تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):توكّل كردن (به خدا) بعد از به كار بردن عقل، خود موعظه است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846074332




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(15) بي هماوردي صهيونيست ها در سال هاي سرنوشت ساز فلسطين


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: شصت سال جنايت؛ شصت سال مقاومت(15) بي هماوردي صهيونيست ها در سال هاي سرنوشت ساز فلسطين
خبرگزاري فارس: با آغاز جنگ دوم جهاني تقريباً هيچ نهاد و تشكل اجتماعي و سياسي كه توان هدايت و رهبري مردم و مديريت بحران‌ها را داشته باشد، در ميان مسلمانان فلسطين باقي نمانده و به همان علت، گروه مسلح توانمندي هم در ميان اعراب فلسطين شكل نگرفته بود و خلاصه؛ "هيچ همآوردي براي صهيونيست‏ها در فلسطين وجود نداشت."


*سال‏هاي سر نوشت ساز
به دنبال صدور مواضع جديد انگلستان پيرامون فلسطين در قالب "كتاب سفيد"، صهيونيست‏ها با شدّت و حدّت عليه آن موضع گرفتند و حتي "بن‏گوريون" رهبر با نفوذ صهيونيست‏ها، علي‏رغم مواضع مسالمت‏ جويانه "آژانس يهود" در برابر انگلستان، دستور اعمال خشونت عليه "حكومت قيموميت" را صادر كرد.صهيونيست هاي افراطي ديگر نيز برنامه هاي بزرگتري را عليه انگلستان در سر داشتند كه البته بسيار خام و كودكانه به نظر مي رسيد. از جمله سازمان تروريستي "ايرگون" كه توسط "ژابوتينسكي" تأسيس شده بود، قصد داشت طي يك عمليات متهورانة نظامي، كودتايي را عليه "حكومت قيموميت" به اجرا درآورده و تشكيل "دولت يهودي" را اعلام كند. طراحي اين عمليات، يك ماه پيش از آغاز "جنگ دوم جهاني" انجام گرفت و قرار بود در آوريل سال 1940 به اجرا درآيد، اما آغاز جنگ، همة برنامه‏هاي خيالي "ايرگون" را برهم زد.
با مرگ رهبر اين گروه "ولاديمير ژابوتينسكي" در اوت سال 1940، سازمان "ايرگون" دچار ركودي چند ساله شد.
تنها دو ماه و نيم پس از صدور "كتاب سفيد سال 1939" آتش جنگ دوم جهاني شعله‏ور شد. با آغاز جنگ دوم جهاني در سال 1939، صهيونيست‏ها علي‏رغم تيرگي روابط با انگلستان، چاره‌اي نداشتند جز اين كه همراه نيروهاي انگليسي، با "متحدين" (آلمان، ايتاليا و متحدان آن‌ها) وارد جنگ شوند، چرا كه رژيم‏هاي حاكم بر "آلمان" و "ايتاليا" از دشمنان سرسخت "يهود" محسوب مي‏شدند. با اين حال، گروه تروريستي "ايرگون" حملات ضدانگليسي را نيز در فلسطين پي گرفت.
علي‏رغم تحولات مذكور نبايد اين‏گونه تلقي كرد كه انگلستان، در سياست‏هاي كلي خود تغييري ايجاد كرد و صهيونيست‏ها را از مقام "متحدي استراتژيك" تنزل داد. صهيونيست‏ها نيز به خوبي واقف بودند كه بريتانيا در شرايط جنگي، به اجبار تدابير ويژه‏اي را در پيش خواهد گرفت كه اندكي متفاوت از گذشته است. اين وضعيت بحراني، با حملات برق‏آساي هيتلر، و اشغال فرانسه و بسياري ديگر از كشورهاي اروپايي تشديد شد. برخلاف جنگ اول جهاني كه فرانسه و ايتاليا نيز در كنار انگلستان حضور داشتند، اين بار، فرانسه بسيار زود به اشغال دشمن درآمد و ايتاليا نيز متحد اصلي آلمان محسوب مي‏شد. به اين ترتيب انگلستان مجبور بود با حداكثر توان خود، مشغول جنگ شود و اين خود از تمركز مادي و معنوي "حكومت قيموميت" در فلسطين مي‏كاست.

* از اروپا به آمريكا

شرايط جديد بريتانيا، دستگاه ديپلماسي اين كشور را ملزم مي‏ساخت دشمنان جهاني و رقباي منطقه‏اي خود را به نحوي كنترل كند تا او را از جبهة نبرد با آلمان و متحدين آن منحرف نكند. از سوي ديگر، بريتانيا روي حمايت جهان عرب از خود بسيار حساب مي‏كرد و همين باعث مي‏شد براي كسب اعتماد آنان، مسالمت و دوستي بيش‌تري با اعراب از خود نشان دهد.
صهيونيست‏ها به شدت نگران اين بودند كه منافع آنان در فلسطين، به دلايل فوق‏، تحت تأثير شرايط جنگي بريتانيا قرار گيرد كه همين طور هم شده بود و انتشار آخرين "كتاب سفيد" درباره فلسطين، مهم‏ترين نشانه اين ماجرا بود. سازمان جهاني صهيونيزم و آژانس يهود بايد خلأ نسبي اصلي‏ترين حامي خود را به گونه‏اي پر مي‏كرد كه چند قدمِ باقي‏مانده تا رسيدن به هدف نهايي را، با كم‌ترين مشكل طي كند. كمي تأمل دربارة وضعيت قدرت‏هاي برتر دنيا در دهة 1940 ميلادي، بهترين و شايد تنها انتخاب را پيشروي صهيونيست‏ها قرار داد: "ايالات متحدة آمريكا".
اين كشور كه از آسيب‏هاي كمرشكن جنگ جهاني اول مصون مانده و در سال‏هاي آغازين جنگ جهاني دوم نيز از ورود به نبرد خودداري كرده بود، بالاترين امتياز را براي حمايت از "آژانس يهود" و "تشكيل كشور يهود" كسب كرد؛ زيرا از يك طرف، اين قدرت تازه‏نفس، حريصانه به دنبال يافتن جاي پايي محكم در خاورميانه - به علت ذخاير هنگفت نفتي آن - بود و قصد رقابت جدي با انگلستان بر سر نفوذ در مناطق آسيايي را داشت و از جانب ديگر، طي چند دهة گذشته، آمريكا به محل استقرار تروتمندترين يهوديان جهان، تبديل شده بود و حمايت مالي اين يهوديان براي "آژانس يهود" و "كشور يهودي" در حال شكل‏گيري حياتي بود. گر چه يهوديان ايالات متحده، در ابتدا به صهيونيزم، زياد روي خوش نشان نداده و ترجيح مي‏دادند به آمريكا به عنوان "سرزمين موعود" فكر كنند، اما "سازمان جهاني صهيونيزم" توانست با تبليغات پرحرارت و سنگين درباره مظلوميت قوم يهود و خصومت هيتلر عليه يهوديان جهان، يهوديان آمريكا را به سوي خود متمايل كند. همچنين مسيحيان آمريكايي، كه پروتستان‏هاي متعصبي نيز بودند، با تكيه بر پيوندهاي تاريخي ميان پروتستان‏ها و يهوديان، با اشتياق از دولت خود براي حمايت از "يهوديان مظلوم" پشتيباني مي‏كردند. به اين ترتيب، با صدور آخرين "كتاب سفيد" و آغاز جنگ دوم جهاني، دستگاه رهبري "صهيونيزم جهاني"، از اروپاي غربي به ايالات متحدة آمريكا منتقل شد.
در اوت سال1939 ميان رهبران "سازمان جهاني صهيونيزم" و "هيأت يهوديان آمريكا" ملاقاتي در "ژنو" صورت گرفت. در جريان اين ملاقات قرار شد سازمان جديدي تأسيس شود كه روابط "صهيونيزم" با "آمريكا" را، پس از ورود انگلستان به جنگ، تنظيم كند. اين سازمان، نخست "كميتة اضطراري آمريكا در امور صهيونيزم" نام داشت و سپس به "شوراي اضطراري صهيونيست‏هاي آمريكايي" معروف شد. اين شورا بايد پشتيباني لازم را از صهيونيست‏ها براي اتخاذ مهم‏ترين تصميم در راه تأسيس "رژيم صهيونيستي" در فلسطين، به عمل مي‏آورد.

*تبديل "موطن" به "كشور"

اين تصميم مهم عبارت بود از تغيير استراتژي صهيونيزم در فلسطين از "ايجاد موطن يهودي" به "تأسيس كشوري يهودي". ساده‏انگارانه است اگر اين‏گونه تصور شود كه تا پيش از اين مقطع زماني، صهيونيست‏ها در فكر "تأسيس كشوري يهودي" نبودند. صورت مذاكرات افشا شدة "اولين كنگرة جهاني صهيونيزم" نشان مي‏دهد صهيونيست‏ها به علل سياسي و استراتژيك، نمي‏خواستند مقاصد واقعي‏شان در مورد "تأسيس كشوري يهودي" افشا شود؛ از اين‏رو، آنان واژة "موطن يهودي" را جعل كردند، چرا كه با واقعيت صهيونيزم در آن مرحله از زمان (پايان قرن نوزدهم) هماهنگ‏تر بود. "ماكس نوردو" معاون "هرتسل"، دربارة نحوة جعل اين واژه در "اولين كنگرة جهاني صهيونيزم" مي‏گويد:
"بيش‌ترين تلاش خود را به كار بردم تا طرفداران ايجاد كشور يهودي در فلسطين را متقاعد سازم كه مي‏توانيم اصطلاحي جايگزين را مطرح كنيم كه نشان‏دهندة منظور ما باشد، اما آن را چنان ارائه دهيم كه از تحريك عثماني‏هاي حاكم بر كشور مورد نظر جلوگيري كند... من به جاي اصطلاح كشور، موطن را پيشنهاد كردم... اصطلاحي مبهم بود، اما به خوبي مي‏دانستيم كه معناي آن چيست! در آن برهه، معني‌ كشور يهود را داشت."
آن چه بعدها در "اعلامية بالفور" و "كُتُب سفيد" چندگانه از آن ياد مي‏شد نيز، همان اصطلاح "موطن يهودي" بود و همين ابهام نهفته در اين اصطلاح، دستان "سازمان جهاني صهيونيزم" و حاميان انگليسي آنان را براي بازي‏هاي پيچيدة سياسي و كنترل حساسيت‏هاي دشمنان و رقباي منطقه‏اي و بين‏المللي بازگذاشت.
همان‏طور كه اشاره كرديم، طي نيم قرن، سلسله به هم پيوسته‏اي از اين بازي‏ها، در منطقة خاورميانه و جهان به اجرا درآمد تا با آغاز جنگ دوم جهاني، "سازمان جهاني صهيونيزم" به جايي رسيد كه حس مي‏كرد اگر از فرصت به دست آمده به واسطه جنگ استفاده نكند، خيانتي بزرگ مرتكب شده است. همة شرايط مهيا بود: مدعيان فلسطين اعم از اعراب و انگلستان، شديداً درگير مسائل خود بودند. دولت‏هاي تازه‌تأسيس عربي، همگي مشغول حل و فصل مشكلات داخلي‏شان بودند و انگلستان هم در آتش جنگ جهاني دست و پا مي‏زد. از اعراب فلسطين هم كه رهبرانشان يا كشته و تبعيد شده بودند و يا سعي داشتند با آلمان و ايتاليا، عليه انگلستان متحد شوند، كاري برنمي‏آمد. (اين اشتباه مكرر اعراب بود كه مي‏پنداشتند مي‏توانند از باشگاه صليبي اروپا، متحدي براي خود عليه اعضاي ديگر همين باشگاه پيدا كنند؛ كاري كه در طول تاريخ رويارويي اسلام و صليبيان محقق نشد و در هر مقطعي كه "به ظاهر" چنين اتحادي صورت گرفت، در نهايت باعث ضربه‏پذيرتر شدن مسلمانان و تضعيف آنان شد).
مسألة تبديل "موطن يهودي" به "كشور يهودي" از همان سال‏هاي ابتداي جنگ توسط "آژانس يهود" به بحث گذاشته شد و در پايان سال 1941 كميته‏اي مأمور تدوين يك بيانيه حاوي اهداف جديد صهيونيزم شد.
همكاري "آژانس يهود" با "كميتة اضطراري آمريكا در امور صهيونيزم" (يا در آينده "شوراي اضطراري صهيونيست‏هاي آمريكايي") منجر به برپايي كنفرانس فوق‏العاده‏اي در هتل "بالتيمور" نيويورك در ماه مه سال 1942 شد. ششصد نماينده از صهيونيست‏هاي اروپا و سه عضو كميتة اجرايي "آژانس يهود"، از جمله "حييم وايزمن" و "ديويد بن‏گوريون" در اين كنفرانس شركت داشتند. در "بالتيمور" طرح "تأسيس كشوري يهودي" به طور رسمي مطرح شد و كنفرانس، اعلاميه‏اي را حاوي اهداف جديد صهيونيزم موسوم به "برنامة بالتيمور" تصويب كرد. تصويب نهايي "برنامه بالتيمور" در كنفرانس يهوديان آمريكا به سال 1943 صورت گرفت. "تبديل فلسطين به يك مشترك‏المنافع يهودي"، "رد كتاب سفيد 1939"، "آزادي مهاجرت تحت نظر آژانس يهود" و "ايجاد ارتش يهودي با پرچم صهيونيزم (ستاره داوود)" از اصول "برنامة بالتيمور" بود.
"برنامة بالتيمور" سرانجام به ميان صهيونيست‏هاي فلسطين برده شد و پس از بحث و بررسي توسط آنان، به تاريخ دهم نوامبر سال1942 در "بيت‏المقدس"، رسماً به عنوان استراتژي و سياست جديد صهيونيزم پذيرفته شد.
آغاز جنگ رسمي گروه‌‏هاي تروريستي صهيونيست با نيروهاي انگليسي، مقدمه ورود آمريكا به صحنه فلسطين بود. در فورية سال 1944، گروه "ايرگون" به رهبري "مناخيم بگين"، جنگ عليه آلمان و متحدانش را متوقف كرده و تماماً روي نبرد با "دولت قيموميت" متمركز شد. چندي بعد، گروه افراطي "اشترن"، كه در حقيقت از "ايرگون" انشعاب كرده بود، مجدّداً به "ايرگون" پيوست و در كنار آن به جنگ عليه"حكومت قيوميت" روي آورد. تخريب اموال دولتي و ترور مقامات انگليسي و حتي انهدام "دفاتر مهاجرت قيموميت"، از جمله شيوه‏هاي صهيونيست‏ها براي مستأصل كردن بريتانيا بود. كميسر عالي بريتانيا "مك ميچل" دو بار مورد سوء قصد قرار گرفت و حتي وزير بريتانيا در امور خاور نزديك " لرد موين" كه در عين حال عضو كابينه جنگي انگلستان هم بود، توسط گروه "اشترن" به قتل رسيد.
بريتانيا از يك سو حاضر نبود منطقه‏اي مانند "فلسطين" را به رقيبي تازه از راه رسيده واگذار كند و از سوي ديگر در آن مقطع، آمادگي تحمل پيامدهاي همراهي آشكار با صهيونيست‏ها را نداشت؛ به همين علت بود كه "وينستون چرچيل" نخست‏وزير وقت انگلستان، در سال 1945 به رييس "آژانس يهود" كه از وي خواستار لغو "كتاب سفيد" و "تأسيس كشور يهودي در فلسطين" شده بود، پاسخ داد: "تا پايان جنگ و مذاكرات متفقين، نمي‏توان بر سر مسأله فلسطين مذاكره كرد."
البته صهيونيست‏ها هم حاضر نبودند سرنوشت برنامه‏هاي خود را با ترديدها و ملاحظات انگلستان گره بزنند. هدف عمليات‏هاي تروريستي گروه‏هاي مسلح صهيونيستي، بالا بردن هزينه‏هاي "دولت قيموميت" بود تا انگلستان وادار شود تصميم نهايي خود را دربارة فلسطين بگيرد. البته اين شرايط منافعي هم براي انگليسي‏ها داشت و آن هم حفظ وجهه در برابر اعراب و پرهيز از قيام‏هاي ضدانگليسي آنان بود.
تا پيش از پايان جنگ دوم جهاني در اروپا، تنها سازمان‏هاي "ايرگون" و "اشترن" عليه نيروهاي انگليسي حاضر در فلسطين دست به عمليات تروريستي مي‏زدند. مدت كمي پس از پايان درگيري‏ها در اروپا، "آژانس يهود" مطمئن شد كه "بريتانيا" به اين زودي‏ها قصد دست كشيدن از فلسطين را ندارد. اين در حالي بود كه به زعم غالب صهيونيست‏ها، زمان قطعي برپا شدن "كشور يهودي" فرا رسيده بود. به اين ترتيب، "آژانس يهود" شاخة نظامي خود "هاگانا" را عليه "دولت قيموميت" وارد صحنه كرد. در نوامبر سال1945، "هاگانا" با "ايرگون" و "اشترن" متحد شد و هر سه در قالب "جنبش مقاومت"، عمليات ضدانگليسي را پي گرفتند و در حقيقت، "ايرگون" و "اشترن"، حكم تيم‏هاي ضربت و جوخه‏هاي ترور "هاگانا"، شاخة نظامي "آژانس يهود"، را پيدا كردند.
(جالب اين جاست كه كم‌تر از يك سال قبل، اعضاي "ايرگون" و "اشترن" بارها به دليل عمليات ضدانگليسي توسط "هاگانا" دستگير و حتي شكنجه شده بودند). با گسترش روزافزون حملات به منافع بريتانيا، اين دولت تصميم گرفت بر تعداد نظاميان خود در "فلسطين" بيفزايد. در مدت كوتاهي، به قدري سرباز انگليسي وارد فلسطين شد كه تعداد آنان به 105 هزار نفر رسيد، يعني يك ششم جمعيت يهودي حاضر در فلسطين؛ اما اين واكنش سودي براي انگلستان به بار نياورد و تنها در 31 اكتبر سال1945، راه‏آهن فلسطين در 186 نقطه توسط "هاگانا" منفجر شد. حمله به پليس و گشتي‏هاي بريتانيا در سواحل مديترانه نيز شدت يافت.
از سوي ديگر، اعراب از اين كه صهيونيست‏ها بر روي متحدان سابق خود آتش گشوده بودند، تا مدتي دچار سردرگمي شدند، اما مشاهدة عدم برخورد جدي "دولت قيموميت" با عوامل اين حملات و تداوم رخنه يهوديان در تمامي شؤون فلسطين، آنان را متقاعد كرد كه خطر باقي است و بايد كاري كرد.

*تاسيس اتحاديه عرب

در 22 مارس سال 1945 كشورهاي عرب با تأسيس "اتحادية عرب" در قاهره، "دفاع از حقوق مردم فلسطين" را در رأس برنامه‏هاي خود قرار دادند و فلسطين را به عنوان يك عضو اين اتحاديه به رسميت شناختند. همچنين "كميتة عالي عرب" بار ديگر توسط اين اتحاديه احيا شد و با نام "شوراي عالي فلسطين" آغاز به فعاليت كرد و به جاي نمايندة فلسطين در اتحادية عرب، اعضاي اين شورا معرفي شدند.
در درون فلسطين هم، علي‏رغم فرسايش فراوان نيروهاي انقلابي بر اثر "انقلاب بزرگ فلسطين"، دو سازمان شبه نظامي براي مقابله با گروه‏هاي مسلح صهيونيستي ايجاد شد. اول سازمان "نجاده" كه توسط "رشاد الدباغ" و "محمد الحواري" فرماندهي مي‏شد و دوم سازمان "فتوا" كه تحت رهبري "جمال الحسيني"، پسرعموي "حاج امين الحسيني"، قرار داشت. اين دو سازمان به دلايل مذهبي، به شدت با يكديگر اختلاف داشتند، اما "اتحادية عرب" تلاش‏هايي را براي اتحاد "نجاده" و "فتوا" آغاز كرد و با اعزام يك افسر مصري به نام "محمود لبيب" به فلسطين، سرانجام موفق شد اين دو سازمان را در هم ادغام و تشكلي جديد با نام "سازمان جوانان" تأسيس كند.
البته اين اتحاد به دليل غيراصولي بودن آن و اختلافات عميق رهبران دو گروه، عاقبت خوشي پيدا نكرد و به دليل خيانت يكي از فرماندهان آن درست در حساس‌ترين لحظات تاريخ (سال 1948) متلاشي شد.

*ورود رسمي آمريكا به معركه

مصادف با همين ايام "بن گوريون" از دولت انگلستان خواست با پذيرش صد هزار مهاجر جديد يهودي به فلسطين موافقت كند. حمايت آمريكا از اين درخواست، نقطة آغاز رسمي ورود آمريكا به صحنة منازعه در فلسطين بود. رييس‏جمهور آمريكا در نامه‏اي به نخست‏وزير انگلستان، از اين درخواست پشتيباني كرد؛ اما انگليس اين تقاضاي صهيونيست‏ها را موجب نفي "كتاب سفيد سال1939" و به ضرر خاورميانه دانست و يادآوري كرد، طبق توافق قبلي آمريكا و انگليس، بايد براي هر اقدامي در فلسطين، با اعراب مشورت كرد. متعاقباً وزير خارجه آمريكا اعلام كرد:
"در مورد تغييرات اساسي در فلسطين، با رهبران عرب و يهود مشورت خواهد كرد."
روز سيزدهم نوامبر 1945 وزير خارجه انگلستان خواستار تشكيل كميسيوني مشترك مركب از شش آمريكايي و شش انگليسي شد و اعلام كرد:
"آمريكا در حل مشكل فلسطين با انگلستان همكاري مي‏كند." "كميسيون مشترك"، موظف بود در عرض 120 روز، گزارش خود را صادر كند. طي اين 120 روز، "كميسيون مشترك آمريكايي - انگليسي" با "صهيونيست‏هاي آمريكا"، "نمايندگان اتحاديه عرب"، "نمايندگان يهوديان آلمان، اتريش، لهستان، يونان، ايتاليا و چكسلواكي"، همچنين "شوراي عالي عرب" (به رياست "حاج امين الحسيني") در "بيت‏المقدس" گفت‏وگو كرده و در مارس 1946 گزارش خود را ارائه داد.
"كميسيون مشترك" در گزارش خود خواستار "پذيرش صدهزار مهاجر يهودي به فلسطين"، "عدم تبديل فلسطين به يك دولت صرفاً عربي يا يهودي"، "لغو قانون عدم انتقال اراضي به يهوديان" و "تشكيل كشور دو مليتي (عرب - يهودي) در فلسطين" شده بود، اما اين گزارش به دليل پيش‏بيني نزاع داخلي، توصيه مي‏كرد "قيموميت فلسطين تداوم يابد؛ اما طبق توافقي از انگلستان به سازمان ملل متحد تفويض شود."
آمريكا بلافاصله گزارش منتشر شده را تأييد كرد، طبق معمول هر دو طرف منازعه، پذيرش "گزارش كميسيون مشترك آمريكايي - انگليسي" را منتفي دانستند، زيرا مانند دفعات پيشين، باز هم حقوق مسلم اعراب فلسطيني و تماميت ارضي فلسطين مورد توجه قرار نگرفته بود و از سوي ديگر به نظر صهيونيست‏ها نيز اين گزارش با هدف آنان، يعني تحقق "برنامه بالتيمور" و "تأسيس كشور يهودي در تمام فلسطين" منافات داشت.

*پاسخ صهيونيست ها و اعراب به گزارش كميسيون مشترك

تنها دو ماه بعد، در 29 ژوئن سال1946، "ستاد مركزي ارتش انگليس در فلسطين" كه در "هتل كينگ ديويد" واقع در "بيت المقدس" قرار داشت، طي انفجاري قوي به طور كامل ويران شد و حدود يكصد نظامي انگليسي كه در ميانشان عده‏اي كارمند عرب و يهودي نيز وجود داشت، به قتل رسيدند. "آژانس يهود" بلافاصله اين اقدام را محكوم كرد و مسؤوليت آن را به عهده "ايرگون" گذاشت. "ايرگون" از اين موضع‏گيري آژانس خشمگين شد، چرا كه قبلاً موافقت "هاگانا" را براي انجام اين بمب‏گذاري جلب كرده بود. به همين دليل "ايرگون" از اتحاد با "هاگانا" خارج شد؛ اما با اين حال انگلستان عمليات انتقام‌جويانة خود را تنها بر روي "ايرگون" متمركز نكرد و به مقابله با تمامي تشكيلات صهيونيستي برخاست.
شكل اعتراض اعراب به گزارش "كميسيون مشترك " بسيار متفاوت بود. علاوه بر تظاهرات و اعتصاب مردمي در كشورهاي عربي، پادشاهان مصر و اردن و رؤساي جمهور سوريه و لبنان و وليعهد عراق و سعودي، در 28 مه سال 1946 در شهر "انشاص" مصر اجتماع كردند و طي قطعنامه‏اي، خواستار "استقلال فلسطين عربي" و "لغو مهاجرت" و "لغو انتقال اراضي" شدند. در 11 و 12 ژوئن همان سال نيز "اتحادية عرب" در "بلودان"، واقع در سوريه، تشكيل جلسه داد و بر "وحدت فلسطين" تأكيد كرد و تقسيم آن را مردود دانست. در "كنفرانس بلودان" تصميماتي محرمانه پيرامون تحريم كامل آمريكا و انگليس نيز گرفته شد كه البته هيچ‏گاه به اجرا در نيامد.

*آخرين تقلاي مشترك انگلستان و آمريكا

در فلسطين، اوضاع همچنان وخيم بود. شدت حملات گروه‏هاي صهيونيستي به اهداف انگليسي به حدي رسيد كه بريتانيا سرانجام تمامي ملاحظات را كنار گذاشت و به "حكومت قيموميت" اختيار داد تا به سركوب مهاجمان اقدام كند. دفتر اصلي "آژانس يهود" در "تل‏آويو" تصرف شد و 2700 عضو "آژانس يهود" و اعضاي كميتة اجرايي آن دستگير شدند و براي رهبران اصلي آژانس از جمله "بن‏گوريون" قرار تعقيب صادر شد. علي‏رغم فشار آمريكا بر انگلستان، "دولت قيموميت" اعمال محدوديت‏هاي خود را عليه "آژانس يهود" تشديد و آمريكا را متهم كرد كه با انگيزة عدم پذيرش صدهزار مهاجر يهودي در نيويورك، مهاجرت آنان را به فلسطين پيگيري مي‏كند. عمليات گروه‌هاي تروريستي "ايرگون" و "اشترن" نيز همچنان ابعاد جديدتري به خود مي‏گرفت. اين حوادث نشان مي‏داد لندن ديگر كنترل چنداني بر اوضاع فلسطين ندارد.
در همين سال، آمريكا و انگلستان طرح ديگري را موسوم به "طرح موريسون - گرادي" ارائه دادند. اين طرح از سوي "هربرت موريسون" معاون وزارت كار بريتانيا و "هنري گرادي" سفير آمريكا در انگلستان تدوين شده بود و براساس آن، "فلسطين" به چهار بخش تقسيم مي‏شد: "يك ولايت عرب"، "يك ولايت يهودي"، "بخش قدس" و "بخش نقب".
طبق طرح جديد، ولايات عرب و يهود، هر كدام خود مختار بودند و يك حكومت مركزي تحت رياست "كميسر عالي بريتانيا" بر كل كشور نظارت مي‏كرد. اعراب با تأكيد بر اصل "اتحاد فلسطين"، طرح جديد را نيز رد كردند و صهيونيست‏ها هم با آگاهي از "طرح موريسون - گرادي" پيشنهادي مبني بر تأسيس يك "كشور يهودي" در نيمي از خاك فلسطين ارائه دادند. همزمان گروه‏هاي تروريستي بر حملات خود به نيروهاي انگليسي افزودند. انگلستان رسماً از آمريكا تقاضا كرد در امور فلسطين مداخلة نظامي انجام دهد؛ اما ايالات متحده به اين تقاضا پاسخ منفي داد و رييس جمهور اين كشور اعلام كرد: "انگلستان در صدد جلب نظر اعراب است، پس بايد خود به تنهايي اقدام كند".
در حقيقت آمريكا با زيركي، پا در دامي كه انگلستان برايش چيده بود نگذاشت و از ورود به يك بازي نيمه تمام خودداري كرد.
دولت انگلستان در سپتامبر سال 1946 و ژانوية سال 1947 نمايندگان اعراب و يهوديان را براي مشورت به لندن دعوت كرد، اما اين مذاكرات به نتيجه‌اي نرسيد. در اوايل فورية سال 1947، "بوين"، وزير خارجة انگلستان، آخرين طرح را به اعراب و صهيونيست‏ها ارائه داد. براساس طرح "بوين"، فلسطين به "يك حكومت محلي و خودمختار عرب و يهودي" تقسيم مي‏شد و بدون آن كه تجزيه شود با همين وضع، پنج سال را تحت "قيموميت" سپري مي‏كرد. در پايان، مجلسي براساس تأسيس يك "كشور متحد دو مليتي" تشكيل مي‏شد و چنانچه بر سر قانون اساسي كشور توافق به وجود نمي‏آمد، اختلاف به "شوراي قيموميت سازمان ملل" ارجاع مي‏شد. با رد قاطع اين پيشنهاد از سوي اعراب و صهيونيست‏ها، وزير خارجة انگلستان در 26 فورية سال 1947 طي نطقي اعلام كرد:
"نظام قيموميت قادر به حل مسألة فلسطين نيست، زيرا يهوديان تقاضاي پذيرش ميليون‏ها مهاجر را دارند كه اين به زيان اعراب است. بدين خاطر، انگلستان در حل مسأله به بن‏بست رسيده و دولت اعلي‏حضرت تصميم گرفته است كل قضيه را به سازمان ملل متحد ارجاع دهد."

*بحران فلسطين در سازمان ملل متحد

با درخواست انگلستان، "مجمع عمومي سازمان ملل" طي اجلاس ويژه‏اي، كميته‏اي مخصوص در مورد فلسطين تحت نام "كميتة ويژه سازمان ملل متحد در مورد فلسطين" تشكيل داد. اين كميته از كشورهاي استراليا، كانادا، چكسلواكي، گوآتمالا، هند، ايران، هلند، پرو، سوئد، اروگوئه و يوگسلاوي تشكيل شده بود.
كميتة مذكور اختيارات وسيعي داشت تا به تشخيص و تثبيت حقايق بپردازد و موضوعات مربوط به فلسطين را با در نظر داشتن سه دين اسلام، مسيحيت و يهود مورد بررسي قرار دهد و پيشنهادات خود را تا اول سپتامبر سال 1947 به مجمع عمومي سازمان ملل تسليم كند. اعراب با اين طرح از ابتدا مخالفت كردند و خواستار "حذف مسأله يهود از سرنوشت فلسطين" و تأسيس يك كشور مستقل عربي شدند، اما خواستة آنان به جايي نرسيد و قرار شد در نهايت "شوراي عالي عرب" (ارگان اتحادية عرب) و "آژانس يهود" نظرات خود را به كميته‏هاي فرعي "كميتة ويژه سازمان ملل متحد در مورد فلسطين" ارائه دهند. اعضاي كميتة ويژه با حضور در منطقه، نقطه نظرات و تحليل‏هاي اعراب و يهوديان را شنيده و در نهايت در ماه اوت سال 1947، گزارش خود را ارائه دادند. در اين گزارش، ضمن تحليل راه‏حل‏هاي پيشين، دو پيشنهاد نهايي، ارائه شد. پيشنهاد اول (موسوم به "طرح اكثريت") كه اكثريت اعضاي كميته از آن حمايت مي‏كردند، مبتني بود بر "تقسيم فلسطين به دو كشور مستقل يهودي و عربي" كه داراي "وحدت اقتصادي" باشند. مرزهاي اين دو كشور نيز تعيين شده بود.
پيشنهاد دوم (موسوم به "طرح اقليت") كه تنها از سوي ايران، هند و يوگسلاوي حمايت مي‏شد، تقسيم فلسطين را غيرعملي و غيرمؤثر و برخلاف منافع اعراب مي‏دانست.
آنان "تشكيل يك كشور مستقل فدرال در فلسطين" را بهترين راه‏حل مي‏دانستند. اين كشور فدرال، شامل دو كشور يهودي و عرب به پايتختي "بيت‏المقدس" مي‏شد و دولت فدرال اختيار كامل امور دفاع ملي، روابط خارجي، مهاجرت، انتشار پول، ماليات، حمل و نقل و ارتباطات را به عهده داشت. قانون‏گذاري در اين حكومت از طريق "سيستم پارلماني دو مجلس" انجام مي‏شد و تصويب قوانين، رأي اكثريت دو مجلس را نياز داشت.
دفتر "اتحادية عرب" در نيويورك، تصويب هر يك از دو طرح "اكثريت" و "اقليت" را با جنگ در خاور ميانه برابر دانست و آن‌ها را رد كرد. "شوراي عالي عرب" نيز هيچ كدام از دو طرح را نپذيرفت، اما "آژانس يهود" از طرح "اكثريت" ابراز خشنودي كرد.

*تير خلاص

قرار بر اين شد كه "طرح اكثريت" در روز 26 نوامبر سال 1947 در "مجمع عمومي سازمان ملل متحد" به رأي گذاشته شود. تصويب اين طرح به رأي دو سوم نمايندگان نياز داشت، ولي چون در زمان اخذ رأي، معلوم شد كه اين طرح رأي كافي را به دست نمي‌آورد، به اصرار "آمريكا" موعد رأي‌گيري به سه روز بعد موكول شد. در اين فرصت، بعضي كشورهاي كوچك مثل هائيتي، ليبريا، لوكزامبورگ، زلاندنو، پاراگوئه و فيليپين كه موضع مخالف داشتند، براي ارائة رأي مثبت تحت فشار قرار گرفتند. "ترومن" رئيس جمهور وقت آمريكا، راجع به اين فشارها در خاطراتش نوشته است:
"... حقيقت اين است كه نه تنها سازمان ملل متحد بلكه كاخ سفيد هم تحت فشار شديدي قرار گرفته بود. اصرار بيش از حد بعضي رهبران صهيونيزم، كه از ما مي‌خواستند نفوذ خود را به كار بريم تا نمايندگان بعضي كشورها وادار شوند در مجمع عمومي به نفع آن‌ها رأي دهند، واقعاً مرا آزرده خاطر كرده بود..."
"ترومن" به يكي از وزراي كابينة خود اخطار كرد كه اگر دولت‌هايي كه معمولاً در كنار آمريكا مي‌مانند بخواهند در "مسألة فلسطين" از اين قاعده عدول كنند از آنان توضيح كافي و قانع‌كننده‌اي طلب خواهد كرد. پيام رئيس‌جمهور آمريكا بسيار شفاف و روشن بود، دولت‌هايي كه مخالف "طرح تقسيم" بودند يا نمي‌توانستند تصميم نهايي خود را دربارة "طرح اكثريت" بگيرند با شديدترين روش‌هاي بياني و عملي به راه آورده شدند. "كمپاني تاير و لاستيك فايرستون" - كه در كشور آفريقايي "ليبريا" كشتزارهايي وسيع داشت - به دولت اين كشور فشارهاي فراواني وارد آورد.
به تمام نمايندگان كشورهاي آمريكاي لاتين تذكر داده شد كه رأي موافق آنان به "طرح تقسيم فلسطين" امكان احداث جادة سراسري قارة آمريكا را افزايش خواهد داد. فيليپيني‌ها هم كه در اوايل كار عميقاً از آرمان "فلسطين يكپارچه" حمايت مي‌كردند با رسوايي تمام مجبور شدند به نفع "طرح اكثريت" رأي بدهند، چراكه هفت تقاضاي وام آنان در كنگرة آمريكا براي تصويب انتظار مي‌كشيد. جالب اين كه "حييم وايزمن" رئيس سازمان جهاني صهيونيزم در مقابل انتقاداتي كه همان موقع نسبت به اعمال فشار به نمايندگان سازمان ملل ابراز مي‏شد، با ارسال نامه‏اي خطاب به "ترومن" مسأله را چنين توجيه كرد:
"...اين روزها در واشنگتن ادعا مي‏كنند كه برادران اسرائيلي، با تجاوز از حد خود، مرتكب بعضي اقدامات افراطي و اعمال فشارهاي بي‏تناسب به بعضي نمايندگان سازمان ملل شده‏اند در حالي كه بايد بگويم: اگر اين ادعاها صحت داشته باشد، من مسؤول و پاسخگوي رفتار كساني نيستم كه وكالت براي انجام چنين اعمالي ندارند".
در نهايت "صهيونيست"ها با به كارگيري تجارب تجاري و استفاده از شبكة وسيع پيوندهاي جهاني خود، پس از يك سلسله فعاليت‏هاي گسترده در راهروهاي سازمان ملل، توانستند در حد مورد نياز، نظر مساعد كشورهاي ديگر را تأمين كنند و علي‏رغم تلاش‏هاي اعراب و گروه "اقليت" در "كميتة ويژه"، سرانجام "طرح تقسيم فلسطين" به دو كشور عربي و يهودي طي قطعنامة 181، در تاريخ 29 نوامبر سال 1947 در يكصد و بيست و هشتمين اجلاسية مجمع عمومي سازمان ملل با 33 رأي موافق و 13 رأي مخالف به تصويب رسيد.
يكي از اعضاي كنگرة آمريكا، به نام "لارنس اچ‌اسميت" مدتي بعد از تصويب طرح تقسيم، در يك سخنراني خطاب به ديگر نمايندگان كنگره گفت:
"... گزارش موثق نشان مي‌داد كه نمايندگان سه كشور كوچك به‌وسيلة نمايندگان آمريكا و مأمورين عالي‌رتبه واشنگتن تحت فشار قرار گرفته‌اند.اكنون اين يك اتهام جدي است. هنگامي كه مسأله در 29 نوامبر براي آخرين بار رسيدگي شد، چه اتفاقي افتاد؟ رأي نهايي به وسيله آراء "هائيتي"، "ليبريا" و "فيليپين" مشخص شد. اين سه رأي براي احراز اكثريت دوسوم كافي بود. قبلاً اين كشورها مخالف تقسيم بودند..."
براساس اين قطعنامه، 56 درصد از خاك فلسطين (200/14 كيلومتر مربع با 530 هزار يهودي و 460 هزار عرب) به "كشوري يهودي" تبديل مي‏شد و 44 درصد آن (12 هزار كيلومتر مربع با 650 هزار سكنه عرب و 11 هزار يهودي) به "كشور عرب". اين در حالي بود كه تا پيش از اين طرح، يهوديان تنها بر كمي بيش از 6 درصد اراضي فلسطين مالكيت داشتند. طبق طرح تقسيم، قرار بر اين شد كه دو هفته بعد از خروج بريتانيا و نه زودتر، دو كشور عربي و يهودي اعلام موجوديت كنند و منطقة "بيت‏المقدس" نيز به صورت بين‏المللي و تحت نظارت "سازمان ملل متحد" اداره شود، همچنين كميته‏اي از سازمان ملل بر مراحل اجرايي "قطعنامه‌181" نظارت مي‏كرد.

بلافاصله پس از تصويب "طرح تقسيم"، با دعوت "كميتة عالي عرب" (به رياست "حاج امين‏الحسيني") از روز 29 نوامبر، اعتصابي سه روزه توسط فلسطينيان آغاز شد. در اوايل دسامبر سال1947 وزير مستعمرات بريتانيا اعلام كرد، قيموميت انگلستان در فلسطين، 15 ماه مه سال1948 پايان مي‏يابد.
همه چيز در مقابل جشمان حيرت زده فلسطيمنيان رو به پايان بود اما كاري از آنان بر نمي آمد. بر اثر سي سال قيموميت انگلستان و سياست‏هاي خشن و سركوبگرانه آن، خصوصاً پس از قيام سال 1936، تقريباً هيچ نهاد و تشكل اجتماعي و سياسي كه توان هدايت و رهبري مردم و مديريت بحران‌ها را داشته باشد، در ميان اعراب فلسطين باقي نمانده و به همان علت، گروه مسلح توانمندي هم در ميان اعراب فلسطين شكل نگرفته بود و خلاصه؛ "هيچ همآوردي براي صهيونيست‏ها در فلسطين وجود نداشت."

*محمدعلي صمدي
انتهاي پيام/
 يکشنبه 5 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 550]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن