واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: عوامل موثر در رشد كتابخوانى
سادات حسينىدر اين مقاله سه عامل كه نقش مهمى در كتابخوانى دارند مى پردازيم. اين سه عامل تعليم و تربيت، محيط و جذابيت هستنداولين و مهم ترين عامل تعليم و تربيت است. تعليم و تربيت در ساخت شخصيت انسان به خصوص در مراحل ابتدايى زندگى نقشى اساسى دارد و بيشترين تاثير را در رفتار و علايق شخص مى گذارد. بى توجهى به اين موضوع ثمرى جز ضعف هاى شخصى نخواهد داشت كه گاه جبران ناپذير است. كتاب و علاقه به آن چيز ى نيست كه ما از طريق توارث كسب كنيم، يعنى از پدر و مادر خود به ارث ببريم. اين يكى كسب كردنى است. يادگيرى و آموختن هم در سنين پايين خيلى بهتر جواب مى دهد، چون اين زمانى است كه سن بالا نرفته است. پس اگر قرار است رفتار و آدابى آموخته شود و علاقه اى ايجاد گردد، بهتر است در همين زمان باشد. حال با كمى انصاف ببينيم كداميك از ما در اولين كانون تعليم و تربيت كه همان خانه است، به فرزندانمان از كودكى كتابخوانى را ياد داده ايم؟ چند نفر از ما براى او كتابى را بلند خوانده ايم تا در كنار فهميدن مزه انواع خوراكى ها، كتاب را هم بشناسد. متاسفانه در جامعه ما كودك تا زمانى كه پا به مدرسه نگذاشته است، نمى داند كتاب چيست. همين دورى از كتاب تا قبل از مدرسه، موجب مى شود كودك از همان ابتدا در ذهنش شكل بگيرد كه كتاب را فقط زمانى مى خوانند كه به مردسه بروند تا بعدش امتحان بدهند و نمره بگيرند و قبول بشوند، سپس كلاس به كلاس بالا بروند و دبستان و دبيرستان و دانشگاه را طى كنند و مدرك بگيرند. بعد هم كتاب را ببوسند و بگذارند كنار. جالبى قضيه اينجاست كه همين فرد كه شانزده و گاه بيست سال درس خوانده است، با توجه به خواندن همين كتاب هاى درس، از نوشتن يك نامه ادارى صحيح عاجز است. وقتى هم كه به عنوان رييس اداره اى انتخاب مى گردد آنقدر نامه هاى اشتباه مى نويسد و ديگران را به دردسر مى اندازد كه حساب و كتاب ندارد. اين علتى ندارد جز ضعف كلى كتاب هاى درسى و البته شيوه هاى آموزشى نه چندان صحيح، البته قصد اين نيست كه به نقد كتاب هاى درسى بپردازيم، اما در اين رهگذر اشاره به آن ما را به خود مى آورد و اين هشدار را مى دهد كه مطالعه كتاب هاى غيردرسى، مى تواند تا حدودى در حل اين مساله چاره ساز باشد. متاسفانه پدران و مادران برعكس عمل مى كنند و حتى بارها ديده شده است با سختگيرى، فرزندان خود را از خواندن كتاب هاى غيردرسى منع مى كنند و آن را مزاحم درس خواندنشان مى دانند. در حالى كه اينطور نيست. مطالعه كتاب هاى ديگر موجب مى گردد ذهن آمادگى خود را حفظ كرده و با اطلاعاتى كه در اثر همين خواندن در خود ذخيره مى كند، در يادگيرى و فهم بهتر درس ها به كمك دانش آموز بشتابد. حتى خواندن رمان و داستان هاى سرگرم كننده مفيد است و ما را در شناسايى فرهنگ و رسوم اقوام و ملل مختلفى يارى مى دهد. اين خاصيت كتاب است و هر نوع از آن فايده هاى بسيار دارد. پس خانه نقش مهمى در تعليم و تربيت دارد و بايد با توجه به كتاب و تشويق به خواندن آن، ذهن را براى كانون دوم تعليم و تربيت، يعنى مدرسه آماده كرد. مدرسه اى كه با توجه به حجم بالا و محتوى ضعيف كتاب هاى خود، بيشتر از همه نيازمند مطالعات متفرقه دانش آموزان است. متاسفانه در مدارس هم كم و بيش به كتابخوانى بى توجهى مى گردد. معلمان سر كلاس ها فقط به همان مطالب كتاب درسى بسنده مى كنند مواردى هم كه براى تحقيقات انتخاب مى گردد و محرك خوبى براى كتابخوانى است، به خاطر بى توجهى معلمان، توسط دانش آموزان با كپى بردارى به انجام مى رسد. جالب است كه دانش آموزان پنجاه صفحه در مورد دانشمند و يا موضوعى مطلب مى نويسند، بدون اينكه ذره اى تحقيق كرده و كتاب خوانده باشند. اين بعدها و در دانشگاه كه به تحقيق بيشتر توجه مى شود مساله ساز مى گردد و دانشجو را از زمان نوشتن تحقيق با مشكلات زيادى روبه رو مى كند.حالا تحقيق به كنار، وقتى مى بينيم هنوز معلمان ادبيات كه از مهم ترين عوامل ايجاد علاقه براى كتابخوانى هستند براى نوشتن انشاء موضوعاتى پيش پا افتاده و بسيار معمولى را به دانش آموزان مى دهند، باز كاستى ها بيشتر نمودار مى گردد. موضوعاتى كه به راحتى در حوزه ذهن و فكر دانش آموز باشد و با كمترين زمان و انرژى نوشته شوند، چه فايده اى دارند؟ آيا بهتر نيست با موضوعى قابل تامل و محكم دانش آموز را به اين واداشت كه برود چند تا كتاب بخواند، مطلب ياد بگيرد و بنويسد؟ به طور حتم اينگونه است. اين خود ضنمن يادگيرى مطلبى، دانش آموز را به خواندن كتاب هاى غير از كتاب درسى عادت مى دهد. آن وقت است كه او شيرينى خواندن كتاب را درك مى كند و محال است كه آن را از برنامه زندگى اش كنار بگذارد. جدا از اين خواندن آثار داستانى خوب در كلاس ادبيات و تشويق معلمان راهكار مفيد ديگرى است. اين حتى مى تواند توسط دانش آموز صورت بگيرد تا محركى شود براى همه. البته در اين ميان فراهم آوردن فضاى خوب در مدارس، خود عامل مهمى است كه به اين امر كمك شايانى مى كند. مواردى كه در كشور ما در سطح بالايى قرار ندارد. در اكثر مدارس ما كتابخانه اى كامل و مناسب وجود ندارد. تازه اگر هم چيزى به اسم كتابخانه وجود داشته باشد، آنقدر محروم است كه دانش آموز را فرارى مى دهد. خوب اين مانعى است كه بايد برداشته شود. مشكلات از هر نوعش موجب دلزدگى مى گردد، به خصوص در نوجوانان يا جوانان كه هنوز شخصيتشان شكل نگرفته است. رفع اين مشكلات هم هر چند هزينه هايى را در بردارد، ولى ثمرى كه دارد چند برابر هزينه هاى ما را پاسخگوست. هرچه در مورد تعليم و تربيت گفته شد، بيش از آنچه كه فكر مى كنيم قابل تامل است و بايد با اهميت دادن به آن، علائق و رفتار دلخواه را در كودك ايجاد كرد. وظيفه آن هم در ابتدا بر عهده پدر و مادر و در خانه است. بعد هم معلمان هستند كه بايد در مدرسه عهده دار اين مهم باشند. تعليم و تربيت كارى است پايه اى، كار پايه هم كارى است اساسى و ماندنى به قول يكى از بزرگان آنچه آدم در نوجوانى و جوانى مى آموزد، مانند نقشى است كه بر دل سنگ كنده مى شود. بعد از تعليم و تربيت، به محيط و نقش آن براى ايجاد علاقه در شخصيت مى پردازيم. شايد بتوان گفت تعليم و تربيت هيچ گاه پايان ندارد و فرد را مى شود تا سنين كهولت هم آموزش داد، اما نه آن طور كه در ابتدا بوده است. پس از خانه و مدرسه و بعد از دوران كودكى و نوجوانى، آنچه اهميت مى يابد و بهتر پاسخ مى دهد محيط است. در واقع تماس بيشتر شخص با اجتماع و مردم اينطور مى طلبد. در اينجا آموخته ها به كار بسته و تقويت مى شود و گاه با ديگران مبادله مى گردد. در اين راستا اگر محيط محيطى پر بار و با ابزار باشد، مى تواند جايگزين خوبى براى تعليم و تربيت باشد و فرد را از هر نظر كامل كند. در مورد كتاب و كتابخوانى هم همين طور است. اولين خصوصيت يك محيط خوب، امكانات است. امكانات كم و كاستى ها را به حداقل مى رساند و خيلى از مشكلات را حل مى كند. در مورد كتاب، ساختن كتابخانه هاى فراوان و مناسب يكى از راه هاى موثر است و خوشبختانه در اين زمينه كارهايى صورت گرفته و در اكثر فرهنگسراهاى جديد كتابخانه تدارك ديده شده است، اما هنوز جاى كار دارد و بايد اين كتابخانه ها از نظر نيروى انسانى و كتاب هم تجهيز شوند تا قابل استفاده تر باشد. راه حل بعدى براى ايجاد امكانات، افزايش كتابفروشى ها در همه نقاط شهر مى باشد كه البته در اين زمينه بهتر فعاليت شده است. نشان آن ايجاد شعبه هاى زيادى از فروشگاه هاى شهر كتاب است كه در اين چند سال اخير، چهره جديدى به فضاى خيابان هاى شهر داده اند. اين موجب شده است كه كتابفروشى ها فقط در چند خيابان مشخص ديده نشوند و جنبه عمومى بيشترى پيدا كنند.
سه شنبه 7 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 762]