واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: رقابت براي جذب مخاطبيكه خودش را نميشناسد
جام جم آنلاين: در عصر ارتباطات زندگي ميكنيم... عصر ارتباطات يعني دنياي بزرگي از رسانههاي متنوع كه گاه خيلي جدي و كاربردي براساس اهداف و برنامهريزيهاي از پيش تعيين شده پيش ميرود و گاه به تعبير مرحوم جلال آلاحمد رنگيننامههايي بيهويت هستند.
در دنياي ارتباطات فيلمساز فيلم ميسازد، نمايشنامهنويس درام مينويسد، بازيگر روي صحنه زنده تئاتر با همه وجودش بازي ميكند، گوينده و مجري راديو و تلويزيون روبهروي دوربين يا پشت ميكروفن مينشينند با مردمي كه آن سوي امواج هستند صحبت ميكنند؛ براي اين كه ديده شوند. براي اين كه شنيده شوند.
اينها با مخاطب خود مستقيم يا غيرمستقيم ارتباط برقرار ميكنند براي اين كه مورد نظر واقع شوند و اغلب آنها نيز مكرر عنوان ميكنند: همه اين تلاش ها براي جلب نظر مخاطب است. اگر به واقع چنين است بايد پذيرفت كه مخاطب در عصر ارتباطات، هويت، جايگاه و حرمت فوقالعادهاي دارد.
اما واقعيت غريبتري هم وجود دارد. اكثر رسانهها در كليت خود چارچوبها، سياستها و اهدافي دارند كه براساس آن براي مخاطبان خود برنامهريزي مي كنند. بعضي از اين رسانهها براي خود گروه مخاطباني را تعريف ميكنند و متناسب با نياز و سليقه آنها برايشان آثاري را توليد ميكنند.
اصل در اين رسانهها همراهي با مخاطب و برنامهسازي براي اوست در عين اين كه به سليقه و نيازش نيز احترام گذاشته ميشود. اما گروه دومي هم وجود دارد رسانههايي كه براي مخاطب آثاري را توليد ميكنند. منتها با هدفي از پيش تعيين شده كه آن هم تغيير نگرش مخاطب در جهت اهداف و منافع خود است.
آبشخور اين گروه رسانهها، حكومتها و قدرتها هستند. به غير از اين ويژگيها كه كليت رسانههاي عصر ارتباطات را شامل ميشود، با اجزايي نيز در اين رسانهها روبهرو هستيم كه علاوه بر پيوندي كه با كل دارند؛ به تنهايي نيز داراي تعريف و ماهيت هستند و اتفاقا ما به عنوان مخاطب در مواجهه مستقيم با اين اجزا هستيم كه توليدكنندگان اصلي رسانهاي هستند.
يعني همان فيلمساز، نويسنده، بازيگر، مجري و يا گوينده و صاحب هر حرفه ديگري در رسانه... اين افراد همان كساني هستند كه مكرر عنوان ميكنند همه تلاشهايشان براي تامين نظر مخاطب است. اگرچه به قول (فيلسوف و روانشناس آمريكايي) بنياديترين اصل در طبيعت آدمي اشتياق فراوان اوست به ديده شدن. اما پشت اين جمله كليشهاي تامين نظر مخاطب، واقعيت ملموس ديگري هم وجود دارد.
فيلمساز فيلم ميسازد، نويسنده مينويسد، بازيگر بازي ميكند و مجري حرف ميزند چون اين كارها حرفه آنهاست كه به آن عشق ميورزند و از اين طريق ارتزاق ميكنند. با اين تفاسير بيتعارف ميتوان گفت: رسانهها در اهداف كلان خود به دنبال جذب مخاطب هستند براي اين كه به خواستههايشان دست يابند و به همين دليل با هم رقابت ميكنند و اجزاي آنها نيز كه توليدكنندگان اصلي هستند بيش از همه به خاطر ميل و علاقه شخصي و حرفهاي خود دست به توليد ميزنند و مخاطب كه در دنياي عجيب و غريب ارتباطات به او امكان انتخاب داده شده در بسياري موارد موجود منفعلي است كه از خود اختياري ندارد اما فكر ميكند كه فعال است كه البته اين توهم را هم از رسانههاي همين عصر كسب كرده است.
مخاطب منفعل عصر ارتباطات به اختيار خود فكر نميكند، به اختيار خود نميخندد، به اختيار خود اشك نميريزد و به اختيار خود باور نميكند چون تاثيرگذاري آنچه كه ميبيند و آنچه كه ميشنود بر او آنقدر زياد است كه شرايط روحي و فكرياش در لحظه قابليت تغيير دارد. مخاطب دنياي ارتباطات حتي به ظاهر تصور ميكند كه انتخابگر قدرتمندي است او در واقع انتخاب ميشود و در شرايطي نابرابر ناچار به انتخاب ميشود. البته اين شرايط، مخاطباني را در برميگيرد كه رنگهاي عصر ارتباطات هوشمندي آنها را تحت تاثير قرار ميدهد.
چون مخاطبان با درايت همين عصر با وجود همه نابرابريها و رنگها انتخابگران قهاري هستند كه اگر همه ما در عصر ارتباطات، در مواجهه با هجوم رسانههاي اين دوره هوشمندانه رفتار كنيم آن وقت ديگر اين رسانهها نيستند كه ميتوانند نگرش و رفتار مخاطب را تغيير دهند و يا در بهترين حالت او را ناگزير كنند از اين كه به آنها توجه كند.
بلكه اين مخاطب است كه با انتخاب هوشمندانهاش رسانه را ناچار ميكند كه به نياز سليقه و افكار او احترام بگذارد و براي او آثاري را توليد كند كه مورد علاقهاش باشد.
خيلي هم كار سختي نيست. كافي است از اين حالت انفعال خارج شويم. مخاطب دنياي امروز مثل رسانههايش يك جزء دارد و يك كل. اجزايي كه به تنهايي و براي خود تعريف و ماهيت دارند و كليتي كه جامعه يا گروهي را شامل ميشود. هماكنون مخاطبان رسانهها در انتخابهاي فردي خود تا حدودي از اين حالت انفعال خارج شدهاند، براحتي فيلمي را كه دوست ندارند، نميبينند؛ متني را كه نميپسندند نميخوانند؛ حرفي را كه به دل نمينشيند، باور نميكنند.
اما خوب عصر ارتباطات است و رسانههاي اين دوره بشدت از هم ياد گرفتهاند كه مدام بگويند بيرقيب و بيبديل هستند. آنها با كنار گذاشته شدن توسط مخاطبان منفرد جامعه از مواضع خود كناره نميگيرند و گاه اصلا نميپذيرند كه مخاطب ندارند.
درعصر ارتباطات،رسانهها بدون مخاطب معنا ندارند. پس مخاطب اين دوره حق دارد براي خودش انتخاب ، تعريف و هويت داشته باشد و حتي براساس خواست و سليقهاش جهت رسانه را تغيير دهد. خيلي هم كار سختي نيست، فقط بايد از اين حالت انفعال خارج شد.
اگر اجزاي جامعه مخاطبان با هم گره بخورند، ميتوانند با بياعتنايي به رسانههايي كه ميخواهند نگرش آنها را تغيير دهند، موجبات حذف آنها را فراهم كنند. حالا كه همه دعواها و رقابتهاي رسانهاي براي جذب مخاطب است، او نيز بايد جايگاه مهمش را بشناسد و براي خودش تعريف و انتخاب داشته باشد.
فاطمه رحيمي
دوشنبه 13 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 243]