واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: در دفتر آقای جوزانی او را عمو جان صدا میكنند؛ به این خاطر كه برادرزادههایشان آنجا مشغول به كار هستند. ما هم سر صحنه او را عمو جان صدا میكنیم... در انتظار یک نقش بزرگ آنهایی كه سریال در چشم باد را دنبال میكنند، میدانند كه «هاشم روحانی» در این سریال نقش «تقی آژان» را بازی میكند. او فعالیتش را در تئاتر از سال 47 آغاز كرده و در سال 54 با ایفای نقش یك سرباز در فیلم «باغ سنگی» پرویز كیمیاوی وارد سینما شده است. در سال 1356 برای ادامه تحصیل به خارج از كشور رفته و با زندهیاد «رضا ژیان» در چندین نمایش همكاری كرده روحانی پس از بازگشت به ایران، در سال 66 چند سالی از فعالیتهای هنری دور بوده و در نوروز 73 اولین برنامه تلویزیونی خود را با برنامه «نوروز 73» آغاز كرد. از فیلمهایی كه او در آنها بازی كرده، به فیلمهای قلقلك (مسعود نوابی)، سیب سرخ حوا (سعید اسدی)، بلوغ (مسعود جعفری جوزانی) و آقای شانس (رحمان رضایی) میتوان اشاره كرد. به جز سریال «در چشم باد» در فیلم بلوغ و سریال آژانس دوستی هم با مسعود جعفری جوزانی همكاری داشتهاید. آشنایی شما با او چگونه شكل گرفت؟ جعفری جوزانی یكی از بهترین و با شخصیتترین كارگردانهای سینمای ایران است. جوزانی مرا از زمانی كه در خارج كشور زندگی میكردم میشناخت و نمایشهایم را دیده بود. من سعادت نداشتم كه در آمریكا او را ملاقات كنم. در سریال «آژانس دوستی» اولین همكاریام را با او تجربه كردم. در این سریال جوزانی مدیر تولید بود و كارگردانی چند قسمتش را رمضانزاده انجام میداد. یك روز جوزانی سر صحنه آمد و گفت دیشب پلانهایت را دیدم. آمدم به تو تبریك بگویم. او بزرگوار بود و من همیشه موفقیتم را مدیون او هستم. او عمو جان همه بچههای «در چشم باد» است. دوستش دارم و به همكاری با او افتخار میكنم. آقای جوزانی را «عمو جان» صدا میكنید؟ در دفتر آقای جوزانی او را عمو جان صدا میكنند؛ به این خاطر كه برادرزادههایشان آنجا مشغول به كار هستند. ما هم سر صحنه او را عمو جان صدا میكنیم. چطور شد كه شما برای نقش «تقی آژان» انتخاب شدید؟ در سریال «در چشم باد» جوزانی به من لطف داشت. خیلیها سعی كردند این نقش به شخص دیگری برسد، اما جوزانی تاكید داشت كه حتما باید روحانی آن را بازی كند. امیدوارم از عهدهاش بر آمده باشم. آقای جوزانی این نقش را چطور برای شما توصیف كردند؟ از من میخواستند كه نقش «تقی آژان» لكنت زبان داشته باشد. البته نقش من به این اندازه نبود. آقای جوزانی در طول مسیر كار خیلی جاها نقش را اضافه كرد و قسمتهایی از فیلمنامه را دوباره نوشت. دوست داشت من حضور بیشتری در كار داشته باشم. به من توضیح داد كه «تقی آژان» آدمی است كه در دهه 20 زندگی میكند. آدمی است كه هم این وری است، هم آن وری است. یعنی شخصیتش زیاد معلوم نیست. تقی آژان چارلی چاپلین را دوست دارد.در بخشی از سریال، یك قسمت از چارلی چاپلین پخش میشود. چارلی با یك پاسبان قد بلند درگیری دارد. همانجا آقای قد بلندی من را بلند میكند و میگوید بنشین داریم فیلم میبینیم. یعنی نوعی ارتباط بین من و چارلی برقرار كرد. آیا این نقش مابهازای تاریخی هم داشته است؟ تا آنجا كه من اطلاع دارم آدمی با مشخصات «تقی آژان» در كتابهای تاریخ بوده است. ممكن است به لحاظ كاراكتری این طور كه من اجرا كردم نبوده باشد. خودتان سراغ كتابهای تاریخی نرفتهاید كه ببینید او چطور آدمی بوده است؟ نه، من فقط با سناریو پیش رفتم. مطالعات قبلی داشتم. اما برای این كار و این نقش مطالعه خاصی نداشتم كه ببینم تقی آژان در تاریخ هست یا نه. چون با توضیحاتی كه جوزانی میداد، من قانع میشدم و همان برایم كافی بود.این سریال در گروه سریالهای «الف ویژه» جای گرفته و همین موضوع حساسیتهای ساخت و تولید آن را بالا میبرد. از این حساسیتها بگویید.خدا علی حاتمی را رحمت كند كه چیزهای خوبی برای ما به یادگار گذاشت. من به دوستان هنرمند گفتم كه سریال در چشم باد، یاد علی حاتمی را دوباره برای ما زنده میكند، چون كار فوقالعادهای انجام شده است. جوزانی هم به بازیگری و هم به ابزار صحنه بسیار حساس بود. اگر میگفت قوری باید قهوهای رنگ باشد، عوامل هر جور شده باید آن را آماده میكردند.صحنههایی كه ارابه در برفگیر میكند، واقعا خوب فیلمبرداری شده است. شما بخار دهان اسبها را میبینید و صدای نفسشان را میشنوید. همینطور صحنههای جنگ در انزلی كه كارگردانیاش دشوار بود. در چشم باد سریالی است كه هم زمینههای تاریخی دارد، هم زمینههای كمدی و هم جنگ. كارگردانی جوزانی چقدر در این زمینه موثر بود؟ جوزانی اجازه نمیداد كسی كم كاری و كوتاهی كند. نه در نقش، نه در فیلمبرداری و نه حتی در لباس. برای دانه دانه لباسها با خیاطها و مسوول لباس نشست میگذاشت. بسیار حساسیت به خرج میداد. یك صحنهای هست كه هواپیما از بالای سر ما رد میشود و اعلامیه پخش میكند. برای این صحنه با فرودگاه هماهنگی و صحنه چند بار تكرار شد. اما در نهایت جوزانی گفت خلبان نتوانست آن چیزی را كه من میخواهم دربیاورد، بگویید یك روز دیگر هم بیاید. خودتان چه مدت درگیر پروژه در چشم باد بودید؟ از تابستان سال 84 تا زمستان 85. زمانی كه من قرارداد بستم، آقای كاسهساز تهیهكننده بود. زمانی كه بازی من تمام شد، تهیهكننده عوض شد و تحولاتی به وجود آمد. الان پس از گذشت 3 سال چه خاطرهای از این سریال دارید؟ یك صحنهای هست كه من و اكبر عبدی و بشارتی داریم میدویم و باران میآید. آن شب هوا خیلی سرد بود. وقتی كات میدادند، ما مثل چوب خشك یخ میزدیم. لباسها را كه دست میزدی، یخهایش میشكست؛ اینقدر هوا سرد بود. در شهرك سینمایی غزالی ما را داخل یك اتاق میبردند و كنار بخاری مینشاندند تا یخهای كتمان آب بشود. برداشت این صحنه چند بار تكرار شد. به نظر میرسد خودتان در فیلمهای كمدی حضور پر رنگتری داشتهاید.كار اصلی من طنز و كمدی است، البته نه كمدی متعارفی كه امروز میبینیم. من خودم قسمتهای كمدی نمایشها را زیاد بازی كردهام. نقش جدی هم داشتهام. مثلا در نمایش «افعی طلایی»، نوشته علی نصیریان، نقش لوطی رمضون معركهگیر را بازی میكردم. در مجموع، كارهای كمیك را بیشتر دوست دارم. كمدی متعارف امروزی را نمیپسندید؟این كه من به صورت اغراقآمیز ادا و اصول دربیاورم طنز نیست. نباید من مردم را وادار كنم كه بخندند. با یك حركت معمولی هم میشود مخاطب را خنداند. نیازی نیست بازیگر دهانش را كج كند و پشتك وارو بزند. طنز با لودگی فرق دارد. چارلی در فیلمهای صامت با حركتهای سادهاش مردم را میخنداند. در كارنامه شما بیشتر ایفای نقشهای مكمل به چشم میخورد. از این موضوع ناراضی نیستید؟ من ناراضی نیستم. اما گلایه من این است كه چرا خیلیها در همان نقشهای مكمل هم كار بیشتری از من نخواستهاند. در سینما فرقی بین نقش كوچك و بزرگ نیست. مهم این است كه كارگردان متوجه توان بازیگر بشود و از بازیگرش بیشتر كار بكشد. پس از بازگشت به ایران، دلم میخواست كارهای بزرگتری انجام بدهم. منظورتان از این كه كارهای بزرگتری را انجام بدهید چیست؟ یعنی كارگردانها كارهای مهمتری را از نظر زمان و اجرا به من بدهند. میترسم پیر بشوم و نتوانم نقشی را كه دوست داشتهام بازی كنم. آن وقت دلم میسوزد، چون میدانم كه توانش را داشتهام. زمان و دیالوگ نقش مهم نیست. ممكن است نقشی را بازی كنی كه فقط سكوت داشته باشد. من در یك نمایش اصلا حرف نمیزدم و این كار برایم از دیالوگ گفتن مشكلتر بود. همه این نقشها ارزش دارد. من خیلی دوست دارم نقش یك معتاد را بازی كنم. بهترین معتادی كه در سینمای ما بازی شده، در فیلم «گوزنها»ست. بعد از آن دیگر كسی نتوانست آن نقش را تكرار كند. دوست دارید روزی نقش اول یك كار را بازی كنید؟ بله دوست دارم. بالاخره یك روز كارگردانی متوجه میشود كه من برای نقش اول هم بازیگر خوبی هستم. اگر قرار باشد نقش اول بازی كنم، در فیلمهای كمدی بهتر میتوانم ایفای نقش كنم. البته جثه و قامت من هم در این موضوع تاثیرگذار است. هیچ وقت نقش یك لات قدبلند به من پیشنهاد نمیشود. خیلیها معتقدند اختلاف بین رقم دستمزد بازیگران نقش اول و نقش مكمل خیلی زیاد است. این مساله را تجربه كردهاید؟ بله. یك بار كه میخواستم قرارداد امضا كنم، پرسیدم برای این نقش چقدر بودجه دارید؟ گفتند چون در این فیلم رقمهای گنده داریم، بودجه نقش شما كم است. من گفتم اگر میخواهید به فیلم شما كمك شود، از رقم گندهترها كم كنید و به این ضعیفها بدهید. این كه از ضعیفها بزنند و به قویها بدهند كار درستی نیست. به نظر شما در كشور ما از راه بازیگری میتوان امرار معاش كرد؟ نه. وقتی در تئاتر كار میكنید، میگویند پولتان را بعد از اجرا میدهیم. 6 ماه تماشاچی را به وجد میآوری، اما هنوز دستمزدت را نگرفتهای. یك بازیگر برای این پولها برنامهریزی میكند... شاید مشكلات پزشكی داشته باشد. خیلی وقتها كار میكنی، بعد میگویند از همه خواهش كردهایم بخشی از دستمزدشان را نگیرند، شما هم نگیرید. در صورتی میتوانی از راه بازیگری امرار معاش كنی كه در طول سال 4 تا سریال بازی كنی و یكی دو تا فیلم سینمایی. ولی اگر قرار باشد چهار پنج ماه بیكار بمانی، دخل و خرجت جور در نمیآید. مگر این كه نقش یك بازی كنی كه آن هم سخت است. زمانی كه خارج كشور بودید در فیلم سینماییای بازی نكردید؟ یك روز در یكی از روزنامهها خواندم كه یك گروه فیلمبرداری احتیاج به بازیگر ایرانی دارد. من هم رفتم تا شانسم را امتحان كنم. بعد از چند روز، منشی كارگردان با من تماس گرفت و قرار شد در هتلی با كارگردان ملاقات كنم.بعد از مطالعه فیلمنامه متوجه شدم كه فیلم مربوط به ایران میشود و من در نقش ناصر، فروشنده كفش زنانه هستم كه خانمی را با بچهاش از ایران فراری میدهم. نام فیلم «بدون دخترم هرگز» بود و هنرپیشه مقابل من هم «سالی فیلد» بود. فیلمبرداری هم در اسرائیل انجام میشد.پس از این كه تحقیق كردم، انصراف دادم و گفتم حاضر نیستم در چنین فیلمی بازی كنم. چون من ایرانی و عاشق كشورم هستم و فرهنگ و تمدن ایران زبانزد همه دنیاست، اما فیلمنامه شما دروغی بیش نیست. آنها گفتند شما با این فیلم وارد هالیوود میشوید و نمیدانید چه موقعیتی را از دست میدهید. من در جواب گفتم عطایش را به لقایش میبخشم. از بازی در فیلم انصراف دادم، چون نمیخواستم در فیلمی كه حیثیت كشورم را زیر سوال میبرد حضور داشته باشم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 477]