واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شما هم خرافاتي هستيد ؟ گفتگو با دکتر يوسف کريمي درباره خرافات و آدمهاي خرافاتي اگر ميخواهيد بدانيد چرا بعضي آدمها خرافاتي ميشوند يا اگر دوست داريد بفهميد که خانمها خرافاتيترند يا آقايان و اينکه خرافات ذاتي است يا اکتسابي، گفت و گوی ما را با دکتر يوسف کريمي، روانشناس و استاد دانشگاه بخوانيد. آقاي دکتر! چهطور بفهميم که آدم خرافاتي هستيم يا نه؟ اگر رفتارهاي خرافي داشته باشيم، خيلي مشکل است که قبول کنيم اينها خرافات است. بيشتر آدمهاي خرافاتي، فکر نميکنند که خرافاتياند و خيلي جدي و طبيعي به باورهاي خرافيشان اعتقاد دارند و حتي ممکن است براي اثبات عقيدهشان، جر و بحث هم بکنند و در مقابل انتقادهاي ديگران، از باور خرافيشان دفاع کنند. خب بالاخره همه افراد تا حدودي خرافاتي هستند، بعضيها کمتر و بعضيها بيشتر. اصلا خرافات چهطور به وجود ميآيد؟ خرافات پاسخي است براي سوالهايي که جوابشان به صورت رابطه علت و معلولي مشخص نيست. مثلا در گذشتههاي دور، مردم براي پديده خورشيدگرفتگي پاسخي نداشتند، مثل حالا نميدانستند که ماه بين خورشيد و زمين قرار ميگيرد سپس مينشستند براي خودشان علتي پيدا ميکردند و ميگفتند اژدهايي خورشيد را بلعيده و براي اينکه اژدها خورشيد را ول کند، شروع ميکردند به ايجاد سر و صدا با کوبيدن به ظروف مسي. خب بالاخره کسوف هم تمام ميشد و خورشيد ظاهر ميشد و آنها فکر ميکردند به خاطر سر و صدايي که خودشان به وجود آوردند، اژدها ترسيده و خورشيد را رها کرده است. در واقع نتيجهاي که ميگرفتند، باعث تقويت اين فکر ميشد؟ دقيقا همينطور است. جالب است که بدانيد رفتارهاي خرافي در حيوانات هم ديده شده مثلا کبوتري که در يک جعبه آزمايشي قرار دارد، اگر به صفحهاي نوک بزند، دانه ميريزد. حالا اين کبوتر ممکن است يک بار قبل از اينکه مستقيم نوک بزند، يک دور هم دور خودش بچرخد و بعد نوک بزند. اين دو تا ربطي به هم ندارند چون بدون چرخيدن هم غذا دريافت ميکند، اما چون چرخيده و نوک زده، رفتار چرخيدن هم شکل گرفته که از نظر روانشناسي يک رفتار خرافي است. در واقع رفتار خرافي، رفتاري است که در پاسخ نهايي نقشي ندارد، اما به علت تقويت تصادفي شکل گرفته است. مثلا قرنها پيش در يک خانهاي مريض در حال مرگي وجود داشته، شب جغدي آمده و بالاي سرش خوانده و بعد مريض مرده، اين اتفاق وقتي چند بار در طول تاريخ تکرار شده، يک رابطه علت و معلولي بين اينها به وجود آمده که آدمهاي آن زمان را به اين نتيجه رسانده که هر وقت جغد بيايد توي خانهاي که مريض داشته باشد، آن مريض ميميرد. يا مثلا در کشور ما ميگويند اگر روي پشت بام خانهاي زاغ بخواند، مسافري از راه ميرسد يا اگر تفاله چاي عمودي روي ليوان بايستد، مهمان ميآيد. يا مثلا عقيده به نحسي 13 که در کل دنيا رايج است که پلاک 13 را مينويسند 1+12 يا از بعضي خطوط هوايي رديف 13 ندارند، چون احتمالا اگر باشد کسي نميرود آنجا بنشيند. پس تمام اين عقايد بدون مصداق نبوده و در مواردي که قواعد علمي براي توجيه پديدهها وجود نداشته، آدمها جواب سوالهاشان را از اين طريق پيدا ميکردهاند. آن وقت اين عقايد چه طوري همهگير ميشوند؟ مثلا چند بار بايد جغد لب پشتبام ميخوانده و اتفاقا مريضي در آن خانه ميمرده تا جغد در همه جاي دنيا شوم و پيامآور مرگ شناخته شود؟ اولا که همهگير شدن درست نيست، خرافات همه جايي هست ولي همهگير نيست. در همه جاي دنيا يک عده معتقدند که 13 نحس است ولي عده زيادي هم معتقد نيستند. خرافات در همه جاي دنيا وجود دارد، از پيشرفتهترين تا عقبماندهترين کشورها ولي ميزان آن نسبي است و هرچه سطح آگاهيهاي مردم پايينتر باشد، پاسخهاي غيرمعقولتر و غيرعلميتري براي سوالهايشان پيدا ميکنند. آن وقت اين پاسخها از يکي به ديگري منتقل ميشوند و اعتقادات خرافي بين بعضي از مردم رواج پيدا ميکنند. اين افراد معمولا چه ويژگيهايي دارند؟ اول اينکه آگاهيشان پايينتر از بقيه است براي همين پاسخهاي غيرمعقول را زودتر قبول ميکنند، دوم اينکه جواب گرفتهاند، مثلا کسي که به نحسي 13 اعتقاد داشته و در روز سيزدهم يک اتفاق بدي برايش افتاده، ديگر باور جدي به نحس بودن اين عدد پيدا ميکند. اما يک عامل ديگر هم باعث گسترش خرافات ميشود و آن جو اجتماعي است. وقتي فشارهاي اقتصادي و اجتماعي در جامعه زياد ميشود، افراد چون راهي براي رفع مشکلاتشان نميبينند، به راههاي غيرمعقول و خرافي متوسل ميشوند. عربها ضربالمثلي دارند که ميگويد: «آدمي که دارد غرق ميشود به هر خس و خاشاکي چنگ ميزند.» پس رفتارهاي خرافي در محيطهايي که شرايط براي رشدشان مهياست، بيشتر رواج پيدا ميکنند، به خصوص اگر جامعه با خرافات مقابله نکند. جامعه چه کار ميتواند بکند؟ جامعه بايد بلافاصله جلوي خرافات بايستد، اگر امروز يک اتفاقي افتاده و خرافهاي شکل گرفته، بايد مسوولان واکنش نشان دهند و از طريق رسانهها به مردم بگويند که اين عقيده غلط است و مردم را از ابهام دربياورند. از طرف ديگر الگوهاي مورد قبول جامعه، افرادي که مورد احترام و علاقه مردم هستند، بر عليه خرافات نظر بدهند و رفتارهاي غيرخرافي نشان بدهند. مثلا روز سيزدهم ماه کاري را انجام بدهند که مردم ببينند هيچ اتفاقي نميافتد و اقدامات ديگر که به نسبت هر جامعهاي متفاوت است. منبع:http://www.salamat.com /ج
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 260]