محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1853082112
گفت وگو با «مصطفی زمانی»
واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: یوزارسیف ما جوانی است ۲۶ ساله که با ظاهر واقعی «مصطفی زمانی» جوانتر هم به نظر میرسد. با دیدن سیمای او به این فکر میافتم که... حدود ساعت هفت بعدازظهر از پنجره آخرین طبقه از ساختمان «اعتماد» بیرون را نگاه میکنم. هوا آنقدر شتابان به سوی بهار میتازد که انگار نه انگار امسال زمستان را فراموش کرده است. منتظر «مصطفی زمانی» هستم، بازیگر نقش حضرت یوسف(ع) در سریالی به همین عنوان؛ مجموعه یی پرمخاطب و پرحاشیه که جمعه شبهایمان را از شبکه اول سیما پر میکند کاری از «فرج الله سلحشور» به سفارش «سیمافیلم». مصطفی زمانی یک راست از سر تمرین پروژه جدیدش به اینجا آمده اما خسته به نظر نمیرسد. نه تمرین، تست گریم و دورخوانی خسته اش کرده است و نه پیمودن چند طبقه و رسیدن به «قله» ساختمان. نمیدانم این از جوانی و سلامت او وام میگیرد یا اینکه رشد کردن در زادگاه سرسبزش «محمودآباد» مازندران هوایی در هوای آلوده شهر ما برایش ذخیره کرده است. یوزارسیف ما جوانی است ۲۶ ساله که با ظاهر واقعی «مصطفی زمانی» جوان تر هم به نظر میرسد. با دیدن سیمای او به این فکر میافتم که یقیناً میشد گریم بهتری روی چهره اش برای این نقش پیاده کرد. * سریال حضرت یوسف (ع) با حاشیه آغاز شد. بد نیست ما هم با این حاشیهها آغاز کنیم. آن زمان که این مجموعه در باکس پخش شبکه اول قرار گرفت و آنونس و تیزرهای آن پخش شد، اولین واکنشها نسبت به انتخاب شما برای این کاراکتر اسطوره یی، مذهبی چندان مثبت نبود. عده یی عقیده داشتند گزینههای بهتری هم وجود داشت و عده یی دیگر معتقد بودند باید برای این نقش از یک چهره پذیرفته شده و حرفهیی استفاده میشد. قاعدتاً این واکنش که به نوعی پیشداوری هم بود میتوانست برای شما بسیار آزاردهنده باشد. چطور آن شرایط را گذراندید؟در حقیقت واکنش خاصی نداشتم چرا که از همان ابتدا بعد از انتخاب این گریم روی چهره ام انتظار چنین واکنشهایی را داشتم. در حقیقت گریمیکه در کار با آن بازی میکردم، همان گریمیبود که اولین بار روی چهره من تست شد. وقتی فهمیدم قرار است با این چهره نقشم را بازی کنم با خود فکر کردم باید بتوانم نقشم را باور کنم و همه هم و غم من این بود که چطور میتوانم به این گریم و به این ظاهر چیزی اضافه کنم تا قابل قبول تر باشد. اینکه همه منتظر دیدن چهره یوسف بودند و کنجکاو که چه کسی قرار است نقش او را بازی کند کاملاً طبیعی بود. در حقیقت هر گزینهیی با آن چیزی که مردم از چهره یوسف انتظار داشتند تناقض داشت. حتی اگر زیباترین آدم هم برای این نقش انتخاب میشد باز هم نمیتوانست همه را قانع کند چرا که زیبایی یک امر کاملاً نسبی و سلیقهیی است و هر کس از یوسف تصویری در ذهن دارد. به یاد جملهیی از آقای «محمود پاک نیت» میافتم که به نظر من بسیار صحیح است. او میگفت؛ «یوسف فقط یکی بود، همان یک نفر و هیچ کس نمیتواند شبیه او باشد.» به همین دلیل واکنشها برای من خیلی دور از تصور نبود اما میدانستم داستان یوسف و شخصیت اوست که میتواند مخاطب را جذب کند و باید مورد قضاوت قرار بگیرد. خیلیها عقیده داشتند مثلاً پسرشان، خواهرزاده شان یا... برای این نقش مناسب تر بودند اما واقعیت این است که ملاک انتخاب برای این نقش صرفاً زیبایی نبود. جنس صدا، کلام، نوع سخن گفتن، حتی حسی را که قرار است داشته باشد هم در نظر گرفته بودند و با این پارامترها مرا انتخاب کردند. این را هم اضافه کنم نقش یک پیامبر از قبل نوشته شده، این شخصیت را مردم میشناسند و انتخاب یک بازیگر برای این نقش بسیار سخت است و کسانی که بازیگر را انتخاب میکنند فقط میتوانند بگویند او از عهده این نقش برمیآید یا نه اما نمیتوانند دخل و تصرفی در آن نقش داشته باشند چرا که این تعهد بزرگی است؛ تعهدی که باید بسیار آگاهانه مواظب باشیم به شخصیت مقدس آن لطمه نزنیم. حضرت یوسف(ع) پیامبر محبوبی است. او همیشه مثل یک استعاره است. یوسف ذات شخصی خود ماست پس برای پرداختن به او باید خیلی زحمت کشید. تمرکز من روی آن بود که هر کس میتواند خود را در او ببیند. به یاد دارم وقتی میخواستم اولین پلان از یوسف را ببینم همه دقت و نگرانی من این بود که آیا آن چیزی که باید، درآمده یا نه. چرا که عقیده دارم همه آدمها در خلوت خودشان خوب قضاوت میکنند و اگر من راست بگویم و با خودم صادق باشم دیگران مرا باور میکنند. وقتی متوجه شدم دروغ نگفتم، دلگرم شدم که حتماً مخاطب باورم خواهد کرد. من بازیگری بودم که برای اولین بار جلوی دوربین میرفتم و بیشتر از اینکه برایم مهم باشد که قیافه مرا خواهند پسندید یا خیر، به این فکر میکردم که آیا مخاطب من آن دیالوگی را که از دهانم بیرون میآید خواهد پذیرفت یا نه. البته منظورم این نیست که کاملاً از بازی خودم راضی هستم، خیلی وقتها هم کارم را نمیپسندم که بیشتر به دلیل طولانی بودن بعضی از سکانسهاست و این موردی است که حتی در پروژههایهالیوودی هم پیش میآید. گاهی خودم قضاوت میکنم که در این سکانس بازیگوشی کرد ه ام یا انرژی کافی را نگذاشته ام. بازی در نقش یک پیامبر آن هم در یک پروژه تلویزیونی کار دشواری است. هر حرکت اضافی یا اشتباهی میتواند به حساب آن شخصیت گذاشته شود و این خطای جبران ناپذیری است و من این تعهد را به شدت حس میکردم. من از بازی ام در نقش یوسف پیامبر از آن جهت راضی هستم که صداقت را در آن میبینم.* یک بازیگر حرفهیی که چندین تجربه بازی دارد کم کم در موقع گرفتن سکانسها یا نهایت دیدن راشهای کار میتواند تا درصد بالایی در مورد ضعف و قوت کارش قضاوت کند به بیان بهتر کار را مونتاژ نشده میبیند. اما در مورد شما که تجربه اولتان است، یقیناً دیدن آن روی صفحه تلویزیون جذابیت خاصی دارد؛ جذابیتی نزدیک به نگاه بیننده و کنجکاوی به همان اندازه.من فکر میکنم جزء معدود آدمهایی هستم که پلان به پلان فیلم را میبینم و حتی قسمتهایی بوده که بارها و بارها دیده ام و برایم تازگی دارد و یک قسمتهایی از مجموعه را خیلی دوست دارم و جاهایی هم هست که به نظرم خیلی معمولی میآید. حالا اگر اجازه بدهید برای تنوع هم که شده من از شما چند سوال دارم.* حتماً، بفرمایید.سوال من این است که روزنامهیی که نامش اعتماد است و داعیه نقد دارد و عقیده دارد منش آن قضاوت صحیح است و مردم نقدهایش را میخوانند و به نقدهایش اعتماد دارند چطور بعد از پخش سه قسمت از این مجموعه در موردش اظهارنظر میکند آن هم برای یک مجموعه ۴۵ قسمتی که هر قسمت آن هم حداقل ۵۰ دقیقه است. آیا وقتی یک مدیرعاملی برای یک پروژه شخصی را به مدت پنج سال انتخاب میکند و به او سمت میدهد میتواند پس از یک ماه در مورد کارش قضاوت کند، جلسه تشکیل دهد و عزلش کند؟ مگر اینکه فاجعه یی رخ داده باشد که مسلماً در سه قسمت اول یوسف پیامبر اتفاق خاصی که مستحق نقدهای روزنامه اعتماد باشد نبود (البته این مورد فقط مربوط به اعتماد نمیشود چون شما رودرروی من قرار دارید از اعتماد کد میآورم) گرچه حالا مشکلی نیست و خوشحالم نظرها تغییر کرده اما قضاوت با شما که آیا این از کمر تبر زدن بود یا خیر.* در مورد این مثالی که زدید یک مدیرعاملی را که برای پنج سال انتخاب شده باشد بدون هیچ اتفاق خاصی میشود بعد از یک هفته هم عزل کرد که توضیح بیشتر در مورد آن به صفحه تلویزیون ارتباط چندانی ندارد اما اینکه بعد از پخش سه قسمت از سریال در مورد آن نباید قضاوت میشد باید بگویم این مطالب از طرف افراد صاحب نظر به روزنامه ارسال میشد و اعتماد هم بدون هیچ نظر شخصی و فقط به دلیل همان باوری که به آن اشاره دارید این نقدها و یادداشتها را کار میکرد و هیچ کدام از این نقدها مربوط به نویسندگان روزنامه نبوده است ضمن اینکه با نظر شما که برای قضاوت کمی زود بود، موافقم.شما در نظر بگیرید یکسری کارهای تلویزیونی است که در سینما جواب نمیدهد و برعکس یکسری کارها هم اگر در سینما باشد بازده بهتری دارد. اما این کار برای مردم ساخته شده است و قضاوت زودهنگام در مورد آن کم لطفی بود ضمن اینکه وقتی یک مطلب در یک روزنامه به خصوص چاپ میشود، در حقیقت نام آن روزنامه را یدک میکشد نه نام نویسنده. کسی نمیگوید فلانی، فلان نقد را کرده است بلکه میگوید این نقد در روزنامه اعتماد نوشته شده است و به این طریق در ذهنها مینشیند و من فکر میکنم مطالب سلیقه یی و گاه جانبدارانه انتخاب شده است.* فکر نمیکنم این طور باشد. به قول خود شما یکی از سختیهای پرداختن به شخصیتهای مذهبی و ملی همین است که داستان از پیش تعریف شده است و همین به منتقدان و صاحب نظران به خصوص مذهبی اجازه میدهد ما طی تعداد پخش سه قسمت از یک سریال ۴۵ قسمتی در مورد آن قضاوت کنند. مورد دیگر اینکه در پروژههای «الف» که بودجههای میلیاردی به آن تعلق میگیرد حساسیتها از هر حیث بالا میرود. اینکه فکر کنیم سلیقههای شخصی و انگیزههای فردی هم در نگاه به آن وجود دارد کاملاً طبیعی است چرا که برنامه سازی که بودجه تامین دکور فضای یک لوکیشن ۴+۶ را ندارد یا برنامه اش به دلیل کمبود مالی قطع میشود یا فیلمش نیمه کاره میماند یا سریال سازی که جا برای استراحت عواملش در زمان تولید کارش ندارد و گاه مجبور میشود برای پرداخت اقساط عواملش به هر دری بزند روی یک پروژه عظیم حساس است و این حساسیت در مورد تمام سریالهای ویژه الف بوده و هست. حالا بعضی از این سریالها و پروژهها میتوانند نظرها را تغییر دهند و بعضی نمیتوانند. عامل دیگری که موجب قضاوتها پیرامون این سریال در همان ابتدای کار شد اینکه آقای سلحشور آن دقت و حساسیت را که در داستان و فضاسازی قسمتهای داستان مصر زندگی حضرت یوسف در مصر به خرج دادند در کنعان و شخصیتهای آن و تعلیق قصه نداشتند و این شامل دکور، لباس، گریم و حتی انتخاب بازیگران نیز میشد. در یک سریال تلویزیونی به این وسعت که سالها خبر از ساخت آن بود و همه منتظرش بودند، شروع داستان بسیار مهم است و باید با قدرت آغاز شود و بیشترین وسواس معطوف به شروع و پایان کار باشد.شما در نظر بگیرید آقای محمود پاک نیت یکی از بهترین هنرمندان ما هستند و به اندازه یی توانا که بازیهای قبلی ایشان خیلی پررنگ در ذهن ما نقش بسته است. او را با «شب دهم»، «پس از باران»، «خانهیی در تاریکی» و... یعنی نقشهایی مرموز، خطرناک و منفی به یاد داریم که سختترین نقشها هم بوده است. نهایت اینکه ذهن ما به سالهای دورتر و شخصیت خاکستری او در سریال پدرسالار و روزی روزگاری هم برسد، اما به سختی نقشهای مثبت او را به یاد میآوریم. حال با توجه به دقت و وسواسی که برای انتخاب بازیگر نقش یوسف شده بود و به قول خودشان هزاران نفر را تست کردند، آیا آقای پاک نیت گزینه مناسبی برای یعقوب نبی بود یا بازیگر نقش بنیامین که حتماً میدانید نبوت از نسل بنیامین نبی ادامه دارد، آیا شخصیت شفافی از او میبینیم. یعقوب پیامبر خیلی به سادگی در کنعان گم شد و تاریخ و کتب مقدس را در رابطه با او خیلی زود کنار گذاشتیم به طوری که الان آنقدر که ما آخناتون را میشناسیم، از بنیان این قصه یعنی کنعان به دوریم. شما این تصور را نکنید که نظرها برگشته، بلکه این سریال به قسمتهای قابل توجه و خوب خودش یعنی سکانسهای بسیار خوب مصر رسیده و بازیهای قابل توجهی که هر منتقدی را راضی میکند. یک تیم تصمیم میگیرد تا بازیگری را برای یک نقش انتخاب کند یا اینکه برای نقش دیگری در نظر بگیرد. حال این انتخاب میتواند درست باشد یا خیر و میشود آن را پذیرفت یا امتناع کرد. حتی به قول شما میشود قسمتهایی از سریال را با قسمتهای دیگری از آن مقایسه کرد. اما به نظر شما این نقد منصفانه است که بعد از سه قسمت بنویسیم؛ «از همین حالا معلوم است که چه سریال ضعیفی است» یا اینکه «چرا میلیاردها خرج آن شده است». وقتی منتقد مینویسد و از کلمه «میلیارد» استفاده میکند اولاً باید بنویسد این یک دوربین ۳۵ است یا ویدئو. هم آن منتقدانی که مینویسند و هم آن کسانی که اهل فن هستند فرق این دو را میدانند، اما آیا مخاطبی که فیلم را میبیند هم این اطلاعات را دارد. آیا مخاطب این تخصص را دارد که یک لوکیشن که باید کامل ساخته شود، توجه کنید ساخته شود نه بازسازی شود، چه هزینه یی میبرد؟ یا یک سریال ۴۵ قسمتی چقدر نگاتیو لازم دارد؟ وقتی یک کار ویدئویی است میشود صد برداشت گرفت و در دو ساعت یک حلقه دو هزار تومانی حرام کرد. اما ۱۲۰ هزار تومان نگاتیو برای چهار دقیقه فیلم ۳۵ میلی متری است. در یک کار ویدئویی، نور به صورت دیجیتال تنظیم میشود و بازیگر حس خاصی ندارد. استرس هم ندارد، نگران نگاتیو هم نیست وقتی یک منتقد این تفاوتها را میداند اما لحاظ نمیکند و به مخاطب القا میکند برای این مجموعه میلیاردها هزینه شده، منصفانه نیست. البته در آخر این قسمت از حرفهایم این را هم اضافه کنم که حالا دیگر نقدها عادلانه شده و من از خواندن شان لذت میبرم و چیز یاد میگیرم چرا که واقعی است و این نشان میدهد منتقد وادار شده کار را دنبال کند و دنبال نقد درست باشد.* برگردیم به خود شما. چه خبر از شهرت؟باور کنید الان حدود دو ماه است که سعی میکنم عکسهایم را از روی کیوسکها جمع کنم چرا که واقعاً نمیخواهم وارد این نوع فضا شوم. این نوع فضا دنیایی که من برای آینده ام میخواهم نیست. از هر ۱۰ عکسی که از من روی جلد بعضی از نشریات چاپ شده هشت تا از آنها مونتاژ است. لباسی را که هرگز نمیپوشم روی تن من مونتاژ میکنند و من بسیار آزار میبینم چرا که نمیخواهم این عکسها معرف شخصیت من باشد. جالب اینکه وقتی سعی میکنم جلوی این اتفاقها را بگیرم، همین حرکت من تبدیل به حاشیه میشود. ای کاش بتوانم از همین جا خواهش کنم به شخصیت افراد احترام بگذاریم. مونتاژ عکس یک نفر، به سخره گرفتن خصوصیات شخصی اوست یا نوشتن در رابطه با زندگی خصوصی یک بازیگر که تازه پایش را به این وادی گذاشته چه واقعیت داشته باشد، چه نداشته باشد، تجاوز به حریم خصوصی اوست و اگر این اتفاقها نشانه شهرت است یا شهرت میآورد، من نه میپسندم و نه میگذارم به این نوع شهرت برسم.* یکی از نکات مثبت بازی شما این است که به رغم اینکه این سکانسها رج زده شده و با توجه به طولانی بودن زمان تولید و فاصله سکانسها و تایم زیاد مجموعه، تفاوت محسوسی در نوع بازی شما دیده نمیشود مگر اینکه به عمد و به دلیل بالا رفتن سن و تجربه کاراکتر حضرت یوسف باشد و این در مورد بازیگری که اولین تجربه را دارد بسیار قابل تامل است.این درست مثل مواد اولیهیی است که شما برای ساختن یک شیء به کار میبرید. شما اگر آن را با وسواس انتخاب کنید، تراش زدن آن خیلی زحمت ندارد. من در شخصیت، نقشم را باور کرده بودم و به همین دلیل خیلی در بازی دچار دگرگونی در نوع ارائه آن نمیشدم.* شما در تماس تلفنی که با هم داشتیم، گفتید «از قسمت سی و پنجم به بعد را خیلی دوست دارید»، دلیلش چیست.از قسمت سی و پنجم به بعد داستان پرپیچ و خم زندگی حضرت یوسف به اوج میرسد و جمع میشود. مثلاً در قسمت سی و ششم که پخش شد و من در یک جمع خانوادگی نگاه میکردم هم کار را میدیدم و هم نیم نگاهی به عکس العمل بقیه داشتم، واقعاً نمیشد یک لحظه از بازی «خانم ریاحی» گذشت و چشم برداشت. اگر شما سر صحنه بودید، میدیدید چطور ما در این سکانس آخر بی اختیار برای ایشان دست میزدیم چرا که بازی نمیکردند، زندگی میکردند و این یعنی اوج بازیگری و من میدیدم چطور خیلی از آدمهایی که به راحتی اشک به چشم نمیآورند، گریه میکردند. خود من یکی از ویژگیهایی را که در زندگی حضرت یوسف دوست دارم این است که هر لحظه از آن را میتوانیم به گوشهیی از زندگی خود متصل کنیم. زندگی یوسف برای کسانی که از پدر و سرزمین شان دور مانده اند، باورپذیر است، برای آنها که عشقی تعریف نشده داشته اند، برای کسانی که در کودکی مادرشان را از دست داده اند و برای کسانی که مورد حسد برادرشان قرار گرفته اند. هر گوشهیی از این داستان، تلنگری به زندگی خود ماست؛ چیزی که روح تو را غربال میکند و از قسمت سی و پنجم به بعد این درام به اوج میرسد. مثلاً همه کنجکاوند بدانند داستان یوسف و زلیخا چه میشود. این دو قرار است به یک تفاهم برسند. حالا دیگر این دو یک خدا را میپرستند و قرار است از صلح بگویند و از انسانیت و یک نقطه مشترک. و باید دید یوسف چطور این عشقی را که از خود دور میکرد، خواهد پذیرفت. حالا این یوسف میخواهد صحبت از عشق بکند. عشق به معنای آرامش داشتن، زمانی که در کنار او هستی. اینجا است که معنی یک چشم خون و یک چشم اشک حس میشود حتی عشق یوسف به برادرانی که یک روز او را به چاه انداخته بودند. مثلاً یک سکانس که من خیلی آن را دوست دارم نامهیی است که یعقوب به یوسف مینویسد و من هر کاری کردم که در این سکانس گریه نکنم، نتوانستم چرا که با این یوسف زندگی کرده بودم و احساسش را درک میکردم. نامه با این جمله شروع میشد؛ «از یعقوب نبی به عزیز مصر» و هر بار این جمله اشک مرا درمیآورد. او خطاب به عزیز مصر نوشت، اما این عزیز مصر پسر گمشده اوست. * آیا طی ساخت درخصوص فیلمنامه تغییراتی هم صورت گرفت؟فکر نمیکنم. در این گونه مجموعههای بزرگ و پرهزینه معمولاً اول کار نوشته میشود و توافقها روی آن صورت میگیرد و بعد تولید را شروع میکنند. * این مساله یی که میخواهم عنوان کنم تقریباً تمام حرفهها را دربر میگیرد، اما در بازیگری خیلی بیشتر به چشم میآید. اینکه وقتی کسی به عنوان تازه وارد قدم به این عرصه میگذارد، به خصوص اگر قرار باشد در راس این هرم قرار بگیرد، معمولاً با یکسری پس زدنها از جانب بقیه عوامل مواجه میشود. تعارف است اگر بخواهیم بگوییم همه با آغوش باز از یک چهره جدید استقبال میکنند. در مورد شما چطور بود؟من هم این مشکل را داشتم و هنوز هم دارم و فکر میکنم طبیعی باشد و اصلاً هم ناراحت نمیشوم. دوستانی که به من نزدیک هستند بهتر میتوانند در مورد من قضاوت کنند. من جای خودم را میشناسم و به باورهای دیگران هم احترام میگذارم. عقیده دارم باید در فضایی که میشود قضاوت اخلاقی کرد، آدمها را دید.* بیشتر منظور من عوامل پروژه حضرت یوسف است. آیا به عنوان شخصی که تازه وارد این حرفه شدهاید، دوستان پذیرای شما بودند؟این بخشی از فرهنگ ما است که باید آن را بپذیریم، به قول شما منحصر به حرفه خاصی هم نمیشود. حتی اگر بخواهید یک سوپرمارکت بزنید یقیناً واکنشهایی از نزدیکترین سوپر به خود خواهید داشت. من در جای دیگری هم گفتم دوست دارم نیمه پر لیوان را ببینم چون نیمه خالی لیوان برای همه هست. اگر در مورد بازی و حضور من موضعی گرفته نمیشد، نشان میداد کار من قابل تامل و موضع گیری نیست. برای من مهم این بود که این موضع گیریها بجا و واقعی باشد. گاه صحبتهایی به گوش من میرسید اما نکته مثبت اینجاست که حالا همه این عزیزان دوستان خوب من هستند. وقتی منصفانه فکر میکنم، میبینم گاهی من هم نسبت به آنها موضع میگرفتم. همه ما آدمیزادیم و این هم یکی از خصلتهای بشر است.* و همکاران تان خارج از این پروژه.میدانید، گاهی یک سوءتفاهمهایی پیش میآید. مثلاً بعد از این پروژه به من فیلمنامهیی پیشنهاد میشد که احساس میکردم این داستان و این شخصیت را دوست ندارم یا به بازی من نمیخورد و قبول نمیکردم. بعد میشنیدم که میگویند؛ «این فکر کرده کی هست؟ دو روزه آمده و حالا صاحب سبک و نظر هم شده،» اما این درست نیست. انتخاب حق من است. من یک قدم برداشتم و این قدم گرچه قدم اول است اما گام بلندی بوده و حالا دلم میخواهد گام دوم را بلندتر بردارم. در رابطه با همین فیلمنامه که اشاره کردم با یکی از دوستان سینمایی مشورت کردم و او گفت؛ «مبادا بگویی فیلمنامه را دوست نداشتم چرا که به آنها برمیخورد. بهانه بیاور. مثلاً بگو در سفر هستم.» اما من دروغ گفتن را دوست ندارم. چوبی را که انسان از صداقت بخورد به دروغ ترجیح میدهم.* تا به حال به جوانی در عالم هنر غبطه خوردید؟باور کنید آن چیزی که من به دنبالش هستم مطلوب و جایگاه خود من است و به جایگاه کس دیگری غبطه نمیخورم. مثالی میزنم، فرض کنید یک نفر یک پنتهاوس داشته باشد و از بودن در آن لذت ببرد و با آن فخر بفروشد اما شاید عشق من یک کلبه در یک جای سبز و آرام باشد. صحبت شما مرا یاد یک داستان خارجی و قدیمی میاندازد که روزی یک پدر ثروتمند از پسرش پرسید چه میخواهد و پسر گفت؛ یک توپ تخم مرغی و پدر برایش یک ماشین اسباب بازی خرید. بعدها دوباره پرسید چه میخواهی، پسر دوباره گفت؛ توپ تخم مرغی و پدر برایش یک دوچرخه خرید. هدیهها هر روز بهتر و بهتر میشد اما پسر خوشحال نبود. او فقط یک توپ تخم مرغی میخواست.بله، کاملاً همین است.* جوانهایی که در بازیگری به شهرت میرسند، به خصوص آنهایی که به قول شما گام بلندی برمیدارند احتمالاً با دو احساس متفاوت دست به گریبان میشوند؛ عدهیی به یک پوچی میرسند که واقعاً قله این بود؟ آن آرزویی که داشتم، اینجا هم که خبری نیست و عده یی دیگر با ولعی خاص به هیچ چیز قانع نمیشوند و شتابزده ادامه میدهند. شما جزء کدام دسته اید؟من ذاتاً جاه طلبی را دوست دارم. جاه طلبی به معنای اینکه انرژی داشته باشید که جاهای خالی را پر کنید اما نه جای دیگران را. من تحت هر شرایطی اخلاقی هستم و خط قرمز زندگی من «اخلاقیات» است. منظورم شخصیت و اخلاق شخصیتی است وگرنه خیلی هم اهل شوخی و مزاح هستم. در مورد قلهیی که گفتید، حقیقت دارد. خود من وقتی به این قله رسیدم دیدم تپهیی بیشتر نیست و حالا به دنبال قله میگردم.* حضرت یوسف برای شما یک قله بود که شناخته شوید، اما حالا روی لبه تیغ هستید و همه چیز برمیگردد به بازی بعدی شما و همچنین انتخاب صحیح یا غلط و نحوه برخورد شما با این حرفه در آینده. دقیقاً لب مرز ایستاده اید که با یک تلنگر میتوانید به این طرف یا آن طرف خط پرتاب شوید. آیا وسواس لازم را برای کار بعدی و انتخاب درست دارید، با توجه به اینکه میدانم هم اکنون مشغول مراحل پیش تولید یک فیلم سینمایی هستید.این را باید باور کنیم که موقعیتی مثل شخصیت حضرت یوسف برای یک بازیگر دو بار تکرار نمیشود؛ یک شخصیت منحصر به فرد، محبوب و باور شده. من خیلی صبر کردم تا چیزی که احساس میکنم صلاح من است را انتخاب کنم. اما این را هم باید میدانستم اگر بخواهم منتظر نقشی در حد و اندازه یوسف بمانم، میبازم و از سوی دیگر اگر میخواستم یک کار پیش پاافتاده یی را بپذیرم هم نابود میشدم. فکر کردم با یک کار خوب شروع کنم. کارگردانهای خوب، تهیه کنندگان خوب و فیلمنامههای خوب خیلی سخت بازیگر را انتخاب میکنند. اما من فکر میکنم این انتخابی که کرده ام، درست ترین گزینه بوده است. در سنین من بازیگران خوب زیادی هستند. بنابراین فقط سعی میکنم خوب باشم و خودم را ثابت کنم و نمیتوانم توقع این را داشته باشم که بزرگ ترین کارگردان ایران به من و بازی من اعتماد کند. به هر حال اگر من بخواهم به انتظار آنها بمانم، فرصتهای خوب را از دست میدهم.* در مورد پروژه یی که مشغول آن هستید، بگویید.اسم این پروژه «آل» است به کارگردانی «بهرام بهرامیان» و تهیه کنندگی «علی معلم».* فکر میکنم انتخاب خوبی باشد، به خصوص که آقای معلم در زمینه ارائه فیلمهایش بسیار کوشا و تواناست و آقای بهرامیان هم سابقه خوبی دارند.علاوه بر اینکه به نظرم کار خیلی خوبی است، مساله تجاری یک پروژه هم برای من خیلی مهم است و خیلی دوست دارم علاوه بر اینکه کار خوب باشد، گیشه خوبی هم داشته باشد و مهم تر اینکه گیشه را نگه دارد و فکر میکنم این اتفاق بیفتد.* اسم داستان کمی مرموز است. این «آل» در ژانر تریلر است؟تا حدودی بله. اصولاً یک داستان مرموزی است.* چه چیز این پروژه برای شما جالب تر است؟من بعد از اینکه در یک جلسه کارگردان این کار، بهرام بهرامیان را دیدم حس کردم که میشود در کنار او به جنگ رفت و کارکردن با او به هر ریسکی میارزد. * کم کم به انتهای گفت وگویمان میرسیم، بد نیست برای اینکه دوباره به حضرت یوسف برگردیم و صحبت متنوع تری داشته باشیم از شما بپرسم چقدر خوب اسب سواری میکنید، آیا اصولاً با این ورزش آشنا هستید. سوار و پیاده شدن شما خیلی کابویی وهالیوودی است؟(میخندد) اتفاقاً من به شدت از اسب میترسم و در این مجموعه با اسب آشنا شدم آن هم نه با اسبهای مخصوص سوارکاری، که میدانید این نوع اسبها بسیار گران هستند و معمولاً صاحبانشان هم آنها را به راحتی در اختیار کسی نمیگذارند. این اسبهایی که در سریال میدیدید در حقیقت اسبهای گله بودند و فکر میکنم اولین باری بود که سواری میدادند و من اولین راکب آنها بودم. چندین بار هم زمین خوردم. در حقیقت من و اسبها با هم سواری را یاد گرفتیم. من روزهای پرمشغلهیی داشتم؛ سواری میکردم، سر صحنه بودم، سالن بدنسازی میرفتم و به عنوان یک فرد مجرد، نصف شب که به خانه میرسیدم باید به امور آن هم میپرداختم، حتی پخت و پز هم میکردم.* چه چیزی در دل تان مانده و دوست دارید بگویید تا با آن خداحافظی کنیم، معمولاً اولین چیزی که به ذهن میرسد صادقانه ترین چیز است.اولین چیزی که به ذهنم میرسد و دوست دارم بگویم این است که گاهی جایی میروم و خودم را کنار میکشم و گوشهیی مینشینم. این به دلیل آن است که خودم را کوچکتر از بقیه میبینم نه اینکه حس کنم من کاری کردهام که شما نکرده اید، یا چیزی میدانم که شما نمیدانید و آرزوی من اینکه هیچ چیز موجب نشود تا صداقتم را از دست بدهم و از خودم و باورهایم دور شوم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 558]
صفحات پیشنهادی
گفتگو با مصطفی زمانی
گفتگو با مصطفی زمانی. مصطفی زمانی بازی در نقشهای متفاوت را عامل ماندگاری یک بازیگر و بازی در فیلم سینمایی "آل" را تجربهای متفاوت با مجموعه "یوسف پیامبر" ...
گفتگو با مصطفی زمانی. مصطفی زمانی بازی در نقشهای متفاوت را عامل ماندگاری یک بازیگر و بازی در فیلم سینمایی "آل" را تجربهای متفاوت با مجموعه "یوسف پیامبر" ...
جدیدترین گفتگو با مصطفی زمانی بازیگر نقش حضرت یوسف (ع)
جدیدترین گفتگو با مصطفی زمانی بازیگر نقش حضرت یوسف (ع)
جدیدترین گفتگو با مصطفی زمانی بازیگر نقش حضرت یوسف (ع)
بازيگر حضرت يوسف در مصاحبه ها بيشتر دقت کند!!
به هر حال مصطفی زمانی علی رغم این که خیلی ها از همان ابتدا نظر مثبتی بروی ... سلحشور درباره این که آیا محدودیتی برای مصاحبه های او با نشریات در نظر گرفته ...
به هر حال مصطفی زمانی علی رغم این که خیلی ها از همان ابتدا نظر مثبتی بروی ... سلحشور درباره این که آیا محدودیتی برای مصاحبه های او با نشریات در نظر گرفته ...
حرفهای الناز شاکردوست درباره «قلب یخی»
بخشهایی از این گفتگو که با شماره 58 مجله سینمای امروز انجام شده، بدین شرح است: چطور شد که بازی در ... و اینکه همکاری با مصطفی زمان و پولاد کیمیایی چطور است؟ ...
بخشهایی از این گفتگو که با شماره 58 مجله سینمای امروز انجام شده، بدین شرح است: چطور شد که بازی در ... و اینکه همکاری با مصطفی زمان و پولاد کیمیایی چطور است؟ ...
زوج نيكي كريمي و مصطفي زماني بهخاطر توانايي بازيگران ...
زمانی که رسیديم، عوامل فیلم در حال فیلمبرداری پلانی با حضور مصطفی زمانی ... این فیلم، به خاطر تجربه اول کارگردانیاش تمایل چندانی به گفتگو ندارد و معتقد است ...
زمانی که رسیديم، عوامل فیلم در حال فیلمبرداری پلانی با حضور مصطفی زمانی ... این فیلم، به خاطر تجربه اول کارگردانیاش تمایل چندانی به گفتگو ندارد و معتقد است ...
گفتگو بابازیگر نقش یوزارسیف
گفتگو بابازیگر نقش یوزارسیف. در مجموعه تلویزیونی "یوسف پیامبر" اظهار نظرهای منتسب به وی را درباره انتخابات ریاست جمهوری تکذیب کرد. مصطفی زمانی با اشاره به ...
گفتگو بابازیگر نقش یوزارسیف. در مجموعه تلویزیونی "یوسف پیامبر" اظهار نظرهای منتسب به وی را درباره انتخابات ریاست جمهوری تکذیب کرد. مصطفی زمانی با اشاره به ...
مصطفی زمانی، گلزار و سینما
مصطفی زمانی، گلزار و سینما. ... بخش هايي ديگر از اين گفتگو را که در مجله رويش منتشر شده، مي خوانيم: پله دوم را چطور بايد بروم؟بزرگي به يک فيلم و 10 فيلم نيست. ... اولين بازيگر و سوپراستاري که من با او برخورد داشتم محمدرضا گلزار بود. ...
مصطفی زمانی، گلزار و سینما. ... بخش هايي ديگر از اين گفتگو را که در مجله رويش منتشر شده، مي خوانيم: پله دوم را چطور بايد بروم؟بزرگي به يک فيلم و 10 فيلم نيست. ... اولين بازيگر و سوپراستاري که من با او برخورد داشتم محمدرضا گلزار بود. ...
تمرین سکوت در پرسپولیس
اين شوك خبري زماني تبديل به ابهام خبري شد كه مصطفي دنيزلي نه خود حاضر به مصاحبه با رسانههاي گروهي شد و نه به بازيكنانش اجازه داد به سمت خبرنگاران بروند. ...
اين شوك خبري زماني تبديل به ابهام خبري شد كه مصطفي دنيزلي نه خود حاضر به مصاحبه با رسانههاي گروهي شد و نه به بازيكنانش اجازه داد به سمت خبرنگاران بروند. ...
ناگفته هایی از سریال حضرت یوسف(ع) "
سلحشور همچنین از مصطفی زمانی خواسته تا پایان پخش سریال حضرت یوسف، بازی در فیلم و ... البته سلحشور در گفتگو با روزنامه جام جم تاکید کرده بود که مرام و سیاست ...
سلحشور همچنین از مصطفی زمانی خواسته تا پایان پخش سریال حضرت یوسف، بازی در فیلم و ... البته سلحشور در گفتگو با روزنامه جام جم تاکید کرده بود که مرام و سیاست ...
شهادت آیت الله حاج سید مصطفی خمینی (ره)
مأموران رژیم زمانی كه حاج آقا مصطفی در بیتِ آیت الله العظمی مرعشی نجفی قدس سره به گفتگو با ایشان مشغول بود، یورش بردند و ایشان را دستگیر كردند و مدت 57 روز ...
مأموران رژیم زمانی كه حاج آقا مصطفی در بیتِ آیت الله العظمی مرعشی نجفی قدس سره به گفتگو با ایشان مشغول بود، یورش بردند و ایشان را دستگیر كردند و مدت 57 روز ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها