واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سادات اخوی، سید محمد - این روزهای فرهنگی دستخط در جایگاه مدیری فرهنگی، آدمهای گوناگونی به دیدار مدیر میآیند که«جای حضور»ی از آنان نمیماند. میشود راههای گوناگونی یافت که بشود نقش حضور آدمها را ماندگار کرد. به این شیوه، دستکم پس از عمر مدیری تو- که تاریخچه عمر مدیریت نشان داده محدود و کوتاه است- در اتاقی که جایگاه مدیر فرهنگی است، تصویر، دستخط و خلاصه نشانی از هنرمندان خواهد ماند. حواست باشد برای آدمهای هنرمند توضیح دهی که خواستهات،«نوشتن از تو، درباره تو یا...» نیست. برایشان توضیح بده که درباره جایگاه کاریات، انتظارشان، تعریفشان و خلاصه نگاهشان بنویسند نه از تو. بعد که نوشتند، میشود همینها را قاب کرد و به یادگار در اتاقت گذاشت. راستی!... از همان اول، به شکل آخرش هم فکر کن!... میخواهی کتاب شود، نشریه شود... یا به دستور مدیر بعدی که ممکن است از تو خوشش نیاید، به انبار تحویل داده شود! متهم وظیفه کسانی که در بخش مراقبت زحمت میکشند، آگاهی دادن به مدیر است که انتخابش را دریابد... اما وظیفه مدیر فرهنگی این است که به ذهنش مراجعه کند و هزار چیز دیگر را نیز درنظر بگیرد. در حقیقت، دو نگاه، در مقابل هم قرار میگیرند: کشف مظنون و رفع ظن... طبیعی است که مدیر فرهنگی، ابتدا مدیر فرهنگی مجموعه خود است و بعد، مدیر مخاطبان. در این تقابل، باید نخستین کارت این باشد که به جای تقابل، تفاهم کنی. یادت باشد که فقط تو از پیشینه گسترده فرهنگی مُنتَخبت باخبری. یادت باشد که دیگران، فقط بخشی از ماجرای انتخاب را میدانند و از قضا و برحسب وظیفه- وظیفهای که در محیط فرهنگی، بهاشتباه، تعریف شده- باید متهم بیابند. بنابراین، تعجب نکن اگر وقتی حکم کسی را نوشتی، دوستان مراقب از تو رنجیده شوند. یادت باشد در این مواقع، اگر با مدیر ارشدت هماهنگی، تلاش کن در کار نشان دهی که حُسن نیَّت داشتهای. منتخب کسی مقابلت نشسته که از مدیر زیردستت شاکی است. با همه وجودش چیزهایی را تعریف میکند که شبیهش را از آدمهای گوناگون شنیدهای و نشانههایش چنان درست است که باورش میکنی. منفعتی هم ندارد. مدتهاست که ارتباط کاریاش با مجموعه قطع شده و مطمئنی که غرضی ندارد(این را سن و سال، پیشینه، هویت و لحن خالی از توهینش میگوید). با همه اینها، حکم را میزنی... تا به منتخبت فرصت دهی(این را هم سن و سال، پیشینه و لحن منتخبت میگوید). انصاف یکی از نخستین کارها، داوری درباره پروندههای مانده است. دشواری کار در اینجاست که باید مراقب باشی مدیر پیشین را زیر سؤال نبری، آبروی آدمها را حفظ کنی، انصاف داشته باشی و خلاصه مواظب همه جنبههای کار باشی. در این مسیر، تشکیل شورای کارشناسی بسیار کارساز است؛ آن هم شورایی که از کارشناسان هر رشته تشکیل شده باشد. با این شیوه، بهنظر میرسد اگر مشکل، حلِّ حل هم نشود، دستکم خشنودی دو سوی ماجرا بیشتر خواهد شد. از این گذشته، ظاهر ماجرا نشان میدهد که اینجوری درستتر است. جابهجایی آدمهای توانمند، متفاوتاند. دلیلی نیست که همه آدمهای توانا، در ستاد اصلی یک حرکت باشند. دست بر قضا، مناسبتر است که آدمهای توانا، در پیشانی کار بایستند تا بتوانند تصمیمهای اصلی را درست بگیرند، کار کنند، خود را نشان دهند، مخاطب را ببینند و بشنوند و«احساس کنند». در تغییر و جابهجایی افراد، باید دقت کنی که پیشینه ذهنی آدمها درباره خودشان(از زبان یا تهمت دیگران) دردسرساز نشود. باید مراقب باشی که آدمهای در حال تغییر، گمان نکنند که حرف دیگران سبب این تغییر شده است. چارهاش این است که دلیل انتخاب و خواستهات را شفاف و صریح، با رعایت ادب کامل به آنان بگویی تا بدانند که در این تغییر، دنبال استفاده بهتر از توانایی اصلی آنانی. ادامه: انشاءالله روزیکشنبه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 538]