تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نماز قلعه و دژ محکمی است که نمازگزار را از حملات شیطان نگاه می دارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804617057




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مجيد انصاري: اصلاح‌طلبان و اصولگرايان زير يك سقف بيايند


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

 او كه در انتخابات مجلس هشتم سر فهرست ائتلاف اصلاح‌طلبان بود، مانند انتخابات مجلس هفتم به دور دوم انتخابات تهران راه يافت، اما به مجلس راه نيافت؛ بنابراين دلايل اين ناكامي‌ها چيست؟از نظر مجيد انصاري، عوامل متعددي از قانون انتخابات گرفته تا زمان برگزاري انتخابات ردصلاحيت‌ها و اختلافات درون اصلاح‌طلبان مانع پيروزي طيفي شده است كه زماني در صحنه سياسي كشور در اوج قرار داشتند. اما نكته‌اي كه اين اصلاح‌طلب اعتدالگرا سربسته به آن اشاره مي‌كند، مشكل كنوني اصلاح‌طلبان در فراخوان مردم به سوي صندوق‌هاي راي است، او مي‌گويد: اگر مي‌توانستيم 45 درصد مردم تهران را پاي صندوق‌هاي راي بكشانيم، احتمال پيروزي ما بالا بود. تجربه سياسي مجيد انصاري، مصاحبه با اين عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام را به آسيب‌شناسي انتخابات در كشور تبديل كرد.ابتدا مي‌خواستم ارزيابي كلي خود را از روند برگزاري و اجراي انتخابات مجلس هشتم بگوييد. انتخابات بخصوص در مرحله اول، نسبتا با مشاركت قابل قبولي در سطح كشور انجام شد، گرچه عواملي موجب به وجود آمدن سردي نسبي در حوزه‌هاي انتخاباتي شد. اگر تدبير بهتري صورت گرفته بود، مي‌شد انتظار داشت كه انتخابات پرشورتري برگزار شود، البته در شهرستان‌هاي كوچك و متوسط به خاطر رقابت‌هاي محلي، ميزان مشاركت بيشتر است، اما در شهرهاي بزرگ كشور كه بيشتر فضاي رقابت سياسي است تا محلي مانند تهران، اصفهان، مشهد، تبريز، شيراز و ... ميزان مشاركت مطلوب نبود. ممكن است گفته شود كه در دوره هفتم نيز ميزان مشاركت به همين اندازه بود. بايد گفت ميزان مشاركت در اين حوزه‌ها در دوره هفتم هم‌چندان مطلوب نبود ما اگر بتوانيم شرايطي را در انتخابات به وجود آوريم كه حداقل در شهري مثل تهران 40 تا 45 درصد مردم در انتخابات شركت كنند، مي‌توان گفت اين ميزان مشاركت نسبتا خوب است، گرچه بهتر اين است كه ميزان مشاركت بالاي 50 درصد باشد؛ اما مشاركت حدود 30 درصد براي شهر بزرگي مثل تهران نشان‌دهنده اين است كه ما در مديريت انتخابات چندان موفق عمل نكرديم. عوامل گوناگوني نيز در به وجود آمدن اين وضعيت موثر است. يكي از عوامل، قانون ناقص انتخابات است كه در هر دور مجلس، بر نقص آن افزوده شده است، بخصوص در دوره هفتم، قانون انتخابات بشدت تغييرات تخريبي داشت. مثلا در بحث تبليغات انتخاباتي، آنقدر محدوديت به وجود آمد كه حتي چاپ‌كردن و الصاق پوستر در محل‌هاي مجاز تعيين شده از طرف شهرداري و نصب بنرهاي تبليغاتي حاوي اسامي كانديداها به صورت جمعي يا فردي ممنوع شد، در حالي كه همه جاي دنيا براي ايجاد شور انتخاباتي، كارهاي مختلفي انجام مي‌دهند، ازجمله چاپ و نصب پوسترهاي كانديداها، پارچه نوشته‌ها، بنرها و پلاكاردها. اينها همه در اين دوره ممنوع شده بود و صرفا فضاي تبليغات محدود به اين شد كه كانديداها كارت‌هايي حاوي زندگينامه‌هاي خود را چاپ كنند و به وسيله اشخاصي به دست مردم دهند يا در خانه‌ها و مغازه‌ها بيندازند. اين كار هم بسيار دشوار و هم بسيار پرخرج و هم غيركارآمد بود. در شهر بزرگي مثل تهران، اين محدوديت‌ها باعث شد تبليغ براي كانديداهاي منفرد در عمل غيرممكن شود، حتي احزاب و گروه‌ها نيز قادر نبودند به همه خانه‌هاي مردم حتي يك‌ عدد كارت بدهند. در حالي كه استدلال نمايندگان مجلس هفتم براي تغيير قوانين انتخاباتي صرفه‌جويي در هزينه‌ها بود. من به‌عنوان كسي كه در اين دوره كانديدا بودم و در رقابت‌هاي ادوار گذشته نيز شركت داشتم، عرض مي‌كنم كه بشدت به هزينه‌هاي تبليغات انتخاباتي در اين دوره افزوده شد، ولي كارايي و كارآمدي اين تبليغات از گذشته بسيار كمتر بود. ما مشاهده مي‌كنيم در كشورهايي كه انتخابات آزاد برگزار مي‌شود، چه اروپايي و چه آسيايي حتي با داشتن ده‌ها شبكه تلويزيوني خصوصي كه كانديداها و احزاب قادرند از طريق اين‌ شبكه‌ها تبليغات خود را انجام دهند، كارناوال نيز راه مي‌اندازند.بالاخره براي راه‌اندازي يك مراسم پرشور، به امكانات و ابزارهايي نياز است. شما تصور كنيد اگر بگوئيد در مراسم عاشورا، راه‌اندازي دسته عزاداري، استفاده از علم، طبل، سنج و ... ممنوع است، آيا اين مراسم مي‌تواند همچنان پرشور برگزار شود؟ در انتخابات هم همين‌طور تبليغات مهيج، نشاط‌آور و تحريك كننده علاقه سياسي جامعه، يكي از الزامات است كه در اين روز كاملا اين ابزار محدود شد.درباره عملكرد هيات‌هاي اجرايي و نظارت چه نظري داريد؟ردصلاحيت بسيار گسترده و بي‌سابقه داوطلبان از سوي هيات‌هاي اجرايي اين بار و همان اول كار موجب ايجاد انفعال شد. گرچه شوراي نگهبان برخي از ردصلاحيت‌ شدگان را تاييد صلاحيت و به‌طور نسبي فضاي سرد و مايوس كننده ابتدايي را ترميم كرد، اما هرگز آن ضربه اوليه جبران نشد. در ضمن تعداد زيادي نيز ماندند كه تاييد صلاحيت نشدند. اين‌هم يكي از عوامل دلسردي بود كه اين بار تشديد شد.عامل ديگر، انتخاب زمان بسيار نامناسب براي برگزاري انتخابات بود. فكر مي‌كنم اگر قرار بود نامناسب‌ترين و بدترين زمان ممكن را براي برگزاري انتخابات به مسابقه بگذارند، همان 24 اسفند انتخاب مي‌شد، چون مردم همه درگير مسائل آخرسال، استقبال از عيد نوروز، خانه‌تكاني، خريد بازار و سازماندهي مقدمات سفر بودند. بخصوص دهه سوم اسفند بيشتر كشور نيمه تعطيل است و مردم جز به عيد و بازديد و آمادگي براي عيد به مساله ديگري فكر نمي‌كنند.اين درحالي بود كه گراني‌‌هاي بسيار زياد موجب شده بود مردم آرامش اجتماعي و نشاط سياسي نداشته باشند. در چنين فضايي تبليغات جواب نمي‌دهد، آن‌هم با محدوديت‌هاي خاص.عامل مهم ديگر در كاهش مشاركت، تعطيلي عمومي دانشگاه‌ها بود، دانشجويان از گروه‌هاي فعال سياسي در انتخابات هستند. در مجموع انتخابات در مرحله اول با عوامل منفي و بازدارنده براي جلب مشاركت مردم همراه بود. با وجود اين عوامل، مشاركت مردم در مجموع قابل قبول بود، ولي‌ اگر تدبير بهتري شده بود، مي‌توانستيم انتخابات دوره هشتم را طبق فرمايش‌هاي رهبر‌معظم انقلاب كه سال گذشته را سال اتحاد ملي و انسجام اسلامي نامگذاري كرده بودند نمادي از تحقق اين عنوان تبديل كنيم. برخي از عواملي را كه به عنوان موانع افزايش مشاركت مردم در انتخابات ذكر كرديد، مورد تاييد شوراي نگهبان نيز است، از جمله اصلاحات به‌عمل آمده در قانون انتخابات يا تعيين زمان برگزاري انتخابات. به ‌هرحال اين مصوبه مجلس بود و بايد اجرا مي‌شد؛ اما عوامل سياسي كه اشاره كرديد در شهر‌هاي بزرگ مانع مشاركت مردم در انتخابات شد، مي‌بينيم در مقاطعي هم كه اين موانع نبوده باز هم مشاركت مردم در انتخابات بهتر از اين دوره نبوده است. يعني اگر دست‌اندركاران امور انتخابات همه تدابير را به صورت كامل انجام مي‌دادند، باز هم معلوم نبود ميزان مشاركت مردم، آماري بهتر از نرخ موجود باشد. فكر مي‌كنيد دليل اين وضع چيست؟هر گاه انتخابات به طور جدي رقابتي و در فضاي برابر و كاملا آزاد شكل گرفته، ميزان مشاركت بالا بوده است؛ مثلا در انتخابات دوره پنجم مجلس، ميزان مشاركت بالا بوده است. علتش اين است كه پس از انتخابات شايسته دوره چهارم كه با رد صلاحيت گسترده داوطلبان در دوره چهارم همزمان بود و باعث قهر عملي بسياري از گروه‌هاي سياسي از صحنه شد، در دوره پنجم‌ فضاي بازي به وجود آمد و جريانات جديد سياسي به صحنه آمدند، مثل حزب كارگزاران سازندگي و مردم احساس كردند فضاي انتخابات از قبل متفاوت است و با شركت خودشان مي‌‌توانند تغييرات را در تركيب مجلس به وجود آورند. به همين دليل، انتخابات پرشور و در تهران هم ميزان مشاركت بالا بود. دوره ششم مجلس نيز به همين صورت بود.اين دوره همزمان با تغيير فضاي سياسي بود كه از دوم خرداد 76 شروع شد و گروه‌هاي متعدد و متكثر در صحنه حضور داشتند. در دوره هفتم باز هم تجربه دوره چهارم مجلس تكرار شد. يعني صلاحيت‌ها رد شد. بعضي‌ گروه‌ها انتخابات را تحريم كردند. قضيه تحصن مجلس و برخي مسائل ديگر هم مزيد بر علت شد، بنابراين مشاركت كاهش يافت.جامعه بايد انتخابات را بسيار جدي تلقي كند و همه اقشار بايد احساس كنند در اين مسابقه جدي قادر به رقابت و مشاركت هستند. به عنوان مثال بين مسابقه دوستانه دو تيم فوتبال و حتي دو تيم ملي از دو كشور مطرح با بازي جدي دو تيم غير ملي و دو كشور معمولي تفاوت است. اين مسابقه زماني كه جدي و تعيين‌كننده و براي تعيين صدر جدول است يا سهميه جام‌جهاني، هم بازيكنان جدي‌اند هم تماشاگران، ولي اگر يك بازي تاثير چنداني در سرنوشت دو تيم نداشته باشد، خيلي جدي گرفته نمي‌شود.در عالم سياست هم اگر به هر دليل، درست يا نادرست و تحت تاثير تبليغات منفي بيگانگان بر اثر ردصلاحيت‌ها و نااميدي بخش‌‌هايي از جامعه يا به خاطر عدم تحقق وعده‌هاي انتخاباتي نماينده‌ها و احزاب در ادوار قبل، جامعه احساس كند حضورش تاثير زيادي در بهبود امور كشور و خودشان ندارد، شايد برخي فكر كنند بي‌فايده است كه پاي صندوق‌هاي راي بيايند.البته من اين تحليل را قبول ندارم و معتقدم قهر كردن از صندوق‌هاي راي هيچ‌گاه و براي هيچ گروهي يا فردي امتيازي نخواهد داشت. اتفاقا كساني كه از صندوق‌هاي راي قهر مي‌كنند كمك مي‌كنند به رقباي خودشان و اين پيام را به رقبا مي‌دهند كه خودشان مايل نيستند به مجلس راه پيدا كنند؛ البته ممكن است در شرايطي فضايي به وجود آيد كه جمعيتي يا حزب و گروهي به طور كلي با حركت منفي خودشان بخواهند پيامي را به جامعه برسانند. اين حركت ممكن است موثر باشد اما اين حركت زيبنده نظام جمهوري اسلامي نيست. من اشكالات جدي را به نظام انتخاباتي دارم و اشاره كردم كه مي‌توانيم انتخابات موثرتري داشته باشيم يا عملكرد مجلس مي‌تواند به گونه‌اي باشد كه مردم هر روز نسبت به تاثيرگذاري مجلس اميدوارتر شوند، ولي انتخابات ما در هر حال نسبت به انتخاباتي كه در كشورهاي ديگر برگزار مي‌شود از حد نصاب آزادي قابل قبولي برخوردار است. در دور هفتم هم امكان رقابت به طور نسبي وجود داشت، اما من به عنوان يك منتقد سياسي  اجتماعي عرض مي‌كنم هزينه‌هايي كه ما گاهي به جامعه تحميل مي‌كنيم با هر مصلحت‌انديشي‌اي كه باشد غيرضروري است و دليلي ندارد به گونه‌اي عمل كنيم كه بخش‌هايي از جامعه از انتخابات دچار ياس و سرخوردگي شوند. اين براي كشور ما فوق‌العاده خطرناك است.ممكن است در كوتاه‌مدت يك جناح فكر كند كه قاطعانه پيروز شد. اولا پيروزي در صحنه رقابت و شرايط عادلانه معني پيدا مي‌كند وگرنه اگر براي يك تيم و يك گروه انواع موانع را ايجاد كنيد و عوامل متعددي به نفع يك جريان و به زيان جريان ديگر باشد، اسم اين پيروزي نيست و نوعي خودفريبي است كه فكر كنيم پيروز شديم. اين در حقيقت جلوي پيروزي رقيب را گرفتن است.عملكرد خود مجلس هم در كاهش مشاركت موثر است. گاهي نماينده‌ها وعده‌هايي مي‌دهند كه از عهده انجام آن برنمي‌آيند يا پيگيري تحقق وعده‌ها در مجلس از سوي نمايندگان فراموش مي‌شود. انفعال خود مجلس در برابر مسائل كشور عامل دلسردكننده‌اي است، اگر مردم احساس كنند كه مجلس در پي استيفاي حقوق آنان نيست يا دغدغه‌هاي آنان را ندارد، طبيعي است كه در اين شرايط اقبال راي‌دهندگان كاهش مي‌يابد. من فكر مي‌كنم مجموعه نظام پس از گذشت 30‌‌سال از عمر انقلاب و برگزاري 28‌انتخابات بايد با نگاه به تجربه گذشته و تجربه موفق كشورهاي ديگر، در قانون انتخابات، روش‌هاي برگزاري انتخابات، آرايش سياسي كشور و نقش احزاب، يك بازبيني كلي داشته باشد و وضع موجود را بهبود دهد. من تصور مي‌كنم مهمترين مولفه اقتدار ملي ما مشاركت ملي است. همبستگي ملي جز از طريق توسعه و تسهيل مشاركت مردم در سرنوشت خودشان به دست نخواهد آمد. بنابراين بايد با همه عوامل محدود‌كننده مشاركت ملي، مبارزه علمي و قانوني و واقعگرايانه داشته باشيم در غير اين صورت، ممكن است دچار نوعي فرسايش سياسي و اجتماعي شويم و به سمتي برويم كه مردم اعتماد عمومي خود را درخصوص انتخابات سالم و اثرگذاري انتخابات از دست دهند كه اگر اين اتفاق بيفتد، دچار فاجعه مي‌شويم و آن تضعيف مهمترين ركن در اقتدار ملي كشور است. اشاره كرديد كه قهر كردن در انتخابات را نه براي گروه‌هاي سياسي توصيه مي‌كنيد و نه براي مردم و راي دهندگان، ولي ما شاهد بوديم كه چهره‌هاي شاخص از گروه‌ها و جريان‌هاي اصلاح‌طلب كه تاييد صلاحيت هم شده بودند، انصراف دادند فكر مي‌كنيد انصراف اين افراد شاخص يا مشاركت نكردن آنان، بر كاهش آراي اصلاح‌طلبان تاثير نداشت؟به هر حال، اين نظر من بود. بعضي‌ها نظر ديگري دارند. بايد از خود دوستاني كه انصراف دادند، علتش را پرسيد. ممكن است دليل شخصي يا سياسي باشد. طبعا درون يك جبهه سياسي چه اصولگرا چه اصلاح‌طلب، اگر افراد شاخصي انصراف دهند، بر فضاي رواني هواداران و فعالان آن جبهه تاثير منفي مي‌گذارد. واقعيت آن است كه در انتخابات دوره هفتم و هشتم حداقل فضاي برابر و عادلانه‌اي ميان 2 جريان عمده سياسي كشور وجود نداشت. جريان اصولگرا و اصلاح‌طلب و يا چپ و راست سابق 2 جريان عمده درون نظام هستند كه به ارزش‌هاي نظام معتقدند و خط قرمزهاي اصلي را پذيرفته‌اند و قبول دارند. اگر مسائل مشترك را اصل نظام، قانون اساسي و ساختار نظام، ولايت‌فقيه و ركن اسلاميت و جمهوريت بدانيم، اينها مورد قبول گروه‌هاي سياسي فعال در عرصه سياسي است كه پذيرفته‌اند در ميدان باشند و در چارچوب همين قانون انتخابات رقابت كنند. افراد يا جريان‌هايي كه كف شرايط قانون را دارند، نبايد عرصه بر آنها تنگ شود و شرايط نابرابر برايشان ايجاد شود. اگر در جبهه اصولگرايان چهره‌هاي شاخص و در تهران آقاي دكتر حداد عادل، احمد توكلي و آقاي باهنر ردصلاحيت مي‌شدند، آيا داوري آن دوستان درباره انتخابات همان بود كه الان هست و اگر افرادي پس از ردصلاحيت آنان انصراف مي‌دادند، باز هم همان داوري درخصوص انصراف آنها وجود داشت؟ هر وقت بخواهيم راجع به امري قضاوت كنيم بايد خودمان را در آن موقعيت قرار دهيم تا قضاوت عادلانه و منصفانه‌اي داشته باشيم.به‌هر‌حال شما تاكيد كرديد كه قهر كردن و انصراف از ميدان انتخابات را در هر شرايطي كه باشد، توصيه نمي‌كنم.در هر شرايط به‌طور مطلق نه. فرض كنيد در يك حزب سياسي 10 نفر تصميم دارند در انتخابات شركت كنند و هر 10 نفر ردصلاحيت شوند. اصلا موضوع مشاركت آن حزب از ميان مي‌رود بايد حداقل شرايط را داشته باشند.شما تصور نمي‌كنيد اقدام افرادي كه از شركت در انتخابات انصراف دادند، عجولانه بود، زيرا پس از هيات‌هاي اجرايي، بسياري از كانديداهاي اصلاح طلب در هيات‌هاي نظارت، تاييد صلاحيت شدند. من عرض كردم كه بايد از خود آن دوستان سوال كنيد. بالاخره افراد محترم و سابقه‌داري هستند كه انصراف دادند و از صحنه كنار رفتند. حتما انصراف آنان بر سردي فضاي انتخابات تاثير داشته، اما اين‌كه چرا چنين كاري كرده‌اند، حتما ادله‌اي براي خودشان داشته‌اند. سليقه سياسي من اين بود كه در صحنه ماندم و رقابت هم كردم و در مرحله دوم هم حضور داشتم اما ماندن در صحنه به معناي پذيرش اشكالات و كوتاه آمدن در برابر آنها نيست. ما معتقديم كه حتما بايد نواقص برطرف شود. در حال حاضر، هم وزارت كشور هم شوراي نگهبان و هم احزاب از قانون انتخابات ناراضي‌اند و اين را بايد حل كرد.من براي رفع مشكلات، فرمول مشاركت فعال را مي‌پسندم و به آن عمل كرده‌ام. بعضي دوستان شايد شيوه انصراف را مي‌پسندند، به‌هر حال ديدگاه‌ها متفاوت است.در شهرهاي بزرگ بخصوص در تهران ليست‌‌هايي كه ارائه شد از نظر شاخصه‌ها و شهرت كانديداها نسبي بود، يعني اين‌كه ميان اصلاح‌طلبان و اصولگرايان مي‌توان گفت به تساوي، چند كانديداي شاخص درصدر قرار داشتند و بقيه نامزدها ناشناخته بودند، بنابراين نمي‌توان دليل‌ عدم اقبال مردم به اصلاح‌طلبان را فقط نبود چهره‌هاي شاخص، كناره‌گيري يا ردصلاحيت دانست به‌هرحال در فهرست اصلاح‌طلبان نام‌‌هايي چون مجيد انصاري، اسحاق جهانگيري و... براي مردم به قدر كافي شناخته شده هستند؟ببينيد من در همين انتخابات مجلس هشتم مي‌توانم استان كرمان را مثال بزنم. بررسي نتايج انتخابات در هر حوزه و استاني كه رقابت صددرصدي ميان نيروهاي اصلي كه در مرحله اول ثبت‌نام كرده و كانديداي اصلي داشتند، مي‌تواند ملاك خوبي براي داوري ما باشد تا ببينيم گرايش جامعه به كدام سمت است. در استان كرمان 10 كرسي نمايندگي داريم. 2 نفر در شهر كرمان و 8 نفر در 8 شهرستان استان.در استان كرمان همه كانديداهاي اصلاح‌طلبان تاييد شدند. در اين استان 5 نفر از اصلاح طلبان 4 نفر از اصولگرايان و يك نفر مستقل انتخاب شدند.فكر مي‌كنم اگر همين الگو را به ديگر مناطق كشور سرايت مي‌داديم، تقريبا اتفاقي مشابه با يك مقدار كم و زياد مي‌افتاد. مثلا در استان اصفهان يا استان خراسان جنوبي يا فارس وقتي در مركز استان تقريبا همه نيروهاي اصلي جريان اصلاح‌طلب حذف شدند طبيعي است كه اين انفعال در كل جامعه حاكم مي‌شود. در تهران هم كه شما مي‌فرماييد بالاخره در تهران 5 الي 6‌‌نفر از افرادي كه ثبت‌نام كرده بودند، رد شدند. در ضمن به دليل رد كردن‌هاي ادوار گذشته بعضي اصولا ثبت‌نام نكردند. در تهران آقايان حاجي وزير آموزش و پرورش، صوفي وزير تعاون، خرم وزير راه و ترابري، كلانتري وزير كشاورزي، ثبت‌نام كرده بودند و رد شدند. افرادي هم به دليل اين كه تصور مي‌كردند رد مي‌شوند ثبت‌نام نكردند. قسمتي هم برمي‌گردد به ضعف‌ امكانات ما در تبليغات و سازماندهي‌‌هاي اجتماعي بالاخره مساجد در تهران بسيار تعيين‌كننده هستند.اختلافات درون جبهه اصلاحات نيز در اين وضع بي‌تاثير نبوده و نيست. بالاخره واقعيتي است كه اختلافاتي وجود داشته و دارد. ليست‌هاي متعددي ارائه شد كه مي‌شد يك ليست ارائه شود، گرچه در جريان اصولگرا هم شاهد چند ليست بوديم؛ ولي اين مساله در جبهه اصلاحات پررنگ‌تر بود. به هر حال تجربه انتخابات گذشته نشان مي‌دهد كه اگر يك جريان سياسي اقبال مردم را به سوي خود داشته باشد، آن مواردي كه به عنوان موانع اشاره كرديد،‌ مانع تلقي نمي‌شود. بسياري از اين مسائل در گذشته هم بود، ولي اصلاح‌طلبان موفق به جلب آراي مردم شدند.بله اگر مشاركت باشد، بسياري موانع برطرف مي‌شود. ما در فراخوان مردم به پاي صندوق‌هاي راي خيلي موفق نبوديم. يعني هم كليت مديريت فضاي انتخابات توفيق كلي نداشته است و هم ما اصلاح‌طلبان.البته به اين هم بستگي دارد كه مردم احساس كنند رقابت چقدر واقعي است؛ مثلا در خرداد 76 مردم احساس كردند كه رقابت واقعي است و به طور گسترده شركت كردند.به نظر شما گفتمان اصلاح‌طلبي در حال حاضر و براي انتخابات آتي گفتمان جذابي براي مردم است؟من فكر مي‌كنم هم اصولگرايان و هم اصلاح‌طلبان بايد مباني نظري و برنامه‌هاي عملي خود را براي مردم تبيين كنند. واقعيت اين است كه مرزهاي اين دو عنوان براي مردم مشخص نيست. اسمي است براي يك جبهه، با دو سرطيف نامحدود و بسيار گسترده. اين سازماندهي درست سياسي و اجتماعي نيست. در كشورهاي پيشرفته، احزاب سعي كرده‌اند مرامنامه، شناسنامه، اهداف و برنامه داشته باشند بخصوص براي رفع مشكلات مردم. دو جريان سياسي عمده كشور حدود و ثغور ديدگاه‌هاي نظري و مباني عملي خود را شفاف نمي‌كنند. در نتيجه در اين دو جريان دو سرطيف داريم كه در يك سر چهره‌هاي انقلابي با پيشينه خوب، وفادار به نظام و با پرونده و شناسنامه و كارنامه درخشان و در يك سر ديگر عناصر و جريان‌‌هاي مشكل‌دار وجود دارند. در هر دو جناح اين مشكل وجود دارد. از ديد بنده اختلاف روي مباني و اصول وجود ندارد. اختلاف‌نظر بيشتر روي برداشت‌ها و شيوه‌هاست. مثلا بنده معتقدم برنامه‌هاي اقتصادي كشور و بينش اقتصادي دولت و مجلس هفتم بسيار مشكل‌دار است. اگر برنامه اقتصادي‌اي دهيم كه تورم را مهار كند، اشتغال را توسعه دهد، توليد ملي و درآمد سرانه را افزايش دهد، فقر را ريشه‌كن كند و مردم بجاي دست دراز كردن پيش كميته امداد يا رئيس‌جمهور و دولت، دستشان در كار توليد و جيب خودشان باشد، ساير گروه‌ها نيز از اين برنامه استقبال خواهند كرد. گاهي در سفرهاي استاني رئيس‌جمهور شنيده مي‌شود كه مثلا در فلان سفر يك ميليون نامه دريافت شده است و آقاي رئيس‌جمهور زحمت كشيدند و به همه يك ميليون نامه پاسخ دادند و 80 تا 90 درصد آن درخواست وام و كمك نقدي و شغل است. اين نشان مي‌دهد كه جامعه به‌سمت بي‌نيازي پيش نرفته كه در يك استان يك ميليون نفر چنين تقاضايي دارند. ما فكر مي‌كنيم نظام مديريت و مصرف و توزيع بودجه بايد به‌گونه‌اي سامان پيدا كند كه فقر ريشه‌كن شود و حق هر كس از طريق خودش داده شود نه اين‌كه اگر به رئيس‌جمهور يا وزير يا حتي دفتر مقام‌معظم‌رهبري نامه نوشت و پيگيري كرد، به چيزي برسد و اگر اهل نامه نبود، از حق خود محروم شود. بايد اصلاحات را با اين گفتمان معنا كنيم؛ رابطه خوب دولت با مردم وتامين و تضمين و تثبيت آزادي‌هاي قانوني و مشروع مردم، اينها چيزهايي است كه اگر گفتمان اصلاح‌طلبي  باشد، به ‌همراه برنامه‌هاي عملياتي مشخص حتما مورد اقبال مردم قرار مي‌گيرد. اصلاح‌طلبي يك محتواست اصولگرايي هم همين‌طور و بايد در عمل نمود پيدا كند.براي روشن شدن شدن و شفاف شدن اينها نقطه شروعي لازم است. شما اگرچه از چهره‌هاي موثر در جريان اصلاح‌طلبي هستيد، ولي ما شروعي نديديم.اين امور مسائلي نيست كه بتوان به تنهايي پيش برد، ولي من به سهم خودم همواره اين مفاهيم را تعقيب كردم.حضور بنده در مجمع تشخيص مصلحت نظام و مشاركت جدي كه در 4 كميسيون اصلي و فرعي دارم، طرح‌هايي كه ارائه كردم و همكاري‌هايي كه مي‌كنم، نشان مي‌دهد ما فعال هستيم و بيكار  نيستيم. سند چشم‌انداز توسعه كشور حاصل اين نگاه است كه در راس آن مورد تاييد و تاكيد رهبر معظم‌ انقلاب بوده است.سياست‌هاي اصل 44 و ... همين الگوي مجمع در مجلس نيز مي‌تواند باشد در مجمع كمتر اتفاق افتاده كه بحث و مشاجره پيش بيايد.منظور من بيشتر در حوزه انتخابات و فعاليت‌هاي سياسي است و اين كه از سوي شما يا چهره‌هاي ديگر مرزبندي و شفاف‌سازي درون جبهه اصلاحات مي‌توانست صورت گيرد ولي انجام نشده است.در انتخابات هم همين طور است. در همين تهران 30‌‌نفري كه به عنوان اصلاحات ليست داديم و بنده هم سر ليست بودم، اگر به رزومه اين افراد بپردازيد، مي‌بينيد مجموعه ليست ما به اصول واقعي‌اي كه هر اصلاح‌طلب و اصولگرايي بايد به‌آن پايبند باشد، نزديك‌تر بود. حداقل از بقيه دورتر نبوديم. در فهرست ما بيش از فهرست‌هاي ديگر خانواده‌هاي شهدا حضور داشتند. واقعيت را نمي‌شود انكار كرد كه در حال حاضر مفهوم اصلاح‌طلبي براي مردم گنگ و مبهم است و از هواداران عبور از نظام يا خروج از نظام گرفته تا شخصيت‌هاي معتدل و ارزشي را شامل مي‌شود. پرسش من اين است كه چرا اقدامي در اين جريان براي روشن كردن مرزها صورت نگرفته است؟در ميان اصولگرايان هم همين‌طور است اطلاح‌طلبي قلعه در بسته‌اي نيست كه ما جلوي در كنترل كنيم چه كسي وارد يا خارج شود. اصولگرايي هم همين‌طور است. در ميان اصولگرايان شخصيت‌هاي محترمي مثل آيت‌الله مهدوي‌كني، ناطق‌ نوري،‌ عسگر اولادي يا ديگران هستند. همچنان كه در اين طرف آقايان خاتمي،‌ كروبي، موسوي خوئيني‌‌ها و ديگران هستند. بايد يك اساسنامه تعريف شود و اعلام كنند هركس آنها را قبول دارد، با ماست و هر كس قبول ندارد، با ما نيست. اين اتفاق بايد بيفتد. در غير اين صورت، جريان اصلاح‌طلب جريان كلي اصولگرايي را به مسائلي متهم مي‌كند كه مشكل بعضي افراد است. جريان اصولگرايي هم كل اصلاح‌طلبان را به اموري متهم مي‌كنند كه مشكل بعضي افراد است. اين مساله بايد پالايش و بازتعريف شود.زمان بازتعريف و بازآرايي سياسي در عرصه انقلاب و كشور فرارسيده است. ما نبايد اين عناوين را جبران كنيم. چند صدايي لازمه زندگي بشر است. در هر انتخاباتي انشعاباتي هم صورت مي‌گيرد. ولي اگر مجموعه نيروهاي اصيل انقلاب كه به امام و آرمان‌هاي امام پايبند و وفادارند و ولايت فقيه و نظام جمهوري اسلامي و قانون اساسي را قبول دارند، بيايند و يك پرچم و عنوان فراگير را ايجاد كنند و به سمت اهداف مشترك با هم حركت كنند، در آن صورت نقاط اختلاف آنقدر كم خواهد بود كه خواهند ديد بسياري از جبهه‌گيري‌هاي خصمانه اصالت و واقعيتي ندارد.مردم با كسي عقد اخوت نبسته‌اندوقتي انفعال اجتماعي پيش مي‌آيد فقط به همان دوره محدود نمي‌شود و اين هشداري به همه گروه‌هاست. مردم با كسي عقد اخوت نبسته‌اند. اگر احساس كنند كه مطالباتشان تحقق پيدا نكرده يا به دليل ناتواني آن گروه در انجام مطالبات مردم يا به دليل وجود موانع و به هر دليل ديگر، دچار ياس مي‌شوند. اين موضوع در جريان اصولگرا هم كاملا مشهود است. اگر آراي انتخابات تهران را تحليل كنيد مي‌بينيد اين گونه نبوده كه اقبال گسترده مردم به اصولگرايان موجب پيروزي قاطع آنان شده است. دليلش هم آن است كه تقريبا آراي آقاي دكتر حداد عادل به عنوان نفر اول تهران در اين دوره با دوره هفتم و ششم تقريبا به يك اندازه است، فقط جايگاه رتبه‌ها به دليل كاهش مشاركت تغيير كرده است؛ البته به نظر من عملكرد مجلس ششم تا حدودي و تبليغات منفي فراواني كه عليه جريان اصلاح‌طلب صورت گرفته و تندروي‌هاي برخي گروه‌هاي جريان اصلاحات نيز از عوامل تشديد اين مساله هستند. من قبول دارم كه اگر مشاركت در تهران 40 درصد يا بالاي 45 درصد بود، شانس پيروزي ما خيلي بيشتر مي‌شد.به نظر من جامعه دارد به سمت گزينشي تلفيقي پيش مي‌رود و بايد شرايط يكسان عادلانه‌اي به فضاي انتخابات حاكم شود. نبايد بعضي‌ها دچار ترس و توهم شوند. مبادا افرادي كه از نظر آنان مشكل‌ساز هستند انتخاب شوند. اين طور نيست. جامعه در تجربه 28 ساله خود به اين نتيجه رسيده كه بايد به چهره‌هاي عملگرا، مخلص و معتدل تكيه كند. در انتخابات شوراي شهر هم همين اتفاق افتاد، در انتخابات تهران هم تا حدودي همين اتفاق افتاده است. مردم بالاخره تا حدي به جريان اصلاح‌طلب راي دادند و حتي اصولگرايان هم ليست تلفيقي داشتند و اختلاف آراي زياد دكتر حداد عادل با نفر بعد نشان مي‌دهد كه مردم به ليست‌هاي تلفيقي راي داده‌اند. اگر مردم صددرصد ليستي راي داده بودند اين اختلاف 300 هزار راي وجود نداشت. اين نشان مي‌دهد كه خود ايشان به عنوان يك شخصيت فرهنگي و دانشگاهي راي مستقلي هم دارد.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 442]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن