واضح آرشیو وب فارسی:آفرينش: چه بر سر افغانستان ميآيد؟
تقريبا پس از گذشت 7 سال از سرنگوني طالبان، آينده افغانستان هنوز در ابهام است، به رغم حضور ده ها هزار نيروي خارجي و ارسال ميلياردها دلار كمك ، افغانستان همچنان با فقر و شورش دست و پنجه نرم مي كند. كابل همچون پايتخت يك كشور اشغال شده به نظر مي رسد. ديپلمات هاي خارجي و سازمان ملل از قدم زدن به تنهايي در خيابان ها منع شده اند زيرا خطر آدم ربايي وجود دارد. در نتيجه آنها از پشت پنجرههاي تيره رنگ خودروهاي چهارچرخ خود به گشتزني در افغانستان مي پردازند. در بسياري از جاده هاي بزرگ ايستگاه هاي ضد تروريستي احداث شده است. پس از وقوع بمب گذاري هاي انتحاري اخير در پايتخت ، اين امر ضرورت پيدا كرده است. مشكلات افغانستان به ويژه در زمينه شورش هاي مداوم و خطرناك در مقايسه با شورش هاي عراق منحصر به فرد است. افغانستان در حقيقت يكي از چهاركشوري در آسيا بوده است كه طي سال هاي اخير شاهد مداخلات خارجي در درگيريهاي خود است. 3 كشور ديگر، كامبوج، تيمور و نپال ميباشند كه شباهت هاي آشكاري با افغانستان داشتند.شايد بارزترين اين شباهت، برگزاري انتخابات به رغم مشكلات بزرگ باشد. راي دهندگان همواره شاهدان را با شور و اشتياق خود و در عين حال عدم ترس از تهديد خشونت ها شگفت زده كرده اند. در سال 1993 چنين موردي را در انتخابات پارلماني در كامبوج ، برگزاري رفراندوم در تيمور شرقي در سال 1999 و انتخابات رياست جمهوري و پارلماني در سال 2001 و 2002 در اين كشور و در عين حال برگزاري انتخابات پارلماني در سال 2001 در نپال شاهد بوديم. حزب ناكام در انتخابات كامبوج با توسل به تهديد فرآيند صلح، به شكست خود واكنش داد و سرانجام با زور خود را وارد دولت كرد . رفراندوم در تيمور شرقي با غارت، خشونت و شورش هايي همراه بود كه از سوي اندونزي منشا مي گرفت. انتخابات در اين كشور ، يك دولت بي ثبات را به دنبال داشت و منجر به از سرگيري خشونت ها در سال 2006 شد. در پي انتخابات نپال هم برخلاف انتظارها، مائوئيست ها به عنوان بزرگترين حزب ظهور كردند. در افغانستان، پارلمان بسياري از جنگسالاران را در خود جاي داده است كه خود عامل خشونتها و غارتها در اين كشور هستند. همان طور كه يكي از شاهدان با تجربه ميگويد: اشتباه اصلي در آغاز كار رخ داد و آن عدم اجازه به دولت و حاميان خارجي آن در زمينه داشتن حق انحصاري استفاده از روش هاي خشونت در كشور بود. نكته ديگري كه در چهار كشور مذكور به طور مشترك ديده مي شود ، اين است كه در اين كشورهاي در حال باز سازي، جهان خارج همواره اهميت عدالت را ناديده گرفته است .به عبارت ديگر به خاطر برقراري صلح و آشتي در اين كشورها به مسائل بحثبرانگيز ديگر توجهي نشده است. در سال گذشته در كامبوج پس از آنكه اكثر رهبران شورشي خمرهاي سرخ از دنيا رفتند ، محاكمه بازماندگان آنها آغاز شد . در تيمور ، به دليل هراس از به خطر افتادن روابط با اندونزي اجازه انجام تحقيقات در مورد خشونتهاي گذشته در اين كشور كه گمان مي رفت اندونزي عامل آن بوده است ،داده نشد وخشونت ها به فراموشي سپرده شد . در نپال، هم مائوئيست ها و هم ارتش سلطنتي سابق اين كشور از دلايل محكمي براي عدم اجازه به انجام تحقيقات در مورد رفتار گذشته خود برخوردارند . همچنين در افغانستان ،هيچ جوابگويي براي جنايات گذشته وجود نداشته است . دولت افغانستان برحمايت كساني كه متهم به جنايات جنگي هستند ،متكي است . اين مساله از يك دولت ضعيف ناشي ميشود كه فاقد افراد صادق ، كار آمد و با سواد است .اين مشكل در كشورهاي كامبوج وتيمور شرقي نيز وجود دارد ؛كشورهايي كه جنگ و خشونت سيستمهاي آموزشي را نابود كرده و باعث تبعيد ميليون ها تن شده است . اگر اين افراد سرانجام پس از بازگشت صلح به كشورشان بازگردند، مشوقهاي كمي از جمله مشوق هاي مالي براي افراد با استعداد و با سواد وجود دارد كه بخواهند براي دولت خدمت كنند. بنابراين بسياري فعاليت براي سازمان ملل ويا دولت هاي خارجي را جذاب تر ميبينند. اما با اين كار، خلاء خطرناك و بزرگي در كشورشان به وجود ميآيد.
منبع : اكونوميست
جمعه 10 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفرينش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 241]