واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: Mr.wish2nd May 2010, 10:54 PMرژيم غذايي، متر، ترازو، تقويم! تمام شب و روزش شده بود همين چيزها. هنوز اما هيچ اتفاق دلخوشكنندهاي نيفتاده بود كه بخواهد با افتخار ثبتش كند. رژيم جديد كه دستش رسيد، هنوز دلدل ميكرد. لاغر شدن انگار شده بود جزئي از رؤياهايش كه انگار هرچه به سمتش ميدويد، از آن دورتر ميشد. يكماه كه گذشت، پاي چشمهايش كبود شد. دستهايش ميلرزيد. دست كه به سرش ميكشيد، كلاف مو بود كه كف دستش را پر ميكرد. دمدمههاي ظهر كه دلضعفه ميافتاد به جانش، ديگر حوصله خودش را هم نداشت. تقويم هي جلو ميرفت و عقربه ترازو همچنان ثابت مانده بود روي وزن قبلي... تقويم، 2 ماه بعد را نشان ميداد. كم كردن 20 درصد از رقمِ روي ترازو، «بايدِ» آن دو ماه بود؛ اما آن دو ماهِ كشنده هم گذشته بود و تنها جسم بيرمقي باقي مانده بود كه ديگر ناي جابهجا شدن هم نداشت. تقصير، شايد به گردن آمار و ارقامي باشد كه مدام وحشت مرگ را با زمزمه چربيهاي اضافه به گوش جماعت ميخواند؛ يا ارزشهاي تازهواردي كه با الگوهاي لاغري معادل ميشود. مقصر هرچه و هركه باشد، نتيجه چيزي نيست جز بالا رفتن تب يكشبه لاغر شدن. شاهد اين ماجرا هم اعداد و ارقامي است كه مؤسسات لاغري، سند افتخار خود ميدانند؛ و نتيجه؟! تصوير ابتداي گزارش، آشناي ذهن همه كساني ميشود كه تمام قواي خود را براي دور زدن چربيهاي اضافه جمع كردند و با پاتك بدن، مجبور به عقبنشيني شدند. «تصور درستي از رژيمدرماني در كشور ما وجود ندارد. اغلب فكر ميكنند رژيمدرماني يعني نخوردن. در حالي كه مفهومش تغذيه صحيح، متعادل و متنوع است كه طبق آن، هر فردي بايد مطابق شرايط جسمي، سني و حرفهاي خود نيازهاي اساسي بدنش را برطرف كند. مهمترين اصل در تغذيه، اندازه نگه داشتن است.» اينها حرفهاي دكتر علي كشاورز، متخصص تغذيه و رژيمدرماني است. او ادامه ميدهد: «بعضيها با حذف چربيها و كربوهيدراتها سعي دارند به سرعت فرد را لاغر كنند، اما اين موضوع باعث اختلال در كاركرد جذب ويتامينهاي k، d، e و ... ميشود؛ يا مثلاً با حذف پروتئينها از رژيم غذايي فرد باعث ميشوند در كاركرد هورمونها اختلال ايجاد شود و در درازمدت، افسردگي و پرخاشگري به وجود آيد.» بيحساب و كتاب نيست كه از بين اين همه فعل در زبان فارسي، تمام خدمات خوراكي را در فعل «سير شدن» جا دادهاند. مفهوم گسترده رضايتمندي تن و روح را در اين فعل، تنها كساني ميتوانند درك كنند كه خوردن برايشان با خط قرمزهاي رژيم لاغري محدود شده و افسردگي، نارضايتي و كمطاقتي شده است جزئي جداييناپذير از شب و روزشان ... بي آنكه بدانند خوراكيها جز پر كردن معده و افزودن بر قطر شكم و جلو بردن عقربه ترازو، نقشهاي ديگري هم دارند. تغييرات خُلقي، همان پاتكي است كه بدن براي رژيمهاي غير اصولي ترتيب ميدهد. دكتر كشاورز، رابطه تغذيه بر خلقوخو را يك رابطه مستقيم ميداند و ميگويد: «اگر بدن از نظر شيميايي و تركيبات طبيعي خود متعادل باشد، خلق و رفتار فرد هم متعادل ميشود. اما رژيمهاي ناهماهنگ كه عموماً يك ماده غذايي را كاملاً حذف ميكنند، با وجودي كه ممكن است بتوانند نتيجه مطلوب و مورد نظر بيمار را در كوتاهمدت تأمين كنند، اما ضررهاي جسماني و رواني شديدي وارد ميكنند كه در بعضي موارد، جبرانناپذير است.» به عقيده دكتر كشاورز، كاهش وزن ناگهاني، فرد را عصبي و بداخلاق ميكند و عوارضي مثل ريزش مو، كمخوني، تغييرات خلقوخو، مشكلات پوستي، به هم خوردگي تعادل هورموني، قاعدگي نامنظم و ... در انتظار فرد رژيمگيرنده خواهد بود. اما اين تنها بخشي از ماجرا است كه از اثرات مستقيم تغذيه بر خلقيات حكايت دارد. روي ديگر سكه رژيمهاي لاغري، آسيبهاي رواني يا جسمي است كه در روحيه افراد نمودار ميشود. دكتر كشاورز ميگويد: «از ديگر نتايج رژيمهاي غير اصولي، آسيبهاي جسماني است. بيمار، در ابتداي رژيم، با سرعت خوبي وزن كم ميكند اما چندي كه گذشت، كمكم مشكلات پوستي، هورموني و ريزش مو پديدار ميشوند. در نتيجه، اعتماد به نفس فرد كاهش پيدا ميكند و همين مسأله، زمينهاي ميشود براي بروز افسردگي و ناراحتيهاي روحي. ضمن اينكه، بيمار وقتي سلامتي خود را در خطر ميبيند، در نهايت مجبور ميشود به دليل صدماتي كه ديده است رژيم را رها كند و به همين خاطر، دوباره افزايش وزن پيدا ميكند. افزايش وزن و مشكلات جديد، اثر منفي مضاعف دارد؛ يعني بيمار در يك سيكل معيوب ميافتد كه چاقي، رژيم نادرست، بيماري، رها كردن رژيم و چاقي مجدداً از عوارض آن است.» اما به عقيده دكتر موسويزاده، روانشناس، هر نوع محروميتي ميتواند باعث افسردگي و پايين آمدن سطح خلقيات افراد شود. او ميگويد: «غذا خوردن صرف نظر از تأمين نيازهاي بدن، جنبه رواني هم دارد. براي تمام افراد، غذا خوردن يك لذت رواني است و محروميتهاي سنگين از غذا، خصوصاً در مواردي كه فرد آزادي ديگران را در خوردن تمام مواد غذايي كه به آن علاقهمندند مشاهده ميكند، حس محروميت را تشديد ميكند. نتيجه از دو حالت خارج نيست. يا فرد رژيم خود را رها ميكند، يا به آن ادامه ميدهد؛ كه به اين طريق به يك محروميت سنگين دامن زده و باعث احساس سرخوردگي ميشود.» اين در حالي است كه متخصصان تغذيه و رژيمدرمانگران معتقدند رژيمهاي سنگين كه هدف آنها كم كردن وزن زيادي در يك مدت كوتاه است، هميشه با بنبست مواجه ميشود. به عقيده آنها، 5 تا 10 درصد كاهش وزن در طول 4 تا 6 ماه، باعث لاغري متناسب فرد ميشود و سطح قند خون، چربي خون و فشار خون را به حد نرمال نزديك ميكند. بنابراين براي افراد خيلي چاق، كم كردن همين مقدار در يك مدت نسبتاً طولاني 6 ماهه، نه تنها كم نيست، بلكه همزمان به تناسب بيشتر اندام و سلامتي كمك ميكند.» وقتي رژيم، سلامت روان را تهديد ميكند وقتي آمار و ارقام سازمانهاي بهداشتي و بيمه خبر از آن ميدهند كه 10 درصد افزايش وزن باعث ميشود شانس مرگ تا 13 درصد افزايش پيدا كند و اگر افزايش وزن به 20 درصد برسد، افزايش خطر مرگ به 25 درصد ميرسد، ديگر عجيب نيست كه تب لاغري به شكل تصاعدي بالا رود. يكي از نتايجش هم ميشود داغ شدن بازار همين رژيمهاي لاغري؛ آنقدر كه دكتر سيدضياءالدين مظهري، رئيس انجمن تغذيه ايران ميگويد: «افراد غير متخصصي كه صلاحيتي در عرصه رژيمهاي لاغري ندارند، با در نظر گرفتن موج انگيزه و گرايش به لاغري، تبليغات گستردهاي ترتيب دادهاند و متأسفانه كنترلي هم بر آنها اِعمال نميشود. آنها نه تنها نميتوانند اهداف رژيمدرماني را تأمين كنند، بلكه بدون در نظر گرفتن نيازهاي بدن افراد و تفاوتهاي فردي، يك رژيم را براي همه تجويز ميكنند و موجب كمبودهاي غذايي در افراد ميشوند و مردمي هم كه انتظار دارند در يك زمان محدود، وزن زيادي كم كنند، به اين رژيمها روي ميآورند و از آن ضربه ميبينند.» او ادامه ميدهد: «تنها متخصص تغذيه بودن براي ارايه رژيم، كافي نيست. رژيمدرماني چيزي نيست كه بتوان با شيوههاي كامپيوتري، براي همه بيماران، يك نسخه را پيچيد و يك رژيم را تجويز كرد. اما متأسفانه، عدهاي از پزشكان در دادن رژيم غذايي متناسب با سن، جنس و ويژگيهاي فيزيولوژيكي خاص فرد كوتاهي ميكنند.» رئيس انجمن تغذيه ايران معتقد است: «ما غذا را از اين جهت كه صرفاً گرسنگي را برطرف كنيم يا انرژي مورد نياز بدن را تأمين كرده باشيم، نميخوريم. تغذيه ما بايد بتواند 50 ماده غذايي، شامل ريزمغذيها و درشتمغذيها را تأمين كند. تغيير برنامه غذايي و تهي شدن سلولها از مواد غذايي و معدني مورد نياز بدن، آثار جانبي خطرناكي دارد كه خود را از طريق تغييرات فيزيولوژيكي و خُلقي نشان ميدهد؛ تا جايي كه حتي ميتواند باعث سوء تغذيه يا كمخونيهاي دايمي شود.» به گفته متخصصان تغذيه، كمبود ويتامينهاي گروه b در برنامه غذايي و رژيمدرماني موجب افسردگي، خستگي زودرس و تحريكپذيري عصبي ميشود. در افرادي كه به طور منظم و سر وقت غذا نميخورند، قند خون دايماً در حال تغيير است و ثبات لازم را ندارد و همين مسأله روي قدرت تفكر و تمركز و در نتيجه خلقوخوي آنها تأثير ميگذارد. بعضي از افراد هم به بعضي مواد شيميايي موجود در غذاها حساسيت دارند كه حين مصرف اين مواد غذايي خاص، خلقوخوي آنها دچار مشكل ميشود. دكتر كشاورز ميگويد: «براي اينكه قند خون حالت پايداري پيدا كند، نبايد از كربوهيدراتهايي استفاده كرد كه قند خون را ناگهان بالا ميبرند. كربوهيدراتهاي مناسب در نان حاوي غلات، لوبيا، غلات كامل، سويا، سيب، هلو و ساير ميوهها وجود دارند؛ اين در حالي است كه خوراكيهايي مثل كيك، چيپس، شكلات و شيريني، قند خون را به سرعت افزايش ميدهند و در نتيجه، بدن براي ورود اين قندها به درون سلول يا ذخيره كردن آنها، به طور ناگهاني هورمون انسولين ترشح ميكند و تعادل طبيعي سيستم كنترلكننده قند خون به هم ميخورد.» در مطالعهاي كه روي 200 نفر از مردم انگلستان انجام شد، تأثير غذا بر سلامت ذهني و رواني افراد، مورد مطالعه قرار گرفت. از اين افراد خواسته شد مصرف غذاهايي را كه استرسزا هستند، قطع كنند و در همان زمان، مقدار غذاهايي را كه منجر به تقويت خُلق ميشوند، افزايش دهند. بعد از پايان اين دوره آزمايشي، مشخص شد كه 88 درصد افرادي كه از رژيمهاي غذايي بالابرنده خلقوخو استفاده كرده بودند، از نظر ذهني و رواني، وضعيت بهتري داشتند و بقيه آنها، عنوان كردند كه كمتر دچار حالتهاي افسردگي شدهاند. دكتر مظهري در اينباره ميگويد: «همان طور كه بدن ما نيازمند استفاده از مواد غذايي كافي است، مغز هم نياز به موادي دارد كه بتواند تعادل فرد را حفظ كند و ما را از راديكالهاي آزادي كه به دليل آلودگيهاي محيطي درگير آنها هستيم، رهايي دهد.» شكر، كافئين و شكلات به مقدار زياد، موادي هستند كه استرسزا محسوب ميشوند، در حالي كه موادي مثل آب، سبزي، ميوه و ماهي، حمايتكنندههاي خلقوخو هستند. اسيدهاي چرب امگا-3 هم كه در ماهيهاي چرب (مثل ماهي آزاد) فراوانند، بر نواحي خاصي از مغز كه با عواطف ارتباط دارند تأثير ميگذارند. پژوهشگران مشاهده كردهاند كه افراد با ميزان پايينتري از امگا-3 در خون، بيشتر مستعد هستند كه ديدگاهي منفي نسبت به زندگي داشته باشند و بيشتر به طور تكانهاي رفتار ميكنند. در حالي كه افرادي كه در خونشان ميزان بالاتري از امگا-3 دارند، معمولاً توافقپذيرند و با احتمال كمتري اخلاق تند و خشن از خود نشان ميدهند. علاوه بر اين، چربي در حد متعادل اثر ضد افسردگي دارد اما استفاده زياد از آن، باعث ميشود چربي در معده به مدت طولاني باقي بماند و سبب منحرف شدن خون از مغز، عضلات و ساير بافتهاي بدن به سمت معده شود و اين مسأله، رخوت و بيحالي را لااقل تا 6 ساعت بعد در پي دارد. حرف آخر با تمام اينها، بدغذايي فقط دامن كساني را كه به رژيمهاي سفت و سخت روي ميآورند، نميگيرد. حتي اگر يك گرم هم اضافه وزن نداشته باشيد، باز هم ممكن است عادات غذايي شما آنقدر بد باشد كه گرفتار بدخلقيهاي غذايي شويد. طولاني سرخ كردن غذاها و استفاده از روغنهاي نباتي هيدروژنه و اشباعشده، از همان مواردي هستند كه دكتر مظهري، رئيس انجمن تغذيه ايران، آنها را دليل به همخوردگي توازن و سلامت غذايي ميداند و نتيجه مستقيم آن را، اختلال در سيستم دفاعي و خلقوخو معرفي ميكند و ميگويد: «اين موارد ميتواند مشكلات عصبي، جسماني و حتي حملههاي قلبي را به دنبال داشته باشند.» رئيس انجمن تغذيه ايران با بيان اين مطلب ميگويد: «در اروپا و آسيا متخصصان تغذيه توصيه ميكنند كه روزانه بين 300 تا 700 گرم سبزيجات خام و پخته در برنامه غذايي افراد باشد. سبزيجاتي با رنگهاي مختلف و بدون آلودگيهاي ثانويه ميتوانند ويتامينهاي مورد نياز بدن را تأمين كنند و موجب شادابي، خلقيات خوب، جذب آهن و بهبود عملكرد دستگاه گوارش شوند.» سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 494]