تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816709564




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

*به بهانه درگذشت دكتر فريدون آدميت


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

من آدميت را از سال 1363 شناختم و راستش کتاب «دخالت انگليس در واقعه مشروطه» را عليه يک اظهار نظر او نوشتم که گفته بود نظرياتي چون دخالت خارجي در مشروطه، ناشي از اوهام و خيالات است. بنده براي اين که نشان دهم اين اظهارنظر بي‌پايه است، غالب کتاب‌ها و اسنادي را که تا آن زمان درباره مشروطه منتشر شده بود، خواندم و نشان دادم که اين نظريه چيزي وراي اوهام و خيالات است. اين کتاب چند سال بعد با نام «تحصن مشروطه خواهان در سفارت انگليس» در مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران منتشر شد. موضوع ياد شده فرصت را براي مطالعه بيشتر آثاري که درباره مشروطه بود، به ويژه آثار آدميت برايم فراهم کرد. آثار آدميت درباره جريان روشنفکري در ايران آثاري بود که به لحاظ روش کار و همين طور قالبي که براي بررسي تاريخ فکري ايران برگزيده شده بود، تازگي داشت؛ نوشته‌هايي درباره ميرزا فتحعلي آخوند زاده، ميرزا آقاخان کرماني، طالبوف و همين طور کتاب ايدئولوژي نهضت مشروطيت، فکر آزادي و چند اثر ديگر از متوني بود كه روش جديدي در نگارش آنها به کار رفته بود.تاريخ‌نويسي مشروطه پس از کسروي که تاريخ سياسي مشروطه را نوشته بود، مهمل مانده بود و آدميت از زاويه ديگري به آن پرداخت. هر دو در اين که فرزند مشروطه بودند مشترک بودند، اما کسروي بيشتر به تاريخ سياسي مشروطه علاقه‌مند بود و آدميت به تاريخ فکري و فرهنگي آن. اين دو در يک نقطه ديگر هم مشترک بودند و آن اين بود که هر دو تاريخ مشروطه را بسان تاريخ الحاد در اين کشور نوشتند. مثل اين که همه چيز در حال حرکت به سمت الحاد بوده است. روشنفکري هم تأسيس شده است تا موجد الحاد باشد. مهم اين نيست که رنگ مذهبي دارد، مهم آن است که باطن همه چيز الحاد است. اين لب کلام در تاريخ‌نويسي سياسي کسروي براي مشروطه و تاريخ‌نويسي فکري براي آدميت بود. وقتي اين مطلب را نوشتم به ياد مطالبي افتادم که ابن حزم در «الفصل» خود درباره شيعه نوشته و تاريخ شيعه را درست به همين شکل، يعني حرکتي که در راستاي گسترش الحاد است، تفسير کرده است.آدميت به سراغ رساله‌هاي فکري و مکتوبات سياسي آن دوره رفته بود و کارش تازگي داشت. چينش مطالبي که از آن آثار مي‌گرفت، در چهارچوب فکري آدميت، شکل تازه مي‌يافت و از غالب روشنفکران آن دوره، شخصيتي ارايه مي‌داد که در پس پرده فکر آنان، آتش الحاد در حال شعله‌ور شدن است. اين نگرش در واقع برخاسته از اين ايده بود که فکر ديني با فکر غربي از زمين تا آسمان با يکديگر فاصله دارد؛ نه قابل پيوند است و نه قابل تبديل. هر چه هست، باطن و ظاهر است که اصل باطن و ظاهر حاوي نوعي فريبندگي و تحريف است. تصور آدميت اين بود که همه روشنفکران عصر مشروطه هم همين گونه فکر مي‌کرده‌اند.در واقع، ميان شخصيتي مانند آدميت از يک سو و فرديد از سوي ديگر تفاوت چنداني در اين ايده وجود نداشت که غرب و اسلام، دو فلسفه کاملا متضاد هستند، با اين تفاوت که يکي خود را در اين سو مي‌ديد و ديگري در آن سو. آدميت مي‌کوشيد تا از همه اين روشنفکران يک ملحد بسازد؛ ملحدي که متوجه اين تناقض شده است، اما تلاش مي‌کند افکار غربي را به نوعي موجه کرده و جايي براي آنها در فرهنگ بومي دست و پا کند.آدميت منهاي تفکر فلسفي‌اش که مبناي اين قضاوت‌هاي تاريخي بود و از اين نظر به لحاظ بي طرفي در تاريخ‌نويسي محل ترديد، جستجو درخوري در متون سياسي دوره مشروطه داشت. اين کاري بود که تا آن زمان يا نشده بود و يا اگر هم شده بود، در حد نوشتن يک فهرست کوتاه از برخي از رسائل سياسي بود. اما اشکال اساسي، اين بود که همه اين نوشته‌ها گرفتار نوعي تفسير لائيک مي‌شد. هم در گزينش و چينش نقلها و هم در تفسير و تحليل کلي آنها. شايد منطقي‌ترين نوشته‌ها که در پيروي از سبک و سياق او نوشته شده، کارهاي سيدجواد طباطبائي باشد. در اين امر من ترديد ندارم.  براي آدميت، دين يک پديده اجتماعي و عارضي بود که وسيله سرپوش نهادن بر تغييرات و تحولات اساسي در زندگي انسان ايراني بود؛ براي مثال؛ واقعه رژي يا همان تحريم تنباکو، حرکتي منتسب به تاجران اصفهان و شيراز و تبريز و تهران بود که پوشش ديني يافت. مشروطه حرکتي اجتماعي و فرهنگي از نوع غربي آن بود که تفسير اسلامي پيدا کرد. اساسا تفسير کردن جانبدارانه متون و مکتوبات يافت شده، اشکال اساسي آدميت بود. او با پيش‌داوري به سراغ رساله‌ها و متون رفت و در اين راه تلاش بسياري کرد. بدون ترديد، اين کار از يک زاويه کاري مبتکرانه بود، بسياري از نکات روشن مي‌شد و ناگفته‌هاي فراواني مکشوف، اما از زاويه ديگر، کاري پيش‌داورانه و از سر الحادگرايي بود. بعيد مي‌دانم آدميت نگران يا منکر اين نسبت مي‌بود. از نظر او همه تلاش‌هاي امير کبير هم در راستاي زدودن نقش دين و روحانيت از جامعه بود. اساسا تفسير آدميت، تفسيري بود که رنگ لامذهبي بر همه انديشه‌ها و افکار مي‌انداخت. اين که عرض کردم با کسروي تفاوتي جز در اين که او نگاه سياسي داشت و اين فکري، نداشت، درست در همين نکته نهفته است. براي کسروي، دين همين ارزش و اعتبار يا به عبارتي بي‌ارزشي و بي‌اعتباري را داشت که براي آدميت. براي او که حتي از سيد عبدالله بهبهاني خوشش مي‌آمد، نکته اين نبود که او را آدم متديني مي‌دانست، بلکه او را مردي شجاع با حرکتي مردانه يا طباطبائي را مردي روشن با آرمان‌هاي روشنفکرانه تفسير مي‌کرد. شيخ فضل‌الله هم براي او جز اين نبود که دين را يک دکان کرده است و چون به منصبي نرسيده، بناي مخالفت را گذاشته و صرفا از سر حسادت با دو سيد درگير شده است. اين نهايت عقل سياسي کسروي است که پيش‌داورانه به تاريخ مشروطه نگاه کرده است.از اين‌ها بگذريم. همه اين تلاش‌ها، گام‌هايي است که به تناسب زمان برداشته شده است. کسروي و آدميت، فرزند مشروطه از نوع غربي آن بودند و به مشروطه بومي و ديني بي‌توجه. آنان تربيت شده دوره رضاشاه و عصري بودند که پس از مشروطه در راستاي دين‌زدايي از فرهنگ ايراني حرکت مي‌کرد؛ بنابراين، طبيعي بود که اين گونه بينديشند و بنويسند. با اين حال، هر دو در تاريخ‌نويسي، گام‌هاي مهمي برداشتند و اين منافاتي با آن نکته ندارد که اين تاريخ‌نويسي محصول نگره‌هاي الحادي آنان همراه گزيده‌اي از وقايع سياسي يا متون فرهنگي با تفسير لائيک و کنار گذاشتن بخش‌هاي ديني و مذهبي بوده باشد.امروزه بايد تاريخ فکري مشروطه از نو و در سايه فعاليت‌هاي جستجوگرانه و با بي‌طرفي هرچه بيشتر نوشته شود.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 268]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن