تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):راست ترين سخن و رساترين پند و بهترين داستان، كتاب خداست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813117242




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مشکل محل کارم


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : مشکل محل کارم dorsad14th July 2010, 10:56 AMسلام بچه ها من یکی دو جا مشکل ندارم نمی دونم چرا تو محیط کارم همه یه جور دیگه نگام می کنن (دو تا چشم دارن چهارتای دیگه هم قرض می گیرن) از نگاهاشون هم داغون شدم و هم می ترسم خواهش می کنم کمکم کنید کمکم کنید تورو خدا کمک کنید یکی از همکارام داره داغونم می کنه zamara17th July 2010, 05:41 PMسلام من خودم رو در حدي نميدونم كه بخوام راه حل كارشناسي شده و دقيقي به شما ارايه بدهم اما با توجه به نوع درخواست شما احساس ميكنم اعتماد بنفس كافي نداريد و چون تازه با محيط بيرون از منزل آشنا شديد ، دچار سردرگمي و .. هستيد . دليل اينكه ديگران به شما نگاه ديگري دارند ، بيشتر به نوع رفتار خودتان ارتباط دارد . سعي كنيد آرامش خود را حفظ كنيد و كاملا طبيعي با رويدادهاي اطراف خود كنار بياييد . گويا استرسي پنهان شما را احاطه كرده است و همين موضوع باعث رفتار غير عادي و بالطبع نگاه ديگران به شما شده است . در كل حل اين مشكل را فقط در خودتان جستجو كنيد . موفق باشيد dorsad18th July 2010, 07:53 AMطور می تونم اعتماد بنفسمو بالا ببرم؟ چون دیگه نمی تونم تحمل کنم 2 ساله که سرکارم مریم6518th July 2010, 08:33 AMسلام من یه پیشنهاد دارم میتونی کتاب راز نوشته راندابرن رو بخونی فکر میکنم بتونه کمکتونه کنه elada18th July 2010, 11:25 PMسلام بچه ها من یکی دو جا مشکل ندارم نمی دونم چرا تو محیط کارم همه یه جور دیگه نگام می کنن (دو تا چشم دارن چهارتای دیگه هم قرض می گیرن) از نگاهاشون هم داغون شدم و هم می ترسم خواهش می کنم کمکم کنید کمکم کنید تورو خدا کمک کنید یکی از همکارام داره داغونم می کنه با توجه به جمله ی که نوشتید 2 چشم هم قرض می گیرند من این جور استنباط کردم که یعنی شما می گید که به چشم خواهری !! نگاهتون نمی کنند و تصور میکنید که نظر دارند بهتون درسته؟ Roya_Virgo19th July 2010, 12:05 AMببین عزیزم من فکر میکنم اگر حس میکنی بهت نظر سو دارن باید رفتارت جدیتر و قاطعانه تر از قبل بشه البته مردا همه جای دنیا همینطورین و این خانوما هستن که همیشه مجبورن این مسایل رو مدیریت کنن سعی کن بیشتر رو رفتارت تمرکز کنی شاید یه جاهایی ناخواسته باعث شدی اونا در موردت اشتباه کنن dorsad19th July 2010, 08:22 AMسلام اره درسته خیلی از نگاهاشون می ترسم حتی یکیشون مستقیم به من گفت من عیبم اینه که اصلا سیاست ندارم (از اون موقعی که دنیا اومدم تا الان همین طور بودم) همکارای خانوممون خیلی با سیاستن و هر روز که می یان با عصبانیت تمام هستند و کسی هم جرات نداره چیزی بهشون بگه ولی من این طوری نیستم همیشه با لبخند تو محیط کارم هستم(حتی اون موقع هایی که عصبانیم )بخدا از این لبخند هنگام سلام یا برخورد با کسی اصلا منظوری ندارم و نمی تونم این کار را نکنم هر کاری می کنم که ترکش کنم نمی تونم شاید انها از لبخندهای من این جوری برداشت می کنن اگه یه روزی مثل روزای قبل سلام و علیک نکنم می یان ازم می پرسن که اتفاقی پیش اومده؟ می رم خونه بعد از محیط کارم بخاطر برخوردشون با خودم فکر می کنم و دیوانه می شم یه روز نظر سنجی کردن(از نظر طرز برخورد و...) بین همکارا در مورد همکارای خانوم و من بالاترین نمره را اوردم (بدون اینکه خودم خبر داشته باشم) اخه به چه قیمتی داغون شدنم من اصلا این نمره ها را نمی خوام javad 227919th July 2010, 10:18 AMسلام خوب اینکه یکی از اقایون به شما چیزی گفت ..جواب شما چی بود ؟شاید این بهترین فرصت برای اثبات خودتون بوده !! متاسفانه بیشتر اقایون در مقابل رفتار نرم و با محبت خانم ها تحت تاثیر قرار میگیرند و در مورد افراد مجرد بیشتر هست و افراد متاهل بحث جداگانه ای داره ... پوشش لباس هم خیلی مهمه و تو مملکت ما بیشتر ....مثلا اگه شما لباسی بپوشید که قسمتی از سینتون ویا پاهاتون دیده بشه مطمئنا بیشتر جلب توجه خواهید کرد ... و بهتره تو محل کارتون این مسائل رو رعایت کنید نه اینکه چادر شب سر کنید ..مثلا از هد استفاده کنید. البته سو تفاهم نشه من کلی صحبت میکنم و منظورم دقیقا شخص شما نیستید واینکه شما از این رفتار ناراحت میشید معلومه خانم محترمی هستید . در ضمن تغییر در رفتار شما به این معنی نیست که یکباره متحول بشید ... شاید هم این جلب توجه اصلا تقصیر شما نباشه ومربوط به ظاهر زیباتر شما از سایر خانم ها باشه که در این صورت بیشتر باید رعایت حالتون رو بکنید. اگه ممکنه بیشتر از محیط کاریتون بگید تا دوستان هم درک بهتری از موضوع داشته باشن . dorsad19th July 2010, 10:56 AMمن متاهلم و یکی از همکارام که سن بابامو داره به من میگه خوش به حال شوهرت که چنین زنی را داره این یعنی چی؟واقعا یعنی چی؟ همیشه بهم گیر می دن گیرای بی خود هر چی هم فکرشو می کنم پوششم خیلی بهتر از خانومای دیگه ای که اصلا نگاشون هم نمی کنن و اونجوری هم نیستم که خیلی خودمو بپوشونم و از هد و امثال اون استفاده کنم خیلی معمولییم javad 227919th July 2010, 11:28 AMاگه شما دوست مورد قبولی دارید میتونید در این موارد ازش بخواین تا به همکار تون بفهمونه که شما از این رفتار نا شایستشون ناراحت میشید . و بهتره اگه محیط ایجاب میکنه از یک دوست با فهم و درک بخواین که در غیاب یا بطور غیر مستقیم وبا حظور خودتون با سایر همکاران صحبت کنه و درخواست تجدید نظر در رفتارشون رو بده . موفق باشید Roya_Virgo19th July 2010, 11:33 AMخودت به نکته مهمی اشاره کردی اینکه همیشه لبخند میزنی نباید زیاد روی خوش نشون بدی نمیگم یهو برو اخماتو بکن تو هم مثلا هر روز سعی کن کمتر لبخند بزنی یا اگر دیدی یکیشون داره بد نگاهت میکنه با تعجب نگاش کن که یعنی چی شده که زل زدی به من؟ اگه این کافی نبود سرتو بنداز پایین و اخم کن(اگه مستقیما بهش اخم کنی تو عالم همکاری و اینکه هرروز همو میبینید بد میشه) اگه هم باهم شوخی میکنید سعی کن آروم آروم شوخی هاتو کمتر کنی یا بعضی موقع ها به حرفاشون نخندی یا یه لبخند زورکی(طوریکه بفهمن خوشت نیومده و برای اینکه ضایعشون نکنی خندیدی)بزنی اگه هم تو محیط کار از خانوما یه دوست خیلی صمیمی و قابل اعتماد داری طوریکه مطمینی به بقیه حرفی نمیزنه میتونی این مشکلو باهاش مطرح کنی فکر میکنم چون اون مستقیما رفتارای هردو طرف. میبینه بیشتر بتونه کمک کنه dorsad19th July 2010, 11:36 AMجواد جان این کار را هم کردم (نه اینکه به کسی بگم ولی بهش نشون دادم که می گم دوباره گیر دادناش شروع می شه چون مسئولمونهو چون خیلی بزرگتر از خودمه نمی تونم دهن به دهن شم باهاش چند بار هم تهدیدش کردم ولی عین خیالش نیست خیلی کم شانسم خیلی داغون شدم Roya_Virgo19th July 2010, 11:48 AMسعی کن یه جوری باشی که به چشمش زیبا نیای مثلا همین هد زدن اینا جواب نمیده؟ javad 227919th July 2010, 11:56 AMتا اونجا که من حالیم شد مشکل شما رفتار همون اقای غیر محترم هست و این مربوط به ذات خرابش (معذرت میخوام کلمه ی مناسبی پیدا نکردم ) میشه و شما نمیتونید با رفتارتون اصلاحش کنید ... لبخند شما هم موقع صحبت و احوال پرسی ربطی به ماجرا نداره .. در مقابل قرار گرفتن با چنین افرادی هم سودی نداره ..چون قابل تغییر نیستند.. ایا از مسئولین محل کارتون هم نمیتونید کمک بگیرید .. یا اصلا فرد با غیرتی سراغ ندارید ؟ بهترین راه داشتن اعتماد به نفس هست .شما دلیلی برای ترس و اضطراب ندارید. تقریبا همه مشکلاتی مشابه تو زندگی دارند و نباید ضعف نشون داد. dorsad19th July 2010, 12:04 PMسعی کن یه جوری باشی که به چشمش زیبا نیای مثلا همین هد زدن اینا جواب نمیده؟ رویا جان یک بار هم همین کار ار کردم هد زدم ولی باز نشد در مورد همه چیم نظر می ده همه کاراشو به کمن واگذار می کنه (چند بار تصمیم گرفتم که نکنم ولی بعدش جلوی همه ضایم می کنه و باز گیر دادناش شروع می شه) [QUOTE=javad 2279;831575]تا اونجا که من حالیم شد مشکل شما رفتار همون اقای غیر محترم هست و این مربوط به ذات خرابش (معذرت میخوام کلمه ی مناسبی پیدا نکردم ) میشه و شما نمیتونید با رفتارتون اصلاحش کنید ... لبخند شما هم موقع صحبت و احوال پرسی ربطی به ماجرا نداره .. در مقابل قرار گرفتن با چنین افرادی هم سودی نداره ..چون قابل تغییر نیستند.. ایا از مسئولین محل کارتون هم نمیتونید کمک بگیرید .. یا اصلا فرد با غیرتی سراغ ندارید ؟ مرسی از لطفت خیلی لفظ مناسبی بکار بردی همین کار این (که همه هم متوجه شدن) باعث شد دیگران هم به چشم دیگه نگام کنن ولی هیچ وقت به اونا دیگه این اجازه را نمی دم (چون نه اونا مسئولمن و نه دیگه از این کارا می کنم از اون اول اون منو به همین چشم نگام می کرد و دیگران نگاشو خونده بودن اما من ساده اصلا فکرشو نمی کردم هر چی می گفت می گفتم چشم حتی سخت ترین کارش بعد ها فهمیدم و خیلی دیر متوجه شدم که کار از کار گذشته و دیگه نه راه پس داشتم و نه راه پیش نه می تونستم دیگه به حرفاش گوش نکنم و کاراشو انجام ندم و نه ........ نه اینجایی که هستم اونو خیلی فرد خوبی می دونن و برای مشکلاتشون به اون مراجعه می کنن و شاید همه مقصر اصلی را من بدونن سر درد شدیدی می گیرم وقتی فکرشو می کنم الان سرم داره می ترکه Ariaeeb19th July 2010, 12:17 PMمن متاهلم و یکی از همکارام که سن بابامو داره به من میگه خوش به حال شوهرت که چنین زنی را داره این یعنی چی؟واقعا یعنی چی؟ همیشه بهم گیر می دن گیرای بی خود هر چی هم فکرشو می کنم پوششم خیلی بهتر از خانومای دیگه ای که اصلا نگاشون هم نمی کنن و اونجوری هم نیستم که خیلی خودمو بپوشونم و از هد و امثال اون استفاده کنم خیلی معمولییم همه مردا مثل هم نيستن همانطور كه همه آدما مثل هم نيستند دوما مگه شما كجا كار ميكنين كه همه بهتون گير ميدن؟؟؟ به نظر مياد محل كارتون جاي مناسبي نيست ............ [QUOTE=javad 2279;831575]تا اونجا که من حالیم شد مشکل شما رفتار همون اقای غیر محترم هست و این مربوط به ذات خرابش (معذرت میخوام کلمه ی مناسبی پیدا نکردم ) میشه و شما نمیتونید با رفتارتون اصلاحش کنید ... لبخند شما هم موقع صحبت و احوال پرسی ربطی به ماجرا نداره .. در مقابل قرار گرفتن با چنین افرادی هم سودی نداره ..چون قابل تغییر نیستند.. ایا از مسئولین محل کارتون هم نمیتونید کمک بگیرید .. یا اصلا فرد با غیرتی سراغ ندارید ؟ مرسی از لطفت خیلی لفظ مناسبی بکار بردی همین کار این (که همه هم متوجه شدن) باعث شد دیگران هم به چشم دیگه نگام کنن ولی هیچ وقت به اونا دیگه این اجازه را نمی دم (چون نه اونا مسئولمن و نه دیگه از این کارا می کنم از اون اول اون منو به همین چشم نگام می کرد و دیگران نگاشو خونده بودن اما من ساده اصلا فکرشو نمی کردم هر چی می گفت می گفتم چشم حتی سخت ترین کارش بعد ها فهمیدم و خیلی دیر متوجه شدم که کار از کار گذشته و دیگه نه راه پس داشتم و نه راه پیش نه می تونستم دیگه به حرفاش گوش نکنم و کاراشو انجام ندم و نه ........ نه اینجایی که هستم اونو خیلی فرد خوبی می دونن و برای مشکلاتشون به اون مراجعه می کنن و شاید همه مقصر اصلی را من بدونن سر درد شدیدی می گیرم وقتی فکرشو می کنم الان سرم داره می ترکه اين براي شما يك تجربه باشه كه در محل كارتون تنها به وظايفتون عمل كنيد و به هيچ كس هيچ لطفي نكنيد مگر اينكه اونم به شما لطف داشته باشه يا جنبه اش را داشته باشه. dorsad19th July 2010, 12:22 PMاز همه چی بی زارم کرد طوری که وقتی خونه می رم حوصله حتی بچمم ندارم از مرد بدم اومد(ببخشید که این حرف را می زنم ) وای یک مدت به من فقط زنگ می زد تا گوشی را بردارم و من بعضی وقتا یادم می رفت و خاموش نمی کردم یک بار شوهرم ازم پرسید که چرا اینقدر زنگ می زنه ولی من از روی اجبار گوشی را برداشتم چون نمی تونستن قطع کنم و بدتر می شد تو از همه چی بی زارم کرد طوری که وقتی خونه می رم حوصله حتی بچمم ندارم از مرد بدم اومد(ببخشید که این حرف را می زنم ) وای یک مدت به من فقط زنگ می زد تا گوشی را بردارم و من بعضی وقتا یادم می رفت و خاموش نمی کردم یک بار شوهرم ازم پرسید که چرا اینقدر زنگ می زنه ولی من از روی اجبار گوشی را برداشتم چون نمی تونستن قطع کنم و بدتر می شد تو مناسبت های مختلف برام اس ام اس می داد حتی مرتیکه می دونه من شوهر و بچه دارم از همه چی بی زارم کرد طوری که وقتی خونه می رم حوصله حتی بچمم ندارم از مرد بدم اومد(ببخشید که این حرف را می زنم ) وای یک مدت به من فقط زنگ می زد تا گوشی را بردارم و من بعضی وقتا یادم می رفت و خاموش نمی کردم یک بار شوهرم ازم پرسید که چرا اینقدر زنگ می زنه ولی من از روی اجبار گوشی را برداشتم چون نمی تونستن قطع کنم و بدتر می شد تو مناسبت های مختلف برام اس ام اس می داد حتی مرتیکه می دونه من شوهر و بچه دارم ولی الان نه زنگ می زنه و نه اس ام اس می ده نمی Ariaeeb19th July 2010, 12:25 PMچرا كارتون را عوض نميكنيد؟؟؟؟؟؟ و از اون شركت بيرون نمياييد؟؟؟؟ بهتر از اين عذاب هر روزه نيست؟؟؟؟ javad 227919th July 2010, 12:32 PMخوب اگه ناراحت میشید بهتره بهش فکر نکنید دیگه داره بحثمون طولانی میشه ... 1-سعی کنید با سایر دوستان مشورت کنید و با دوستهای خوب صمیمی باشید تا قوت قلب باشه براتون. 2- خودتون رو ضعیف و ترسو نشون ندید با علاقه به کارتون برسید و نشون ندید که با اجبار و نارضایتی به کارهاتون میرسید و موجب ناراحتی تون میشن. 3-طبق نظر دوستمون ناراحتی تون رو با یه اخم کوتاه واینکه نشون بدید ناراحت شدید ولی تو روحیتون تاثیر نداشت نشون بدید یا اصلا اخم هم لازم نیست و بی اعتنا باشید و به کارتون برسید. 4-خودتون رو با اعتماد به نفس بالا نشون بدید امیدوارم که اینطور هم باشه. توکل به خدا کنید واز خدا کمک بخواید و مطمئن باشید کارها به نفع شما تموم خواهد شد و بد بین نباشید و برای خودتون غول درست نکنید. dorsad19th July 2010, 02:12 PMمن این کار را بزور بدست اوردم و راحت از دست دادنش برام خیلی سخته خیلی بخاطر احتیاجی که بهش دارم ولی مجبورم بسوزم و بسازم از این به بعد هم سعی می کنم خیلی خودمو کنترل کنم من اول چون تازه اومده بودم با هم تو یک مکان کار می کردیم ولی بعد که چیزیایی ازش دیدم اتاقمو بزور هم که شد عوضش کردم ولی بازم مزاحمم می شه یه کسیه که برای زن و بچش می میره و زن ذلیل به تمام معنا همین کارش باعث شد که من به شوهرمم هم شک کنم یعنی شوهرم من هم اینطوریه ؟؟ dorsad19th July 2010, 02:21 PMالبته این را هم بگم که خیلی ترسو بزارین یه ماجرایی براتون تعریف کنم که شاید خندتون بگیره یک مدت که می یومد پیشم من ناخداگاه موبایلمو همین جوری دستم می گرفتم و اون حرف می زد وخسته می شد و می رفت وقتی هیچ جوابی نمی شنید یک مدتی دیدم هر وقت موبایلم پیشمه اصلا وارد اتاقم نمی شه فقط اون روزا تونستم از دستش نفس راحتی بکشم برام خیلی سوال بود ؟متوجه شدم که داره فکر می کنه صداشو ضبط میکنم بعد از اینکه متوجه شدم دائما موبایل را دستم می گرفتم که اون نیاد و همین هم شد یه روز اومد ازم پرسید با این کارت ابروی خودت می ره من هم که منظورشو می دونستم گفتم که نه فوقش من از اینجا برم بیرون و اصلا جایی کار نگیرم و باز بهم گفت می دونی اگه شوهرت بفهمه طلاقت می ده من گفتم شوهرم از زنش خیلی مطمئن لا اقل مردم می فهمن که حق با کیه (خیلی محترمانه بهش گفتم) می گه بخدا یک عالمه قسط دارم گفتم چکار کنم همینو به خانومتون هم می دم دیگه یک مدتی از دستش راحت شده بودم دیگه سراغم نمی یومد ولی رفت از جایی نمی دونم چی پرسید و لو رفتم ولی من سر حرف خودم بودم وحتی چند سیدی هم همین جوری بهش نشون دادم (بهش گفته بودم صداهاتون تو اینه) ولی حرفمو باور نکرد Ariaeeb19th July 2010, 02:37 PMمن این کار را بزور بدست اوردم و راحت از دست دادنش برام خیلی سخته خیلی بخاطر احتیاجی که بهش دارم ولی مجبورم بسوزم و بسازم از این به بعد هم سعی می کنم خیلی خودمو کنترل کنم من اول چون تازه اومده بودم با هم تو یک مکان کار می کردیم ولی بعد که چیزیایی ازش دیدم اتاقمو بزور هم که شد عوضش کردم ولی بازم مزاحمم می شه یه کسیه که برای زن و بچش می میره و زن ذلیل به تمام معنا همین کارش باعث شد که من به شوهرمم هم شک کنم یعنی شوهرم من هم اینطوریه ؟؟ البته این را هم بگم که خیلی ترسو بزارین یه ماجرایی براتون تعریف کنم که شاید خندتون بگیره یک مدت که می یومد پیشم من ناخداگاه موبایلمو همین جوری دستم می گرفتم و اون حرف می زد وخسته می شد و می رفت وقتی هیچ جوابی نمی شنید یک مدتی دیدم هر وقت موبایلم پیشمه اصلا وارد اتاقم نمی شه فقط اون روزا تونستم از دستش نفس راحتی بکشم برام خیلی سوال بود ؟متوجه شدم که داره فکر می کنه صداشو ضبط میکنم بعد از اینکه متوجه شدم دائما موبایل را دستم می گرفتم که اون نیاد و همین هم شد یه روز اومد ازم پرسید با این کارت ابروی خودت می ره من هم که منظورشو می دونستم گفتم که نه فوقش من از اینجا برم بیرون و اصلا جایی کار نگیرم و باز بهم گفت می دونی اگه شوهرت بفهمه تلاقت می ده من گفتم شوهرم از زنش خیلی مطمئن لا اقل مردم می فهمن که حق با کیه (خیلی محترمانه بهش گفتم) می گه بخدا یک عالمه قسط دارم گفتم چکار کنم همینو به خانومتون هم می دم دیگه یک مدتی از دستش راحت شده بودم دیگه سراغم نمی یومد ولی رفت از جایی نمی دونم چی پرسید و لو رفتم ولی من سر حرف خودم بودم وحتی چند سیدی هم همین جوری بهش نشون دادم (بهش گفته بودم صداهاتون تو اینه) ولی حرفمو باور نکرد به نظر من هيچي ارزش چنين چزايي كه شما ميگين نداره مگر اينكه موقع تعريف كردن كمي پيازداغ غضيه را زياد كرده باشيد...................... كي گفته مجبوريد بمونيد و بسازيد؟؟؟؟؟؟؟؟ وجود و شخصيت و احترام آدم از هر چيزي مهم تر با تمام اين حرفا اگه اصرار داريد بمونيد بايد حتما به شوهرتون بگين چون حق اونه كه اينا را بدونه مخفي كردن چنين موضوعي كمتر از خيانت نيست اين موضوع را با همسرتون در ميان بگذاريد و بگذاريد هر كاري لازم دونست انجام بده dorsad19th July 2010, 02:56 PMمرسی از لطفت ولی بخدا هر چی بود را گفتم بدون اینکه به قول شما پیاز داغش را اضافه کنم ولی با چه جراتی به شوهرم بگم (اگه من به اون اقا اینطور گفتم که شوهرم باور نمی کنه فقط بخاطر اینکه دست از سرم برداره) شوهرم ادمه ارومیه ولی اگه خون بزنه جلوی چشاشو بگیره دیگه نمی دونه کی زیر دستشه من خیلی به شغل بیرون از خونه احتیاج دارم هم از نظر مادی و هم روحی من خیلی برای پیدا کردن این شغل زحمت کشیدم نه تنها من بلکه بابام و هر کسی که می تونست کاری برام بکنه و این شغلی که اومدم چون با امتحان بود با صد تا یا شاید بیشتر رقابت کردم و کاری که دارم کار سختی نیست البته اگه کسی با ادم کار نداشته باشه به چه قیمتی شغلمو از دست بدم اگه من بی دلیل از کارم دست بکشم ان وقت بیشتر ابروم می ره چون علتشو ازم می پرسن اونجوری که بیشتر می رم زیر سوال و مجبورم ماجرا را تعریف کنم من می خوام این شغلمو داشته باشم (این که از شغلم دست بکشم خیلی وقتا به کلم زد بخاطر همین موضوع و از طرفی بخاطر بچم ولی دیدم واقعا نمی تونستم ) من از شما می خوام که کمکم کنید بگید چه رفتاری با ان اقاداشته باشم چطور برخورد کنم که همه نگاها به سمتم عوض بشه البته این را بگم که فقط چند تا از همکارای مردم این جوری هستند و بقییه اصلا این جوری نیستند اصلا Ariaeeb19th July 2010, 03:26 PMمن خیلی به شغل بیرون از خونه احتیاج دارم هم از نظر مادی و هم روحی من خیلی برای پیدا کردن این شغل زحمت کشیدم نه تنها من بلکه بابام و هر کسی که می تونست کاری برام بکنه و این شغلی که اومدم چون با امتحان بود با صد تا یا شاید بیشتر رقابت کردم و کاری که دارم کار سختی نیست البته اگه کسی با ادم کار نداشته باشه به چه قیمتی شغلمو از دست بدم اگه من بی دلیل از کارم دست بکشم ان وقت بیشتر ابروم می ره چون علتشو ازم می پرسن اونجوری که بیشتر می رم زیر سوال و مجبورم ماجرا را تعریف کنم من می خوام این شغلمو داشته باشم (این که از شغلم دست بکشم خیلی وقتا به کلم زد بخاطر همین موضوع و از طرفی بخاطر بچم ولی دیدم واقعا نمی تونستم ) من از شما می خوام که کمکم کنید بگید چه رفتاری با ان اقاداشته باشم چطور برخورد کنم که همه نگاها به سمتم عوض بشه البته این را بگم که فقط چند تا از همکارای مردم این جوری هستند و بقییه اصلا این جوری نیستند اصلا ميگي از نظر روحي به شغل بيرون از خونه احتياج داري ولي اين داره روحت را نابودميكنه!!!!!!! اگه تونستي با صد نفر رقابت كني و ببري پس ميتوني كاري از اين بهتر هم پيدا كني فقط بايد دوباره سعي و تلاش كني و صبر كني. سختي كار مهم نيست مهم اينه كه با تو چيكار ميكنه به قيمت آسايش روحي و آزادي از جنگ رواني و يك يا چندتا آدم ................ مگه اشتباهي مرتكب شدي كه ميترسي توضيحش بدي؟؟؟؟؟؟؟؟ بعضي چيزا ارزش جنگيدن ندارن، با چيزاي كه تعريف كردي بعيد ميدونم كه موفق بشي چون تو در موقعيت ضعيف تري هستي و نميتوني با رييست بجنگي و اين مساله جز دردسر و جنگ اعصاب هيچي برات نداره آخرش هم يا ميري يا مجبور ميشي كه در مقابل اين آدما تسليم بشي. چشم بد همه جا هست به قول دوستمون براي شما دخترها اين چيز عادي اي هست ولي موضوع شما اين چشمها نيست رييستونه! ferfer19th July 2010, 03:48 PMبه نظر من اصلا بهش محل نده و بهش فكر هم نكن. بذار انقدر نگات كنه تا جونش در بره ولي تو اصلا ن سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 392]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن