تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834914921




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مادر


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : مادر Griffin5719th April 2008, 04:05 PMبه نظر شما چطوري ميشه از مادر تشكر كرد؟ Griffin5721st April 2008, 02:05 PMكودكى كه آماده تولد بود نزد خداوند رفت و از او پرسيد: «مى گويند كه تا چند ساعت ديگر مرا به زمين خواهى فرستاد، اما من به اين كوچكى و ناتوانى چگونگى مى توانم براى زندگى به آن جا بروم؟» خداوند پاسخ داد: «از ميان فرشتگان بى شمارم يكى را براى تو در نظر گرفته ام. او در انتظار توست و حامى و مراقب تو خواهد بود...» كودك همچنان مردد بود و ادامه داد: «اما اين جا در بهشت من جز خنديدن و آواز و شادى كارى ندارم...» خداوند با لبخند گفت: «فرشته تو برايت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد، تو عشق او را احساس خواهى كرد و شادخواهى شد.» كودك ادامه داد: «من چطور مى توانم بفهمم كه مردم چه مى گويند و در دل آن ها چه مى گذرد؟» خداوند با لطافت گفت: «فرشته تو زيباترين و شيرين ترين واژه هايى را كه ممكن است بشنوى در گوش تو زمزمه خواهد كرد و با دقت و صبورى به تو ياد خواهد داد كه چگونه صحبت كنى.» كودك دلش گرفت و با ناراحتى گفت: «اما اگر بخواهم با تو صحبت كنم چه كنم؟» و خداوند براى اين سوال هم پاسخى داشت... «فرشته ات دست هاى تو را در كنار هم قرار خواهد داد و به تو مى آموزد كه چگونه دعا كنى.» كودك سرش را برگرداند و پرسيد: «شنيده ام كه در زمين انسان هاى بد هم زندگى مى كنند، چه كسى از من محافظت خواهد كرد؟» و خداوند ادامه داد: «فرشته ات از تو محافظت خواهد كرد حتى اگر به قيمت جانش تمام شود.» كودك با نگرانى گفت: «اما من هميشه به اين دليل كه نمى توانم تو را ببينم غمگين خواهم بود.» خداوند با مهربانى گفت: «فرشته ات هميشه درباره من با تو صحبت خواهد كرد، اگرچه من هميشه در كنار تو هستم.» در آن هنگام بهشت آرام بود، اما صداهايى از زمين به گوش مى رسيد. گروهى در زمين با خوشحالى منتظر تولد نوزادى بودند تا جشنى مفصل آغاز كنند. كودك مى دانست كه به زودى بايد سفر خود را آغاز كند... پس سوال آخر را به آرامى از خداوند پرسيد: «خدايا! اگر بايد هم اكنون به دنيا بروم، لااقل نام فرشته ام را به من بگو...» و خداوند او را نوازش كرد و پاسخ داد: «نام فرشته ات اهميتى ندارد ولى مى توانى او را مادر صدا كنى...» *** و چنين بود كه بهترين و عزيزترين فرشته خدا نام مادر بر خود نهاد تا با بال هاى مهربانى و عشق و ايثار و گذشت و فداكارى روزى چند بار برعرش خداوند پرواز كند و ديگر فرشتگان در برابر تمام از خود گذشتگى هايش بر او تعظيم نمايند. shosho21st April 2008, 05:20 PMهيچ جوره حتي اگه همه دنيا رو به پاش بريزي بازم كمه مامان من كه فرشتس عاشقشم kimia_r200721st April 2008, 05:55 PMمحاله که حتی اگه بهترین و بیشترین کارها رو هم واسه مادرمون انجام بدیم بتونیم یک ذره از زحماتشون رو جبران کنیم .نشنیدید که میگن بهشت زیر پای مادران است پس ببینید خداوند بزرگ چطور بهشت رو برای قدردانی از مادران عزیز در نظر گرفته حالا فکر کنید که جایی یا چیزی با ارزشتر از بهشت هم وجود داره که ما بخوایم با اون از مادرامون تشکر کنیم . من دستای گل مامانم رو میبوسم و بهش میگم که خیلی دوست دارم وحتی اگه تا آخر عمرم کنیزیت رو بکنم بازم کمه . Griffin5722nd April 2008, 09:25 AMدوستان عزيز،شوشو و كيمياي محترم متشكرم از ابراز احساستون. چند سال پيش جايي خوندم كه نوشته بود : مادران زيباترين آهنگ عشقند.به نظر خودم گرچه اين جمله كوتاه خيلي زيباس ولي باز هم حق مطلبو ادا نكرده. خودم رضايت خدا رو در رضايت كامل مادر ميبينم و بس. نميدونم چرا رسم شده كه ميگن پسرا بيشتر طرف مادرشون و ميگيرن، نميدونم شما هم موافق اين حرف هستين يا نه ؟ مادرم تاج سرم،سايه ات هميشه بر سرم تا ابد خواهم بود شكر گذار محبتت.:x: kimia_r200722nd April 2008, 07:06 PMدرسته به نظر منم پسرا خیلی مامانی هستن ولی بر عکس دخترا بیشتر بابایی هستن .میدونید چرا ؟ همانطور که ذاتاً زن یا مرد به جنس مخالف کشش دارن در این رابطه هم دختر به پدر کشیده و پسر به مادر .البته بحثش خیلی مفصله و من بیشتر از این نمیتونم براتون توضیح بدم چون خودمم از یکی از استادامون این جوری شنیدم . ولی نمیشه گفت که یکیشون رو بیشتر از اون یکی دوست دارن چون اصلاً نمیشه بینشون تفاوت قائل شد و هر دو شون به یک اندازه در تربیت فرزندانشون نقش دارن . kasmos7722nd April 2008, 07:23 PMزيباترين جمله در مورد مادر :x::x::x:مادرم دوستت دارم:x::x::x: Griffin5723rd April 2008, 01:20 PMدرسته به نظر منم پسرا خیلی مامانی هستن ولی بر عکس دخترا بیشتر بابایی هستن .میدونید چرا ؟ همانطور که ذاتاً زن یا مرد به جنس مخالف کشش دارن در این رابطه هم دختر به پدر کشیده و پسر به مادر .البته بحثش خیلی مفصله و من بیشتر از این نمیتونم براتون توضیح بدم چون خودمم از یکی از استادامون این جوری شنیدم . ولی نمیشه گفت که یکیشون رو بیشتر از اون یکی دوست دارن چون اصلاً نمیشه بینشون تفاوت قائل شد و هر دو شون به یک اندازه در تربیت فرزندانشون نقش دارن . من نظرم اينه: زنها چون موجودات حساس و عاطفي هستن و روحيه لطيف دارن خواه نا خواه به طرف مردا ميرن چون مردا قابل اتكا ترن و از روحيه خشن تري برخوردارن.و از نظر فيزيكي هم كه معلومه. اما چرا پسرا به قول معروف مادرين!!!!!!: دقيقا به دليل اينكه نياز به كسي دارن كه بتونه خلا عاطفي شونو پر كنه و در ناملايمات اونو حمايت و نگهداري كنه.يعني به طرف شخص لطيف تري كه اسمش مادره ميرن. در مورد تفاوت قائل شدن بين پدر و مادر متاسفانه ما ها اين تفاوت و نشون بچه ها ميديم.بچه رو مجبور ميكنيم كه بگه بابا رو بيشتر دوس داره يا مامانشو. BOODA23rd April 2008, 05:38 PMآهسته باز از بغل پله ها گذشت در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود امّا گرفته دور و برش هاله ای سیاه او مرده است و باز پرستار حال ماست در زندگیّ ما همه جا وول می خورد هر کُنج خانه صحنه ای از داستان اوست در ختم خویش هم به سر کار خویش بود بیچاره مادرم هر روز می گذشت از این زیر پله ها آهسته تا بهم نزند خواب ما امروز هم گذشت در باز و بسته شد با پشت خم از این بغل کوچه می رود چادر نماز فلفلی انداخته به سر کفش چروک خورده و جوراب وصله دار او فکر بچه هاست هر جا شده هویج هم امروز می خرد بیچاره پیرزن همه برف است کوچه ها … کفگیر بی صدا دارد برای ناخوش خود آش می پزد او مُرد ودر کنار پدر زیر خاک رفت اقوامش آمدند پی سر سلامتی یک ختم هم گرفته شد و پُر بَدَک نبود بسیار تسلیت که به ما عرضه داشتند لطف شما زیاد اما ندای قلب به گوشم همیشه گفت: این حرف ها برای تو مادر نمی شود. پس این که بود؟ دیشب لحاف رد شده بر روی من کشید لیوان آب از بغل من زد کنار، در نصفه های شب. یک خواب سهمناک و پریدم بحال تب نزدیکهای صبح او باز زیر پای من نشسته بود آهسته با خدا، راز و نیاز داشت نه، او نمرده است. … او پنج سال کرد پرستاری مریض در اشک و خون نشست و پسر را نجات داد اما پسرچه کرد برای تو؟ هیچ، هیچ تنها مریضخانه، به امّید دیگران یک روز هم خبر: که بیا او تمام کرد. در راه قُم به هر چه گذشتم عبوس بود پیچید کوه و فحش به من داد و دور شد صحرا همه خطوطِ کج و کوله و سیاه طومار سرنوشت و خبرهای سهمگین دریاچه هم به حال من از دور می گریست تنها طواف دور ضریح و یکی نماز یک اشک هم به سوره ی یاسین من چکید مادر به خاک رفت. ... این هم پسر، که بدرقه اش می کند به گور یک قطره اشک مُزد همه ی زجرهای او اما خلاص می شود از سرنوشت من مادر بخواب، خوش منزل مبارکت. آینده بود و قصه ی بی مادریّ من نا گاه ضجه ای که به هم زد سکوت مرگ من می دویدم از وسط قبرها برون او بود و سر به ناله برآورده از مغاک خود را به ضعف از پی من باز می کشید دیوانه و رمیده، دویدم به ایستگاه خود را بهم فشرده خزیدم میان جمع ترسان ز پشت شیشه ی در آخرین نگاه باز آن سفیدپوش و همان کوشش و تلاش چشمان نیمه باز: از من جدا مشو. می آمدم و کله ی من گیج و منگ بود انگار جیوه در دل من آب می کنند پیچیده صحنه های زمین و زمان به هم خاموش و خوفناک همه می گریختند می گشت آسمان که بکوبد به مغز من دنیا به پیش چشم گنهکار من سیاه وز هر شکاف و رخنه ی ماشین غریو باد یک ناله ی ضعیف هم از پی دوان دوان می آمد و به مغز من آهسته می خلید: تنها شدی پسر. باز آمدم به خانه، چه حالی! نگفتنی دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض پیراهن پلید مرا باز شسته بود انگار خنده کرد ولی دل شکسته بود: بردی مرا به خاک سپردی و آمدی؟ تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر می خواستم به خنده درآیم به اشتباه اما خیال بود ای وای مادرم استاد شهریار space24th April 2008, 02:24 PMمن که گاه و بیگاه بغلش میکنم و بوسش میکنم و بهش میگم که چقدرررررررر دوسش دارم.:x:>:D< Griffin5724th April 2008, 04:09 PMمن که گاه و بیگاه بغلش میکنم و بوسش میکنم و بهش میگم که چقدرررررررر دوسش دارم.:x:>:D< space جان;) چرا گاه و بيگاه؟! هميشه،هميشه... تا هست و زندگي ميكنه، باهاش زندگي ميكنيم!!!!!!!!!!:x: soheilaharjabi25th April 2008, 01:50 AMچه خوب میشه اگه همه بچه ها به مادرشون به حرفهاشون که به نطر بعضی ها نصیحت و یا بعضی ها هم نغ زدن است احترام بگذارند. راه زندگیشون رو درست پیدا کنند و افرادی موفق باشند و در دوره پیری مادر با او همراه باشند تا مادر شان از موفقیت و خوشبختی فرزندش لذت ببرد و به خود ش آفرین گوید . فکر میکنم همه مادرهای دنیا تنها چنین آرزو یی دارند . و اگر فرزندشان چنین باشد ازمادر تشکر و قدردانی کرده است. پس فکر میکنم یه جورایی میشه از مادرتان تشکر کنید . خیلی ساده است مگه نه ؟ فراموش نکنید مادر هیچوقت دوست نداره , فرزندش رو به زحمت بیندازه . ghoroobefarda25th April 2008, 03:05 PMاحترام - محبت - خدمت - درسته که نمیشه زحماتش رو جبران کرد اما میشه از خستگی هاش کم کرد . اگر هر روز صبح بهش بگی دوست دارم هم دلش رو بدشت آوردی هم خودت هیچ وقت یادت نمیره که مادر نزدیک ترین فرد به تو است Griffin5726th April 2008, 10:01 AMمادر مهربان ساعت 3 شب بود كه صداي تلفن , پسري را از خواب بيدار كرد. پشت خط مادرش بود .پسر با عصبانيت گفت: چرا اين وقت شب مرا از خواب بيدار كردي؟ مادر گفت:25 سال قبل در همين موقع شب تو مرا از خواب بيدار كردي؟ فقط خواستم بگويم تولدت مبارك............ پسر از اينكه دل مادرش را شكسته بود تا صبح خوابش نبرد ، صبح سراغ مادرش رفت . وقتي داخل خانه شد مادرش را پشت ميز تلفن با شمع نيمه سوخته يافت... ولي مادر ديگر در اين دنيا نبود.:(( romina 128th April 2008, 08:40 PMآنگاه كه فرشتگان در آسمانها سر در گوش يكديگر نهاده و نغمه هاي پر شور عشق را سر مي دهند ، هرگز نمي توانند كلمه اي آسماني تر از كلمه مادر بيابند.... هیچوقت نتونستم و نخواهم توانست اونطور که شایسته ی مقامش هست ، ازش تشکر کنم... یادمه کوچیک بودم همینکه میدیدم توی حیاطمون یه گل در اومده برای مامانم می چیدم. پشتم قایم می کردم. بهش می گفتم : چشماتو ببند.... بعدش بهش میدادم... حالا چی؟؟ همه چیز ریخته توی دلم... فقط منتظر روزهای بهانه هستم... روزتولد... روز مادر... روز عید و... تا هدیه ای بهش بدم و بگم که همیشه به یادتم... همیشه حرفامو توی دلم میگم :(( حتی وقتی داره سرزنشم میکنه توی دلم میگم : دوست دارم.... :( ای کاش حداقل می تونستم کمی جبران کنم........ :-< Griffin5729th April 2008, 10:13 AMوقتي خدا مادران را ميافريد در روز ششم تا ديروقت كار مي كرد. فرشته‌اي اومد و پرسيد: چرا اينقدر روي اين يكي وقت مي گذاري؟ و خدا پاسخ داد: مي دوني چه خصوصياتي در نظر گرفتم تا درستش كنم ؟?!!! بايد قابل شستشو باشه ولي پلاستيكي نباشه. بيش از 200 قسمت قابل حركت داشته باشه كه قابل تعويض باشند. و بايدبتونه از همه جور غذا استفاده كنه. بايد بتونه هم زمان سه تا بچه رو در آغوش بگيره . با يه بوسه و از زانوي زخمي تا قلب شكسته رو شفا بده. و همه اينها رو بايد فقط با دو تا دست انجام بده. فرشته تحت تأثير قرار گرفته بود.فقط دو تا دست غير ممكنه!!!! مطمئني اين يك مدل درست و استاندارده ؟اين همه كار براي امروز زياده بقيه‌اش رو بگذار براي فردا و تكميلش كن نمي تونم ديگه آخراي كارمه. چيزي نمونده كه موجودي را كه محبوب قلبم هست رو كامل كنم. وقتي بيمار ميشه خودش، خودش رومعالجه مي كنه و مي تونه 18 ساعت در روز كاركنه . فرشته نزديكتر اومد و زن رو لمس كرد: اين كه خيلي لطيفه!! بله لطيفه. ولي خيلي قوي درستش كردم . نمي توني تصوركني چه چيزهايي رو مي تونه تحمل كنه و بر چه مشكلاتي پيروز بشه. فرشته پرسيد : مي تونه فكر كنه؟خدا پاسخ داد : نه تنها فكر مي كنه مي تونه استدلال و بحث و گفتگو كنه . فرشته گونه زن رو لمس كرد: "خدا يا!فكر كنم بار مسئوليت زيادي بهش دادي؟! سوراخ شده و داره چكه ميكنه" خدا اشتباه فرشته رو تصحيح كرد : چكه نميكنه - اين اشكه . فرشته پرسيد :به چه دردي مي خوره؟اشكها، روش او هستند تا غمهاش،ترديدهاش، عشقش ، تنهائيش، رنجش و غرورش را بيان كنه. فرشته هيجان زده گفت :خداوندا تو نابغه اي، فکر تمام چيز هاي خارق العاده رو براي ساختن مادرها کرده اي ... فقط يك چيزش خوب نيست. خودش ( مادر ) فراموش ميكنه كه چقدر با ارزشه. kimia_r200730th April 2008, 02:49 PMروییدن هیچ گلی به زیبایی شکفتن لبخند مادر نیست kimia_r200714th May 2008, 12:50 PMمادر یعنی همه ی زندگی . اصلاً بدون اون نمیشه زندگی کرد و زندگی انسان بدون وجود مادر فلجه . نسترن7426th May 2008, 06:47 PMبه نظر من اصلا نمیشه از مادر و زحماتش تشکر کرد.ولی همین که نشون بدیم چقدر دوسش داریم و حاضریم به خاطرش هر کاری بکنیم خودش می تونه مادر رو خوش حال کنه.من که همیشه سعی کردم چه لفظی و چه با کارهایی که می کنم ازش تشکر کنم با این که می دونم تشکر از زحماتش کافی نیست.:rolleyes: elada26th May 2008, 07:59 PMگاهي براي سنگ صبورمون سنگ صبور باشيم گاهي نوازش كننده دوران بچگيمون را نوازش كنيم Griffin5727th May 2008, 08:52 AMزيباترين شعري كه تا به حال من شنيدم در مورد مادر همين شعره ايرج ميرزاس: داد معشوقه‌ به‌ عاشق‌ پيغام‌ كه‌ كند مادر تو با من‌ جنگ‌ هركجا بيندم‌ از دور كند چهره‌ پرچين‌ و جبين‌ پر آژنگ‌ با نگاه‌ غضب‌ آلود زند بر دل‌ نازك‌ من‌ تيري‌ خدنگ‌ مادر سنگدلت‌ تا زنده‌ است‌ شهد در كام‌ من‌ و تست‌ شرنگ‌ نشوم‌ يكدل‌ و يكرنگ‌ ترا تا نسازي‌ دل‌ او از خون‌ رنگ‌ گر تو خواهي‌ به‌ وصالم‌ برسي‌ بايد اين‌ ساعت‌ بي‌ خوف‌ و درنگ‌ روي‌ و سينه‌ تنگش‌ بدري‌ دل‌ برون‌ آري‌ از آن‌ سينه‌ تنگ‌ گرم‌ و خونين‌ به‌ منش‌ باز آري‌ تا برد زاينه‌ قلبم‌ زنگ‌ عاشق‌ بي‌ خرد ناهنجار نه‌ بل‌ آن‌ فاسق‌ بي‌ عصمت‌ و ننگ‌ حرمت‌ مادري‌ از ياد ببرد خيره‌ از باده‌ و ديوانه‌ زبنگ‌ رفت‌ و مادر را افكند به‌ خاك‌ سينه‌ بدريد و دل‌ آورد به‌ چنگ‌ قصد سرمنزل‌ معشوق‌ نمود دل‌ مادر به‌ كفش‌ چون‌ نارنگ‌ از قضا خورد دم‌ در به‌ زمين‌ و اندكي‌ سوده‌ شد او را آرنگ‌ وان‌ دل‌ گرم‌ كه‌ جان‌ داشت‌ هنوز اوفتاد از كف‌ آن‌ بي‌ فرهنگ‌ از زمين‌ باز چو برخاست‌ نمود پي‌ برداشتن‌ آن‌ آهنگ‌ ديد كز آن‌ دل‌ آغشته‌ به‌ خون‌ آيد آهسته‌ برون‌ اين‌ آهنگ‌: آه‌ دست‌ پسرم‌ يافت‌ خراش‌ آه‌ پاي‌ پسرم‌ خورد به‌ سنگ‌ kimia_r20072nd June 2008, 07:28 PMمادر , شاهکار طبیعت است . گوته negin jojo8th June 2008, 01:05 AMزيباترين شعري كه تا به حال من شنيدم در مورد مادر همين شعره ايرج ميرزاس: داد معشوقه‌ به‌ عاشق‌ پيغام‌ كه‌ كند مادر تو با من‌ جنگ‌ هركجا بيندم‌ از دور كند چهره‌ پرچين‌ و جبين‌ پر آژنگ‌ با نگاه‌ غضب‌ آلود زند بر دل‌ نازك‌ من‌ تيري‌ خدنگ‌ مادر سنگدلت‌ تا زنده‌ است‌ شهد در كام‌ من‌ و تست‌ شرنگ‌ نشوم‌ يكدل‌ و يكرنگ‌ ترا تا نسازي‌ دل‌ او از خون‌ رنگ‌ گر تو خواهي‌ به‌ وصالم‌ برسي‌ بايد اين‌ ساعت‌ بي‌ خوف‌ و درنگ‌ روي‌ و سينه‌ تنگش‌ بدري‌ دل‌ برون‌ آري‌ از آن‌ سينه‌ تنگ‌ گرم‌ و خونين‌ به‌ منش‌ باز آري‌ تا برد زاينه‌ قلبم‌ زنگ‌ عاشق‌ بي‌ خرد ناهنجار نه‌ بل‌ آن‌ فاسق‌ بي‌ عصمت‌ و ننگ‌ حرمت‌ مادري‌ از ياد ببرد خيره‌ از باده‌ و ديوانه‌ زبنگ‌ رفت‌ و مادر را افكند به‌ خاك‌ سينه‌ بدريد و دل‌ آورد به‌ چنگ‌ قصد سرمنزل‌ معشوق‌ نمود دل‌ مادر به‌ كفش‌ چون‌ نارنگ‌ از قضا خورد دم‌ در به‌ زمين‌ و اندكي‌ سوده‌ شد او را آرنگ‌ وان‌ دل‌ گرم‌ كه‌ جان‌ داشت‌ هنوز اوفتاد از كف‌ آن‌ بي‌ فرهنگ‌ از زمين‌ باز چو برخاست‌ نمود پي‌ برداشتن‌ آن‌ آهنگ‌ ديد كز آن‌ دل‌ آغشته‌ به‌ خون‌ آيد آهسته‌ برون‌ اين‌ آهنگ‌: آه‌ دست‌ پسرم‌ يافت‌ خراش‌ آه‌ پاي‌ پسرم‌ خورد به‌ سنگ‌ بله واقعا زیباست!!!:) این شعر رو ایرج میرزا تحت تاثیر ترجمه یک قطعه آلمانی گفته:) زیبا ترین کلمه برلب های بشریت کلمه«مادر» وزیبا ترین آوا، آوای«مادرم» است.این کلمه آکنده از عشق و امید است، کلمه شیرین و مهر انگیز که از اعماق قلب بر می خیزد وزیبائی است.مادر همه چیز ماست مادر آن روح جاودانی است که لبریز از عشق و زیبائی است. کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند baghalili9th June 2008, 04:54 AMبه پيشاني پرچين تو سوگند مادر به پيشاني پرچين تو سوگند مادر به افسانه شيرين تو سوگند مادر هر گز نكنم مهر ووفاي تو فراموش تا وقتي كه جسمم بكشد خاك در آغوش به اندام رسايت كه از غصه خميده به اندام رسايت كه از غصه خميده به اشكاي بلورت كه هر لحضه چكيده چه شبها كه به قنداقه زگهواره نشستي تا صبح به خدا مادر هرگز نكنم مهر و وفاي تو فراموش تا وقتي كه جسمم بكشد خاك در آغوش قدر مادرتو بدون يا علي مدد elada22nd June 2008, 09:37 PMدوستهاي گلم روز مادر نزديك شده اينقدر كه حس سپاس و قدرداني در همه فرزندان شكوفا شده ،اي كاش بتونيم امسال اين حس را مدت زماني طولاني تري با خودمان نگه داريم. مادر ، چيزي ست شبيه خودش هيچ چيز شبيه مادر نيست مادر ، فقط مادر است....:x:. sinahi23rd June 2008, 12:42 AM:((من كه از اين نعمت محروم شدم الان 1 سال ميشه با اين حرفها دلمو نسوزونيد:(:((:((:((:((:(( Griffin5723rd June 2008, 10:11 AM:x: مادرم روزت مبارك :x: آسمان را گفتم می توانی آيا بهر يک لحظه ي خيلی کوتاه روح مادر گردی صاحب رفعت ديگر گردی گفت نی نی هرگز من برای اين کار کهکشان کم دارم نوريان کم دارم مه وخورشيد به پهنای زمان کم دارم خاک را پرسيدم می توانی آيا دل مادر گردی آسمانی شوی وخرمن اخترگردی گفت نی نی هرگز من برای اين کار بوستان کم دارم در دلم گنج نهان کم دارم اين جهان را گفتم هستی کون ومکان را گفتم می توانی آيا لفظ مادر گردی همهء رفعت را همهء عزت را همهء شوکت را بهر يک ثانيه بستر گردی گفت نی نی هرگز من برای اين کار آسمان کم دارم اختران کم دارم رفعت وشوکت وشان کم دارم عزت ونام ونشان کم دارم آنجهان راگفتم می توانی آيا لحظه يی دامن مادر باشی مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی گفت نی نی هرگز من برای اين کار باغ رنگين جنان کم دارم آنچه در سينهء مادر بود آن کم دارم روی کردم با بحر گفتم او را آيا می شود اينکه به يک لحظهء خيلی کوتاه پای تا سر همه مادر گردی عشق را موج شوی مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی گفت نی نی هرگز من برای اين کار بيکران بودن را بيکران کم دارم ناقص ومحدودم بهر اين کار بزرگ قطره يی بيش نيم طاقت وتاب وتوان کم دارم صبحدم را گفتم می توانی آيا لب مادر گردی عسل وقند بريزد از تو لحظهء حرف زدن جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی گفت نی نی هرگز گل لبخند که رويد زلبان مادر به بهار دگری نتوان يافت دربهشت دگری نتوان جست من ازان آب حيات من ازان لذت جان که بود خندهء اوچشمهء آن من ازان محرومم خندهء من خاليست زان سپيده که دمد از افق خندهء او خندهء او روح است خندهء او جان است جان روزم من اگر,لذت جان کم دارم روح نورم من اگر, روح وروان کم دارم کردم از علم سوال می توانی آيا معنی مادر را بهر من شرح دهی گفت نی نی هرگز من برای اين کار منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم قدرت شرح وبيان کم دارم درپی عشق شدم تا درآئينهء او چهرهء مادر بينم ديدم او مادر بود ديدم او در دل عطر ديدم او در تن گل ديدم اودر دم جانپرور مشکين نسيم ديدم او درپرش نبض سحر ديدم او درتپش قلب چمن ديدم او لحظهء روئيدن باغ از دل سبزترين فصل بهار لحظهء پر زدن پروانه در چمنزار دل انگيزترين زيبايی بلکه او درهمهء زيبايی بلکه او درهمهء عالم خوبی, همهء رعنايی همه جا پيدا بود همه جا پيدا بود منبع: سایت صبح امید elada23rd June 2008, 07:31 PM:((من كه از اين نعمت محروم شدم الان 1 سال ميشه با اين حرفها دلمو نسوزونيد:(:((:((:((:((:(( سلام خوش آمديد اتفاقا الان ما نياز داريم شمائي كه از اين نعمت محروم شديد بياييد و دل ما را بسوزونيد بلكه بيشتر قدر داشته ها را بدانيم سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 909]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن