واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مشکل کجاست؟؟چرا با اینکه ازفرهنگی کهن ومذهبی قانونمند وآسمانی، برخوردار می باشیم دراینگونه مسائل اساسی ومهم ازبدترینها هستیم!!!مشکل کار کجاست؟متاسفانه این مشکل مخصوص طبقه مشخصی هم نیست ؛دولت ومردم؛بزرگ وکوچک؛عالم وعامی؛استاد ودانشجوو.....درجمع احساس می شود گریبان همه را آلوده کرده وکمتر کسی را می یابیم که در این خصوص با اکثریت متفاوت باشد!!چنین به نظر می رسد اولا:مفهوم الفاظ را نمی دانیم ثانیا:از آثار عملی آنها نیز غافل هستیم ثالثا:اراده اصلاح درهیچ کسی مشاهده نمی شود بلکه صرفا می خواهیم چیزی را بگوییم وازکنار آن بگذریم بدون این که به نتایج فردی واجتماعی آن واقف شویم.نگارنده نه از باب اینکه بخواهم مقامی را یا فرد وسیستمی را متهم کنم بلکه از سر خیر خواهی واز باب اینکه دغدغه این گونه امور را دارم نکاتی را دراختیار می گذارم ،شاید که مفید واقع شود.شرم نمی کنیماگرازخطاها وکجی ها وخلف وعده ها به معنی حقیقی شرمنده هستیم با ید بدانیم درحس شرم ،توجه نه به صرف کردار ونتایج آن بلکه به خود معطوف می شود.به این معنی که ما هر چند از کردار ونتایج کردار خویش شروع می کنیم اما حس شرم برای پاسخگویی به این پرسش استکه چرا من چنین رفتار کردم؟ونتیجه چنین شرمی موجب می شود که ما به صفات منفی در خود آگاهی پیدا کنیم که عامل بروز چنین رفتاری شده است.درچنین شرمی ما برخود آگاه می شویم نه اینکه صرفا آگاهی ما به رفتار و نتایج آن باشد.درحس شرم فرد کردارهای مشخص خود را به نتایج نامطلوب وغیر قابل پذیرش انجامیده پیش روی می نهد وبا سنجش علل بروز آنها به تامل در کل شخصیت وکشف آن خصلت هایی می پردازد که عامل درونی آن کردارها بوده اند.اگر حس شرم بر ما چیره شود نگاه بر کل شخصیت خویش می اندازیم ودرپی آن از طریق خشم گرفتن به خصلت های نامطلوب ومعیوب ،به نقد خویشتن خواهیم نشست ونتیجه آن اصلاح واقعی فرد وجامعه می گردد.چرا حس گناه وحس تقصیر نمی تواند اصلاحگر باشد؟بانگاهی به کارکرد حس گناه چنین می یابیم که چون حس گناه ناشی از تکلیف پذیری فرد نسبت به رعایت هنجارها وارزش هایی است که مطلق ومستقل از اویند .درحس گناه فرد پس از ارتکاب عمدی گناه ،با کفاره دادن؛ خود را نتیجه گناه رها می کند وچه بسا همین؛ فرصت گریز از حس گناه را افزایش دهد.حس تقصیر هم از منظر دیگری نمی تواند چنانکه حس شرم تاثیر می گذارد موثر باشد ،زیرا در حس تقصیر به سرعت از طریق تغییر کردار ویا رفتار جبرانی مانند عذر خواهی بی اثر رفع می شود.وبا رفع آن دیگر برخویش خشم نمی کنیم وبه نقد خویش اقدام نمی کنیم.درنتیجه حس تقصیر نمی تواند عوامل مولد خصایل بد را درمان کند.اما حس شرم چون حاصل نوعی خود انگیختگی فردی می شود ؛با اقدام به نقد وتغییر وتصحیح خود به عنوان عامل کردارناراستی ها رفع می شود.حس شرم بر خلاف حس گناه وحس تقصیر جایگزینی ندارد که خواسته شود با توسل به آن حس شرم را تعدیل کرد.زیرا مخالف حس شرم بی شرمی است.اگر حس شرم درافراد جامعه ای حاکم گردد؛افراد آن جامعه خود را عامل اصلی کردارها ی خود می شناسد وقبل از اینکه منشاء تخلفش را جامعه بداند واز این راه بخواهد برای خویش گریز گاهی را بیابد خود را اصلاح می کند.درحس شرم ،فرد به این آگاهی می رسد که ناشایستگی،محدودیت،ضعف و....کژی وناراستی مشخصی در او هست وبه همین دلیل به خود خشم می گیرد ودر صدد اصلاح آن برخواهد آمد.نکته پایانی:آنچه که می تواند فرهنگ عمومی جامعه ما را بسازدواین بخش از بیماریهای گسترده را درمان کند حاکم شدن حس شرم در آحاد مردم اعم از حاکمان ومردم دارد .اگر حس شرم تقویت وهمگانی شود دیگر جایی برای عباراتی مانند مامور معذور ؛ویا ضرب المثلهایی مانند گر خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو ویا یک دست صدا نداره نخواهد بود. زیرا با مروری درگفتمان عمومی چنین پنداشته می شود که اینگونه مثالهای شایع گریزگاهی شده است که امکان اصلاح را منتفی ساخته است.بر ماست که حس شرم را درخود تقویت کنیم ودر مقام مواجهه با کوتاهی هاو ناراستی ها به جای عذر خواهی وببخشید و...برخویش شرم کنیم تا بتوانیم شاهد اصلاح اعمال فردی واجتما عی امان شویم.شایسته است به جهت تاثیر گذاری رفتار نخبگان ومشاهیر وزعمای کشور در هر لباس ومنصبی ،در میان طبقات جامعه ؛با روی آوردن به فرهنگ شرم وخشم کردن به خویشتن سیاسی ومدیریتی و...ودوری جستن از تعارفات وتواضع های بی پایه واساس در ساختن جامعهای آرمانی کوشش کنیم .چرا که ادامه روند کنونی موجبات از هم گسستگی فرهنگ ها ورفتارها می گردد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 220]