تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 15 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):روزه و حج آرام‏بخش دل‏هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1838093246




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جبران خليل جبران


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: صفحه ها : [1] 2 sima sad18th September 2006, 06:24 PMاگه علاقه مند به اين موضوع باشيد من مي خواهم توي اين پست راجع به جبران خليل جبران صحبت كنم و شما هم اگر انتقاد يا نظري راجع به كتاب هاي او داريد بنويسيد براي شروع يك قسمت از پيشگفتار يكي از كتاب هاي او را مي آورم توي اين كتاب نويسنده نوشته : جبران خليل جبران يكي از چهره هاي منحصر به فرد در ميان نويسندگان و نو آوران جهان است....وي تا مدت ها پس از مرگش شهرتي نيافت .و نخستين كتاب او در حدود يك صد سال پيش چاپ شد اما به راحتي مي بينيم كه پيام او كماكان براي ما تازه است...... همانطور كه هممون مي دوني مدتي تب جبران خليل جبران ايران رو گرفته بود و من هم كتاب هاي او را خواندم .مي دونم شايد با نظرم موافق نباشيد ولي من به ندرت چيز جديدي در كتاب هاي او ديدم البته شايد دليلش اين باشد كه فرهنگ ايراني گذشته اونقدر پر بار بوده كه كه در تمام قرون شخصي ظاهر بشه و تمام معاني زيبا را در كتاب خود بگنجايد مثلا ((هرروز به وجدانت نگاه كن و اشتباهاتت را تصحيح نما .اگر اين وظيفه را انجام ندهي به دانش و خردي كه در وجود توست خيانت كردي))كتاب نداي استاد خوب اين خيلي حرف قشنگيه ولي براي ماها يك عيب كوچولو داره اونم اينه كه چند صد سال قبل از آقاي جبران خليل جبران ما بيشتر از 3تا حديث عين همين جمله از امامان خودمون داريم يا او درباره خدا مي نويسد ((ما نمي توانيم كاملا از طبيعتش آگاه شويم چون كه او نيستيم)) و اين عين حديث پيابر است كه مي گويد ((ما عرفناك حق معرفتك))يعني كه آنطور كه شايسته ي توست تورا نشناختيم من نمي گويم آقاي جبران خليل آدم بزرگي نيست ولي حداقل براي ما كه مولانا و حافظ و سعدي داريم چيز جالبي همراه خودش نياورده ولي براي غرب كه اين اشخاص رو ندارن حتما خيلي حرف هاي جديدي داشته حالا اگه كسي مخالفه مي تونيم با هم بحث كنيم sima sad18th September 2006, 06:27 PMلطفا توي اين پست راجع به جبران خليل جبران هركسي هر نظري داره بنويسه patris19th September 2006, 05:44 AMپروردگارا به من ارامش ده [SIZE="3"] تا بپذيرم انچه را كه نميتوانم تغيير دهم دليري ده تا تغيير دهم انچه را كه ميتوانم تغيير دهم بينش ده تا تفاوت اين دو را بدانم مرا فهم ده تا متوقع نباشم دنيا و مردم ان مطابق ميل من رفتار كنند من اين نوشته رو ديوار اتاقم نصبه و چون كاملآ به اين جمله اعتقاد دارم بر اساس اون رفتار ميكنم. من اكثر جمله هاي جبران خليل جبران رو ميدونم و معتقدم بهترين راهنمايي در عصر حاضر هست.[/ SIZE] mahtabeshab19th September 2006, 09:11 AMدل سپردن آري ، حکايتي است دلپذير ليکن دل را نشايد به اسارت دادن که تنها دستهاي حيات ، خانه دل است و بس (جبران خليل جبران) mahtabeshab19th September 2006, 09:16 AM"جبران خليل جبران"، شاعر ، نويسنده و نقاش مشهور لبناني، سال 1883 در شهر بشري لبنان متولد شد و سال 1931 در نيويورك درگذشت. او در زمينه شعر , داستان و مقاله‌‏هاي فلسفي و عرفاني آثار گوناگوني به دو زبان عربي و انگليسي به رشته تحرير درآورده كه همه اين آثار به اين دو زبان و بعضي از آنها به زبان‌‏هاي ديگر ترجمه و منتشر شده است. او اصولا كوتاه‌‏نويس و كلمه‌‏پرداز است، در نوشته‌‏هاي او زير هجوم معاني و مفاهيم، دست و پاي قالب‌‏ها مي‌‏شكند و مرز ميان شعر، قصه و مقاله در هم مي‌‏ريزد. "جبران" در قالب داستان شعر مي‌‏گويد و با زبان شعر داستان مي‌‏نويسد. او نويسنده مفاهيم است. از اين رو آثارش در عبور از صافي سخت‌‏گير ترجمه نسبت به آثار ديگران لطمه كمتري مي‌‏خورد جبران خليل جبران در سال 1883 م‏در خانواده‏اى مسيحى و ساكن روستاى‏بشرى واقع در شمال لبنان متولد شد.پدر وى چوپانى خشن و دائم الخمر بودولى مادرى مهربان، دلسوز و فداكارداشت. وى دوران كودكى را با گشت وگذار در دامن طبيعت و مشاهده مناظرزيباى شمال سپرى نمود. از همان كودكى،گوشه‏گير بود و اوقات زيادى به فكر فرومى‏رفت. او در كنار درس به نقاشى‏علاقه‏اى وافر داشت. تا دوازده سالگى‏كنار برادر و دو خواهرش بسان روستاييان‏ديگر زندگى را در فقر گذراند. در سال‏1895م افزايش فشارهاى اقتصادى، مادررا مصمم كرد تا به همراه كودكان جلاى‏وطن كند و پدر كه در زندان به سر مى‏برد،در وطن باقى ماند. هجرت بدون همراهى‏پدر و تحميل مشقات زندگى بر مادر او رانسبت‏به "زن" خوشبين ساخته و "مرد" رادر نظر او در هاله‏اى از بدبينى قرار داد كه‏هيچگاه اين بدبينى از بين نرفت. mahtabeshab19th September 2006, 09:19 AMبه اين آدرس حتما حتما يه سري بزنيد : کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) غنچه19th September 2006, 10:45 AMبرای شناختنش واشنا شدن با سبک نگارشش فقط کافیه کتاب پیامبرشو بخونید من این کتاب و به همه پیشنهاد میکنم sima sad19th September 2006, 11:59 AMبرای شناختنش واشنا شدن با سبک نگارشش فقط کافیه کتاب پیامبرشو بخونید من این کتاب و به همه پیشنهاد میکنم غنچه جون من اين كتاب رو خوندم و به نظرم اونقدر كه گلچين جملاتش زيباست اين كتاب زيبا نيست sima sad19th September 2006, 12:04 PMراستي من يك سوال دارم واقعا جملات جبران خليل جبران قشنگ و پر معناست ولي واقعا توي ايران خودمون آدم هايي نداريم كه جملات خيلي قشنگشون توي خارج كلي فروش داره؟ چند نفر از ماها اول به بزرگان كشور خودمون رسيديم بعد به كشور هاي ديگه ولي به هر حال جبران خليل جبران از نظر من آدم بزرگيه غنچه19th September 2006, 12:15 PMاره گلچین جملاتش هم قشنگه ولی چون این کتاب موضوع داره خوب یه چیز دیگه است sima sad19th September 2006, 07:11 PMدشمنم به من گفت ((عاشق دشمنت باش))و من حرفش را پذيرفتمو عاشق خود شدم غنچه11th November 2006, 11:03 AMتازگی ها کتاب خدایان زمینی ازش خوندم خیلی قشنگ بود اگه حوصله داشتین شما هم بخونید hbh135511th November 2006, 04:11 PMکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند آثار جبران : "بال هاي شكسته" 1912 "اشك و لبخند" 1914 "ديوانه" 1918 "شن و دريا" 1926 "خدايان زمين" 1929 "سرگردان" 1932 "باغ پيامبر" 1933 معشوقه‌هايش جبران‌ با اين‌كه‌ از نظر جسماني‌ مرد شده‌ بود و همه‌ صفات‌ مردي‌ را به‌خود گرفته‌ بود، ولي‌ نتوانسته‌ بود از عقده‌ اوديپي‌ رها شود، و زن‌ ديگري‌، غير از مادرش‌ را دوست‌ داشته‌ باشد. همين‌ عقده‌ بود كه‌ او را بر آن‌ داشت‌ معشوقه‌هايش‌ را از ميان‌ زنان‌ مسن‌تر از خود انتخاب‌ كند: ــ حلا الضاهر، دو سال‌ از او بزرگتر بود. ــ سلطانه‌ ثابت‌، 15 سال‌. ــ ميشلين‌ چند ماه‌. ــ ماري‌ هاسكل‌، ده‌ سال‌. ــ ماري‌ خوري‌، 9 سال‌. ــ ماري‌ قهوجي‌، چهار سال‌. ــ مي‌ زياده‌، سه‌ سال‌. (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند D 9%84_%D 8%AC%D 8%A 8%D 8%B 1%D 8%A 7%D 9%86#searchInput) Stranger Elf12th November 2006, 05:35 AMبه اين آدرس حتما حتما يه سري بزنيد : کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) با اجازه اینم متن همون آدرس ::D :D :p :D :D ;) ;) كبرى روشنفكر مدرس زندگى ، آثار و افكار جبران خليل‏جبران بارها مورد دقت نظر و بررسى‏موشكافانه قرار گرفته است. ناقدان وصاحب نظران هر يك او را به گونه‏اى‏ترسيم نموده‏اند. عده‏اى او را تا مرزپيامبرى بالا برده و گروهى او را دست‏نشانده استعمار، بى‏دين و لاييك‏دانسته‏اند. وجود اينگونه تناقض شديددر آرا، انگيزه لازم براى نگرش مجدد درشخصيت جبران و مطالعه آثار او رافراهم مى‏آورد تا از اين طريق به‏چهره‏اى نزديك به واقع از او دست‏يابيم. جبران خليل جبران در سال 1883 م‏در خانواده‏اى مسيحى و ساكن روستاى‏بشرى واقع در شمال لبنان متولد شد.پدر وى چوپانى خشن و دائم الخمر بودولى مادرى مهربان، دلسوز و فداكارداشت. وى دوران كودكى را با گشت وگذار در دامن طبيعت و مشاهده مناظرزيباى شمال سپرى نمود. از همان كودكى،گوشه‏گير بود و اوقات زيادى به فكر فرومى‏رفت. او در كنار درس به نقاشى‏علاقه‏اى وافر داشت. تا دوازده سالگى‏كنار برادر و دو خواهرش بسان روستاييان‏ديگر زندگى را در فقر گذراند. در سال‏1895م افزايش فشارهاى اقتصادى، مادررا مصمم كرد تا به همراه كودكان جلاى‏وطن كند و پدر كه در زندان به سر مى‏برد،در وطن باقى ماند. هجرت بدون همراهى‏پدر و تحميل مشقات زندگى بر مادر او رانسبت‏به "زن" خوشبين ساخته و "مرد" رادر نظر او در هاله‏اى از بدبينى قرار داد كه‏هيچگاه اين بدبينى از بين نرفت. اعضاى خانواده راهى بوستون - يكى‏از ايالتهاى آمريكاى شمالى - شدند و درفقيرترين محله آن منزل گزيدند. برادربزرگش پطرس، در دكان كوچكى مشغول‏به كار شد. مادر نيز به سختى كار مى‏كرداما از آنجا كه خانواده نسبت‏به جبران‏محبتى خاص داشتند و او را كم سن‏تر ازآن مى‏ديدند كه مسؤوليتى بپذيرد ، وى رابه فراگيرى زبان انگليسى و نقاشى‏ترغيب كردند. جبران در چهارده‏سالگى به‏صلاحديد برادر به لبنان بازگشت تا درمدرسه " حكمت" بيروت و پاى درس‏استاد "يوسف حداد "(1949م - 1865م)با زبان پدرانش هرچه بيشتر آشنا گردد.اين مسافرت فرصتى بود تا بار ديگر به‏مشاهده وطن مينوسرشت پرداخته وروحيه تعمق در هستى و عشق به ميهن درروح و جانش زنده شود. همچنين در اين‏مدت با مشاهده بى‏عدالتيهاى اجتماعى وستمى كه فئودالها بر مردم روا مى‏داشتند،بينش خاص اجتماعى او پايه‏ريزى‏شد. (1) در همين سالها شور جوانى، او راشيفته دخترى به نام " حلا ضاهر" كرد امااولين تجربه عشق براى او به ناكامى‏انجاميد. پايبندى به سنتهاى اجتماعى وفقر اقتصادى كه جبران، آن را دليل‏شكست‏خود در عشق مى‏ديد، انگيزه‏پيدايش اثر ادبى او به نام "الاجنحة‏المتكسرة" (بالهاى شكسته) شد. جبران‏در بالهاى شكسته، عامل اساسى ناكامى‏خود را در اختلاف شديد طبقاتى بين‏خانواده دختر و خانواده خود و نيز دخالت‏كاهن مسيحى براى دسترسى به ثروت‏پدر دختر مى‏داند. از اين رو اين كتاب، فرياد اعتراض آميزى نسبت‏به پولداران ودينمردان است (2) ، هر چند در آثار ديگرنيز ستيزه‏جويى وى با كاهنان و مالداران‏كاملا مشهود است. جبران در 1902م وپس از چهار سال بار ديگر به بوستون‏بازگشت و با مصيبت و غم و اندوه مواجه‏شد. بيمارى سل، خواهرش را به كام‏مرگ درافكنده بود. در چهره مادر نيزعلائمى از اين بيمارى ديده مى‏شد. سال‏بعد از آن هم برادر به ديار ابديت پيوست.به دليل اين مصيبتهاى پى‏درپى، ترس ازمردن، كابوس اوقات تنهايى وى گرديد (3) و شايد براى فراموش كردن اين دلهره‏دائمى بود كه خود را وقف هنر كرد. جبران‏كه تا آن زمان به پشتيبانى خانواده‏اش‏دلخوش بود، خواهر ديگرش را تنها قرين‏خود در سرزمين غريب مى‏ديد. او هم‏تمام نيرو و توان خود را در انگشتانش‏جمع كرده بود تا با گلدوزى زندگى خود وبرادر را تامين كند. خواهر - دومين زن‏زندگى جبران بعد از مادر - ايثار گرانه ازاو حمايت مى‏كرد و همين امر بود كه‏سبب شد وى تا پايان عمر نسبت‏به زن‏ديدى مثبت و قدرشناسانه داشته باشد. اوبعدها در نامه‏اى به "مى‏زياده" ياد آورمى‏شود: " با تمام وجودم مديون "زن "هستم. اگر زن(مادر) و زن(خواهر) وزن(دوست) نبود، در ميان خفتگانى كه‏آرامش دنيا را با خرناسه‏هاى خود بر هم‏مى‏زنند، به خواب مى‏رفتم." او در جاى‏ديگر چنين مى‏نويسد: "زن مانند زندگى‏است كه هر انسانى مالك آن است و مانندمرگ است كه بر هر انسانى چيره مى‏گرددو چون ابديت، همه افراد بشر را در برمى‏گيرد." (4) جبران براى اينكه از خواهر عقب‏نماند به فروش دست نوشته‏ها ونقاشيهاى خود پرداخت. در چنين‏روزگارى پر تب و تاب، اولين اثر ادبى اوبه نام "الموسيقى" منتشر شد. اين اثرادبى، آثار ديگرى چون عرائس المروج(عروس دشتها)، الارواح المتمردة(روانهاى سركش) و الاجنحة المتكسرة(بالهاى شكسته) را در پى داشت. در پاريس جبران به خاطر نقاشيهاى‏خود مورد تحسين قرار گرفت. يكى ازبازديد كنندگان به نام"مارى هاسكل" كه‏شيفته هنر وى شده بود، براى تكميل اين‏فن به او پيشنهاد مساعدت مالى كرد. اوسومين زن زندگى جبران بود كه به كمكش‏مى‏شتافت. با كمكهاى وى در سال‏1908م به نزد نقاش و پيكرتراش معروف‏فرانسوى "رودان" (1840م - 1917م)رفت تا اصول نقاشى را از اين هنرمند فراگيرد. همانجا با افكار و زندگى شاعر وهنرمند انگليسى ويليام بليك آشنا شد.وابستگى به عالم روح ، تامل و انديشه ودرون نگرى تا سر حد غفلت از اطراف، مشاركت دادن "زن" در تاملات هنرى وملاطفت‏با او، خط و مشى زندگى بليك‏بود. جبران پس از شنيدن اين توصيفات‏مصمم شد تا او را الگوى زندگى خود قراردهد. (5) شنيدن خبر فوت مادر در پاريس بر اوگران آمد اما چاره‏اى جز صبر نداشت. درسال 1910 م به بوستون بازگشت تا به‏زندگى هنرى خود ادامه دهد و چون‏تنهايى را ترجيح مى‏داد، در نيويورك درآپارتمان كوچكى كه خود آن را " صومعه"مى‏ناميد، اقامت گزيد. در اين شهر مرحله‏ديگرى از زندگى يعنى تنهايى همراه باتامل و تفكر را آغاز مى‏كند. جبران درصومعه‏اش، بيشتر وقت‏خويش را صرف‏نوشتن و نقاشى مى‏كرد. در همين سالها باميخائيل نعيمه و ديگر ادباى مهجر آشناشد. اين جمع در سالهاى بعد به تشكيل‏انجمن ادبى "الرابطة القلمية" همت‏گماشتند. در سال 1920م جبران رسما به‏عنوان رئيس انجمن انتخاب گرديد. اواكنون به اوج شهرت رسيده بود. با اين‏حال به زبان عربى بسنده نكرد بلكه بافراگيرى زبان انگليسى تاليفاتى نيز براى‏خوانندگان اين زبان به رشته تحرير درآورد. اين تاليفات آنچنان مورد استقبال‏قرار گرفت كه در كليساها و حتى در مراسم‏ازدواج خوانده مى‏شد. اما شهرت وى‏مانع از نفوذ و پيشرفت‏خطير بيماريى كه‏از خويشان به ارث برده بود، نمى‏شد. اوكه طى ساليان عمر براى مبارزه بابيماريهاى اخلاقى جامعه قد علم كرده‏بود، حس مى‏كرد كه از درون چيزى او رامى‏كاهد و او توان مبارزه با آن را ندارد، به‏اين‏ترتيب با اينكه هيچ علاقه‏اى به‏ميراث‏خوارى داشت، با وارث شدن‏بيمارى سل، در دهم آوريل سال 1931م‏در بيمارستانى در نيويورك از پاى درآمد.طبق وصيتش، جسدش را به زادگاهش‏منتقل كردند (6) كه تا ابد از تپه‏هاى وادى"قاديشا" صداى ريزش آب و زمزمه‏چوپانان را بشنود و اين جبران بود كه درهيات كودكى درمانده و فقير از بشرى‏خارج شد اما اكنون هر چند زنده نبود امادر چشم هم وطنان خود به مرتبه پيامبرى‏نزديك مى‏شد و اين همان آرزوى ساليان‏دراز او بود. بر سنگ قبرش نوشتند: " هنايرقد نبينا جبران" - كه البته بعدها اين كلمه‏به "بيننا" تغيير يافت. تاليفات جبران تجلى شخصيت‏اوست. اين تاليفات، شيرين، خواندنى واغلب در قالب داستان است. مكان وقوع‏حوادث، روستاهاى لبنان است و قهرمانهااز ميان روستاييان كشاورز و چوپان‏مى‏باشند كه سادگى و فقر از خصوصيت‏ويژه آنهاست . در ديگر موارد زنان‏ستمديده و قابل ترحم را تصوير مى‏كند وبر آنان دل مى‏سوزاند. شايد بتوان گفت كه‏جبران، براى جبران تحقيرى كه از زمان‏كودكى و در جوانى از جامعه ديده بود،مى‏خواست‏به گونه‏اى مطرح شود ومى‏ديد كه يكى از روشها، حركت مخالف‏با روند عادى جامعه است. لذا همه آنچه‏را كه در جامعه جارى بود ، زير سؤال برده‏و آماج حملات تند و تيز خود قرار مى‏دادو با راه حلهاى خلاف عرف و قاعده‏اى كه‏ارائه مى‏داد، مى‏خواست كرامت از دست‏رفته را به چنگ آورد. (7) اسلوب ادبى جبران : سبك ادبى جبران را متاثر از "اسحاق"(1856-1885)،"روسو"(1712-1778)،"نيچه"(1844-1900) و نيز تورات مى‏دانند (9) با وجود اين بايد اعتراف كرد كه جبران،بانى مدرسه رومانتيك شرقى است;مكتبى كه بعد از او هزاران دنباله رو داشت‏و خصوصيات ويژه‏اش به فكر يازجى ياديگران نمى‏رسيد. رومانتيسم جبرانى،آميزه‏اى از نوع غربى آن و چيزهاى ديگربود. مسائل فردى و درونى با مسائل‏فكرى، عاطفى، سياسى، دينى و تمام‏مشكلات اجتماع انسانى قرين بود. بيان‏راه‏حلهاى واقع‏بينانه يا غير واقعى ودرست‏يا نادرست، اين سبك را از نظيرغربى خود متمايز مى‏سازد. در جاى جاى‏آثار جبران و ديگر پيروانش، قضيه وطن‏عربى چونان ستاره‏اى فروزان مى‏درخشد.در عين حال هريك از آثارش، بيانگرجنبه‏اى از جنبه‏هاى روح اوست. در تمام داستانهاى جبران، گرچه‏قهرمانها متعددند اما همگى يك تنند.جبران همان شبحى است كه پيشه‏اى جزگوركنى ندارد و همان كسى است كه درآخرين دم و قبل از خودكشى مى‏گويد:"زندگى، زنى زيبا اما بد سيرت است;كسى كه سيرت او را بازيابد صورتش رازشت مى‏شمرد." (10) آنچه باعث مى‏شودمخالفان، نوك تيز حمله خود را متوجه‏جبران نمايند، پرداختن افراطى او به‏لذات و عشق جسمانى و ترسيم بدون‏حجاب و پوشش انسان خصوصا "زن" درنوشته‏ها و نقاشيهاست كه اينگونه موارداز آنجا كه با اخلاق دينى در تعارض بوده‏و با لجام گسيختگى و بى بندوبارى‏هم‏سنخ است، بيشتر با باورهاى مذهبى‏متضاد مى‏نمايد. در اين راستا "هاملتون جب" مستشرق‏اسلام شناس در كتاب "مطالعاتى درتمدن اسلامى " در مبحث ادبيات عرب‏مى‏گويد :" شاميان مهاجر مقيم درمصر وبوستون سبكى برگزيدند كه با ذوق عربى‏متناسب نبود. اينان قادر به حل مسائل‏نفسانى عرب نبودند چرا كه از كيش‏مسيحيت پيروى مى‏كردند. حتى مسائل‏مربوط به سبك را لاينحل باقى گذاشتندزيرا سبك عربى سبكى ويژه و برخاسته‏از الگوهاى اسلامى است كه در راسشان‏قرآن و حديث قرار دارد." (11) ... در صف مخالفان ، مصطفى لطفى‏منفلوطى (1876م -1924م) نويسنده‏معروف مصرى قرار دارد كه به عنوان‏منهدم كننده سبك جبرانى مطرح شده‏است. (12) وى در الازهر درس خواند وشاگرد محمد عبده (1849م -1905م)بود. سبك او نيز سبكى برخاسته از آيات‏قرآن كريم است و در قياس با اسلوب‏مهجر كه متاثر از تورات و انجيل است، باذوق ناقدان عربى تناسب بيشترى دارد. در معارضه با جبران، برخى ازتحليلگران شخصيت و آثار وى، آن چنان‏مبالغه نموده‏اند كه به استشهاد عنوانهاى‏انتخابى در آثارش (المجنون - يوحناالمجنون - الاله المجنون) و با استناداعتراف صريحش در مقاله المخدرات والمباضع كه مى‏گويد: "انا متطرف حتى‏الجنون" او را مبتلا به نوعى جنون واختلال عصبى و شيزوفرنى واسكيزوفرنى و ماليخوليا دانسته‏اند. (13) جبران بر همه اين اعتراضها واقف بودولى نه كلام آنان را مردود مى‏شمرد و نه ازحرفهاى خود دست‏بر مى‏داشت. او بين‏خود و مقدسات مردم فاصله‏اى به درازاى‏سالها مى‏ديد لذا بر همه آنها پشت‏پا زده وراه و رسمى وراى عرف جامعه را به نسل‏جوان پيشنهاد مى‏كرد و با اعتقادى به‏شدت افراطى بر آن تاسى مى‏جست چراكه اعتقاد داشت: آنكه در بيان حقيقت، راه‏ميانه در پيش گيرد، تنها موفق مى‏شودنيمى از آن را بازگو كند اما نيمه ديگر حق،همواره در حجاب ترس از گمان و قيل وقال مردم باقى خواهد ماند. (14) با چنين صراحت و اعتماد به نفس وهماهنگى در گفتار و عمل بود كه قشرجوان و نوجوان جامعه چنان به او اقتدامى‏كنند كه "اشتر" مى‏گويد: "نوشته‏هاى او اثر عظيمى در كشور برجاى نهاد و زنان با الگو قرار دادن "وردة‏الهانى " مردان خود را ترك كردند." (15) واين همان چيزى بود كه جبران‏مى‏خواست و هفده سال قبل از مرگش درسال 1914م بدان اعتراف كرد: (16) " آمده‏ام سخنى بگويم و خواهم گفت‏و اگر مرگ اجازه سخن گفتن ندهد، "فردا"هيچ رازى از رازهاى كتاب بى‏نهايت رامخفى نخواهد داشت و آنچه امروز با يك‏زبان مى‏گويم آينده با زبانهاى بيشمارخواهد گفت ." (17) او در كنار سبك رومانتيك، از سبك‏سمبوليسم يا رمزگرايى در بسيارى ازجاها استفاده مى‏كند از اين رو تاريخ‏نويسان ادب عربى ، تبلور مكتب رمزى‏در ادبيات عرب را از سوى جبران‏مى‏دانند. جبران با استفاده از اين اساليب وبا تركيب همه عوامل مؤثر بر افكارش ودر راستاى رسالتى كه بر دوش مى‏ديد ،مدرسه‏اى خاص بنا نهاد كه به نام "اسلوب‏جبرانى" اشتهار يافته است و اديبانى‏همچون ميخائيل نعيمه، نسيب عريضه،رشيد ايوب، امين مشرق، نذره حداد،ايليا ابوماضى، عبدالمسيح حداد و وليم‏كستفليس از جمله پيروان اين اسلوب‏بودند. (18) اين مدرسه داراى مشخصات‏ويژه‏اى بود از جمله: آزادى زبان، جهت دادن نثر به سوى‏شعر، تحكيم پيوند ادب و ساير هنرها،دانستن رسالت اجتماعى براى ادبيات،سير در وادى روحانيت، امتزاج برخى ازارزشهاى ادب غربى با ادب عربى و سوق‏دادن ادبيات به سوى انسانيت. (19) با مرگ جبران، اين چشمه جوشان‏فرو نخشكيد بلكه شعراى مشهورى نظيرابو شبكه، صلاح لبكى و سعيد عقل راسيراب كرد. (20) سبك او گرچه خالى از نقاط ضعف‏نيست، اما مهارتش در ايجاد وحدت بين‏هنر و زندگى با استفاده از رمزگرايى وخيال پردازى، عاطفه رقيقى است كه به‏الفاظش، طنينى خوش و رنگهايى ديده‏نواز مى‏دهد. سبك ويژه او را " نثر شعرى "خوانده‏اند; نثر است از آن جهت كه داراى‏وزن و قافيه نيست اما در عين حال ازشعر، تعبير عاطفى و مجازى و صور وآهنگ آن را به ارث برده است. (21) از ديد� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1549]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن