واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

به گزارش خبرنگار فرهنگي خبرگزاري فارس، حسن رحيمپور ازغدي در مراسم اختتاميه همايش علمي «پيامبر اسلام(ص) عرفان و معنويت نو» كه عصر ديروز در تالار علامه اميني دانشگاه تهران برگزار شد، به عنوان آخرين سخنران اين همايش اظهار داشت: اينقدر مشغول مباحث تئوريك شدهايم كه از اصل قضيه كه همان معنويت است، دور شدهايم. انقلاب ما انقلاب معنويت بود، ولي اكنون ما در معرض خطر معنويتهاي دروغين هستيم. وي افزود: من حدود 15 رخنه را كه در نظام معنوي كشور از سوي عرفانهاي شرقي و غربي ايجاد شده است، بررسي كردهام. اين رخنهها بيشتر در دو دهه اخير صورت گرفته است. عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي گفت: من در اين جا به چند تفاوتي كه عرفان و اخلاق اسلامي با عرفانهاي دروغين دارد اشاره ميكنم. اما قبل از آن نكتهاي وجود دارد و آن اين است كه آيا عرفان، اسلامي و غيراسلامي دارد يا خير؟ اين سؤال قديمي است و از ابتدا علما سعي ميكردند به اين پرسش پاسخ دهند. آنان با ترجمه متون عرفاني هند، ايران باستان و ديگر جاها سعي ميكردند بين عرفان اسلامي و ديگر عرفانها مرزبندي كنند. وي افزود: ما معتقديم همه بشريت فطرت واحد توحيدي دارند و حتي مشركين نياز به معنويت دارند و اساسا به همين دليل است كه عرفانهاي دروغين به وجود ميآيد. از طرف ديگر حوزه عرفان حوزهاي است كه داوري و قضاوت درباره آن مشكل است، زيرا معيار حسي وجود ندارد و به غير از كليات امكان داوري عقلاني هم درباره جزييات هر عرفاني وجود ندارد. عرفان مبتني بر شهود است و مشاهدات هيچ كس براي كس ديگري حجت نيست. رحيمپور ازغدي اضافه كرد: عرصه متافيزيك مثل شمشير دولبه است. مباحث مافوق عقل و مادون عقل هر دو در اين عرصه مطرح شده است و به راحتي قابل تشخيص نيست. قواي نفساني انسان در اثر رياضت، قدرت پيدا ميكند كه البته اين قدرت در دست همه نيست و فقط عده خاصي حاضر به پذيرش رياضت آن هستند. وي با بيان اينكه هيچ تضميني براي صحت و حقانيت شهود شخصي هيچ كس وجود ندارد، گفت: بعضيها آرامش اعصاب را با عرفان اشتباه ميگيرند و ميگويند ما با موسيقي به عرفان ميرسيم! در صورتي كه موسيقي فقط آرامش اعصاب ميآورد و عرفان چيز ديگري است. ما معنويت معيار داريم كه من اسم آن را گذاشتهام تجربه معيار. از طريق اين تجربه ميتوانيم به حقيقت برسيم. رحيمپور ازغدي با تأكيد بر اينكه در عرصه عرفان هم خرافه وجود دارد هم حقيقت ناب الهي، اظهار داشت: دعوت رسولالله در درجه اول دعوت به معنويت و روحانيت است و اين موضوع همراه با تربيت عقلاني بشر بوده است. بقيه اسلام مثل سياسيات، اقتصاديات، احكام خانواده و ... مقدمهاي براي ارتباط بشر با خداوند و مقدمهاي براي اخلاق معنوي انسان است كه به لقاءالله برسد. حتي عدالت اجتماعي هم مقدمهاي براي اخلاق معنوي است. در جامعهاي كه عدالت رعايت نميشود، امكان رشد معنويت وجود ندارد. وي افزود: در اسلام بين معنويات و امور مادي مرزي وجود ندارد و اسلام تن به مرز ميان امور قدسي و امور دنيوي نداده است. در صورتي كه در خيلي از عرفانها اين مرزبندي وجود دارد. پيامبر به ما آموخت كه چطور در سراسر زندگي معنوي باشيم، حتي خواب و خوراك و تفريح و حتي رابطه زناشوييمان را به امور معنوي تبديل كنيم. هنر پيامبر اين بود كه به بشر آموخت چطور حيوانيترين خصلتهاي انسان را متعالي كند. اين مترقيترين نوع عرفان است كه هيچ لحظهاي از زندگيات را بدون ذكر خداوند نميگذراني. در عرفان اسلامي كار كردن، درس خواندن و تمامي اعمال ديگر زندگي همه عبادت ميشود و عرفيترين امر به قدسيترين عمل تبديل ميشود و البته ممكن است قدسيترين امر نيز به شيطانيترين امر تبديل شود، مثل دل بستن يك زاهد به تسبيح خود كه عملي شيطاني است. رحيمپور ازغدي گفت: فكر ثنويگري يعني تقسيم دنيا به خدا و شيطان، در اسلام نيست و همه چيز حتي شيطان در دايره خداوند است. وي با بيان اينكه با مواد مخدر آرامش بهوجود نميآيد بلكه آرامش اين است كه عقلاً به اين برسيم كه نبايد غم بخوريم يا بترسم، اظهار داشت: عرفان اسلامي، عرفان فراز از صحنه نيست، بلكه عرفان حضور در صحنه است و نبايد يك لحظه از ياد خداوند غافل شد. رسولالله بدون اينكه از مردم جدا شود خلوتش را به ميان مردم بردند و ميفرمود من در خوابم هم بيدارم. رحيمپور ازغدي گفت: جهاد با زيادهطلبيها، نفس، خودخواهي و حب دين از ديگر ويژگيهاي عرفان اسلامي است. از طرف ديگر پيامبر خودش به نوعي عرفان را آسيبشناسي كردهاند. پيامبر بيشتر با مشتركان درگير بودهاند تا ملحدان. ملحدان به هيچ چيز اعتقاد نداشتند اما مشركان به عرفانهاي دروغين اعتقاد داشتند مثل بتپرستي. بنابراين معنويتهاي دروغين به نوعي در جزيرةالعرب زمان پيامبر وجود داشت. پيامبر معنويت را به گونهاي تعريف كرد كه عقلستيزي در آن نباشد. معنويت عقلستيز در سنت پيامبر اكرم نيست. همچنين در عرفان نبوي طبيعتستيزي و سركوب غريزه وجود ندارد، بلكه تربيت و كنترل غزيره وجود دارد. اين تفاوت مهمي ميان عرفان نبوي با ديگر عرفانها است. وي افزود: در سنت پيامبر شهوت و قدرت نماينده شيطان نيستند، بلكه كاملاً به اين بستگي دارد كه ما چگونه با آن مواجه ميشويم. در واقع آن چيزي كه شيطاني است نوع مواجهه با غزاير است و نه خود آنها. پيامبر با دنيا مبارزه نكرده است، بلكه با حب دنيا مبارزه كرده است. هنر بزرگ پيامبر اين است كه زندگي را دارالعباده ميداند. معرفتشناسي عرفان پيامبر اين است كه پيامبر معرفت عقلي و شهودي و حسي را نفي نميكند اما معرفت وحياني را بالاتر از اين سه معرفت معرفي ميكند. پيامبر ميگويد هر نوع شهودي را بايد با دو ملاك وحي و عقل سنجيد. رحيمپور ازغدي گفت: اگر كسي گفت وحي كلام بشري است و خطاپذير است و اگر انبيا را جزو شاعران پنداشت نه تنها آرامش آن دنيا را از دست داده است، بلكه آرامش موقتي اين دنيايي را نيز از دست ميدهد. اين كلام معنا را از زندگي ميگيرد و راه را براي عرفانهاي تقلي باز ميكند. اگر آخرت نباشد دنيا هيچ توجيه منطقي ندارد و اگر سكولارسيتي به زندگي نگاه كنيم زندگي معنا نخواهد داشت. وي افزود: معنويتهاي مشركانه در كشورهايي كه محروم از معارف حقيقي هستند، امري طبيعي است. اما اگر در جامعه اسلامي رشد پيدا كند بايد دنبال علت آن گشت. دليل اول اين امر نياز فطري انسان به معنويت است. علت ديگر را بايد در نظام معنوي و اخلاقيمان جستوجو كرد. ما بايد در نظام معنوي خود تحول ايجاد كنيم و فرهنگ معنوي را هم به صورت كمي و كيفي ارتقا بدهيم. در حوزههاي ما نيز نظام اخلاقي مدوني وجود ندارد و معنويت اسلامي به صورت كلاسيك تدريس داده نميشود. البته حلقههاي كوچك اخلاقي بوده و هست اما منحصر به يك عده خاصي است. رحيمپور ازغدي گفت: يك مشكل ديگر اين است كه در علوم مختلف مهارت نظري كافي است، اما در عرفان مهارت نظري كافي نيست و نفس خاصي ميخواهد. علت ديگر اين است كه در تربيت معنوي جامعه به كليات بسنده ميشود و اين تربيت وارد جزئيات نميشود. در صورتي كه در روايات اسلامي اصلاً كليگويي نشده است. بايد احاديثي را كه به عرفان عملي مربوط ميشود تدوين كرد و در اختيار مردم قرار داد و به صورت زير در قالب جزوات مختلف ارائه كرد. وي افزود: عرفانهاي دروغين به نوعي مونتاژ است از ديگر عرفانها و تقرب به خداوند و رشد روحاني در آن يافت نميشود. يك شبه عرفان مسيحي هم وجود دارد كه از قرن نوزدهم به بعد در فرهنگ ليبرال پروتستان مسيحي به وجود آمد. اين عرفان، الهيات عقلي را كلاً نفي ميكند، دقيقا آنچه كه ما از آن جهانبيني توحيدي ياد ميكنيم. در صورتي كه پيامبر در دين اسلام ميگويد عقل حجت باطني الهي است. اين نوع از عرفان براي حفظ ايمان، عقل را تعطيل كرده است و اسماش را تجربه حسي و شهودي گذاشته. در اين عرفان استدلالهاي عقلي به كلي حذف شده و معنويتي تعريف شده كه هيچ احتياج به معرفت ندارد. زيرا در دين مسيحيت، كلام خدا وجود ندارد و وحي خطاپذير است و دين جز ايمان شخصي نيست و آن هم هيچ دليل خاصي ندارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 209]