تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس با يقين بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم را قرائت كند، كوه‏ها به همراه او تسبيح م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806734806




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهى به فيلم همخانه ساخته مهرداد فريدسرگردان‌ در‌مرزى ‌باريك


واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: نگاهى به فيلم همخانه ساخته مهرداد فريدسرگردان‌ در‌مرزى ‌باريك
فرهنگ و انديشه،اميررضا نورى پرتو-‌ مهرداد فريد را بسيارى از اهالى مطبوعات مى‌شناسند. او كه سال‌ها سردبير و عضو فعال نشريات معتبر سينمايى بود، سال گذشته اولين فيلم خود، آرامش در ميان مردگان، را به روى پرده فرستاد كه به دليل داشتن فضايى خاص و نه چندان قابل هضم براى تماشاگر عادت كرده به مولفه‌هاى آشناى سينماى تجاري، با فروش بسيار اندكى از پرده سينماها خداحافظى كرد.

فريد سال گذشته بلا‌فاصله پس از اكران ناموفق آرامش در ميان مردگان، دست به ساخت دومين اثر بلند سينمايى خود با نام همخانه زد كه اكنون در حال اكران است. به نظر مى‌رسد مهرداد فريد اين بار داستانى را انتخاب كرده كه بتواند با طيف گسترده‌اى از مخاطبان ارتباط برقرار كند.گره افكنى ابتداى فيلمنامه همخانه بسيار خوب و حساب شده است و برخلا‌ف بيشتر فيلم‌هاى ايرانى كه جان تماشاگر را به لب مى‌آورند تا به اصل مطلب بپردازند، مهرداد فريد خيلى زود تماشاگر را درگير موقعيت شخصيت اصلى داستانش مى‌كند. مهسا (بيتا سحرخيز) كه يك دانشجوى شهرستانى است، به خاطر مردود شدن در يكى از واحدهاى دانشگاهى‌اش در ترم آخر دوران تحصيل خود مجبور مى‌شود تابستان را در تهران بماند و اين در حالى است كه او ديگر نمى‌تواند در خوابگاه اقامت داشته باشد. اينجاست كه مخاطب در همان چند دقيقه ابتدايى با در نظر گرفتن خطرهاى احتمالى و معمول موجود بر سر راه دخترى بى‌پناه و غريب در دل اين كلا‌ن شهر بزرگ و بى‌رحم، بلا‌فاصله درگير دنبال كردن درام شكل گرفته اثر مى‌شود. اما فريد از اين مصالح خوب دراماتيك در حد به تصوير كشيدن چند سكانس كوتاه و گذرا از پرس و جوى مهسا از تعدادى بنگاه معاملا‌ت ملكى و مزاحمت آن پسر جوان براى مهسا (به كليشه‌اى‌ترين شكل ممكن) استفاده مى‌نمايد و خيلى زود اين مشكل را از طريق كاراكتر‌ هانيه، دوست مهسا، برطرف مى‌كند.‌ هانيه براى مهسا خانه فخرى (مريم بوباني)، يكى از بستگان دورش، را كه قصد سفر سه ماهه به خارج از كشور دارد، جور مى‌كند. اما يك مشكل ديگر بر سر راه مهسا وجود دارد و آن اين است كه بايد متاهل باشد. در واقع فريد گره افكنى اصلى فيلمنامه را به سمت مشكل دوم سوق داده و از گره‌افكنى ابتدايى كه ايده‌اش بهتر و جذاب‌تر است و البته بدون شك محدوديت‌هايى را نيز در به تصوير كشيدن برخى ناهنجارى‌هاى اجتماعى با خود به دنبال دارد، تنها براى رسيدن به اين مشكل خاص استفاده كرده است. تا به اينجا و با اندكى اغماض روابط على و معلولى منطق درستى دارند. اما مهرداد فريد ارزش گره افكنى‌هاى خلق كرده در فيلمنامه‌اش را ندانسته و همه چيز را در سطح باقى نگاه داشته است. اوج اين جدى نگرفتن موقعيت را در واكنش‌هاى سطحى مردها در قبال خواسته مهسا براى پيدا كردن كسى كه نقش شوهر را برايش ايفا كند، مى‌توان مشاهده نمود كه ديالوگ‌هاى دم دستى و حتى شعارى اين مردان هوسران و كج انديش (مثل عاقبت جنبش دانشجويى اين بود؟) نخ نما و كمى ‌آزاردهنده به نظر مى‌رسد. زمانى كه تماشاگر شاهد آشنايى نصف و نيمه جمشيد (عليرضا اشكان) با مهسا مى‌شود، ديگر مى‌تواند تا آخر داستان را به راحتى حدس بزند و همين موضوع كار فيلمنامه‌نويس را مشكل كرده است. باز هم نبايد اين موضوع را از ياد برد كه استفاده از مولفه‌هاى كليشه‌اى در سينما به خودى خود بد نمى‌باشد، بلكه مهم شيوه درست بهره‌گيرى از اين فرمول‌هاى امتحان پس داده شده است. جمشيد كه يك دانشجوى پزشكى است و در مغازه دايى‌اش (بابك بادكوبه) كار مى‌كند و مى‌خوابد، خيلى زود اعتماد مهسا را به خود جلب مى‌كند. اما فيلمنامه‌نويس هيچ گاه توضيح نمى‌دهد مهسا كه در مورد انتخاب همسرى صورى و يك روزه خيلى سختگير و حساس است، چرا ميان آن همه آدم جمشيد را انتخاب مى‌كند؟ اگر از او خوشش آمده (كه به شكلى ضمنى فهميده‌ايم از رفتار و سكنات جمشيد بدش نمى‌آيد) چرا آن قدر در طول فيلم با او بدرفتارى مى‌كند؟ در ميان سكانس‌هاى مربوط به آشنايى اين دو جوان با هم، روياى جمشيد در مورد ازدواج با مهسا و به هم خوردن مراسم ازدواجش به وسيله نامزد خيالى مهسا بسيار نچسب از كار در آمده و با روح اثر كه سعى مى‌كند يك درام واقع گرايانه باشد، در تناقض است. با ديدن همخانه اين طور به نظر مى‌رسد مهرداد فريد در زمان نگارش طرح اصلى داستان به قاعده‌هاى دراماتيك و كلا‌سيك شده بها داده است (كارى كه متاسفانه فيلمنامه‌نويسان در بسيارى از فيلم‌هاى ايرانى از عهده‌اش بر نمى‌آيند)، ولى يادمان نرود كه سينما يعنى جزئيات! فيلمى ‌موفق است كه در ريزه‌كارى‌هاى محتوايى و بصرى حرف‌هايى براى گفتن داشته باشد كه همخانه درست از همين ناحيه در فيلمنامه ضربه خورده است. بازگشت فخرى به دليل مشكل تاريخ درج شده در ويزا و پاسپورتش و در تنگنا قرار گرفتن مهسا براى طلب كمك از جمشيد منحنى داستان را وارد مرحله اى جديد و جذاب مى‌كند، اما فيلمنامه نويس باز هم از اين موقعيتى كه خود با هوشمندى خلق كرده به راحتى مى‌گذرد و از اين به بعد بايد شاهد يك سرى دعواهاى سطحى و از جنس مجموعه‌هاى تلويزيونى ميان جمشيد و مهسا باشيم كه البته گهگاهى در ميان آنها موقعيت‌هاى كميك و بامزه‌اى هم مى‌توان پيدا كرد (مثل همان قضيه تلا‌ش فخرى براى آشتى دادن جمشيد و مهسا با يكديگر و اصرار او براى روبوسى كردن آن دو با هم). تلا‌ش بچه‌گانه جمشيد و مهسا براى جدا از يكديگر غذا درست كردن و يا كلنجارشان بر سر روشن كردن و خاموش كردن تلويزيون و گرامافون يا لجبازى آنها در خريد مايحتاج مورد نياز فخرى در فروشگاه نمونه‌هايى از مرافعه‌هاى در نظر گرفته شده ميان اين دو كاراكتر است كه گاه به نيش و كنايه‌هاى لوس آن دو به يكديگر هم مزين مى‌شود و اين باور را به وجود مى‌آورد فيلمنامه نويس با مانور بيش از حد بر اين موقعيت‌ها سعى دارد دل تماشاگر مشتاق ديدن اين صحنه‌هاى سطحى را به دست بياورد و اين مسئله در ذهن بيننده وقتى شكل قوى‌ترى به خود مى‌گيرد كه نمونه مشهور آن، فيلم آتش‌بس (تهمينه ميلا‌ني)، از اين تمهيدات آن هم به شكلى اغراق آميز استفاده كرد و جواب خوبى هم در گيشه گرفت به طورى كه بعضى‌ها را در سينماى ايران به فكر استفاده از اين مولفه‌هاى امتحان پس داده شده‌انداخت (نمونه‌اش هم فيلم كلا‌غ پر بود كه سال گذشته اكران شد). بدون احتساب يك‌سوم ابتدايى فيلم كه مزيت‌هاى محتوايى آن گفته شد، نزديك به نيمى‌از زمان فيلم را دو شخصيت اصلى در خانه فخرى مشغول سربه‌سر گذاشتن هم هستند و در اين ميان كمتر نشانه‌اى از شكل‌گيرى و استحكام رابطه‌اى عميق و عاطفى ميان آنها را شاهديم و به جايش تمام حواس فيلمنام‌ه‌نويس معطوف به جزئياتى زائد شده كه به هيچ وجه بر بار محتوايى اثر نمى‌افزايد. در شب اول حضور جمشيد در خانه فخري، تماشاگر به جاى آنكه شاهد كشمش‌هاى دراماتيك دورنى و بيرونى كاراكتر جمشيد باشد، بايد سكانس طولا‌نى گشت و گذار او در خيابان و رفتنش به پارك را تحمل كند. حرف‌هاى او با آن جوان معتاد مواد فروش (ارژنگ اميرفضلي) و يا مشاعره و صحبت‌هاى بى‌موردش با آن دختر خيابانى (عسل بديعي) در پارك نه تنها كمكى به پررنگ شدن شخصيت جمشيد نمى‌كند، بلكه با ريتم جا افتاده فيلم نيز همخوانى ندارد. يكى ديگر از فصل‌هاى به ظاهر اضافه در اين بخش گسترده از فيلم، روبه‌رويى مهسا و جمشيد با مينا (دوست مهسا) و شنيدن دروغ‌هاى او در مورد عروسى‌اش است كه در يك اتفاق كاملا‌ فيلمفارسى گونه (كه خدا را شكر در اين فيلم كمتر شاهد اين پيشامدهاى تصادفى و سطحى هستيم و از اين نظر بايد به فيلمنامه نويس تبريك گفت!) پى مى‌بريم كه فخرى از طريق ‌هانيه با برگزارى مراسم ازدواج مينا در حياط بزرگ خانه موافقت كرده و در يك سكانس طولا‌نى و بى‌مورد جمشيد در ميان مهمانى و در حالى كه همه در حال شادمانى هستند با ساز نوازنده مجلس شروع به نواختن ترانه‌اى سنگين و باوقار مى‌كند (معلوم نمى‌شود جمشيد با آن وضعيت قمر در عقرب اين چيرده دستى در نوازندگى را از كجا آموخته) تا از اين راه بتواند احساسات مهسا را برانگيزد و موفق هم مى‌شود و البته بلا‌فاصله مهسا در سكانس بعد از عروسى در حركتى سوال‌برانگيز بار ديگر به بدخلقى‌اش با جمشيد ادامه مى‌دهد. فيلمنامه‌نويس كه خود مى‌داند براى ادامه داستان ديگر نمى‌تواند به كشمكش‌هاى كميك دو شخصيت اصلى دل ببندد، پدر آبادانى مهسا (اكبر عبدي) را وارد قصه مى‌كند. قضيه پنهان شدن جمشيد در كمد و بوبردن پدر مهسا از ماجرا از طريق به صدا در آمدن زنگ تلفن همراه جمشيد نيز ايده‌اى خيلى سطحى و دم دستى است و اين طور جلوه مى‌كند كه فيلمنامه‌نويس آن طور كه بايد در مورد گره‌گشايى فيلمنامه توجه و وسواسى معادل آن چه كه در ابتداى داستان صرف كرده، از خود نشان نداده. با اين وجود مهرداد فريد در پايان فيلم، جايى كه دو جوان فهميده‌اند ديگر به هم علا‌قه‌مند شده‌اند و آن عكس دو نفره‌شان را از وسط به دو نيم مى‌كنند و هر يكى نيمه مربوط به آن يكى را براى خود برمى‌دارد، سواى اينكه‌اندكى به سانتى مانتاليسم نزديك شده، وصال قابل پيش‌بينى دو عاشق را با تمهيدى نسبتا سينمايى و نه به شكل معمول و كليشه‌اى آن نشان مى‌دهد و به نوعى از فرمول‌هاى تثبيت شده سينماى تجارى با تاكيد بر اتاق خالى از پشت ميله‌هاى زندان آشنا زدايى مى‌كند.اما مهرداد فريد در زمينه به تصوير كشيدن اين فيلمنامه تمام تلا‌ش خود را به كار برده تا به دام ابتذال نيفتد و به مخاطب بفهماند كه اصول زيبايى‌شناسى سينما برايش مهم بوده و نمى‌خواسته پيرو شلختگى‌هاى آشكار فيلم‌هاى تجارى و گيشه پسند اين سال‌ها باشد. با اين وجود تاكيد بيش از اندازه كارگردان بر حركت‌هاى غيرمتعارف دوربين (كه بيش‌تر در كرين‌ها و تراولينگ‌هاى نامتعارف در صحنه‌هايى معمولي، آن هم به سبك اورسن ولز در سكانس‌هاى درخشان همشهرى كين، خودنمايى مى‌كند) در جاهايى از فيلم با بافت اين كمدى رمانتيك همخوانى چندانى ندارد و براى آن ثقيل است. البته اين استفاده جالب توجه و كمى ‌گل درشت از حركت‌هاى دوربين كه اجراى آن بسيار خوب و حساب شده از كار در آمده، نشان داد كه بايرام فضلى (مدير فيلمبردارى فيلم و از حرفه‌اى‌هاى چند سال اخير سينماى مستقل ايران) در دل جريان اصلى سينما نيز مى‌تواند رقيبى جدى و با ذوق براى فيلمبرداران باتجربه سينماى ايران به حساب بيايد. ضمن اينكه جا دارد به استفاده هوشمندانه فريد از موسيقى متفاوت و شبه غربى محسن نامجو هم اشاره‌اى كنيم كه سبب شده بار فانتزى و كميك اثر در صحنه‌هاى مورد نظر فيلمساز افزايش يابد. بازى دو بازيگر اصلى فيلم هم اگر نگوييم درست انگ نقش‌ها در آمده، حداقل آزار دهنده و تصنعى هم به نظر نمى‌رسد. با تمام اين تفسيرها اگر بخواهيم همخانه را در يك نگاه كلى ارزيابى كنيم، بايد آن را اثرى حاصل از برآيند دلمشغولى‌هاى اجتماعى و هنرى فيلمساز و نگرانى او براى بازگشت سرمايه بناميم. همخانه فيلمى‌است كه مى‌توانست اثرى متفاوت از كمدى رمانتيك‌هاى ضعيف اين سال‌ها باشد، اما متاسفانه به دليل همان موضوع دلواپسى سازنده‌اش از تجربه شكستى ديگر در گيشه، در بيش‌تر لحظه‌ها به دام مولفه‌هاى آشنا افتاده است و تلا‌ش كارگردان براى متفاوت نمايى در فرم و محتوا به سرگردان شدن اين فيلم در مرزى باريك ميان سينماى جدي، اجتماعى و كمدى‌هاى بازارى انجاميده است. شايد اگر حمايتى جدى از فيلمسازان مستقل به وجود آيد، آنها مجبور نشوند مطابق با سليقه نوسانى و تاريخ مصرف دار آشفته بازار بدنه اصلى سينماى ايران رفتار كنند. مهرداد فريد با همين دو فيلم نشان داده كه سينما را دوست دارد و جنس آن را خوب مى‌شناسد، اما بد نيست كه بداند ظرفيتش براى فيلمسازى خيلى بالا‌تر از اين فيلمى‌است كه اكنون بر پرده سينماها دارد.
 جمعه 10 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: حيات نو]
[مشاهده در: www.hayateno.ws]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 191]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن