واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: اصول سياست خارجى از منظرامام
احمد معنوى - بشر براى ادامه حيات ناچار به ارتباط با محيط اطراف خويش مىباشد و غيرممكن است كه بدون اين رابطه حيات مطلوبى داشته باشد. به همين دليل از ابتداى تكامل موجودات زنده به هر اندازه كه جوامع تكامل يافتهتر شدهاند، به همان اندازه نيز روابط متقابل با محيط اطراف بيشتر شده است. حتى در كوچكترين جوامع كه سراغ بگيريم، مىبينيم ميزانى از روابط وجود داشته است. بنابراين براساس لزوم نفس ارتباطاگر جامعهاى بخواهد پاسخگوى نيازمندىهاى خود بوده و هدفهاى بيشترى را دنبال كنند بايد ارتباطشان را در جهان گسترش داده و نقش بيشترى را در معادلات جهانى ايفا كند. اگر جامعهاى نخواهد ارتباطات جهانى خود را گسترش دهد نمىتواند نيازهاى خودش را در رابطه با جوامع ديگر برطرف نموده و جامعه سالمى نخواهد بود، بنابراين نظريههايى كه معتقدند كه كشور بايد در سطوح مختلف با محيط پيرامون خود ارتباطات متقابل داشته باشند نظريههاى مثبتى هستند، اگر كشورى راه صحيح برقرارى ارتباط را پيدا كند نه تنها ضرر نمىكند بلكه منافع زيادى هم به دست خواهد آورد. نفس برقرارى روابط جهانى و تامين بسيارى از نيازها از اين طريق باعث شده است كه از اولين روزهايى كه حكومت و دولت به وجود آمده است سياست خارجى به عنوان ركن اساسى دستگاههاى دولتى مطرح شود. اصولا توجه به سياست خارجى توسط هر كشورى و آنچه كه در خارج اتفاق مىافتد به طور مستقيم و غيرمستقيم در سرنوشت هر ملتى موثر است و هر اتفاقى كه در گوشهاى از جهان رخ مىدهد بدون تاثير در نقاط ديگر جهان نيست.
سياست خارجى استراتژى يا خطمشىهايى است كه به وسيله تصميمگيرندگان يك كشور در رابطه با ساير كشورها يا موجوديتهاى بينالمللى طرحريزى شده و منظور از آن دستيابى به اهداف ويژه است كه بر پايه منافع ملى تعريف مىشود. سياست خارجى ويژهاى كه توسط يك دولت اجرا مىشود ممكن است حاصل ابتكار و عمل خود آن دولت باشد يا ممكن است كه عكسالعمل ابتكارات و اقدامات دولتهاى ديگر باشد. سياست خارجى عبارتاز روند پويايى است كه به وسيله آن تفسيرهاى نسبتا ثابتى از منافع ملى با عوامل و شرايط بسيار متغير بينالمللى منطبق مىشود تا خطمشى و مسير حركت مشخص و روشنشده و پس از اقداماتى صورت گيرد تا خط مشى سياسى در روابط ديپلماتيك به اجرا درآيد.سياست خارجى هر يك از دولتها به صورت مشخص و در يك زمان معين تنها زمانى قابل فهم است كه به عنوان برآيند كنش و واكنشهاى ميان سطوح دولت مورد بررسى قرار گيرد، همچنين موقعيتهاى ممتاز ژئوپلتيكى و اقتصادى دولتها تاريخچه شكلگيرى آنها تعيينكننده ويژگىهاى سياست خارجى خاصى است كه بر آن مبنا دولتها به اين نيروها پاسخ مىدهند.
در سياست خارجى مهمترين بحثهاى رايج در سطح بينالمللى نوع موضعگيرىهاى متقابل دولتها در قبال مسائل بينالمللى است. بنابراين هر دولتى كه به مواضع دولت ديگر نزديكتر باشد و منافع ملى و بينالمللى آنها را تامين كند در تعيين نوع روابط خارجى آنها موقعيت بهترى خواهد داشت. به طور طبيعى خط مشى جمهورى اسلامىايران نيز به عنوان يك دولت مستقل بين المللى جدا از اين شرايط نيست، لذا در عرصه سياست خارجى هر كدام از كشورها به منافع ملى و بينالمللى ما نزديكتر باشد ميزان اعتبار آنها در تعيين خطمشىهاىسياستخارجىجمهورىاسلامىايران بيشتر خواهد بود.
پيروزى انقلاب اسلامىيكى از تحولات عمدهاى بود كه در سياست خارجى ايران به وجود آمد و براساس آن استراتژى اتحاد و ائتلاف با غرب در دوره قبلى جاى خود را به سياست نه شرقى و نه غربى در دوره پس از انقلاب داد. بايد گفت كه همچنان كهانديشه امام خمينى پيش از پيروزى انقلاب به عنوان محور مبارزات ملت عليه رژيم پهلوى بود پس از پيروزى انقلاب نيز مرور سياست خارجى از تفكرات امام خمينى تبعيت مىكند و نظر شخص امام (ره) در موارد مهم و تصميمگيرىهاى بحرانى جايگاه به سزايى را در سياست خارجى اين دوره داشت. به همين دليل تبلور عينى و واقعى نظرات ايشان را در اصول مندرج در قانون اساسى نيز كه در قسمت سياست خارجى مطرح است مىبينيم. به طور كلى اصول و مواضعى را كه شخص امام در سياست خارجى مطرح نموده و آنها همواره در سخنانشان به عنوان سرلوحه سردمداران نظام معرفى مىكردند به صورت ذيل مىتوان ارائه داد.
1-حفظ استقلال و تماميت ارضى جمهورى اسلامىايران و اصل نه شرقى و نه غربي
2-نفىسلطهگرى و سلطهپذيري
3-نفى ظلم و ظلمپذيري
4- صدور انقلاب
5- دفاع از حقوق مسلمين و مستضعفين و حمايت از نهضتهاى آزادى بخش
از مهمترين مفهوم در بين نظرات امام، مفهوم استقلال بود، اين مفهوم كه جلوه واقعى آن را مىتوان در اصل نه شرقى نه غربى ديد، به رغم فشارهاى مختلف داخلى و بينالمللى هرگز به معناى انزواى جهانى ايران نبود، بلكه بنيانگذار جمهورى اسلامىايران بر حريم واقعى ملت ايران تاكيد كرد و هر نوع رابطهاى را كه با اصل اصطكاك پيدا كند مورد ارزشيابى مثبت و منفى قرار مىداد. طبعا كشورهاى استعمارگر از اين رهگذر آسيبهاى فراوانى از كشور ايران ديدند و منافع و حيثيتشان نابود شد و در همين راستا امام روابط امپرياليستى آنها را با ايران ملغى اعلام كرد. اما اين اصل به معناى قطع روابط با تمامىكشورها نبود بلكه ديگر كشورها كه براساس مصالح متقابل با ايرانابوابرابطه بگشايند. كشورهايى مثل آمريكا، آفريقاى جنوبى در عهد آپارتايد و صهيونيستها خارج از اين گردونه بودند. در حقيقت امام مفهوم موازنه منفى را در قالب نه شرقى نه غربى گسترش داده و تصوير عميقى از آن در رابطه با همزيستى مسالمتآميز در پرتو استقلال و مصالح منافع ملى كشور ارائه كردند.
حضرت امام در اين رابطه معتقد بودند بايد روابط بين ملتها بر اساس مسائل معنوى باشد. در اين رابطه بعد مسافت تاثير ندارد و چه بسا كشورهايى كه همجوار هستند اما رابطه معنوى بين آنها نيست. بنابراين روابط ديگر هم نمىتواند مثمر ثمر باشند. ما روابطمان با كشورها براساس مبانى اسلام خواهد بود.
همچنين مىفرمايند: ملت و دولت جمهورى اسلامىايران تسليم احكام مقدس قرآن و اسلامند و به حكم قرآن مجيد خود را بردار ايمانى تمام ملتهاى اسلامىو كشورهاى مختلف از حيث فرهنگ و جغرافيا مىدانند و صلحجويى و زندگانى مسالمتآميز را با تمام دولتها و ملتها طالب مىباشد و تا دولتى به حريم كشور آنان تجاوز نكند و متعهد به احكام اسلامىباشد آن را برادر خود مىدانند.
بر اين اساس دولتهاى اوليه ايران پس از انقلاب نيز اصل نه شرقى نه غربى را براى تامين استقلال و ترسيم راهبردهاى آينده نظام اسلامىبراى ايجاد ارتباط با ديگر بازيگران بين المللى و حضور در عرصه بين المللى به عنوان راهبرد سياست خارجى برگزيدند كه طرح اين راهبرد، مورد تائيد رهبرى انقلاب بود و مىفرمود: مسير راه مستقيم و نه شرقى و نه غربى و جمهورى اسلامىاست.
سياست نه شرقى نه غربى به عنوان خط مشى اصلى سياست خارجى ايران انتخاب شده و ظاهرا شيوهاى در جهت تنظيم روابط با كشورهاى ديگر شد. بدين معنا كه ايران خواهان ايجاد رابطه سالم و صحيح به معناى احترام متقابل و پذيرش استقلال كشورها در جهت تامين صلح و امنيت است و در جهت ايجاد رابطه صحيح با تمام دولتها اصل سلطه و وابستگى را نفى مىكند. در همين راستا انقلاب ايران كه جوهر ضد آمريكايى خود را نشان داده بود در پى اشغال افغانستان توسط شوروى نيز به محكوميت عملكرد و اقدام آنها پرداخت كه اين هر دو الگوى روشنى از ماهيت شعار نه شرقى و نه غربى بود. اين اصل در دوره مير حسين موسوى كه دوره راديكالها بود در بستر ايدئولوژيك خود مورد توجه قرار گرفته و از اين نظر توام با اصل ولايت نفى و توحيد نظام موجود بين المللى را واجد صلاحيت براى حاكميت ندانست و همواره كوشيد اين رابطه را تغيير دهد.
صدور انقلاب
صدور انقلاب از منظر امام يكى ديگر از مبانى سياست خارجى جمهورى اسلامىايران محسوب مىشود. امام (ره) صدور انقلاب را به مفهوم صدور ارزشها، آرمانها و تجربيات انقلاب اسلامي، نيل به خصلتهاى انسانى و حمايت از مستضعفان و رفعنژاد پرستى مىداند و در اين رابطه معتقد است كه بحمدالله امروز قدرت ايرانى و قدرت اسلام در ايران طورى است كه توجه همه ملتهاى ضعيف را به خودش معطوف كرده است و اسلام صادر شد در سرتا سر دنيا. از اين سياستهاى عزيزى كه در بين آمريكا هستند و تا آفريقا و تا شوروى و همه جا نور اسلام تابيده است و توجه مردم به اسلام شده است و منظور ما از صدور انقلاب همين بود و تحقق پيدا كرد و انشاءالله هم در همه جا غلبه پيدا خواهد كرد.
در رابطه با صدور انقلاب و استانداردهاى آن دو ديدگاه وجود داشت، گروه اول معتقد بودند كه صدور انقلاب را بهانهاى جهت ايجاد حريم امنيتى براى انقلاب مىدانستند ولى براى رسيدن به آن منظور با نهضتهاى آزادى بخش ارتباط مستقيم و عريان برقرار مىكرد. اين ديدگاه بيشتر اداى وظيفه بدون در نظر گرفتن نتايج را مد نظر داشت و بيشتر آرمانگرايان و گروه محمد منتظرى در اين گروه قرار مىگرفتند. گروه ديگر هدف اصلى را حفظ و تثبيت قدرت و نظام اسلامىدر چارچوب مرزهاى ايران پيشنهاد كرده و دكترين حفظ ام القراء را به منظور ارائه الگويى در تمام ابعاد اقتصادى و سياسى دنبال مىكردند و صدور انقلاب را براى حفظ مصالح نظام در مكانيسم امور فرهنگى توجيه و تبيين مىنمودند. كه طرفداران واقعگرايى در سياست خارجى بخصوص هاشمى رفسنجاني، در زمره اين افراد بودند لذا دستاورهاى اصل صدور انقلاب در دولت ميرحسين موسوى مورد چالش دو طرفه قرار گرفته و عدهاى مسائلى همچون جنگ و شعار راه قدس از كربلا مىگذرد را به عنوان نمود عينى صدور انقلاب مطرح كرده و تلاش براى تحقق آن داشته ولى عدهاى ديگر بحث صدور فرهنگى انقلاب را به عنوان ارائه الگويى براى تمامىجهان مطرح مىساختند. دفاع از حقوق مسلمين و مستضعفين و حمايت از نهضتهاى آزادى بخش يكى ديگر از اصول مورد توجه حضرت امام خمينى در عرصه روابط بين المللى بود و اهتمام به امور مسلمين را يك فريضه و از واجبات مىدانند. از نظر امام خمينى مستضعفين كسانى هستند كه جهت امكانات مادى و قدرت سياسى توسط حكومتهاى طاغوتى يا قطبهاى سرمايهدار و قدرتمند به استضعاف كشيده شدهاند ايشان مىفرمايند: من به صراحت اعلام مىكنم كه جمهورى اسلامىايران با تمام وجود براى احياى هويت اسلامىمسلمانان در سراسر جهان سرمايهگذارى مىكند و دليلى هم ندارد كه مسلمانان جهان را به پيروى از اصول تصاحب قدرت در جهان و رسيدگى به مشكلات و حمايت از مبارزان و گرسنگان و محرومان جامعه را با تمام وجود تلاش نمايد و اين را بايد از اصول سياست خارجى خود بدانيم.
جمهورى اسلامىايران مايل است بر اساس حفظ وحدت و حمايت از منافع كشورها و ملتهاى اسلامىآنان را در مشكلات يارى نمايد و در بروز حوادث تحميلى سياسي-نظامىاز ناحيه استكبار جهانى با قدرت و نفوذ خود آنها را رفع و در جهت كنترل و نفى سلطه سياسى شرق و غرب، برنامهاى دقيق و قوى ارائه دهد.
ايشان همچنين تحقق يك حزب بزرگ به نام مستضعفين را خواستار شدهاند و مىفرمايند: من اميدوارم كه يك حزب به اسم مستضعفين در تمام دنيا به وجود آيد و همه مستضعفين با هم در اين حزب شركت كنند و مشكلاتى كه سر راه مستضعفين است از ميان بردارند و قيام در مقابل مستكبرينو چپاولگران شرق و غرب كنند و فداى اسلام و وعده اسلام را كه حكومت مستضعفين بر مستكبرين است و وارث ارض براى مستضعفين است محقق كنند.
در رابطه با حمايتها از نهضتهاى آزادى بخش نيز اشاره مىدارند كه: ما به پيروى از اسلام بزرگ از جميع مستضعفين حمايت مىكنيم و از شما و هر سازمانى در جهان كه براى نجات كشور خويش به پا خواسته است پشتيبانى مىكنيم و اينكه من بار ديگر پشتيبانى خود را از تمام نهضتها و جبههها و گروههايى كه براى رهايى از چنگال ابرقدرتهاى چپ و راست مىجنگند اعلام مىكنم.
در اين راستا بايد گفت كه شرايط جنگى پيش آمده براى دولت ايران اگر چه باعث شد ايران فرصت كافى را براى حمايت از نهضتها و جنبشها نداشته باشد ولى در همان فرصت اندك نيز با توجه به اصل صدور انقلاب و حمايت از مستضعفين اين اصل را سرلوحه روابط بينالمللى خود قرار داد و با توجه به درخواست امام تشكيل حزب مستضعفان را وجهه همت خود قرار داد و همواره سعى و تلاش خود را با صدور اعلاميههايى و حمايتاز حركتهاى آزادى خواهانه ملل تحت ستم در جهت رسيدن به اين هدف نشان مىداد، در همين چارچوب ايران ارتباط خود را با نهضتهاى آزادىبخش گسترش داده و بر پايه اصل صدور انقلاب به انتقال تجربيات خود به آنها جهت يارى از دولتهاى ستمگر مىپرداخت. همچنين سالانه نشستهايى نيز با حضور اكثر بخشها و نهضتهاى آزادى بخش در تهران بر پا مىگرديد و برخى از نهضتها نيز داراى دفاترى براى فعاليت در ايران بودند كه غالبا نيز با مخالفت و اعتراض كشورهاى مختلف روبهرو گرديد. بر پايه اين اصل چندين بار ياسر عرفات به تهران آمده و مورد استقبال دولت و امام قرار گرفت. همچنين گروههاى فلسطينى لبنانى و برخى گروههاى عربى از جمله نهضتهايى بودند كه همواره حمايت ايران را در كنار خود مىديدند. دولت جمهورى اسلامىايران در دفاع از اين عملكرد خود معتقد بود كه به رغم اينكه عدم مداخله در امور داخلى ديگر كشورها را به عنوان يك اصل پذيرفته است اما سياست خارجى ايران نمىتواند شاهد ستم بر مظلومان بوده و از مبارزه حقطلبانه مستضعفين در هر نقطه حمايت خواهد كرد. حمايت از نهضتها و جنبشهاى آزادىبخش براى رهايى از قيد مستكبران همواره مورد توجه جمهورى اسلامىايران مىباشد. قابل ذكر است كه دولت ايران در نوع مكتب و مرام اين جنبشها نيز توجه كرده و بيشتر از جنبشهايى حمايت مىكرد كه با اصول و موازين اسلام و مطابق با اهداف انقلاب هماهنگ بود و در حمايت از ساير نهضتها نيز كه از مكاتب ديگر بودند به ميزان نزديكى آنها به اين اهداف و رهايى از چنگال استعمار توجه مىكرد.
روابط حسنه و مسالمت آميز احترام متقابل و عدم مداخله در امور داخلى يكديگر و برخى اصول ديگر از موارد مورد توجه بنيانگذار جمهورى اسلامىايران بود امام در اين رابطه معتقد بودند كه روابط ما با تمام خارجىها براساس اصل احترام متقابل خواهد بود و در اين رابطه نه به ظلمى تسليم مىشويم و نه به كسى ظلم خواهيم كرد و در زمينه قراردادها ما بر اساس مصالح سياسي، اقتصادي، اجتماعى و فرهنگى ملت خودمان عمل خواهيم كرد.و همچنين ما اميدواريم كه با همه ملتها و دولتها با حسن جوار با حسن نيت و حسن رفتار و ارتباطات حسنه رفتار كنيم و دولت ما با همه دولتها روابط حسنه متقابل داشته باشند. با نگاه به همين اصول بود كه دولتهاى پيرو خط امام در زمان حضور در عرصه سياست خارجى در بحبوحه جنگ به تنظيم مبادى ديپلماتيك دست مىزدند و گسترش ارتباط با كشورهاى جهان سومىو مسلمانان آفريقا و آسيا، بخصوص حضور مستمر و قوى در جنبش عدم تعهد، خروج از پيمان سنتو و قطع ارتباط با برخى دول استكباري، بخصوص اسرائيل، آمريكا و آفريقاى جنوبى در همين راستا قابل ارزيابى است.
يکشنبه 12 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 290]