واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: آنان كه تند رفتند و آنها كه حقيقت را گفتند؛نقش رسانهها در بحران لبنان - كريم جعفري
بحران لبنان پس از 20 ماه كشمكش بالاخره با دو فرماني كه دولت سنيوره در مورد سلاح مقاومت و بركناري فرمانده امنيتي فرودگاه بيروت صادر كرد به خيابانهاي بيروت كشيده شد و درگيريهاي خونيني را ميان افراد مسلح جريان 14 مارس ومخالفان موجب شد كه اين درگيريها پس از تقريبا يك روز با كنترل مخالفان بر بيروت غربي و واگذاري كنترل آن به ارتش لبنان در پايتخت به پايان رسيد. از همان بعدازظهر روز پنجشنبه 19 ارديبهشتماه بود كه شبكههاي خبري به ناگاه دوربينهاي خود را به خيابان كورنيش مزرعه در مركز بيروت بردند تا صداي مداوم شليك مسلسلهاي سبك دستي را براي تمام مردم جهان مخابره كنند. درگيريكه تا ظهر روز بعد با پيروزي مخالفان در بيروت پايان يافته بود دو روز ديگر هم ادامه يافت تا در طرابلس، جبل، شويفات و صيدا هم مخالفان حرف آخر را بزنند.
اما در اين ميان، علاوه بر جنگ مسلحانه كه گلوله آتشين شليك ميكند، جنگ رسانهاي به عنوان جزئي جداييناپذير از جنگهاي امروزين بار ديگر اهميت خود را نشان داد. رسانهها كه نه در خيابانهاي بيروت، بلكه در خانههاي مردم اين شهر و به صورت عام در لبنان نقش خاصي دارند و اين كشور از اين بابت در خاورميانه نقش دست اولي دارد، در اين جنگ هم پا به ميدان گذاشتند تا حضور خود را اثبات كنند. گروهها و احزاب لبناني هر كدام داراي رسانههاي خاص خود ميباشند؛ يا راديو دارند، يا تلويزيون و يا اينكه روزنامه و مجلهاي و هر كدام از اين رسانهها هم به عنوان ارگان آن حزب و گروه عمل ميكند. برخي از احزاب لبناني هم هر سه رسانه را در اختيار دارند. در اين ميان رسانههاي ديگر كشورها هم در اين كشور خبرساز فعاليت چشمگيري دارند و كمتر شبكه خبرياي وجود دارد كه در لبنان دفتر و خبرنگار نداشته باشد.
رسانههاي داخلي
پس از شروع درگيريها شبكههاي خبري در بيروت بر اساس آنچه سياستهايشان بود دست به كار شدند تا پوشش خبري مناسب خود را از اين حوادث ارائه دهند. شبكه المنار وابسته به حزبالله لبنان به همراه شبكه اورنجتيوي متعلق به جريان مليآزاد و شبكه نيو تيوي كه داراي افكار ملي است، در جمع مخالفان حضور داشتند و از اولين دقايق درگيري در بيروت تلاش كردند اين درگيريرا از آنچه برخي از سران جريان 14 مارس به جنگ داخلي و جنگ مذهبي تشبيه ميكردند، دور نگه دارند. المنار كه به واسطه فعاليت 10 ساله خود داراي تجربهاي كافي به خصوص در بعد امنيتي است، پوششهاي خبري خود را بيشتر در اين موضوع متمركز كرد كه جريان حاكم برخلاف آنچه ميگويد، خود را آماده درگيري گسترده كرده بوده و از اين رو با برنامه منظمي وارد اين عرصه شده است. خبرنگاران المنار در محلهايي كه توسط مخالفان پاكسازي ميشد حضور مييافتند و با نشان دادن سلاح و مهمات موجود در مخفيگاهها و محلهاي تجمع شبهنظاميان جريان 14 مارس در راستاي اهداف خود گام برميداشتند. از جمله اقدامات مهمي كه المنار انجام داد، اين بود كه گفتوگوهايي با سران و رهبران ديگر قوميتها و مذاهب لبناني ترتيب ميداد. در اين گفتوگوها كه با افراد برجستهمتحد با مخالفان انجام ميشد، افرادي از اهل سنت، مسيحيان ماروني، دروزيها و ... را ميشد يافت كه همه بر عدم وقوع جنگ مذهبي تاكيد ميكردند. اقدام المنار كه ميان لبنانيها به راستگويي شهره است، نقش مهمي در همراهي مردم اين كشور با مخالفان دولت و شكست طرحهاي جريان 14 مارس ايفا كرد. البته در اين ميان نبايد از راديوهاي متعلق به مخالفان غافل شد. اين راديوها كه گستردهتر از تلويزيونها هستند، به مراتب ميزان برنامه بيشتري را به اين موضوعات اختصاص ميدادند. روزنامههاي مخالفان همچون روزنامه السفير، الكفاحالعربي، الاخبار و ... هم در سه روز درگيريهاي لبنان نقش بسيار مهمي ايفا كردند. در طرف ديگر ماجرا رسانههاي متعلق به طرفداران دولت قرار داشت. از آنجا كه راديو و تلويزيون دولتي لبنان به هيچ عنوان نميتواند وارد حوزههاي اينچنيني شود، بايد گفت كه آنها دچار سردرگمي عجيبي شده بودند. از يك طرف سنيوره هنوز نخستوزير و از طرف ديگر هم خود وي يك طرف ماجرا بود، بنابراين براي آنها قضاوت كردن در اين مورد بسيار سخت بود و آنها عملا در مسيري سخت افتاده بودند. حزب المستقبل كه كنترل دولت را در اختيار داشت، البته داراي رسانههاي قوي بود كه اين رسانهها به خصوص شبكه تلويزيوني المستقبل و البيسي داراي جايگاه ويژهاي بودند. در همان شب اول درگيريهاي بيروت بود كه حزب قومي اشتراكي سوري كه محل تجمع آنها در نزديكي استوديوي اين تلويزيون بود با حمله به آن عملا جريان 14 مارس را از لحاظ رسانهاي و تبليغاتي خلع سلاح كردند. ديگر شبكههاي خبري داخلي لبنان كه اين وضعيت را مشاهده كردند، آن را حادثهاي از قبل برنامهريزي شده دانستند و از اين رو از ترس گرفتار شدن به سرنوشت المستقبل اندكي در مواضع خود تعديل ايجاد كردند. از كار افتادن المستقبل، كار رسانهاي جريان 14 مارس را به شدت مختل كرد و آنها ادامه كار را به شبكه خبري العربيه واگذار كردند كه در ادامه به آن هم خواهيم پرداخت، اما در مورد رسانههاي نوشتاري جريان 14 مارس بايد از دو روزنامه المسقبل و النهار ياد شود كه در غياب شبكه تلويزيوني خود تلاش كردند به نوعي جبران مافات كنند كه البته در برابر تيغ برنده السفير و الاخبار عملا راه به جايي نبردند.
رسانههاي خارجي
لبنان به عنوان كشوري با خاصيتهاي گوناگون اين ويژگي را هم در دورن خود داشته كه قدرتهاي منطقهاي و بينالمللي در آنجا صاحب نفوذ شوند. رسانههاي اين كشورها چه مستقل و چه غيرمستقل هر كدام بر اساس منافع خود با يكي از گروههاي لبناني از نزديك همكاري دارند. در ميان رسانههاي خارجي كه در لبنان فعال هستند، رقابت اصلي ميان سه شبكه خبري مهم، يعني الجزيره، العربيه و العالم است كه به تازگي بايد بيبيسي عربي را هم به آن افزود. اين چهار شبكه خبري بيشترين حجم خبر از لبنان را به خود اختصاص داده و از اين رو به عنوان منبع اصلي خبري شناخته ميشوند. در بعد ديگر ماجرا رسانههاي نوشتاري و اينترنتي خارجي قرار دارند كه در ادامه به آنها هم پرداخته ميشود.
با بروز حوادث بيروت در 19 ارديبهشت، شبكههاي خبري به خصوص العربيه و الجزيره به همراه العالم وارد رقابت تنگاتنگي شدند تا روي افكار عمومي تاثير مناسب بگذارند. در اين ميان العربيه با توجه به نزديكي به عربستان، به سرعت آمد تا جاي خالي المستقبل از دسترس خارج شده را پر كند. العربيه با پوشش مستقيم درگيريها در بيروت براي تحليل اتفاقهاي رخ داده در اين كشور به صورت كاملا ناشيانه و غيرحرفهاي عمل كرد. مديران اين شبكه كه به نظر ميرسد دستوراتي را در اين مورد دريافت كرده باشند، با انتخاب زيرنويسهاي خبري تحريكآميز و انتخاب تيترهاي تفرقهافكنانه ميان لبنانيها كار خود را آغاز كردند و كارشناسان آنها تنها اعضاي جريان 14 مارس بودند كه با حاضر شدن در دفتر اين شبكه خبري و يا پذيرفتن آنها در دفتر كار بيشتر در محاصره خود، به هدايت نيروهاي نظامي در سطح شهر ميپرداختند. العربيه با پخش دو دروغ بزرگ، عملا از همان روز دوم در خانههاي لبنانيها را روي خود بست؛ اول شايعه كردن حمله به دفتر مفتي اهل سنت در صيدا و دوم استفاده گسترده مخالفان از سلاحهاي سنگين. اين دو عامل به همراه تيتر خبرهايي مانند لبنان در آتش جنگ داخلي، لبنان به دهه 70 بازميگردد، كودتاي حزبالله در لبنان، حزبالله به نيابت از ايران در لبنان ميجنگد و... كه همه نشاندهنده غرضورزي اين شبكه بود مردم و بينندگان آن را زده كرد به گونهاي كه حتي مطبوعات مستقل عرب هم از نقل قول كردن از اين رسانه خودداري كردند.
اخباري كه توسط اين شبكه خبري به همراه تصاوير پخشميشد، تقريبا براي ادارهكنندگان آن هم گران تمام شد. آنها كه ميپنداشتند طرحشان اين بار به پيروزي خواهد رسيد بيمحابا وارد عرصه شدند و هيچ راهي به مخالفان ندادند، بنابراين پس از رفتن لبنانيها به قطر، هيچ يك از رهبران مخالفان حاضر نشدند با خبرنگار اين شبكه كه در هتل شرايتون دوحه مستقر بود، مصاحبه كند.
در مقابل العربيه اين الجزيره قطر بود كه توانست موفقيت خوبي كسب كند. علاوه بر شبكه خبري الجزيره مباشر، نيز حوادث روي داده در بيروت را به صورت مستقيم پوشش داد و از اين رهگذر توانست مخاطبان خود را راضي نگه دارد. غسان بنجدو، رئيس دفتر الجزيره در لبنان به هدايت خبرنگاران خود در تمام لبنان به همراه ارتباط دائم با دفتر مركزي در دوحه شرايط را به گونهاي پيش بردند كه تنها چند روز بعد همه رهبران لبناني راهي پايتخت قطر شوند تا ديپلماسي سياسي خانواده آلثاني هم مانند ديپلماسي رسانهاي آنها موفق باشد. در حقيقت ميتوان گفت عملكرد الجزيره، زيربناي موفقيت نشست دوحه بود. همانگونه كه العربيه پيمان طائف را بر باد داد، الجزيره توافقنامه دوحه را براي لبنانيها به ارمغان آورد.
ديگر شبكه خبري خارجي فعال در لبنان العالم ميباشد. مقر اين شبكه در تهران است و توسط دولت ايران هدايت و سرمايهگذاري شده است، اما مديران اين شبكه عليرغم آنكه به دنبال سياستهاي رسمي ايران بايد حمايت سفت و سختي از مخالفان ميكردند ولي آنها اشتباه العربيه را مرتكب نشده و با حفظ نوعي بيطرفي به پوشش خبري پرداخته و اگر تحليلي هم بر تحولات لبنان داشتند ميتوان گفت كه به نوعي از هر دو طرف معادله نظرخواهي ميكردند.
علاوه بر شبكههاي تلويزيوني خاورميانه، بايد از شبكههاي سيانان، بيبيسي، فاكسنيوز، يورونيوز و ... هم ياد كرد كه وارد لبنان شده و گزارشهاي مستقيمي را از اين كشور تهيه ميكردند كه در اين ميان سهم بيبيسي عربي كه داراي مخاطبان عربزبان است از ديگران بيشتر بود. اما در بعد رسانههاي نوشتاري آنهايي كه در خارج از لبنان منتشر ميشوند، عملا دو رفتار متفاوت را در پيش گرفتند؛ برخي از آنها بيطرفي را اتخاذ نموده و برخي هم با توجه به منافع خود و حاميانشان در راه حمايت از جريان 14 مارس پا گذاشتند كه مهمترين آنها روزنامه الحيات و الشرقالاوسط ميباشد كه در لندن منتشر ميشوند. الشرقالاوسط كه گوي سبقت را از ديگران ربوده بود در قسمت سرمقالههاي خود هر روز مطلبي را به قلم طارق حميد دبير تحريريه خود داشت كه بيمحابا به مخالفان ميتاخت و با انواع تهمتها آنها را متهم ميكرد. البته علاوه بر وي، عبدالرحمان راشد نيز به صورت روزانه مطالبي را عليه مخالفان مينوشتند. در ديگر كشورهاي عربي، رسانههاي تقريبا مستقل تلاش كردند تنها به ذكر اخبار رويدادها رضايت داده و اگر تحليلي هم داشتند از دريچه دنياي عرب به آن نگاه ميكردند. در بعد سايتهاي اينترنتي هم اين امر را ميشد مشاهده كرد، در حالي كه پايگاههاي خبري بيشتر وابسته به شبكهاي خبري هستند، خبرگزاريها هم بيشتر همگام با دولتهايشان بودند.
در دورهاي جديد
بحران لبنان نشان داد رسانه و تبليغات تا چه اندازه ميتواند تاثيرگذار باشد و هر كس كه حربه قويتر و محكمتر و در عين حال صادقتري در اختيار داشته باشد، ميتواند بيشتر اعمال قدرت كند. رسانهها در لبنان همچنان حضور دارند و اين در حالي است كه به باور بسياري از كارشناسان سياسي هنوز هم بحران آنگونه كه بايد پايان نگرفته و ميبايست منتظر بود و مشاهده نمود كه تحولات اين كشور راه به كجا خواهد برد.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
يکشنبه 12 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 147]