واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: او بعد از گذشت 8 سال از ازدواجشان هنوز نمی داند که چگونه باید به حرفهای همسرش گوش دهد. بنظر می رسد رضا اصلا" متوجه تنهایی و بی حوصلگی نادی نشده است. در این شرایط چگونه نادی او را به سمت خود جذب کند....به زندگی مشترکشان...واقعا" چگونه؟ احساس بی پشتوانگی درست بعد از هفتمین سالگرد ازدواجشان ، همه چیز در زندگی زناشویی نادی و رضا عوض شد. رضا دورۀ تخصص پزشکی خود را به پایان رساند و در یکی از بیمارستانها مشغول به کار شد. نادی ، به عنوان یک وکیل، مجبور بود برای این نقل مکان شغل خود را رها کند. طولی نکشید که متوجه شدند بزودی اولین فرزندشان بدنیا خواهد آمد. نادی می گفت : " داشتم دوندگی می کردم که یک کار خوب و قانونی پیداکنم ، غافل از اینکه حامله بوده ام...دلم برای کارم تنگ شده بود، برای همۀ دوستانی که اونجا داشتم دلتنگ بودم. سال اولی که به تهران نقل مکان کرده بودیم مدام گریه می کردم.بدتر از همه آنکه رضا هرگز به حرفهای من که سعی داشتم به او بفهمانم که چقدر به من سخت می گذرد، گوش نمی داد. رضا خود نیز اعتراف می کرد که به حد لازم با او ملاطفت و همدردی نکرده است. رضا می گفت: " فکر نمی کردم دلیلی برای نارضایتی او وجود داشته باشد.....او داشت مادر می شد ، من درآمد خوبی داشتم ، خانۀ زیبایی داشتیم." با بدنیا آمدن فرزندشان ، کوشان، هم شرایط روحی نادی تغییری نکرد، او باز هم سر کار برگشت. نادی میگفت :" رضا به کارش بیشتر توجه داشت تا به خانواده اش." اوضاع همچنان بد پیش می رفت تا آنکه هفت سال بعد وقتی قرار بود فرزند دومشان بدنیا بیاید و لازم بود که نادی ماهها در بستر استراحت کند، شرایط به شدت بغرنج و حادتر شد. نادی در آن زمان از اینکه دیگر نمی تواند کار کند و از خستگی و تنهایی خود شکایت داشت. و از اینکه رضا به هیچ وجه هیچ حمایتی از او نمی کرده است گلایه می کرد." او حتی مسافرتی را که قرار بود با هم برویم و با تغییر شرایط من دیگر نمی توانستم بروم را کنسل نکرد....او خودش به آن سفر رفت و مرا در خانه تنها گذاشت!" نادی این شرایط را تا تولد پسر دومشان، کیوان، تحمل کرد و بلافاصله بعد از آن به رضا اولتیماتوم داد که یا در دفتر یک مشاور همدیگر را خواهیم دید و یا در دفتر ثبت طلاق. رضا با اکراه پذیرفته بود که نزد مشاور خانواده بروند. اخیرا" ما سراغی از این زوج گرفتیم ؛ نادی 51 ساله و رضا 50 ساله، تا ببینیم چگونه روزگار می گذرانند. آیا آنها موفق بوده اند؟ رضا : مشاور به من کمک کرد که مشکل ارتباط خود با همسرم را حل کنم. من آن وقتها چیزی از نیازها و احساسات نادی نمی دانستم؛ و او به من یاد داد که بیشتر به همسرم توجه کنم و به حرفهای او گوش دهم . نادی: رضا الآن یک مرد عاشق پیشه و با ملاحظه است. هرسال در روز سالگرد ازدواجمان برنامه ای خاص تدارک می بیند....دو نفری یک آخر هفتۀ رویایی را با هم می گذرانیم..درست مثل اینکه بار دیگر به ماه عسل رفته ایم. رضا : ما هر شب حداقل 5 دقیقه را به خودمان اختصاص می دهیم و در مورد اتفاقاتی که در طول روز افتاده و نظر طرف مقابل حرف می زنیم. نادی : وقتی به او می گویم که می خواهم در مورد موضوعی با تو صحبت کنم، او تلفن را از پریز می کشد، کامپیوتر را خاموش می کند و هر صدای مزاحمی را قطع می کند و به حرف من با دقت گوش می دهد. رضا : قبل از مشاوره، هرگز نمی دانستم که نادی چقدر اذیت می شود. اما اکنون به راحتی از او می خواهم که هر چیزی که او را آزار می دهد را بیان کند تا با هم راه حلی برای آن پیدا کنیم. takmahfel.com پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 439]