واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: ميم مثل «من هم جزئي از طبيعتام»
هنر- آتوسا رقمي:
آن موقعها را يادت ميآيد كه به ابرهاي آسمان نگاه ميكردي و در ميانشان صورت يك گربه را ميديدي كه داشت ميخنديد، موشي كه با دمش بازي ميكرد، يا اسبي كه باد در يالهايش پيچيده بود؟
يا وقتي براي گردش به دشت ميرفتي، يا كنار رودخانهاي و به درختها، بوتهها و سنگها نگاه ميكردي؟ چه چيزهايي كه در تمام اينها پيدا نميكردي! چيزهايي كه در واقعيت وجود نداشتند؛ درختها، فقط درختهايي بودند با شاخه و برگهايشان؛ ابرها تودههايي بودند از بخار آب و سنگها فقط سنگ بودند، اما تو به كمك همين چيزها در ذهنت به چيزهايي تازه شكل و واقعيت ميدادي. تو آنها را ميديدي و حتي ميتوانستي به ديگران هم نشانشان بدهي.
شايد هنوز هم گاهي اين كار را بكني. مثل خيلي از آدم بزرگها، شايد هم ديگر به نظرت بچگانه برسد؛ هر چه باشد تو با اين كار داشتي نوعي اثر هنري ميآفريدي؛ نوعي هنر محيطي؛ منتها در ذهنت. تعجب ميكني؟ ميگويي تو فقط در عالم خودت بودي و اصلاً به آفريدن يك اثر هنري فكر هم نميكردي؟ خب، قبول دارم، اما بين كاري كه تو ميكردي و آفريدن يك اثر هنر محيطي شباهتهاي زيادي وجود دارد. ميداني چرا؟
احمد نادعليان، علاقه خاصي به تراشيدن نقش ماهي و خرچنگ روي سنگ دارد و ميگويد كه تا آخر عمرش اين كار را انجام مي دهد
هنرمند ذهن تو
تو وقتي به ابرها، يا درختها، نگاه ميكردي، داشتي به طبيعت توجه ميكردي و آنوقت با موادي كه در طبيعت هستند، همين برگ درختها، سنگها و ... چيزي را ميساختي كه آن بيرون وجود نداشت. تازه وقتي اين اثر را به بقيه هم نشان ميدادي، داشتي توجه آنها را هم به طبيعت و پديدههاي طبيعي جلب ميكردي؛ تو با اين كارت آنها را با نگاه خودت به آن پديده طبيعي هم آشنا ميكردي و همينطور با چيزي كه در ذهن تو نسبت به آن ميگذشته؛ و اينها يعني همان چيزهايي كه در هنر محيطي اتفاق ميافتند.
هنرمند با الهام از مُهر هاي ايران باستان اين مهر را طراحي كرده است
مثل خود طبيعت
ميگويي آن چيزها چند لحظهاي بيشتر عمر نميكردند، يك لحظه در ذهنت شكل ميگرفتند و لحظه بعد با وزش بادي، يا جريان آبي به هم ميريختند و براي هميشه از بين ميرفتند. اما مگر قرار است همه آثار هنري تا ابد باقي بمانند؟ راستش را بخواهي، يكي ديگر از شباهتهاي آن تصويرهاي ذهني تو با آثار هنر محيطي هم همين است، اين كه ميتوانند خيلي زود از بين بروند و عمر كوتاهي داشته باشند؛ هر چه نباشد آنها هم از جنس طبيعتند.
من هم جزئي از طبيعتم
خب، البته درست است كه ميان اين تجربههاي تو و هنر محيطي تفاوتهايي هم وجود دارد. اولياش همين كه اثر تو فقط در ذهنت شكل ميگرفته، در حالي كه يك اثر هنر محيطي بيرون از ذهن خالقش هم ساخته ميشود و ديگران خيلي راحتتر با اين ذهنيت روبهرو ميشوند. خب دليلش هم اين است كه هنرمند اثر محيطي اصلاً با اين هدف اثرش را ميسازد كه توجه ديگران را به طبيعت جلب كندتا ويژگيها و روند زندگي طبيعت را بيشتر به ما بشناساند و ما را با مشكلهايي كه در ارتباطمان با آن داريم، آشناتر كند و اينطوري ارتباط ما را با طبيعت و محيط زيستمان بيشتر و محكمتر كند. آخر ميداني، ما آدمها فكر ميكنيم جداي از طبيعتيم و هر بلايي را كه بخواهيم سرش ميآوريم. انگار يادمان رفته كه ما جزئي از طبيعتيم و همه اين بلاها را در حقيقت داريم سر خودمان ميآوريم .حالا اين هنرمندها سعي ميكنند اين چيزها را يادمان بياورند. اما راستي تو، زماني كه چيزي را در ابرها ميديدي، به اين چيزها فكر ميكردي؟ معلوم است كه نه. پس اين هم خودش يك تفاوت ديگر.
به همين سرعت
هر چه بيشتر به آثار هنر محيطي و ويژگيهايش توجه كني، شباهتها و تفاوت هاي بيشتري پيدا ميكني. آخر ميداني، هنر محيطي از حدود 40، 50 سال پيش شكل گرفته و در طول اين مدت تغييرهاي زيادي كرده، هم شكلش، هم تعريفش و ... همين حالا هم كه ما داريم با هم حرف ميزنيم، اين هنر دارد تغيير ميكند، به همين سرعت. پس معلوم است كه ميشود در آثار محيطي ويژگيهاي متنوع زيادي را پيدا كرد؛ آثار متنوع ، انگيزهها و هدفهايي متنوع و متفاوت براي به وجود آمدن آنها.
« آدمها زباله ميسازند و ما از زبالهها آدم ميسازيم» - نمونهاي از كارهاي جشنواره هنر محيطي در خليج فارس
زيبايي، مواظب طبيعت باش!
مثلاً در بعضي از اين آثار هنرمندها سعي كردهاند صدمهاي را كه به بخشي از طبيعت و محيطزيست خورده ترميم و جبران كنند. در عين حال در بعضي آثار قديميتر هم ديده شده كه هنرمندي فقط به فكر به وجود آوردن زيبايي بوده و با اين كار، با تغييري كه در محيط زيست به وجود آورده، به آن صدمه هم زده!
در بعضي از اين آثار هنرمندها جنبهاي تاريخي يا اجتماعي بخشي از محيط زيست را نشان دادهاند تا مخاطبهايشان هم اين جنبهها را راحتتر و روشنتر درك كنند. بعضيها هم شگفتيهاي محيط زيستي و انساني را بيشتر در كارهايشان منعكس كردهاند تا مخاطبانشان هم با اين شگفتيها بيشتر آشنا شوند و قدر آن را بيشتر بدانند و تلاش كنند آنها را بهتر نگه دارند.
نقش ماهي روي سنگ اثري از احمد نادعليان
همه چي از همه جور
در بعضي از اين آثار ميبيني كه انواع هنرها به كار گرفته ميشوند، مثل مجسمهسازي، نقاشي، هنرهاي نمايشي ، اجرايي و ... ؛ خيلي وقتها هم ميبيني كه يك اثر هنر محيطي آنقدر بزرگ است و آنقدر جنبههاي متنوعي دارد كه يك نفر نميتواند آن را به وجود بياورد و گروهي از هنرمندان به كمك هم و حتي با كمك متخصصان رشتههاي ديگر، آن را به وجود ميآورند.
در بعضيهايشان اصلاً از مواد طبيعي استفاده نميشود، ولي در آنها پيامي وجود دارد كه به طبيعت و محيط زيست مربوط ميشود؛ بعضي از آنها را ميبيني كه ساليان سال ميتوانند ماندگار بمانند و مثل پديدههاي طبيعي ديگر، تنها در اثر عوامل طبيعي فرسايش پيدا ميكنند و بعضيهايشان را هم ميبيني كه اصلاً ماهيتشان اين است كه خيلي زود تغيير كنند و از بين بروند.
از آثار اجرايي جشنواره هنرمحيطي خليج فارس
چهقدر قشنگي، گِلَكي!
گِلَك، اين خاك سرخ قشنگ، از پديدههاي طبيعي جزيره هرمز در خليج فارس است و براي مردم اين منطقه ارزش زيادي دارد. مردم اين جزيره از آن در پخت نوعي غذاي سنتي به نام «سوراغ» استفاده ميكنند؛ غذايي كه با خاك سرخ، ماهي و نوعي ليمو يا نارنج درست ميشود. گِلك، خيلي استفاده هاي ديگر هم دارد؛ مثلاً اينكه ميشود از آن براي رنگ كردن پوست استفاده كرد، چون اين خاك به پوست بدن صدمهاي نميزند.
در جشنواره هنرهاي محيطي كه زمستان سال 1385 در جزيره هرمز برگزار شد، هنرمندان آثار زيادي را با استفاده از اين خاك به وجود آوردند. نقاشي روي چهره، دستها و پاها، نقاشي روي زمين و حتي نقاشي روي نان. وقتي اين آثار متنوع را ميبيني، اول با اين خاك و زيبايياش آشنا ميشوي و بعد با آن ارتباطي عاطفي برقرار ميكني و احساس ميكني چهقدر دوستش داري و تحسينش ميكني.
گِلَك، هيچ صدمهاي به پوست نميزند، براي همين به راحتي ميشود از آن براي نقاشي روي چهره و دست استفاده كرد
ميم، مثل محيط زيست
ماهي ، مار ، مارمولك ، موش و... حيوانهاي ديگري كه اسمشان با ميم شروع ميشود و همه حيوانهاي دنيا... خيليهايشان را ميشناسيم، اما چهقدر به آنها توجه ميكنيم؟ چهقدر به نقش آنها در طبيعت اهميت ميدهيم؟ خيليهايمان ممكن است حتي از آنها بدمان هم بيايد، اما يك هنرمند محيطي ميتواند با به وجود آوردن راهي طولاني از طرح اين حيوانها، توجه ما را به آنها جلب كند، به زندگيشان، زيباييشان، و تأثيري كه در محيط زيست و زندگي ما دارند. آنوقت اين حيوانهاي به ظاهر معمولي، برايمان معناي ديگري پيدا ميكنند، راهي را كه از نقش آنها به وجود آمده دنبال ميكنيم و در اين راه يادمان ميآيد كه آنها جزئي از وجود خود ما هستند.
شايد نام احمد نادعليان را شنيده باشي؛ همان هنرمند محيطي مطرح ايراني كه اين طرحها را به وجود آورده. او فكر ساخت اين مُهرهاي استوانهاي را از مهرهاي استوانهاي ايران باستان الهام گرفته است و آنوقت با چرخاندن آنها روي ماسههاي ساحل يا كوير، رديفي از تصويرها را به وجود ميآورد. او در جشنواره سال 1385، بعد از غلتاندن مهري با نقش ماهي روي ماسههاي ساحل، مهرش را هم كنار تصويرها رها كرد تا آب آن را با خودش ببرد. او با اين كار مهر را به ماهيگيري هديه كرد كه ممكن بود آن را پيدا كند. آنوقت آب دريا بالا آمد و ساحل و نقش ماهيها را شست و اينطوري ماهيها را با خودش به دل اقيانوس برد.
اثر غلتاندن مُهر با نقش موش روي ماسه
كمك! يا همان SOS
در يكي ديگر از آثار پانزدهمين جشنواره هنر محيطي ايران دو هنرمند، پيامهايي را درباره هواپيماي ايرباسي كه در آبهاي اين منطقه سقوط كرده بود، در بطريهاي پلاستيكي كه در ساحل اقيانوس انداخته شده بودند، گذاشتند و آنها را به آب انداختند. آنها با اين كار علاوه بر فرستادن پيامشان، نسبت به انداختن اين بطريها كه به چرخه طبيعت برنميگردند، در ساحل اقيانوس، اعتراض كردند.
هر جا كه طبيعت باشد و هنرمندي!
مثال از آثار هنر محيطي زياد است؛ چه ايراني و چه غير ايراني. بهخصوص اين روزها كه وضعيت محيط زيست بحراني شده، هنرمندان بيشتري هم به اين هنر ميپردازند.
همين چند هفته پيش هم شانزدهمين جشنواره هنر محيطي در نوشهر برگزار شد كه 140 هنرمند از همه جاي كشور در آن شركت كرده بودند. اما راستش را بخواهي اين هنر اصلاً مرزي نميشناسد و با زبان همه مردم روي كره زمين حرف ميزند.
«ما طبيعت را تقديس ميكنيم» ؛ اين اثر در شانزدهمين جشنواره هنر محيطي ايران در نوشهر به نمايش درآمد
حالا كه ميداني!
هر چه بيشتر با اين هنر آشنا ميشوي، ميبيني كه دامنه آن چهقدر گسترده است و حد و مرزي ندارد. تازه آنوقت متوجه ميشوي كه نه فقط ديدن سر اسبي در ميان ابرها، كه خيلي از كارهاي ديگري هم كه پيش از اين انجام ميدادهاي، ميتواند نوعي هنر محيطي به حساب بيايد؛ زماني كه با خاك باغچه و آب، گل درست ميكردي و از اين گل بشقاب ، ليوان و قابلمه و آنها را زير آفتاب ميگذاشتي تا خشك شوند؛ ظرفهايت را از ماسه نيمهخيس ساحل پر ميكردي و آنها را بر ميگرداندي و با اين ماسههاي قالبزده، قصري ميساختي؛ با نوك يك شاخه خشك شده روي همين ماسهها نقش ميانداختي. يا اصلاً چرا راه دور برويم، مداد رنگيهايت را برميداشتي و از منظرهاي طبيعي يك نقاشي ميكشيدي... همه اينها نوعي هنر محيطي بودهاند و تو يك پا هنرمند محيطي، اما اين را نميدانستي.
حالا كه اين چيزها را ميداني، ميتواني آثاري را به وجود بياوري كه ديگران با ديدن آنها به فكر بيفتند. تو ميتواني با كارهايت توجه همه مردم دنيا را به طبيعت و اهميت آن جلب كني و به يادشان بياوري كه حتي براي حفظ زندگي خودمان هم كه شده، بايد با طبيعت و محيط زيست ارتباطي بهتر برقرار كنيم، قدرآنها را بدانيم و ازآنها بيشتر مراقبت كنيم.
تاريخ درج: 7 خرداد 1387 ساعت 10:18 تاريخ تاييد: 10 خرداد 1387 ساعت 10:32 تاريخ به روز رساني: 10 خرداد 1387 ساعت 10:29
جمعه 10 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 430]