تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833081374
گفت وگو با يوسف رضايي- نقاش تلاش براي بدخط نوشتن
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفت وگو با يوسف رضايي- نقاش تلاش براي بدخط نوشتن
نيما اسلاميهسال ها قبل عكسي از اكبر رادي با پس زمينه يي از يك تابلوي نقاشي خط ديده بودم. شايد به خاطر اينكه مي دانستم اكبر رادي و حسين زنده رودي ياراني هم كوچه و هم خانه بوده اند، تصورم بر اين بود كه آن تابلو نيز يكي از آثار حسين زنده رودي است. فقط قدري فضاي تابلو به نظرم عجيب آمد كه پيش خودم گفتم تجربه يي بوده است ميان انبوه تجربه هاي زنده رودي كه احتمالاً به دليل متفاوت بودنش به دوست قديمي اش هديه شده. چند سالي بايد مي گذشت و به تماشاي آثار يوسف رضايي مي ايستادم تا متوجه شوم آنچه ديده ام در اصل هديه تولدي از يوسف رضايي به اكبر رادي بوده است. شايد براي جبران همين اشتباه تصميم گرفتم دقت بيشتري در آثار او داشته باشم كه نتيجه آن شد گفت وگوي حاضر. درباره يوسف رضايي در اين سال ها كمتر از آنچه كه بايد گفته شده و ايده هاي جسورانه او آن چنان كه بايد به چشم نيامده است. او چند سال قبل جايزه خوشنويسي جهان اسلام را از آن خود كرد. همچنين در سال هاي اخير تنديس «جايزه ادبي روزي روزگاري» را طراحي كرده است. چندي پيش هم نمايشگاهي از دوره هاي مختلف كاري او در گالري سيحون برگزار شد.---- اگر موافق باشيد از زندگي هنري شما آغاز كنيم. اينكه در چه فضايي كار خود را آغاز كرديد و چه فرآيندي را طي كرديد تا به اين نقطه برسيد؟نقطه شروع به همان دوران مدرسه و اردو هاي دانش آموزي بر مي گردد در همين حد كه متوجه شدم بهتر از ديگران نقاشي مي كنم يا خط مي نويسم. خيلي زود فهميدم كه تنها به درد هنر مي خورم. هيچ علاقه يي به مدرسه نداشتم و هيچ خاطره خوشي از مدرسه و معلمانم ندارم. فضاي تلخ و پرخشونت مدرسه باعث شد كه هنر خيلي زود به پناهگاه و جاي امن زندگي من تبديل شود.- با چه استاداني كار كرديد و چه فضا هاي آموزشي را تجربه كرديد؟نمي توانم از هيچ شخصي نام ببرم و بگويم مديون فلاني هستم. از هر فردي كه مي توانستم نكته يي و چيزي آموخته ام.- اولين حضور رسمي شما در فضا هاي هنري چه سالي بود؟سال 53 در يك نمايشگاه گروهي حضور پيدا كردم. حضور هاي بعدي مربوط به بعد از انقلاب مي شود كه در سال 61 يا 62 اولين نمايشگاه انفرادي ام را برگزار كردم.- در همان نمايشگاه گروهي و اولين حضورتان هم با نقاشي خط شركت كرديد؟بله.- روايت هاي مختلفي از شكل گيري نقاشي خط در فضاي هنر هاي تجسمي ما وجود دارد. اگر ممكن است تحليل تاريخي شما را هم در ارتباط با اين مقوله بدانيم.از گروه سقاخانه مي توان به عنوان پيش قراولان هنر معاصر ايران ياد كرد. البته اين گروه و جريان پيش زمينه هاي قبلي هم داشتند كه خيلي جسته و گريخته بود اما گروه سقاخانه خيلي منسجم تر حركت كرد. بعد از تغيير و تحولات اقتصادي اواخر دهه 30 تاحدودي توجه به فعاليت هاي هنري و هنرمندان بيشتر شد در نتيجه امكان مراودات فرهنگي بين هنرمندان ايراني و فضا هاي فرهنگي غربي شكل گرفت. اين درست زماني بود كه در خود اروپا هم توجه به هنر شرق به يك ايده مطرح تبديل شده بود. خيلي از هنرمندان ايراني هم از اين ايده تاثير گرفتند. علاوه بر اين آنها مواد خام كامل و اصيلي هم در اختيار داشتند. عمده اين هنرمندان همچون حسين زنده رودي در نقاشي و پرويز تناولي در مجسمه سازي گروه سقاخانه را تشكيل دادند. هنر خوشنويسي ما در طول سال ها تغييرات بسيار جزيي را تجربه كرده بود. براي مثال تفاوت بين آثار خطاطان دوره صفويه با دوران قاجار چندان چشمگير نيست اما هنرمندان هنر معاصر با مقوله خط به عنوان يك ماده خام برخورد كردند؛ آنها تلاششان بر اين بود كه جنبه هاي تصويري خط را تقويت كنند و از انضباط عادت شده خطاطان سنتي فاصله بگيرند. گستاخ ترين و جسورترين اين هنرمندان هم حسين زنده رودي بود كه نسبت به خطاطي سنتي هيچ احساس تعهدي نمي كرد در ادامه هنرمنداني هم بودند كه به قواعد خوشنويسي متعهد تر نشان مي دادند ولي باز سعي مي كردند بيشتر به حركت هاي آزاد خط بپردازند مثل رضا مافي و محمد احصايي. اين هنر تازه در ادامه نيازمند يك عنوان و نام بود. اين هنر از يك سو وام گرفته از نقاشي معاصر به خصوص نقاشي آبستره نشان مي داد و از يك سو وامدار هنر خوشنويسي بود. طبيعي است كه عنوان نقاشي خط نام مناسبي براي اين هنر باشد.- خطاطي سنتي ما پيوند محكمي با ادبيات دارد اما در عمده آثار نقاشي خط اين پيوند با ادبيات قطع مي شود. براي مثال حسين زنده رودي تنها از شكل و فرم حروف استفاده مي كند. نكته جالب در ارتباط با آثار شما اين است كه بار ديگر اين پيوند با ادبيات برقرار شده است. خود شما اين نكته را قبول داريد،آيا مخاطبي كه در مقابل تابلوي شما قرار مي گيرد بايد بتواند نوشته نقاشي شده را بخواند؟در خطاطي سنتي اثر قرار است پيامي را منتقل كند، چه در آن زمان كه فرمان ها را خطاطي مي كردند و چه زماني كه در كتابت مورد استفاده قرار مي گرفت. اين ايده هنوز براي من جذاب و انتقال كلام در بخشي از آثارم جزء اهداف من است. اما من اين كار را به شيوه خطاطان سنتي انجام نمي دهم، بلكه سعي مي كنم حس و انرژي آن كلام را در نقاشي خطوط منتقل كنم. اگر بخواهم جمله «و آن بادبان شورشگر گدايي كند توفان را بلكه آرام گيرد» را نقاشي كنم سعي مي كنم ابتدا بيننده يي كه مقابل تابلو ايستاده بي آنكه شعر را بخواند حس توفان را دريافت كند. او البته در مرحله بعد مي تواند خود كلام را هم بخواند.- يعني در نهايت براي شما مهم است كه مخاطب بتواند كلام را هم بخواند؟جايي كه كلام نقش داشته باشد خوانده شدن آن توسط مخاطب براي من مهم است. اما در بعضي از كارها هم تنها با شكل حروف كار دارم، اما در نهايت ماده خام من عنصر خط است. من در خط شخصيت مي بينم. در اين حروف انرژي مي بينم. امكانات حركتي اين حروف را دنبال مي كنم تا جايي كه مخاطب بي نياز از خواندن كلام باشد. در بعضي از نمايشگاه هاي خارج از كشور از بازديدكنندگان مي پرسيدم شما اين نياز را احساس نمي كنيد كه بتوانيد كلام نقاشي شده را بخوانيد كه معمولاً مي گفتند اصلاً چنين نيازي را احساس نمي كنند.- در خطاطي كلاسيك، اين ارتباط با ادبيات تنها با نوع خاصي از ادبيات برقرار مي شود. ادبياتي كه از آن با عنوان ادبيات والا و رسمي ياد مي كنند. براي مثال خطاط كلاسيك از اشعار حافظ، مولوي و... براي كار خود استفاده مي كند. در بخش عمده يي از نقاشي خط ها هم كه اصلاً عنصر ادبيات حذف مي شود. اما نكته جالب در دوره يي از كار هاي شما آشنايي زدايي از رابطه ادبيات و خط است. يعني دوره يي كه شما به سراغ فرهنگ عامه مي رويد و كلمه «لوده» را نقاشي مي كنيد يا عبارت «بچاپ بچاپ» را مي نويسيد. اين ايده در آثار شما چگونه شكل مي گيرد؟همان طور كه يك نقاش به لحاظ موضوعي دچار محدوديت نيست، يك خطاط يا هنرمند نقاشي خط هم دليلي ندارد كه تنها محدود يكسري موضوعات مشخص و عادت شده باشد. من اين انرژي را در عنصر خط مي ديدم كه به موضوعات ديگري هم بپردازد. بله، مي توانيم با خط از حافظ يا سعدي بنويسيم، هيچ اشكالي هم ندارد، اما من در جايي ديدم ادبياتي كه در اطراف من جريان دارد ارتباطي با حافظ و سعدي ندارد. خيلي طبيعي است كه من هم به سراغ ادبياتي كه پيرامونم در جريان است بروم. احساس مي كنم خط اين ظرفيت را دارد.- در آثار اين مجموعه اگر چه در حوزه كلام دست به آشنايي زدايي زده ايد اما در رنگ آميزي به سراغ رنگ هاي آشناي فضا هاي سنتي مثل آبي فيروزه يي يا طلايي مي رويد. فكر نمي كنيد اين شكل برخورد، اثر را دچار تضاد و چندگانگي مي كند؟نه، باعث شكل گيري يك فضاي طنز مي شود. چيزي كه اتفاقاً آگاهانه به سراغ آن رفتم. اين نگاه طنز را دوست دارم.- در مجموعه گناهان كبيره به سراغ استفاده از حروف غيرفارسي و غربي رفته ايد...در جهاني زندگي مي كنيم كه نوع برخورد با گناهان تغيير كرده است و انگار در روزگار ما اين گناهان محترم هم شمرده مي شوند. من هم برخوردي طنز با اين شرايط داشته ام. به همين خاطر به سراغ رنگ هاي فانتزي رفتم. به دنبال يكسري فونت هاي رنگي بودم كه مثل تابلو هاي نئون عمل كنند. احساس كردم اين ايده با فونت هاي غيرفارسي بهتر منتقل مي شود.- در تركيب بندي يك اثر چه در خطاطي كلاسيك و چه در نقاشي خط عموماً با يك نظم تعادل يافته روبه رو مي شويم. يك حركت منظم از حاشيه به مركز يا برعكس را در اين آثار مي توان دنبال كرد، اما شما در مجموعه سرخ و سياه اين حالت تعادل را بر هم مي زنيد و كلام نقاشي شده حس سقوط را منتقل مي كند...به هر حال عادت شكني يكي از دغدغه هاي من است. علاوه بر اين در جايي اين موضوع تعادل را مي طلبد اما در جايي ديگر اتفاقاً موضوع به گونه يي است كه بايد تعادل را به هم زد. هنرمند وقتي مقابل بوم سفيد قرار مي گيرد بايد دست و ذهني نترس داشته باشد وگرنه هيچ كار خلاقانه يي شكل نمي گيرد.- در كار آخرتان (طوفان-1386) سراغ تصوير هاي بازنمودي در كنار كلام و خط رفته ايد. مثلاً استفاده از تصوير آسمان يا كوير. آيا تصميم داريد در ادامه اين ايده را دنبال كنيد؟نه، قاعده يي وجود ندارد. اگر خود اثر چنين نيازي را ايجاد كرد ممكن است دوباره از اين نوع تصويرسازي استفاده كنم.- شما خيلي روي عادت گريزي تاكيد مي كنيد اما در همين نمايشگاه اخير دو نمونه كار وجود داشت كه يادآور همان خطاطي كلاسيك است و حتي در شكل كاربرد ادبي هم مي تواند به نوعي با خطاطي كلاسيك در ارتباط باشد.اين دو كار مربوط به سال هاي 68-67 است. ارتباطي به كار هاي اخير من ندارند. انجام آنها بيشتر يك حظ شخصي بود. خاطره يي مربوط به سال هاي دور كه پرونده شان در سال هاي72-71 بسته شد. در اين نمايشگاه چون قرار بود مجموعه يي از كل دوره هاي كاري ام را به نمايش بگذارم بهتر ديدم كه از آن دوره هم نمونه كارهايي باشد. در ضمن اين طور نيست كه همين دو كار را هم بتوان كاملاً با خطاطي كلاسيك منطبق دانست. اين دو كار به شيوه نستعليق نوشته شده اند اما اين نستعليق براي خود من است. بارها به من گفته اند كه چرا وارد حوزه آموزش نمي شوم كه من هم مي گويم خط من تنها به درد فضا هاي مورد علاقه خود من مي خورد و با آن نستعليق رايج متفاوت است. تمام حروف نستعليق من تغيير شكل داده شده و تشديد شده هستند. اگر به هنگام نستعليق نوشتن احساس كنم شيوه هاي ديگر هم با آن سازگار است از آنها هم استفاده مي كنم. به همين دليل است كه مي گويم به درد آموزش دادن هم نمي خورد.- در بعضي از آثار شما نگاه گرافيكي به مقوله خط نيز مشهود است...قبول دارم كه در چند دوره كاري آثارم خويشاوندي هايي با مقوله گرافيك پيدا كرده اند. شايد به خاطر اين باشد كه در دوره يي به عنوان گرافيست هم كار مي كردم. وقتي يك اثر به سمت و سوي گرافيك برود آن را آزاد مي گذارم و هيچ مخالفتي با اين ايده ندارم. زماني هم اثر از همان ابتدا سمت و سوي نقاشانه پيدا مي كند. خيلي با تعاريف و قرارداد هاي مشخصي كار نمي كنم.- كارنامه كاري شما را كه نگاه مي كنيم به نظر مي آيد علاقه داريد در هر دوره يي روي يك مجموعه مشخص كار كنيد. آيا پيش نمي آيد كه در لحظه و در واكنش به شرايط، كاري را شروع كنيد، يا علاقه منديد كه در هر دوره روي يك مجموعه مشخص كه احتمالاً تا حدودي تعاريف و قواعد آن را از قبل براي خود قرارداد كرده ايد متمركز باشيد؟گاهي پيش مي آيد وقتي روي يك مجموعه كار مي كنم، يك يا چند كار هم به شكل لحظه يي و خارج از مجموعه انجام دهم. نكته اينجاست كه يك موقع شما يك موضوع را در قالب يك داستان كوتاه بيان مي كنيد اما يك زمان هم براي اينكه داستان تان را منتقل كنيد بايد رمان بنويسيد. فكر مي كنم من هم در هنر هاي تجسمي يك رمان نويس باشم. در ضمن اين طور نيست كه وقتي شما روي يك مجموعه كار مي كنيد همه چيز از پيش مشخص باشد. يك مجموعه هم نتيجه همان حس هاي لحظه يي است كه به مرور زمان كمي پخته تر شده اند اما باز هم هيچ چيز قطعي نيست. قبل از كار هميشه تنها سايه يي از كار در ذهن من است و حين كار نتيجه قطعي حاصل مي شود.- هميشه با اتود آغاز مي كنيد؟بله. اما اين اتودها خيلي خام هستند و تنها مايه يي را به من مي دهند كه اثر نهايي مي تواند نتيجه آنها باشد. اثر را محدود به اين اتودها نمي كنم. اجازه مي دهم حيات طبيعي خود را داشته باشد. چيزهايي حذف يا اضافه شود. جلوي پشتك وارو زدن اين اتودها را نمي گيرم.- كار كردن روي هر تابلو زمان مشخصي برايتان دارد؟دوست دارم و همچنين عادت دارم كه به مدت طولاني درگير اجراي نهايي يك كار نباشم. حس بارور شده را در زمان محدودي مي توان به فعل تبديل كرد. من نمي توانم چند ماه درگير اجراي يك كار باشم.- در اين چند سال كه اتفاقاً شاهد فضايي پويا در هنر هاي تجسمي بوديم شما هيچ نمايشگاهي برگزار نكرديد؟اتفاقاً دوست دارم هر سال يك نمايشگاه برگزار كنم. مدتي درگير نمايشگاه هاي خارج از كشور شدم اما اين سه سال اخير كه نه در داخل نمايشگاهي داشتم و نه در خارج، جز بعضي از مشكلات شخصي كه باعث شده بود به لحاظ رواني در حالت متعادلي نباشم، هيچ دليل ديگري نداشت، وگرنه موافق كار كردن و ارائه ندادن نيستم.- گاهي از خط در فضا هاي سه بعدي هم استفاده كرده ايد؛ مثل مجسمه بسم الله. در اين حوزه چه ايده هايي را دنبال مي كنيد؟گاهي خود حروف و ساختار در كنار هم قرار گرفتن آنها چنين مي طلبند كه وارد حوزه حجم شوند. در اكثر تجربياتي كه در اين حوزه شده است اثر حالت نقش برجسته پيدا كرده است، يعني مخاطب تنها از يك سو و از زاويه مقابل مي تواند اثر را به طور كامل ببيند.اما من سعي مي كنم وقتي خطي را در حوزه حجم طراحي مي كنم به گونه يي باشد كه مخاطب از هر سو كه در مقابل اثر مي ايستد بتواند به طور كامل آن را ببيند. اگر قرار است غير از اين باشد نيازي نمي بينم كه حروف يا كلام را در قالب حجم طراحي و اجرا كنم.- تاكنون همه دوره هاي كاري شما در حوزه نقاشي خط بوده است. آيا اين امكان وجود دارد كه روزي از اين حوزه فاصله بگيريد و به عنوان يك نقاش صرف كار كنيد؟تحت هر شرايطي روح خط باقي خواهد ماند. ممكن است روزي به كلام بي نياز شوم، اما هنوز فكر مي كنم عنصر خط قصه هاي گفته نشده زيادي حداقل براي من دارد.- آخرين باري كه خط را با رعايت تمام قواعد كلاسيك آن نوشتيد مربوط به چه زماني بود؟فكر مي كنم سال 61 پيش آقاي اميرخاني.- فكر مي كنيد هنوز هم بتوانيد يك خط را با رعايت تمام قاعده هاي كلاسيك آن بنويسيد؟نه. در حال حاضر در فضاهايي كار مي كنم كه اتفاقاً خيلي دوست دارم بدخط بنويسم. براي اين بدخط نوشتن هم خيلي تمرين كرده ام. همان قدر كه براي بدخط نوشتن سختي هاي زيادي كشيدم خوشنويسي با قواعد كلاسيك آن برايم دشوار است. بايد مدتي مشق كنم.- مدتي است كه بحث اقتصاد هنر و حراج هاي هنري در فضاي هنر هاي تجسمي ما پررنگ شده است. به خصوص اينكه از جمله آثاري كه در حراج ها مورد استقبال قرار گرفته اند كار هاي هنرمندان نقاشي خط بوده است. نظر شما درباره اين جريانات اقتصادي هنر چيست؟هنرمند حرفه يي بايد با فروش آثارش زندگي كند. وقتي مي شنوم كه هنرمندي آثارش با ارقام درشتي به فروش رسيده خيلي خوشحال مي شوم اما اعتقاد دارم كه هنرمند بايد حواسش به مشتري و خريداران باشد. خريدار خيلي راحت مي تواند هنرمند را منحرف كند. اين وظيفه هنرمند است كه وقتي اثر او براي مثال چند ميليون دلار خريداري شد، ببيند آيا اثر او ارزش اين ارقام را دارد يا اينكه در نتيجه شرايط و هيجانات زودگذر و تبليغات اثرش با اين رقم به فروش رفته است. هنرمند بايد حواسش باشد كه فريب هر خريداري را نخورد.- و نكته آخر؟من خيلي خوب نمي توانم حرف بزنم. علاقه يي هم ندارم درباره كارهايم توضيح بدهم. فكر مي كنم اين كار خاص منتقدان است.
يکشنبه 12 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1134]
-
گوناگون
پربازدیدترینها