تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 29 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس وصيت ميت را در كار حج بر عهده بگيرد، نبايد در آن كوتاهى كند، زيرا عقوبت آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1807039440




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حسن بلخاري: هنوز تعريف شفافي از هنر اسلامي نداريم


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

 " مناقشه‌ در وجود و ماهيت هنر اسلامي" عنوان بحثي است که دکتر حسن بلخاري، در آخرين روز بهمن ماه 86 در سالن کنفرانس پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامي، در باب آن به ايراد سخنراني پرداخت. تمام صندلي هاي سالن پر شده و عده اي بيرون از سالن نشسته اند. صداي دکتر آرام است و افراد بيرون از سالن با مشقت به سخنان او گوش مي دهند. جواناني که در سکوتي محض سعي مي کنند تمام نکات را نت برداري کنند. 15 دقيقه دير به سخنراني مي رسيم و مجبور مي شويم بحث را از همين جايي که رسيديم پيگيري کنيم که...برخي مي گويند هنر اسلامي اصلا وجو ندارد! براي آن چهار دليل هم مي آورند. 1- مي گويد هنر اسلامي تزئيني است 2- عرب فاقد ذوق است، 3- پيغمبر فاقد رمز و راز است و 4- اسلام دين حرمت است! گزارش مفصل باشگاه جواني برنا را درباره اين سخنراني خواندني و مفيد از دست ندهيد. زندگي پيامبر(ص) فاقد راز است؟ در سر تا سر زندگي مسيح، راز موج مي زند. فرزند کيست نمي دانيم. چگونه به دنيا آمده است؟ چگونه عروج مي کند؟ روز سوم چون مريم، مادر عيسي، پترس و ديگران آمدند سنگ بزرگ روي گور را برداشتند، وارد دخمه شدند، کفن را ديدند و عيسي را نديدند. معتقد شدند پسر خدا به آسمان نزول اجلال کرده است. پسر خدا در سمت راست پدر تا ظهور مجدد نشسته است. سراسر زندگي عيسي راز است. اين عده مي گويند: "و هنگامي که بودا به دنيا آمد، سخن گفت: خداوند مرا براي نجات بشر فرستاده است. روي دو پاي خود ايستاد و در متن جنگل، که نشان باکره گي خداوند است، گام برداشت. با هر گامي از زير پاي بوداي کوچک يک نيلوفر روئيد. اما پيغمبر اسلام کجاي زندگي اش راز است؟ روايت ها مي گويند پيامبر حتي زماني که از او مي خواهند مثل عيسي مرده را زنده کند، چون موسي يد بيضاي خود را به صورتي که دست از گريبان بيرون بياورد و نوري در کف دست به تلاء لوء خورشيد درخشيدن نشان دهد، سگرمه هايش در هم کشيد و گفت: برادرم موسي دنيا را با چشم چپ مي ديد و برادرم عيسي دنيا را با چشم راست و من با هر دو چشم مي بينم «وجعلناکم امة وسطا...». اين پيغمبر اهل کراماتي به معناي ظهور اعجاز مادي نيست. اين پيغمبر نه بحري مي شکافد، نه عصايي به زمين مي کوبد تا اژدها شود، نه مرده زنده مي کند و نه نابينا را بينا. فقط و فقط يک مورد معجزه دارد، آن هم اگر بشود تائيد کرد(!) ولي امير کلام است، قرآنش نشان مي دهد. وقتي وارد مکه يا مدينه مي شوي، سراغ پيغمبر را مي گيري، راه را به شما نشان مي دهند، به کلبه اي مي روي که بخشي از مسجد مدينه است، وقتي وارد مسجد مدينه مي شوي مي بيني عده اي به صورت حلقه دواري نشسته اند، نمي شود تشخيص داد کدام يک از اينها محمد(ص) است. مي گويد، اين اخلاق حاکمان را بوجود مي آورد و من از اين خوي گريزانم. همه دوار بنشينند تا مشخص نشود چه کسي رييس است چه کسي مرئوس..." اين پيغمبر زندگي مشخص و معلومي دارد، خيلي عريان است، اهل راز نيست. اين تفکر که پيغمبري که فاقد راز باشد، دينش وارد هنر مي شود هم درست نيست چون جنس هنر از راز است. هنر که سخنراني نيست. هنر بيان مطلب به صورت مستقيم نيست. اثر هنري قرار نيست مخاطب را به مقام رضايت برساند. هنر بايد ناظر را به مقام تشنگي و عطش برساند. اثر هنري يعني درگير کردن انسان و آغاز قرائت يک متن گشوده. افرادي مثل هاوزن مي گويند: پيغمبري که مثل پيامبر اسلام زندگي اش فاقد راز است، نمي تواند مبنايي براي القاءهاي شمايل نگارانه باشد. اين دليل سوم براي اينکه برخي معتقدند هنر اسلامي اصلا وجود ندارد. اسلام با تصوير مخالف است؟ چهارمين دليل، مبني بر نفي هنر اسلامي از نظر کساني است که معتقدند اسلام دين حرمت است. به احکام فقها بنگريد؛ مملو از احکام حرمت است. مي گويند هيچ ديني چون اسلام بر هنر سخت نگرفت و هيچ ديني چون اسلام هنرمندان را تارومار نکرد. اگر افلاطون از يوتوپيايي خود هنرمندان و شاعران را بيرون ريخت، اسلام به حکم تيغ با آنها رفتار کرد. اين نظريه را برخي اروپائيان مي دهند. احاديثي هم آورده اند که شخصي تصوير مرغي را مقابل پيامبر گرفت، پيامبر گفت حرام است، شخص گفت چرا حرام است؟ پيامبر در جواب او گفت: روز قيامت همين تصوير را جلوي رويت مي گذارند و مي گويند زنده اش کن، اگر زنده اش کردي تو را اجر مي نهند و اگر نتوانستي، عذابت مي دهد... حالا اين حديث تا چه حد درست است و ريشه اش از کجاست، هيچ کسي بررسي نکرد. بنابر اين 4 دليل، برخي معتقدند که اصطلاح هنر اسلامي، اصطلاحي طنز آميز است. تري آلن معتقد است؛ اصطلاح هنر اسلامي و يا نظر طنز آميز اسلاميت هنر را مسلماناني اختيار کردند که خبر نداشتند اين نظر چه ريشه عميقِ کاملا فرهنگي غرب در ديدگاه نسبت به شرق دارد. غربي ها به طنز گفتند، هنر اسلامي و شرقي ها باور کردند. تري آلن 5 مقاله درباره هنر اسلامي دارد و اين نظر را ذکر کرده است. اين 4 دليلي است که افرادي، مختصر و روشن، براي انکار وجود هنر اسلامي ذکر کردند. چهار دليل براي اختلاف در ماهيت هنر اسلامي از سوي ديگر برخي وجود هنر و معماري اسلامي را قبول دارند و اين اصطلاح را منکر نيستند. قبول دارند که هنر و معماري اسلامي اصطلاح درستي است اما در ماهيت آن اختلاف وجود دارد. در فلسفه هنر سوال بسيار کلي وجود دارد. هنر خود را روايت مي کند يا آينه معناي ديگري است؟ شما وقتي مي گوييد شئ‌ايي زيباست يعني چه؟ در زيبايي شناسي دو نظريه وجود دارد: وقتي مي گوييم شئ ايي زيباست، يعني ذهن و نفس ما قدرتي و کيفيتي دارد که اشياء را زيبا مي بيند. پس زيبايي در توست. "منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن / منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن". پس زيبايي، در اين نظريه، کيفيتي است در نفس شما. و نظريه دوم: زيبايي کيفيتي در ادراک نيست. مجموعه صفاتي است که در شئ ايي جمع شده است (فرم، رنگ، طرح و...). مجموعه اين صفات در يک شيء، در بيرون از ذهن من شئ ايي را زيبا مي کند. پس نظريه دوم زيبايي صنعتي در شئ ايي است و نظريه اول کيفيتي است در ذهن. سوال را يکبار ديگر تکرار مي کنم. هنر خود را روايت مي کند يا آئينه معناي ديگر است؟ برخي فلاسفه امروز معتقدند که هنر سنتي، هنري بازتابي و آينه گون است. عده اي ديگر مي گويند هنر مدرن، هنر شخصي است. در هنر سنتي يا هنر بازتابي، هنرمند در معنايي که قرار است روايت کند، شخصيت اش استحاله مي شود. لذا 70 درصد هنرهاي اسلامي امضا ندارند. آثاري هم که اسم دارند، بيشتر مستعار هستند. هنرمند براي خود مشي قائل نيست که در جلوه گري يک اثرش نام خود را بگذارد. او مي گويد: من خدا را در اين اثر روايت کردم، حق دارم خودم را خالق اثر بدانم؟ در قلمرو هنر سنتي و شرقي، هنرمند هيچگاه خود را روايت نمي کند. او آينه دار زيبايست. لذا در قلمرو هنر شرقي و سنتي هنر مکاشفه است، خلق نيست. هنرمند زيبايي را ظاهر مي کند اما خلق زيبايي نمي کند. درصورتي که در قلمرو هنر مدرن هنرمند خود را روايت مي کند. سوالي مطرح مي کنم، هنر اسلامي هنري است که معناي ديگري را روايت مي کند يا در حقيقت فاقد معناست؟ اين مقدمه بحث براي کساني است که در وجود هنر نه اما در ماهيت هنر اسلامي شک دارند. هنر اسلامي تزئيني است؟! گروه اول معتقدند مسلمان از فضاي خالي مي گريزند. براي همين فضاهاي خالي ديوار مساجد را از نقش و نگار پر مي کنند، چون از خلاء گريزان است و از آن بيم دارد. از ديدگاه اين افراد ماهيت هنر اسلامي صددرصد تزئيني و فاقد معنا است. به عقيده آنان طبيعت گريزي و انتزاع هندسي، اسليمي، که شاخصه آن تکراري بي پايان و تشابه بي نهايت است، به حدي مي رسد که سر تا سر سطح را مي پوشاند و اين بازتاب هراس رواني از جاي خالي است که عموما در فرهنگ اسلامي ديده مي شود. مسلمان از جاي خالي مي ترسد و فضا را با نقوش اسليمي پر مي کند، به همين دليل از ديدگاه آنها ماهيت هنر اسلامي ماهيت صددرصد تزئيني است و معنايي را روايت نمي کند. به گزارش برنا حسن بلخاري در اين نشست ادامه داد: گروه دوم معتقدند که اينگونه نيست. اين هنر چون شرقي است، معنايي را روايت مي کند. تئوري ماسينيو در ادراک ماهيت هنري اسلامي اتميزم است که ريشه باستاني دارد. اتميزم ها در تاريخ فلسفه معتقد هستند جهان از ذرات غير قابل شکستي تشکيل شده است(اتم) که اين ذرات دائما در تغيير و تحول اند. نقوش اسلامي، هندسي و فرم گنبد معماري اسلامي بيانگر تحول باطني و کاني در بطن اشياي عالم است و هنر اسلامي بيانگر نظر اتميزم است. نقوش اسلامي شکل قضيه را عنوان نمي کند بلکه باطن قضيه را باز تاب مي دهد، نوع رابطه اتم ها با هم. گروه سوم مي گويند قرآني است، کساني که مي خواهند مفاهيم هنر اسلامي را بفهمند الزاما بايد قرآن و تفاسير قرآن را بخوانند و بشناسند. همچنان که افلاطون بر سر در آکادمي خود نوشته بود" هر که هندسه نمي داند وارد نشود"، بر بالاي سر هنر هند نوشته شده " هر که يوگا نمي داند وارد نشود" و برفراز نقاشي چيني نوشته شده است" هرکس طائو نمي داند وارد نشود". اين گروه معتقدند هرکسي قرآن نمي داند، وارد ادراک هنر اسلامي نشود.   هر کس حافظ و مولانا را نمي شناسد ...و اما گروه چهارم معتقد است، اين هنر نه قرآني است، نه تزئيني، نه اتمي بلکه عرفاني است. معتقدند هر کس حضرات خمس را نمي داند، هرکس عرفان اسلامي را نمي شناسد، هر کس بايزيد و حلاج و جنيد بن عربي و حافظ و مولانا و... را نمي شناسد وارد اين هنر نشود. اين نظر سنت گرايانه است. افرادي چون رنه گنون، عبدالفتاح، پوپ، بورک هارت، تيتوس. اين گروه کساني هستند که معتقدند هنر معماري اسلامي وجود دارد و به دليل ماهيت فکري و عرفاني که در متن اين هنر وجود دارد، در نوع خود در جهان بي نظير است. يک تاويل داريم و يک تفسير. تفسير از رخ شي غبار را کنار مي زند. تاويل فرد را به لايه هاي باطني و ذات شئي مي برد. برخي معتقدند هنر رمز تاويل بردار است نه نقد بردار. کسي که مي خواهد اين هنر را نقد کند بايد از قبيله و تبار خالق اثر باشد وگرنه نمي تواند حتي درباره اش حرف بزند. دو مقوله در فلسفه هنري وجود دارد. 1- اثر هنري چطور بوجود مي آيد. 2- چطور به اثر هنري نگاه کنيم. در مقوله دوم، اگر ناظري فاقد ذوق باشد، قادر به درک اثر هنري نيست. بنابر اين بايد وارد اين قلمرو نشود. در عرصه قلمرو رمزي معتقدند ناظري که مي خواهد اثر را نقد کند بايد اهل تاويل باشد، اهل رويت باطن باشد. سنت گرايان مي گويند خط اسلامي از راست به چپ نوشته مي شود بر خلاف لاتين. يعني اينکه شما بايد از عمل شروع بکنيد تا به شکوه برسيد. يکي از فلاسفه مي گويد شما چرا اسب را در نگارگري ايراني در اعلاء ترين شکل ممکن مي بينيد؟ چشم هاي آهويي، استفاده بسيار خلاقانه رنگ که شما را با يک تابلوي بي نظير هنري رو به رو مي کند. براي اين است که اسبي که اينجا روايت مي شود و در ذهن هنرمند وجود دارد، اسب عالم عين نيست. هنرمند از زاويه خيال خدا، تابلويش را رسم مي کند. فارابي مي گويد: قوه متخيله انسان قادر است به عقل فعال برسد، از عقل فعال هم بالاتر برود به صور عالم مثال و فراتر از عالم مثال، حتي صوري که در ذهن خداست را درک کند. لذا اثر هنري بازتاب صور الهي مي شود. براي همين در نقوش اسلامي شما حد نداريد. رمز اين لايتناهي بودن، اين است که اين تصوير لايتناهي است و تمثالش هم بايد لايتناهي باشد. فرم واحد يک هنر...  من چهار دليل آوردم از سوي کساني که وجود هنر اسلامي را منکرند، چهار دليل هم در اختلاف ماهيت، اين شد مناقشه. خانم نجيب اغلو يکي از استادان بسيار خوب هنر اسلامي در هاروارد است و اصالت آذري دارد، متعلق به کشور ترکيه است. کتابي نوشته به اسم "هندسه و تذهيب در معماري اسلامي" و نظر سنت گراها را زير سوال برده است. خودش هم مسلمان است، گفته است اين دو علتي که سنت گرايان به عرفان و حافظ و مولانا و ... ربط مي دهند، هيچ مبناي منطقي ندارد. او دو دليل آورده است و بنا بر آن نظر گروه چهارم را رد کرده است، يعني مناقشه در مناقشه. دو دليل خانم اغلو اين است: 1- نجيب اغلو مي گويد آقاي دکتر سيد حسين نصر که الان در دانشگاه واشنگتن تدريس مي کند براي من اثبات کند که در اين سرزمين وسيع، که يک طرفش چين و يک طرف آن جنوب فرانسه است، چه چيزي مي تواند فرم واحد توليد کند؟ اين اصلا ممکن است؟ شما مي توانيد اثبات کنيد که در قرن 5 هجري نقاشي که در ايران نقاشي مي کرده يا مهندس و معماري که طراحي فضا مي کرده، ديدگاه عرفاني يکسان با شمال آفريقا داشته است؟ مي تواني اثبات کني يک ذهن واحد، همزمان با هزاران کيلومتر فاصله يک فرم واحد توليد کرده باشد؟ از ديدگاه خانم نجيب اغلو، تاريخ علتي را نشان نمي دهد که هنرمندان و معماران جهان اسلامي با هم مرتبط بودند، در ضمن ادله اي نشان نمي دهند که معمار ما پيش حکيم رفته تا درس ياد بگيرد و درس ها را تبديل به فرم کند. تاريخ اينجا ساکت است و لذا، تمام سنت گرايان(!) نظرهاي شما بر اساس متد نقد تاريخي مردود است. در ديدگاه ديگرش مي گويد: سنت گراها به من جواب بدهيد: ايران شيعه است يا اهل سنت؟ خوب سابقه تاريخ ايران نشان مي دهد تمايل به شيعه در اين کشور بالا است. آنقدر بالا که افرادي مي گويند: شيعه يعني اسلام ايراني. سابقه نشان مي دهد که شيعه بوديم، هرچند از صفويه به اين طرف اين مذهب رسمي شد. خانم نجيب اغلو با نشان دادن سابقه تاريخي ايران و اينکه گرايشات ما به شيعه خيلي زياد بود، مي گويد: چگونه با تاريخي که يک مخالفت و تقابل شديد بين تفکر شيعه و تفکر سني وجود دارد، هنرمند مي تواند فرم واحدي توليد کند. نمي گويم اين دليل درست است اما بايد اين دليل هم جدي گرفت. مي گويد ايران شيعه با عرب سني چگونه مي توانند در کنار همديگر قرار بگيرند و در معماري و نقاشي فرم واحد توليد کنند؟  تو بيدار بمان! تاريخ هنر اسلامي پر از اين نظرات است. در ايران کمتر کسي وارد اين عرصه شده است. يا به شدت تجليل کرديم يا تحقير کرديم، فهم نکرديم. من به عنوان يک محقق اين نظرات را در اين قلمرو کامل نمي دانم، قابل تعقل مي دانم. کسي که مي گويد پيغمبر ما فاقد رمز و راز است، يک کلام را از پيغمبر نشنيده: من با خدا قرارهايي دارم، در آن لحظات هيچ نبي و هيچ فرشته اي نمي تواند در قرار من و خدا حاضر شود، "انا هو و هو انا..." در حالي که من اويم و او منم، در حالي که او اوست و من منم... معراج پيامبر را مي شود نقد کرد؟ اثري که در نگارگري بي نظير است. معراج را از تمدن ما برداريد، در يک لحظه زير پاي نگارگري خالي ميشود. کسي که مي گويد پيامبر رمز و راز ندارد، روز پيامبر را ديده، نه شب پيامبر را، "محمد(ص) همه شبها مي خوابند، تو بيدار بمان". من به عنوان يک مسلمان مي توانم درباره ماهيت اين هنر نظر بدهم نه کسي که غير بومي است. برخي از آراء جز از فضاي بومي نمي تواند صادر شود. برخي نظرات بعضا ناشي از عدم اشراف کامل آقايان از اين دين و رمز و رازهاي تو در توي اين آن است. قرآن پيغمبر را مگر مي شود به راحتي خواند و درک کرد. به گزارش برنا، دکتر بلخاري در ادامه با انتقاد از تئوري خلق آثار نقاشي اسلامي به علت ترس مسلمانان از تاريکي افزود: کسي از دور دستي برآتش داشته باشد و اينگونه بي مهابا ارائه تئوري بدهد؟ اگر مسلمان از فضاي خالي مي ترسيد مي رفت سراغ نقاشي ها و نقوش ديگري چون نقاشي هاي مستهجني که بر ديوار معابد شهري در هند است. چرا نقوش را اينگونه تصوير مي زند؟ کساني که معتقدند ارتباط بين حکيم و مهندس و معمار و هنرمند قطع بوده، چند درصد فتوت نامه ها را خواندند؟ فتوت نامه چيت سازان، آهنگران و... "چون پارچه درون ديگ مي اندازي براي رنگ کردن آن فلان آيه قرآن را بخوان..." خدايي که خود مصور است... برخي وجود هنر اسلامي را قبول ندارند و چهار دليل را هم آورده اند. کساني که دليل حرمت را آورده اند يک چيز را بپذيرند، اسلام هيچ گاه مخالف تصوير نيست. خدايي که خود مصور است نمي تواند حکم حرمت بر تصوير دهد." الله خالق المصور..." خدايي که خود در سوره بقره وقتي مي خواهد منافقين را شرح دهد، مي گويد در ذهنت تصور کن يک بيابان تاريک را که يک لحظه نور مي آيد، شخص مضطرب و وحشت زده يک لحظه جلو چشمش را مي ببيند، يک گام بر مي دارد و دوباره متوقف مي شود... فوق العاده از لحاظ روايت پردازي بصري عالي عمل کرده است. وقتي پيغمبرش وارد کعبه مي شود، دارند بتها را مي شکنند، تصاوير را پاره مي کنند، پيامبر در اين حال دستش را روي تصويري مي گذارد و مي گويد: اين نه! اين مريم است و اين عيسي. اين دين نمي تواند مخالف تصوير باشد. البته با تصويري که شرک آميز باشد، مخالف است. تصوير اگر حرام مي شود به تبع شرک است نه به ذات تصوير. به هر حال اين مناقشات در هنر اسلامي وجود دارد. هنر اسلامي هنوز تعريف شفافي ندارد و نياز به تامل دارد.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 466]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن