تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837241586
محمد رضا حکیمی با جوانان سخن می گوید
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آري، اگر اجتماع، هر صبح ـ همراه نشريات يوميه ـ يك كتاب نيز درباره زندگي علي (ع) بدست مردم بدهد زياد نيست، بلكه تنها راه زنده نگه داشتن نواميس زندگي همين است و بس، كه زندگي "علي روش" و اجتماعي "علي پسند" بسازيم و در اين راه اگر نيروي شورانگيز ولاي علي و معنويت خلاق تشيع و نشاط سازنده طبقه جوان به همگامي برخيزند به رسيدن مقصود اميدها خواهيم داشت. زندگي بشر در كره خاكي، مانند خيمه اي است كه بايد همواره ستون ميان آن افراشته و استوار باشد. (برپا نبود خيمه بي ستون) تا بشريت در سراسر نقاط زمين ازشهر، روستا، كوه و دريا و … و از ضعيف ترين تا قوي ترين همه بتواند در زير آن جاي گيرد و به همه مواهب و نعمت هاي ارض الهي «والارض وضعها للانام» (خداوند زمين را براي بهره وري همه مردم زمين قرارداد - الرحمن 55/10) برسند و در سايه اين خيمه افراشته حيات و مواهب با عدل و داد راه تكامل را بپويند و سعادت ابدي را بجويند و يقين اين ستون يعني ستون خيمه حيات بشر عدالت است. ليكن آنچه در تاريخ تاكنون گذشته است جز اين بوده است. ظالماني سياسي و بدتر از آن ظالمان اقتصادي ـ و مفسدان في الارض مالي ـ همواره اين ستون فرازمند را فرو افكنده اند و شكسته اند، چرا؟ براي اينكه همه كس نتوانند از سايه گسترده عدل و داد بهره ببرند و تنها خود آن ستمگران و سنگدلان و جانورخويان بتوانند زندگي ظلماني و پليد و پر از حق ربايي و ستمروايي را بر سر پا دارند و با حريم گذاري و باند بازي و ويژه خواري همه را محروم و نيمه محروم سازند و از همه فرصت هاي اخلاقي فردي و اجتماعي و از داشتن فرهنگ بي بهره گردانند و سپس خود و نزديكانشان مانند حيوانات پرواري ـ به تعبير امام علي (ع) ـ به قيمت پايمال شدن اكثريت هر جامعه اي از جوامع بشري به هر چه مي خواهند برسند و سر در آخور مال و قدرت و رفاه و شهوت داشته باشند و خورشيد حيات طيبه انساني و قرآني را به مذبح كشند و شهيد كنند. پيامبران الهي همواره مي كوشيدند و همه گونه تلاش مي كردند تا عمود استوار حق و عدل هميشه در ميان بشر بر پا باشد و سايبان حيات و تكامل پيوسته برافراشته ماند و خورشيد فضيلت و ارزش ها همواره بتابد تا همه انسان ها بتوانند از همه مزاياي انساني برخوردار گردند … اين گونه بود و نسل ها مي آمدند و مي رفتند و آفتاب طلوع و غروب مي كرد و دوره هاي «فترت» سپري مي گشت و بشريت در جهنم سوزان ستمگري اقتصادي مي سوخت يا ستمگري حاكماني كه خودشان و فرزندانشان ـ مثل هميشه ـ سرمايه دار بودند و دست در دست سرمايه داران چپاولگر و همسود با آنان داشتند. پس از فترت عيسوي عصر محمدي آغاز گشت پيامبر اكرم (ص) مبعوث شد و پس از آشكار ساختن دين اسلام از نخستين گام از عدالت و اجراي عدالت آغاز گرديد چنانكه امام باقر (ع) مي فرمايد: ابطل ما كان في الجاهليه و اسقبل الناس بالعدل … پيامبر (ص) هر چه در جاهليت بود (از سرمايه داري و تبعيض و تفاوت ظلم و جنايت) همه را باطل و ناروا اعلام كرد و كار را با مردم با اجراي عدالت آغاز نمود. و چون دور نبوت خاتم پايان گرفت حضرت محمد (ص) به امر خدا و نزول آيات غدير استوارترين ستون خيمه حيات عدالت را در جاي خويش نصب كرد و چنان صحنه اي براي اجراي اين امر عظيم و كامل كننده دين خدا ترتيب داد . كه چشم تاريخ و بشريت تا هماره تاريخ بدان خيره است . خاتم پيامبران(ص) در برابر چشمان خورشيد تابان و در كنار بركه خشك و غدير سوزان «جحفه» در زير سايه درختان باغ بياباني و با حضور بيش از 100 هزار تن از اصحاب ـ كه در آخرين سفر حج پيامبر (ص) (حجه الوداع) شركت كرده بود ـ علي (ع) را چونان استوارترين ستون عدالت و عماد حقيقت در كانون حيات بشري نصب كرد … و اكنون علي ماند و قرآن و قرآن و علي(علي مع القرآن والقرآن مع علي). حال بايد بر طبق اين كتاب قسط و عدل، قسط و عدل اجرا گردد و اساسي ترين مشكل قريش حجاز و سرمايه داران بازار مكه با قرآن از نخست همين نكته بود كه قرآن مي گفت بايد عدالت اجرا شود. ظلم و چپاول و تبعيض و شقاوت ويژه خواري و طغيان مداري بر افتد . تا اينجا كه قرآن خوانده شود و تجويد و ترتيل و تشريح و تحفيظ داشته باشد مشكلي نبود . بلكه اساسي ترين مشكل قريش حجاز و سرمايه داران بازار مكه با قرآن از نخست همين نكته بود كه قرآن مي گفت بايد عدالت اجرا شود. ظلم و چپاول و تبعيض و شقاوت ويژه خواري و طغيان مداري بر افتد . تا اينجا كه قرآن خوانده شود و تجويد و ترتيل و تشريح و تحفيظ داشته باشد مشكلي نبود همه جنگ هاي نظامي و سپس نبردهاي فرهنگي، براي آن بود كه به قرآن عمل نشود، و آياتي مانند «ان الله يامر بالعدل»(نحل، 16/90) و «ليقوم الناس بالقسط»(حديد 57/25) مطرح نگردد . بازار مكه ـ به رياست ابوسفيان (سرمايه دار معروف اموي) ـ با دربار بيزانس و بازرگانان آن سامان، معاملات و تجارات خارجي وسيعي داشت و بدين گونه اهرم هاي مهم چپاول سرزمين حجاز در دست تجار اموي بود و قرآن يكباره، مانند رعد و برقي كه دل شبي سياه و زمستاني را بشكافد، شب سياه جاهليت سياه تر را شكافت و توده سياه روزگار و سران سياهكار قريش ـ و هم يهود و مسيحيان همكار با آنان را ـ به مبارزه طلبيد و همه معيارهاي جاهليت و تكاثر و فخر فروشي و مال اندوزي و شخصيت سازي هاي كاذب و موهوم را پايمال كرد . پس مشكل اصلي، آيات اين كتاب غير عادي بود كه اجازه نمي دارد با عامل قدرت، فواصل طبقاتي ايجاد كنند، و خون توده ها را بمكند و جواناني خام و فاقد تربيت ديني و سلامت اخلاقي، به اتكا به حاشيه امني كه دارند، از قدرت استفاده برند و خون و مال مردم را بر خود حلال دانند . قرآن كتاب قسط بود و علي تجسم اعلاي قسط … پس مشكل علي و مشكل قرآن يكي بود: اجراي عدالت … تاريخ بي عدالت و بي عدالتي ها با علي روبرو شد… و دست ابوسفيان ها و يهود پول پرست جزيره العرب، از آستين هايي ديگر درآمد، تاريخ راه خود را عوض نكرد، بلكه علي(ع) را از سر راه خود برداشت. سير تاريخ به بشريت صدمه اي جبران ناپذير زد، نه به علي(ع)، تاريخ از علي(ع) چه چيز را گرفت؟ حكومت چند ساله و فرصت اجراي عدالت را، اما آيا توانست درخشش ابدي علي(ع) را از او بگيرد؟ و انسانيت را از خضوع در برابر او باز دارد؟ و عدالت او را هماره ـ چونان تنديس هاي والايي ياد نكند؟ ابرها با خورشيد چه مي كنند؟ آيا مي توانند تشعشع آفاق گستر خورشيد را براي هميشه بپوشانند؟ علي(ع)، مربي و امامي است كه اهل ملل و اديان عالم (حتي دانشمندان ماركسيست مانند پطروشفسكي)، به عظمت او اقرار مي كنند، اديب جهاني مسيحي، جرج جورداق لبناني، او را «صوت عدالت انساني» مي نامد، و پنج جلد كتاب بي نظير درباره او مي نويسد و دست تمنا به سوي تاريخ مي گشايد و به تاريخ خطاب مي كند: آيا نمي شود ـ به نام تكرار تاريخ ـ يك علي بن ابيطالب ديگر به بشريت ارزاني داري؟ چهره علي(ع)، در هاله اي اثيري، از عدالت و انسان دوستي، هر لحظه بر زندگي بشريت مي تابد، و خون عدالت، كه به هنگام «نماز صبح» از پيشاني نوراني او بر محراب ريخت، هر بامداد خورشيد را بيدار مي كند، تا فرياد علي (ع) را همگان بشنوند: عدالت، عدالت … و سرانجام اين عدالت است كه بر همه جا و همه چيز حاكم مي گردد و «عدل آفاقي» و «عدل انفسي» هر دو به پايداري مي رسند، كساني كه بر ضد عدالت سخن مي گويند ـ به هر بياني و در هر مكاني ـ يا در عقل نابالغ اند، يا برده بردگان شكم و چيزهاي ديگرند، يا از سرخباثت ذاتي، دشمن اكثريت بشرند و منكر انسان و انسانيت. آري: از صداي سخن «عدل» نديدم خوشتر يادگاري كه در اين گنبد دوار بماند با اجازه حضرت خواجه، بر جاي واژه «عشق» در بيت فوق زيباي او ـ در اين جا ـ واژه «عدل» گذاشتيم، به اين عذر، كه اگر عشقي كه خواجه مي گويد عشق ابدي كلي نيست(كه حتماً همين است) سخني پوچ است، و اگر عشق ابدي كلي است عشق به خداوند و عشق به خدا از عشق به انسان جدا نيست، و عشق به انسان از عشق به عدالت جدا نه. اگر كسي عاشق كمال الملك باشد، عاشق تابلوهاي او نيز هست، و اگر كسي عاشق حافظ باشد، عاشق غزل هاي او نيز هست . پس عشق حقيقي و الوهي از عشق به بندگان خدا ـ كه غزل ها و تابلوهاي خدايند ـ جدا نيست . و عشق به بندگان، همان عشق به عدالت است . آري، اين سخن عدالت است كه به خورشيد گرمي مي دهد و به حيات روح، و به زندگي معني … و اين، علي بن ابيطالب (ع) است كه خورشيد افراشته ترين منظومه عدالت است، در همه آفاق تجلي و حضور، و سرآمدترين جلوه فتوت و جوانمردي است در بيكران هاي تأمل و عبور، و خون جاري است در همه عصرها و عرصه هاي شهادت . پس دم زدن، از نام اين قديس عرصات قدوسي، و اين پرونده ارواح جبروتي، و اين شاهد حقانيت هدايت قرآني، و اين چكيده رسالت محمدي، و اين محراب تعبد خون در اثير فجر سبوحي، و اين دست هاي خشن كارگرانه در نخلستاني وقفي، و اين دوش خسته از حمل خوراك براي كودكان يتيم كوفي، و اين مساواتگراي بي مانند در تاريخ همه ارزش هاي بشري، و اين «فرياد عدالت انساني» و اين تنها پناه همه بي پناهان پهنه هاي رنجزاد زندگي … آري، دم زدن از نام اين الگوي الوهي، و انفجار عدالت در لحظه هاي حضور هستي … چندان هم ساده نيست . علي علي گفتن، غير از علي وار زندگي كردن و رضاي خاطر علي مشكل اصلي، آيات اين كتاب غير عادي بود كه اجازه نمي دارد با عامل قدرت، فواصل طبقاتي ايجاد كنند، و خون توده ها را بمكند و جواناني خام و فاقد تربيت ديني و سلامت اخلاقي، به اتكا به حاشيه امني كه دارند، از قدرت استفاده برند و خون و مال مردم را بر خود حلال دانند . قرآن كتاب قسط بود و علي تجسم اعلاي قسط … پس مشكل علي و مشكل قرآن يكي بود: اجراي عدالت … را ـ با اجراي عدالت به دست آوردن، و حاكميت اسلامي داشتن است . بايد اگر نام علي(ع) در كار است، عدالتي را كه مرده، و هفت كفن پوسانده است و وضع اقتصاد معيشتي ملت را از اوايل دوره قاجار تا سقوط رژيم سابق، بسيار ظالمانه تر، فاسدتر، طبقاتي تر، تكاثري تر و محروم كش تر كرده است، از نو زنده كرد اما چگونه و با كي، و با كدام كساني امين … خدا ترس و معتقد به آخرت و سؤال و جواب و قاطع و مرد، آيا با همين امتحان داده هاي برده دنيا و مال و رسواي هوي و هوس و شهوت و غضب ـ در هر لباسي ـ مي توان دم از «امير المؤمنين(ع)» و «رفتار علوي» زد؟ « هيهات هيهات لما توعدون » ( مؤمنون، 33/36 ) من مطلعم كه بعضي از بزرگان طالب آنند كه حاكميت اسلامي به بركت نام امير المؤمنين(ع) يا شبه اسلامي در قرن بيستم و با اين انقلاب خونبار و پر زيان در قياس ماده ـ تحقق يابد. آري، در قرن بيستم، در زماني كه كسي مانند فيدل كاسترو به ايران مي آيد و متواضعانه به مقبره امام (ره) مي رود و از خانه مسكوني امام بازديد مي كند، درست چيست، درست اين است كه اين همه جنايت و رشوه خواري دلبخواهي يا اضطراري و ديگر بي عدالتي ها و حق كشي ها و خانواده هاي محروم ده ها درجه زير فقر نباشند، تا آنچه كاسترو در تأييد انقلاب ايران مي گويد، به جا باشد. من سالها پيش ـ سال 42-43 در مشهد در ماه رمضان (ساعت 5/12 تا 5/1) در برخي محافل كه دانشگاهيان نيز در آن حضور مي يافتند سخنراني داشتم. در يكي از روزها از ارزش هاي انسان دوستانه و تعاليم عدالت گسترانه امام علي(ع) سخن مي گفتم و به برخي از جوهره هاي تشيع اشاره مي كردن … يك روز در پايان سخنراني، يكي از دانشجويان فاضل و مطلع از مسائل اقتصاد و سياست و اوضاع روز جهان نزد من آمد و گفت: دوست داشتم كه امروز فيدل كاسترو در اين محفل بود و اين سخنان را مي شنيد تا پي مي برد كه اسلام چيست و چه دارد؟ و امروز پس از 40 سال از آن واقعه و بيش از 20 سال از انقلاب اسلامي ايران، آيا اگر كاسترو به همه جاي ايران از جمله ادارات قضايي و بازار سر مي زد، چيزي بود كه به او بفهماند كه اسلام چيست و علي كيست و پيام تشيع براي انسانيت كدام است؟ آري اگر بخواهيم كمي به نام علي(ع) نزديك شويم، بايد برخي از نزديك ترين كسان به خود و برخي از خود بياغازند. و آيا كارد دسته خود را مي برد، آيا كسي مي تواند باور كند كه اين جماعتي كه ميان حاكميت اسلامي و احياناً مرداني منزه ـ نفوذ كرده و به قدرت ها و پست ها رسيده اند، يعني اين خيل انسان هاي متكاثر و اترافگر سرمايه پرست، كه خود و نزديكانشان بر جان و مال و همه چيز مردم، به نام مظلومترين دين عالم(اسلام) و مظلومترين مرد عالم(علي) مسلطند، دست از اينها همه بردارند و بگذارند دوباره بويي از اسلام و عدالت اسلامي در اين مملكت بوزد و يك قطره از خون شهيدان (كه هر از گاهي هزاران جنازه از جنازه هاي آنان در كاروان هايي در سراسر ايران تشييع مي شود و اي كاش كاسترو در يكي از اين تشييع ها شركت داده شده بود) باز زنده شود و كارگر افتد. حكومت اسلامي پيشكش، عدالت علوي(كه همان عدالت اسلامي و قرآني است نه چيز ديگر) نيز پيشكشتان، بگذاريد انسان در برابر چهار نفر بيگانه از اسلام و مطلع از اوضاع، خجالت نكشد و بتواند اسم اسلام را بر زبان بياورد! من وظيفه شرعي و وجداني و انقلابي و انساني و اجتماعي خود مي دانم، كه در فرصت هاي مناسب حقايق دين و تعاليم قرآن مبين، و تربيت محمدي و عدالت علوي و ماهيت غدير و پيام اصلي عاشورا را در ضمن نوشتارها و رساله هايي در اختيار نسل جوان بگذارم . من اين نوشتار را به جوانان بي پناه ايران تقديم مي كنم : از دختر و پسر، از دانشگاهي، حوزه اي و ديگر جوانان؛ جواناني كه عملكردهاي ضد قرآني و ضد علوي شماري چپاولگر، و افكار شماري ديگر بي اطلاع از ماهيت اسلام محمدي علوي (و برخي معلول الفكر و مجهول الهدف ـ تا اندازه اي) رشته هاي ايمان با صلابت و استعمار شكن آنان را از هم مي گسلد، و باور مقدس را ـ كه در اثير ابديت، نور حيات آنان است ـ از دل هاي ساده و خوش باور آنان مي ربايد و كجا كه فرصت كتاب خواندن داشته باشند و بتوانند حقايق دين و سيره علي(ع) را خود بدست آورند ؟ مبلغان مسلك هاي استعماري و باطل، و عقايد هجو، و نفوذ طرار فرهنگي و اقتصادي و … ارزش هاي جاويد را مورد هجوم قرار مي دهند . از آن روز كه خون ملك المتكلمين و شيخ محمد خياباني و بعدها نواب صفوي – و ديگر آزادگان و آزادي خواهان اين سرزمين – بر زمين ريخت …. تا امروز روز ايران زمين، از خون خشك نشده است و انسان ايراني از تشييع جنازه شهيد فارغ نگشته است و در برابر كساني به ريش اين ملت مي خندند و به دليل همدستي يا داشتن «حاشيه امن» (كه لعنت خدا بر آن باد)، مال جامعه را چپاول مي كنند و خون مردم را مي مكند و چه بي گناه است؟ و چه غريب است اسلام؟ و چه مظلوم است اميرالمؤمنين(ع)، مظلوم حتي به دست مدعيان دوستي! باري، جوانان عزيز! اگر مي خواهيد «اميرالمؤمنين اگر بخواهيم كمي به نام علي(ع) نزديك شويم، بايد برخي از نزديك ترين كسان به خود و برخي از خود بياغازند. و آيا كارد دسته خود را مي برد، آيا كسي مي تواند باور كند كه اين جماعتي كه ميان حاكميت اسلامي و احياناً مرداني منزه ـ نفوذ كرده و به قدرت ها و پست ها رسيده اند، يعني اين خيل انسان هاي متكاثر و اترافگر سرمايه پرست، كه خود و نزديكانشان بر جان و مال و همه چيز مردم، به نام مظلومترين دين عالم(اسلام) و مظلومترين مرد عالم(علي) مسلطند، دست از اينها همه بردارند و بگذارند دوباره بويي از اسلام و عدالت اسلامي در اين مملكت بوزد امام علي بن ابيطالب(ع)» را بشناسيد، اين است گوشه هايي از شناخت اميرالمؤمنين(ع): 1) اميرالمؤمنين (ع)، به مالك اشتر گفت: «به هنگام رسيدن به قدرت، نور چشمان و نزديكان و وابستگان را به خود نزديك مساز، و براي آنها «حاشيه امن» درست مكن، زيرا نزديكان قدرت، ويژه خوارند و تجاوزگر؛ اينان به حقوق مردم دست درازي مي كنند و تن به عدل و انصاف و قانون نمي دهند، تو ريشه اينان را قطع كن»: ( ثم انّ للوالي خاصّهٌ و بطانه فيهم استئثار و تطاول …) 2) روزي سرمايه داران نزد اميرالمؤمنين (ع) آمدند، و گفتند : ما به اسلام خدمت كرده ايم و از مال خود هزينه داده ايم … اكنون جانب ما را رعايت كن! فرمود: «اين قرآن است در پيش روي ما، ما اين سيره و رفتار پيامبر(ص) است كه هنوز ما فراموش نكرده ايم. از نظر قرآن هيچ كس بر ديگري برتري ندارد مگر به تقوي و پايبندي به ارزش ها. آيا شما بر خدا و پيامبر خدا منت مي گذاريد كه به اسلام درآمده و به آن خدمت كرده ايد؟ اگر راست مي گوييد بايد خدا را شكر كنيد، كه شما را به دين اسلام هدايت كرد نه اين كه ويژه خواهي كنيد و در طلب رانت خواري و موافقت هاي اصولي باشيد و پست هاي پولساز، و تأسيس شركت هاي دزدپرور ….» 3) اميرالمؤمنين (ع) مي فرمود: «خداوند بر حاكم اسلامي واجب كرده است كه زندگي او با پايين ترين فرد جامعه همسطح باشد، تا اگر كسي دچار فقر و كمبود شده باشد، ناراحت نشود، و مسؤولان جامعه را با خود همسان ببيند. » ( كي لايتبيغ بالفقير فقره ) 4) اميرالمؤمنين(ع) مي فرمود: «حاكم اسلامي نبايد در مهماني هاي اشرافي كه اشخاص فرودست در آنها دعوت نشده اند و حضور ندارند، و فقط سفره ها و مهماني ها و سالن هاي عروسي، خاص اشراف است – در هر لباس شركت كند. و نبايد بر سر چنين سفره هايي بنشيند». 5) روزي در ايام عيد قربان، دختر اميرالمؤمنين(ع) و گردنبندي از بيت المال – با ضمانت – به عاريه گرفت كه پس از سه روز بازگرداند؛ اميرالمؤمنين(ع) چنان بر مسئوول بيت المال خشم گرفت كه گفت اگر دخترم آن را به ضمانت نگرفته بود، دست او را به نام دزد بيت المال قطع مي كردم. آن گاه سطح برخورد را عوض كرد و از مؤاخذه يك مسؤول مالي به اندازه بلنداي آفتاب بالاتر برد و به خود دختر درباره ضرورت مساوات در جامعه اسلامي سخني گفت كه چون خورشيد تا هماره، لحظات حيات بشري را گرم و سرشار مي سازد. فرمود: «آيا همه زناني كه از مدينه به كوفه آمده اند امروز اين چنين گردنبندي دارند كه تو مي خواهي داشته باشي؟ اي دختر علي! مگذار شيطان بر تو مسلط شود.» (يعني تفاوت و فاصله هاي طبقاتي، از اعمال پليد شيطاني است، و بر باد دهنده جامعه و ارزش ها) 6) اميرالمؤمنين(ع) مي فرمود: «مبادا تصور كنيد جامعه بدون اجراي عدالت اصلاح مي شود. اصلاحات بدون اجراي عدالت (و بر اساس مكتب هاي اقتصاد سرمايه داري )، چيزي است كه عاملان نفوذي استعمار ديكته مي كنند و خواب و خيالي بيش نيست. «الرعيه لا يصلحها الا العدل» توده را جز اجراي عدالت، چيزي اصلاح نمي كند و جز عدالت چيزي ننگ مفاسد جامعه هاي فاسد الاقتصاد برطرف نمي سازد. 7) اميرالمؤمنين(ع) مي فرمود: «پست ها و مقام هاي حكومتي و اداري، امانت است در دست شما، نه دكه چپاول اموال عمومي و غارت اموال خصوصي» (و ان عملك ليس بطعمه، و لكنه في عنقك امانه …) 8) اميرالمؤمنين(ع) مي فرمود : « بايد بر بازارها و نرخها و ترازوها نظارت شود، و ناظر خائني كه پول مي گيرد و از ستم هايي كه در خريد و فروش بر مردم بي پناه مي رود چشم مي پوشد، به شديدترين وجه مجازات شود …… تازيانه بخورد و دور شهر گردانده شود تا همه مردم خائنان را بشناسند » 9) اميرالمؤمنين(ع) مي فرمود: «اگر حسن و حسين خطايي كنند، كمترين گذشتي در حقشان نخواهم كرد». 10) اميرالمؤمنين(ع) مي فرمود: «من هنگامي كه به حاكميت شما رسيدم چند درهم و اندكي و كمي لباس مندرس كه خانواده ام بافته اند داشتم حال اگر به هنگام پايان كار بيش از اين چيزي داشتم، خائنم و به جامعه و مردم خيانت كرده ام». 11) اميرالمؤمنين(ع) هميشه مانند يك كارگر پركار كار مي كرد، و از زحمت خود نخلستان هايي پديد آورده بود. هنگامي كه درآمد اين نخلها را مي آورند (و گاه مبلغ زيادي هم مي شد) همه را به مستمندان و نداران مي داد و سپس به بازار مي رفت و شمشير خود را براي فروش عرضه مي كرد و مي فرمود: «اگر شام امشب
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 333]
-
گوناگون
پربازدیدترینها