واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: اهداف سياست خارجىاز ديدگاه امام خميني(ره)
سيد جواد مير خليلي
1. استقلال: اين مفهوم، على رغم فشارهاى بين المللى و بحران هاى داخلي، به معناى انزواى ايران نبود، بلكه امام خميني، حريم واقعى ملت ايران و حقوق و حرمت پايمال شدهِ آنها را دائماً مورد تأكيد قرار داده و هر نوع رابطه اى را در مرز اصطكاك با اين اصل، مورد ارزش يابى منفى يا مثبت قرار مى دادند.
در واقع استقلال سياسى از اصولى به شمار مى رود كه تأمين كنندهِ عزت جامعه اسلامى است. امام خمينى ريشه هاى آسيب به استقلال را، فكرى فرهنگي، ارزيابى نموده و بزرگ ترين وابستگى ملت هاى مستضعف به ابر قدرت ها و مستكبران را وابستگى فكرى و درونى مى دانست كه ساير وابستگى ها از آن سرچشمه مى گيرد.
ايشان راهكار حصول به مقصود و كسب استقلال فكرى و رهايى از وابستگى را در دريافتن مفاخر مأثر ملى فرهنگى مى دانست. و بزرگ ترين فاجعه براى ملت ما را وابستگى فكرى مى دانست كه گمان مى كنيم همه چيز از غرب است و ما در همه ابعاد فقيريم و بايد از خارج وارد كنيم.(1)
البته وقتى سخن از استقلال در سياست خارجى يك كشور به ميان مى آيد، منظور استقلال در سه مرحله سياست گذاري، تصميم گيرى و اجراى تصميم است كه مصاديق آن در زمينه هاى سياسي، فرهنگي، اقتصادي، دفاعى و غيره ظاهر مى شود. گرچه در نگاه اول، استقلال سياسى با اهميّت به نظر مى رسد؛ اما از ديدگاه امام (ره) استقلال فرهنگى مهم تر از آن است.(2)
بنابراين براى دست يابى به استقلال مى بايست به خود باورى فكرى و خوديابى دست يافت. امام در اين باره مى فرمايند: اساس، باور اين دو مطلب است: باور ضعف و سستى و ناتوانيو باور قدرت و قوه و توانايى اگر ملت، اين باور را داشته باشد كه ما مى توانيم در مقابل قدرت هاى بزرگ بايستيم، اين باور، اسباب اين مى شود كه توانايى پيدا مى كنند و در مقابل قدرت هاى بزرگ ايستادگى مى كنند.(3) البته ايشان از وابستگى اقتصادى كه به وابستگى سياسى مى انجامد، نيز غافل نشده و توصيه مى كردند كه بايد از جهت اقتصادى نيز فارغ شويم. در رابطه با عدم وابستگى اقتصادى نيز فرمودند: كار كردن شما و فعال بودن شما علاوه بر ارزش هاى مادى و معنوى كه براى شما دارد، كشور شما را از وابستگى نجات مى دهد.(4) امام در جواب خبرنگارى كه از ايشان سؤال كرده بود كه سياست خارجى جمهورى اسلامي، خصوصاً در رابطه با ابر قدرت ها، چه خواهد بود؟ فرمودند: سياست دولت اسلامي، حفظ استقلال، آزادى ملت و دولت و كشور و احترام متقابل بعد از استقلال تمام خواهد بود و فرقى بين ابر قدرت ها و غير آنها نيست.(5) در نهايت، امام، استمرار استقلال سياسي، اجتماعي، اقتصادى و امنيت كشور را وابسته به قواى نظامى و انتظامى دانسته و از آنها به منزلهِ ركن استقلال كشور ياد مى نمايد.(6)
2. وحدت امت اسلامي: ايشان وحدت بين مسلمانان و مستضعفان و ساير دول اسلامى را چاره ساز گرفتارى ها مى دانست و از سران كشورهاى اسلامى مى خواست تا در برابر دشمن خارجي، توحيد كلمه داشته باشند:
هان اى مسلمانان جهان، و مستضعفان تحت سلطه ستم گران، به پاخيزيد و دست از اتحاد به هم دهيد و از اسلام و مقدرات خود دفاع كنيد و از هياهوى قدرت مندان نهراسيد... . (7)
3. كمك به نهضت هاى آزادى بخش: از ديدگاه امام خميني، براى رهايى مستضعفين از شرّ فساد و برخوردارى از يك زندگى شرافتمندانه انساني، بايد مستضعفين دست در دست يك ديگر داده و قدرت مستكبران را محدود نمايند و در اين راه سياست ايران بر حمايت از آنهاست: جمهورى اسلامى ايران هم در كنار شما و هم در كنار همهِ مسلمانان، بلكه در كنار همهِ مستضعفان جهان خواهد بود.(8) و در ارتباط با كمك به نهضت هاى آزادى بخش جهان مى فرمايند: ملت آزادهِ ايران هم اكنون از ملت هاى مستضعف جهان در مقابل آنان كه منطق شان توپ و تانك و شعارشان سر نيزه است كاملاً پشتيبانى مى نمايد. ما از تمام نهضت هاى آزادى بخش در سراسر جهان كه در راه خدا و حق و حقيقت و آزادى مبارزه مى كنند، پشتبيانى مى كنيم.(9) و در جاى ديگر دربارهِ حمايت از اين جنبش ها تا رسيدن به جامعه آزاد مى گويند: من بار ديگر از تمام جنبش هاى آزادى بخش جهان پشتبيانى مى نمايم و اميدوارم تا آنان براى تحقق جامعه آزاد خويش پيروز شوند. اميد است دولت اسلامى در مواقع مقتضى به آنان كمك نمايد.(10)
4. روابط حسنه - مدارا و مسالمت آميز: امام در اين ارتباط مى فرمايند:
با همهِ دولت ها به طور مدارا رفتار مى كنيم و هيچ وقت ميل نداريم كه با خشونت رفتار كنيم... .(11) و حتى ايشان صلح و زندگى مسالمت آميز با مردم دنيا را با زندگى در بين مردم جهان مى آميزند و مى گويند: ما صلح مى خواهيم. ما با همه مردم دنيا صلح مى خواهيم باشيم. ما مى خواهيم مسالمت با همه دنيا داشته باشيم. ما مى خواهيم در بين مردم دنيا زندگى بكنيم.(12)
5. روابط بر پايه مبانى اسلامى و انساني: ايشان با ذكر اين نكته كه روابط انسانى با هيچ جا مانعى ندارد، و ما با ملت ها خوب هستيم،(13) مى فرمودند:
بايد روابط بن ملت ها بر اساس مسائل معنوى باشد و در اين رابطه، بُعد مسافت تأثيرى ندارد و چه بسا كشورهايى كه هم جوار هستند، اما رابطه معنوى بين آنها نيست، بنابراين روابط ديگر هم نمى تواند مثمر ثمر باشد. ما روابط مان با كشورها بر اساس مبانى اسلام خواهد بود.(14)
رابطه مباني، اصول و اهداف
درخاتمه بحث بايد به اين مطلب اشاره كرد كه با توجه به فرض گرفتن اين مسئله كه سياست خارجى جمهورى اسلامى داراى مبناست، اين مبانى در اصول و نيز اهداف تأثير گذار است. بنابراين با توجه به مبانى مورد استفاده امام در مورد سياست خارجي، اصولى چون دفاع از مستضعفان و يارى مظلومان و ... از آن مستفاد شده است. هم چنين در ارتباط با رابطه اصول با اهداف بايد اشاره كرد كه هر چند ممكن است در مواردى معدود، اصول با اهداف، تزاحم پيدا كند، مثلاً در مورد ايجاد وحدت بين مسلمانان، لوازمى وجود دارد كه در برخى مواضع با اصول تحديد كنندهِ مسئوليت هاى فراملى اصطكاك پيدا مى كند. در واقع، ابتدا بايد اصول و اهداف اثبات كننده مسئوليت هاى فراملى را در مقابل اصول و اهداف تحديد كننده اين گونه مسئوليت ها قرار دهيم. اما بايد توجه داشت كه موارد تزاحم، كم است و حتى در اين موارد معدود نيز مى توان به نحوى بين اصول و اهداف، سازش برقرار نمود.
جمع بندي
سياست خارجى همواره از مناقشه بر انگيزترين حوزه هاى سياست گذارى بوده است. در اين عرصه عوامل مختلفى تأثير گذارند كه در انقلاب اسلامي، حضرت امام داراى جايگاه ويژه اى در تبيين اصول و مبانى سياست خارجى هستند.
در اين نوشتار، بعد از بحث دربارهِ مفهوم شناسى سياست خارجى به طور اعم و سياست خارجى ايران به صورت اخص، به بحث درباره اصول مبانى و اهداف سياست خارجى از ديدگاه امام خمينى پرداخته شد.
در واقع آن چه كه در ميان اصول، مبانى واهدف گفته شده از ديدگاه ايشان، بارز بود و جلب توجه مى كرد و سياست خارجى ايران را تشكيل مى داد، عبارت بودند از: استقلال، صدور انقلاب، اتحاد امت اسلامي، احترام به حقوق متقابل، نفى ظلم، اصل نفى سبيل، روابط حسنه و مسالمت آميز با ديگران، دفاع از كيان اسلام و مسلمين، سياست نه شرقي، نه غربي، گسترش روابط بر اساس مبانى اسلامى و انسانى و كمك به نهضت هاى آزادى بخش. هم چنين رابطه با اصول سياست خارجى سعى شد تا تقدم و تأخر اصول نيز رعايت گردد.
در رابطه با هر يك از اين موارد به نمونه اى از سخنان امام خمينى اشاره شد و شايد بتوان به اين مطلب اذعان كرد كه در برخى از موارد، ديدگاه ايشان از ساختار و حقوق بين الملل موجود فراتر مى رود. از جمله قرائت ايشان از اسلام كه اسلام ناب محمدي(ص) را در نظر داشتند در مقابل اسلام آمريكايي. و هم چنين ويژگى هاى ديگرى مانند: ظلم ستيزى و عدم سازش، مبارزه و ايستادگى در برابر مستكبران و ستم گران كه در تضاد با آنها بود.
در پايان نيز به رابطه اصول با اهداف و نيز مبانى با اصول به صورت اجمال پرداخته شد.
پى نوشت ها دردفترروزنامه موجود است
يکشنبه 12 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 298]