائیل از بمب های خوشه ای در بمباران اردوگاه صبرا و شتیلا از اتفاقاتی است که هرگز از حافظه تاریخ پاک نخواهد شد. ریگان بعدها در خاطرات خود چنین مي گويد "وقتی من این خبر را شنیدم به شدت شوکه شدم ولی متوجه شدم که دست هایی در میان است که اگر بخواهم مقابل آنها با یستم، قادر به ادامه کار نخواهم بود و اگر بخواهم حمایت های کنگره را داشته باشم، باید با اسرائیل بسازم و با آنها مدارا کنم و مواظب آنها باشم."ریگان در خاطرات خود که در سال 1982 نوشته است مي افزايد من فهمیدم لابی اسرائیل بسیار قوی است. این لابی چنان نیرومند عمل می کند که من توانایی ایستادگی مقابل آن را ندارم.میرشایمر: اگر شما بخواهید از نقش لابی اسرائیل در سیاست ها خارجی امريكا حرفی به میان آورید، سریعاً شما را "ضد صهیونیست" خطاب خواهند کرد و بدترین بلاها در انتظار شماست. این یکی از تکنیک های مهم در مقابله با منتقدان اسرائیل است.علی: با این تفاسیر، آیا مي توان دولت امريكا را از این کارها تبرئه كرد و مسئوليت همه مسائل را متوجه لابي مزبور دانست؟والت: پروفسور مسد گفته بود ما باید دولت امريكا را کارهایی که کرده و از همه مسولیت هایی که دارد، تبرئه کنیم. اما واقعيت اين است كه شايد دولت امريكا در برخی مواقع مستقل عمل کند اما همیشه اینطور نیست. لابی اسرائیل نقش مهمی در جنگ عراق برعهده دارد و یکی از عوامل موثر در ادامه این جنگ و کشاندن امريكا به اين سمت، همان لابی اسرائیل است اما به هرحال، این جورج بوش بود که نهايتاً‌ باید تصمیم می گرفت که حمل کند یا نكند. بنابراین ما نمی توانیم نقش بوش و دیک چنی را در این عمل نادیده بگیریم و آنها را تبرئه کنیم. تمامی گروه هایی مؤثر در دولت و مقامات رسمی کنگره را هم در این امر دخیل می دانیم. ولی باید مد نظر داشت اغلب نمایندگان کنگره از زمان رياست جمهوری جانسون با این سیاست ها در قبال خاورمیانه و شهرک سازی هاي اسرائیل مخالف بوده اند اما هیچيك کاری نکرده اند. بخاطر اينکه سیاست و فشاری در این راستا حاکم است که خود را در اعمال تغییر در این روند عاجز می داند وعملاً نمی تواند کاری کند.پس از سقوط حکومت شاه در ایران، امريكا عملاً نیروی حمایتی خود را از دست داد و برای جلوگیری از نفوذ شوروی سابق در ایران، مجبور بود از اسرائیل رژیمی بسازد که بتواند از منافع امريكا در خاورمیانه در مقابل شوروی حمایت کند. اسرائیل بهترین سوژه بود و نیروی نظامی اسرائیل می تواند به اهداف امريكا کمک کند اما چون اسرائیل برخی قابلیت ها را ندارد، امريكا مجبور شد به افزایش تجهیزات نظامی در میان کشورهای عربی منطقه اقدام کند.میرشایمر: باید توجه داشت که گروه لابی اسرائیل یک گروه یکدست و متجانس نیست. درست است که آنها خواهان ارتباط با امريكا هستند اما در مورد همه چیز با هم توافق ندارند. این گروه ها شامل آیپک، باشگاه نمايندگان اصلی سازمان صهیونیست، سازمان صهیونیستی امريكایی و... می باشند که با هم در برخي موارد اختلاف دارند. البته بین آیپک و سازمان صهیونیست های امريكا اختلافات شدیدی در خط مشی وجود دارد.علی: ممكن است دقیق تر منظورتان را از خط مشی توضیح دهید؟والت: مثلاً آنها ادعا می کنند که طبق گفته کتاب مقدس، فلسطين جایگاه اسرائیلی ها است و وجود و هرگونه مشارکت و حکومت ديگري را نمی پذیرند و با خروج از اين مناطق مخالفند و مسائل ديگري از این دست.علی: آیا شما توانسته اید این صحبت ها را در دانشگاه و مطبوعات به راحتی منتشر کنید؟میرشایمر: به علت نفوذ لابی صهیونیستي، این کار بسیار مشکل است. آنها تأثیرات بسزایی می توانند بر افکار عمومی داشته باشند. با در دست داشتن رسانه ها آنها به راحتی این فکر را در اذهان مردم امريكا وارد کرده اند که اسرائیل مانند حضرت داود است که توسط جالوت عرب محاصره شده است. اما در تمام جنگ هایی که انجام داده اند مانند جنگ سالهای 1948، 1956، 1968 و 1973 بدون کمک گسترده امريكا قابلیت نداشت.والت: و این کمک ها روز بروز بیشتر شد. اسرائیل توانست آن 4 جنگ را به نفع خود پیروز تمام كند که بیشتر با همان شعارهای داود و جالوت توانست به موفقیت هایی دست يابد. در حال حاضر، تنها اسرائیل در خاورمیانه سلاح هسته ای دارد. بخصوص در دهه 90 که امکان ایجاد صلح درمیان اسرائیل و فلسطین در دسترس تر بود، اسرائیل نمی خواست این صلح ایجاد شود و فلسطین را در کنار خود به عنوان یک حکومت مستقل بپذيرد. با وجود اینکه اسرائیل تا بن دندان مسلح است و از نظر اقتصادی نیز در رتبه خوبی قرار دارد و فلسطینیان در وضعیت بدی قراردارند وهیچ گونه سلاح زمینی، هوایی و دریایی در مقایسه با اسرائیل در دسترس ندارند، اما اسرائیل باز هم مدعي است آنان تروریست هستند! و با این ترفند مردم امريكا را به سوی اهداف خود سوق می دهد.علی: به نظر شما امريكا چگونه توانسته است چنین تصویری را از نظر روان شناسی در اذهان مردم امريكا وارد کند؟والت: دائماً القا مي كنند اسرائیل هميشه در معرض خطر قرار دارد. با غلو در اين مسئله كه اسرائيل همیشه در معرض خطر است و نزدیک است که نابود شود، دائماً اعلام می کنند که اسرائیل مثل حضرت داود در خطر جالوت قرار دارد و همیشه این تصوير را در جلوی دید مردم امريكا قرار می دهند.علی: اینجا یک نقدی وارد است مبني بر اینكه که با وجود اینکه کشور ما (امريكا) جمعیتی بیش از 300 میلیون نفر دارد، مراکز نشر فراوانی داریم، سایت ها وشبکه های زیادی در دسترس ما قرار دارد، وبلا گ های فراوانی نیزداریم، نظام لیبرال و جمهوری داریم و تنوع در آراء و عقاید در این کشور وجود دارد، چگونه ممکن است عده اي که تعدادشان کمتر از 2 درصد از جمعیت امريكا را تشکیل می دهد، بتوانند چنین تأثیری داشته باشند؟میرشایمر: ما نمی خواهیم بگوییم که شاهد یک توطئه هستیم. همچنين نمی خواهیم بگوییم که گروه های طرفدار اسرائیل بر رسانه ها تسلط کامل دارند. بلکه بحث سر این است که این لابی بسیار سخت و محکم عمل می کند و می تواند مباحث را در امريكا به سمت مورد نظر خود جهت دهد. البته نخبگان، صاحب امتيازان روزنامه ها و سرمقاله نویسان وجود دارند که طرفدار اسرائیل هستند. نحوه تأثیر و اعمال نفوذ این لابی بسیار پیچیده و عمیق است. مثلاً درباره مسئله خاورمیانه؛ شما در کجا می توانید یک عرب امريكایی را پیدا کنید که بتواند به عنوان یک مقاله نویس در یک روزنامه معتبر قلم بزند؟ آیا شما مدارک و شواهدی دارید که یک عرب امريكایی بتواند در رادیو یا تلویزیون به نقد اسرائیل بپردازد و از فلسطين دفاع کند؟علی: ولی برخي می گویند که "فريد ذکریا" مسلماني است که نخبه و مقاله نویس معتبری هم هست.والت: اول اینکه او عرب نیست. دوم اینکه او یک مسلمان از آسیای جنوبي است و زیاد هم در مسائل خاورمیانه اظهار نظر نمی کند و نسبت به این موضوعات بسیار رقيق عمل می کند. حالا شما یک نفر مقاله نویس را در روزنامه تایمز، واشنگتن پست، وال استریت ژورنال يا کرونیکل نام ببرید. چرا در هیچ یک از این روزنامه ها، شخصی با این مشخصات که گفتیم، وجود ندارد؟میرشایمر: آنچه که من به عنوان یک امريكایی می توانم بگویم این است که ما به زور باید خود را طرفدار اسرائیل بدانیم و غیر این چیزی نیست و ما مجبوربه این طرفداری هستیم. والت: مثلاً اگر بخواهیم به یک نمونه اشاره کنیم، پخش برنامه ای بود که در شبکه سی.ان.ان پخش شد كه مربوط به بنیاد گرایان مسلمان، مسیحی و یهودی بود که با حمله شدیدی مواجه شد و روزنامه فوروارد که یک روزنامه یهودی است، در واکنش به سی.ان.ان بسیار ابراز ناراحتی کرد و این عمل را "حمله بی سابقه" خواند. (منظور برنامه جنگجویان خدا است). همچنين روزنامه هاي بوستن، کلیولند و سن فرانسیکو مجبور شدند علیه آن موضع بگیرند و آن را نوعی نقد لابی صهیونیست دانستند، با وجود اینکه حدود 5 هزار نامه در اعتراض به اين كار دریافت کردند.به ندرت و بسیار نادر شما مي توانید مطلبی را حتی در حد یک پاراگراف در مورد فشار به طرفداران اسرائیل درخصوص نقش زياد اسرائيل در سیاست امريكا ببینید. این نشان از نفوذ بسیار شدید این لابی در واشنگتن دارد.علی: اجازه دهید کمی هم در مورد عراق بحث کنیم. شما می دانید که نقش نفت و لابی نفت چقدر در حمله به عراق مهم بوده است. اگر بخواهیم نقش نفت را حذف کنیم و نگوییم که نفت انگيزه حمله بود، به نظر شما چه انگیزه دیگری می توانست مؤثر باشد. سهم و فایده اين حمله و به ويژه نابود كردن صدام، برای اسرائیل چه بود؟میرشایمر: انگیزه دستیابی به نفت، بسيار مهم است و شواهد زیادی نیز دال بر این موضوع وجود دارد كه آن را ثابت می کند. به جز کویت که به علت حمله صدام به آن در دهه 90، قهراً موافق حمله علیه عراق بود، دیگر کشورها مثل عربستان مخالف سرسخت این جنگ بودند. شرکت های نفتی هم خواستار برخورد با صدام بودند ولی با وجود همه اینها، نفت نمی تواند مهمترین نقش را در حمله امريكا به عراق بازی کند و شواهد نیز این امر را تأييد می کنند. به ذکر چند نمونه از این عوامل می پردازیم:1) لابی اسرائیل2) این که جورج بوش و دیک چنی پس از 11 سپتامبر این بهانه را دست آویز کردند که باید صدام را به عنوان کسی که به تروریست ها کمک می کند، نابود کرد تا بتوان تروریست ها را نیز نابود کرد.فکر می کنم ترکیبی از این 2 دلیل باعث شد جنگ عراق به وقوع بپیوندد.والت: اجازه می خواهم که من هم یک موضوع را اضافه کنم و آن ایجاد انگیزه در بین مردم در اين جهت بود که جنگ با عراق به نفع امريكا و اسرائیل و در راستاي ایجاد صلح در منطقه است.علی: بنا به گفته سیمور هرش سردبير نیویورکر "امريكا باید تغییر مسیر دهد و به سمتي برود که یک دیکتاتوری عربی میانه رو در منطقه ایجاد کند که بتواند علیه ایران، سوریه و حزب الله قد علم کند. به نظر شما به عنوان یک محقق در زمینه روابط بین الملل و نقاد لابی اسرائیل، نتیجه این امر چه خواهد بود و در رابطه با مسلمانان امريكایی چه تأثيري دارد؟میرشایمر: واقعیت امر این است که اسرائیل رژیمی است که دارای بمب اتمی است و این امر باعث می شود که امريكا، اسرائیل و کشورهای عربی نتوانند ائتلاف درست و مؤثری را مقابل ایران یا سوریه و حزب الله تشکیل دهند. کشورهای عربی مایل نیستند که در قبال رابطه با اسرائیل و امريكا از مسئله فلسطین صرف نظر کنند. رایس هم می داند که بدون ایجاد صلح میان فلسطینیان و اسرائیل نمی تواند یک ائتلاف منسجم را در برابر ایران علم کند و شواهد نشان می دهد که به این راحتی ها هم نمی تواند به این خواسته خود برسد.به علاوه، بخش زيادي از مردم کشورهایي مانند مصر، اردن و عربستان سعودی نوعی دوستی و همدلی با ایران دارند که یکی دیگر از موانع ایجاد ائتلاف مشترک علیه ایران در این کشورها می شود. همچنين در مقابل، در این کشورها، نفرت از امريكا و اسرائیل بسیار شدید است.والت: یکی دیگر از شواهدی که باعث شد رهبران کشورهای عربی مانند مصر و اردن نتوانند مردمشان را به اين ائتلاف متقاعد کنند، جنگ 33 روزه بود كه هویت اصلی اسرائیل و امريكا را روشن کرد و باعث شد که حزب الله در میان مردم این کشورها از محبوبیت بیشتری برخوردار شود و انزجار آنها را نسبت به امريكا و اسرائیل دو چندان کرد. این باعث شد که رهبران این کشورها نیز به خواست مردم خود تن دهند و به مخالفت و نقد اسرائیل و امريكا بپردازند.علی: به عنوان آخرین سؤال اجازه دهید به روابط مسلمانان امريكایی درخصوص فلسطین بپردازیم. چرا بايد مسئله فلسطین به عنوان مهم ترین مسئله مسلمانان تبدیل شود و به یک بحرانی تبدیل شود که خشم مسلمانان جهان را در رابطه با سیاست های خارجی امريكا برانگیزد؟والت: از نظر بسیاری از مسلمانان جهان، این نوع رفتار با مردم فلسطین بسیار غیر منصفانه و ناعادلانه است. ما معتقدیم که ایجاد یک دولت اسرائیلی باعث تبعات و تحميل خسارت های زیادی به مردم فلسطین شده و صدمات جبران ناپذیری را به این مردم وارد كرده است. مردم مسلمان و اعراب صدمات بسیاری از سوي غرب متحمل شده اند و این تضاد در سیاست های امريكا را نشان می دهد که به نوعی تظاهر و ریا کاری بیشتر شبیه است زیرا امريكا از دموکراسی سخن مي گويد که وابسته به اراده خودجوش ملت هاست ولی با كمك كردن و حمایت از اهداف اسرائیل به اين ر‍ژيم کمک می کند 6 دهه غزه را به عنوان یکی از مستعمرات اسرائیل در آورد. این کاملاً با ادعاهای دولت امريكا متناقض است و باعث عصبانی شدن تعداد زیادی از مسلمانان عرب خواهد شد كه اين تناقض گویی های ریاکارانه امريكا را مي بينند.

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]

[مشاهده در: www.rasekhoon.net]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 468]