واضح آرشیو وب فارسی:ابرار: انشاهاى كودكى
۱- انشاهاى زمان كودكى را فراموش كنيد. نه دكتر شديم، نه مهندس و نه دندانپزشك. فضانورد و پليس و دزد دريايى هم نشديم. امروز كه به دوران كودكى نگاه مى كنيم، امروز كه سرمان را به عقب برمى گردانيم و انشاهاى «مى خواهيد چكاره شويد؟» را در ذهن مرور مى كنيم، مى بينيم كه آنچه فكر مى كرديم با آنچه اتفاق افتاد چقدر تناقض دارد. امروز ما همه، عضوى هستيم از «جامعه فوتبال». كسى هست كه در انشاهايش چنين روزى را پيش بينى كرده باشد؟۲- دكتر و مهندس و دندانپزشك و پليس البته بين ما هست. ما حتى در جمع خود روحانى، قاضى و سياستمدار هم داريم. جاذبه اين فوتبال لعنتى و نفرين شده آنقدر بوده كه همه ما را در اين عصر گرم و پرترافيك و خسته كننده و پايان ناپذير دور هم جمع كند. نه فقط در اين عصر كه در اين زمانه ما دل بسته ايم، به دلبستگى فوتبال. ما اهالى جامعه فوتبال هستيم، هر كدام مشق عشق مى كنيم با روش خود. يكى فوتبال را بازى مى كند، يكى فوتبال را مديريت مى كند، يكى فوتبال را هدايت مى كند، يكى هم فوتبال را مى نويسد.تازه آنها كه فوتبال را محاكمه مى كنند، آنها كه فوتبال را عكس مى گيرند، آنها كه فوتبال را سوت مى زنند، آنها كه فوتبال را با بالايى لابى مى كنند، آنها كه فوتبال را دوپينگ مى كنند و آنها كه فوتبال كار ادارى شان است را ننوشتيم. به زبان ساده شيرازى غلام پيروانى «فوتبال كِردن» كار همه ماست. ۳- چند سال قبل بود. دفتر روابط عمومى باشگاه استقلال محلى شد براى پاسخ دادن به اين سؤال ساده اما ناپرسيده. «مى توانيم اتاق فكرى داشته باشيم؟»«اتاق فكر» اتاق خيال و ذهنى ما بود. به اتاق فكر مى انديشيديم . سقفى مى خواستيم براى اتاق فكر. اتاق فكرى كه به اين و آن مشاوره و سرويس بدهد. هدفمان بود كه ژورناليسم ورزشى را از وضعى كه هست دربياوريم. خيال خامى بود اما مى خواستيم قد بكشيم. مى خواستيم تصور ديگر «هم جامعه اى هاى فوتبال» از واژه خبرنگار، تصوير يك انسان خوشپوش، اتوكشيده، مرتب، معطر و از آن مهمتر خوشفكر باشد. يكى كه اتاق فكرى دارد براى كمك كردن. براى مشورت دادن به آنها كه تازه واردند. آنها كه قاعده بازى را نمى دانند. آنها كه هنوز مركب ورزشى شدنشان خشك نشده و نمى دانند راه و چاه را بايد كجا بيابند.۴- فوتبال سرشار از تازه واردهاست. آنها كه مثل خود ما سرانجام به جاذبه اين فوتبال لعنتى و نفرين شده دچار شدند. جرم آنها اين نيست كه ديرتر از ما وارد اين گود شده اند. آنها تازه وارد هستند و نياز دارند دوستانى را دور و بر خود حس كنند. سقفى مى خواهند كه زيرش از خيس شدن زير باران غريبگى در فوتبال محفوظ بمانند. اجازه بدهيد تا زمانى كه مثل ديگران، مثل باتجربه ترها، مثل قديمى ترها، چترى پيدا نكرده اند و زيرش به كابوس خيس شدن زير باران غريبگى با فوتبال نخنديده اند، سقف اتاق فكر ما پناهگاه و جايگاه آنها باشد.۵- قصه قصه رسانه است و فوتبال. قصه قصه جنگ هاى مدرن رسانه اى در عصر مهندسى افكار عمومى است. قصه قصه ماست كه مى نويسيم و شما كه از شما مى نويسيم. قصه قصه فوتبال است و رسانه. قصه توپ گرد و زمين خاكى و ميكروفون هاى شكسته و قلم هاى جوهر ته كشيده و آدم هاى خالى شده از سؤال و جواب و فوتبالى كه هرگز ته نمى كشد و نمى شكند و خالى نمى شود. قصه قصه فوتبال است و فوتبال. فوتبال به روايت هر كس. فوتبال به روايت ما كه مى نويسيم و شما كه بازى مى كنيد و آن ديگرى كه قضاوتش مى كند و آن يكى كه عكسش را مى گيرد و آن دگرى كه از پشت لنز نگاه مى كند. فوتبال مثل مجموعه اى است از قصه هاى كوتاه. هر كسى قصه خودش را دارد. قصه شما چيست؟۶- ميهمانان به آرامى از راه مى رسند. عقب سالن را كه نگاه كنيد، همهمه مى بينيد. قدمشان مبارك آنها كه در اين عصر گرم و فوتبال زده و پرترافيك و خسته كننده و پايان ناپذير دقايقى با تأخير وارد سالن شدند.خوش آمديد. اينجا خانه شماست. وقتى نبوديد صحبت از انشاهاى كودكى بود. صحبت از «مى خواهيد چكاره شويد»هايى كه هرگز با لفظ «فوتباليست»، «مربى»،«بازيكن»، «رئيس كميته انضباطى»، «منتقد رسانه اى»، «عضو اتاق فكر رسانه اى»، «تداركات»، «سرپرست» و «رئيس غيرفوتبالى فدراسيون فوتبال» پاسخ داده نشد.صحبت از اتحادى است ميان همه ما كه به واسطه توپ گرد و چمن سبز پديدار شد. صحبت از فوتبال است و رسانه. به تعبيرى «شما» و «ما» و به تعبيرى «ما» و «ما». به «ما» خوش آمديد.متن سخنرانى افتتاحيه اولين همايش فوتبال و رسانه در فرهنگسراى رسانه
پنجشنبه 9 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابرار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 235]