واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نقش ضحّاك بن قيس فهري در تحولات سياسي ـ نظامي قرن اول هجري (1) نويسنده:محمود صادقي علوي* هم زمان با شكلگيري حكومت اموي، برخي از سياستمداران و دولتمردان برجسته بودند كه در استحكام و تثبيت پايههاي اين حكومت تازه تأسيس اقدامات زيادي انجام دادند. ضحّاك بن قيس فهري يكي از اين افراد بود كه از زمان حكومت يزيد بن ابي سفيان در منطقه شام، به اين منطقه رفت و در خدمت حاكمان اموي به فعاليّت پرداخت. نام ضحاک در رويدادهاي زمان سه خليفه نخست، جز در برخي فتوحات، ثبت نشده است. امّا مقارن خلافت اميرالمومنين نقش برجسته او در قوام حكومت اموي نمايان ميشود. ضحّاك در اين دوره از فرماندهان معاويه در جنگ صفّين بود و پس از اين جنگ نيز نقش مهمّي در غارتهاي منطقه عراق داشت. با به حكومت رسيدن يزيد بن معاويه نقش ضحاك در حكومت اموي پررنگتر شد و در زمان حكومت معاويه بن يزيد ميتوان گفت كه او بزرگترين و قدرتمندترين رجل سياسي اين دوره بود. از همين زمان او به عبدالله بن زبير كه در مكه شورش كرده بود متمايل شد. پس از آن كه امويان در شوراي جابيه بر حكومت مروان حكم توافق كردند، عازم جنگ ضحّاك بن قيس شدند. ضحّاك كه از حاميان عبدالله بن زبير كمك گرفته بود، در مرج راهط آماده ي جنگ شد؛ اما به شدّت شكست خورد و كشته شد. واژههاي كليدي: ضحّاك بن قيس فهري، امويان، مرج راهط، قرن اوّل هجري و زبيريان. نسب ضحّاك بن قيس فهري ضحّاك بن خالد بن وهب بن ثعلبه بن وائله بن عمرو بن شيبان بن محارب بن فهر القريشي الفهري (1) منتسب به فهر بن مالك بن نضر بن كنانه كه قريش به او نسب ميبرند.(2) مادر او اميمه دختر ربيعه بن حذيم ابن غانم بود.(3)منابع تاريخي از يكي از خواهران او به نام فاطمه نيز ياد ميكنند كه بزرگتر از ضحّاك بود و يكي از همسران اسامه بن زيد بود كه براي او جبير، زيد و عايشه را به دنيا آورد.(4) مورّخان كنيههاي ابو انيس، ابو عبدالرحمان و ابو سعيد را براي او ذكر كردهاند(5)كه از ميان آنها كنيه ابو انيس از همه مشهورتر است. دوران تولّد و نوجواني درباره تاريخ تولّد ضحّاك بن قيس نيز همچون بسياري از رجال صدر اسلام، ميان مورّخان اختلاف است؛ ولي همه بر اين نكته اتفاق دارند كه وي پيش از رحلت پيامبر(ص) به دنيا آمده است. منابع تاريخي تولّد او را از هفت سال تا يك سال پيش از رحلت پيامبر(ص) ذكر كردهاند. (6) امّا از آن جايي كه احاديثي نيز به او منتسب است به نظر ميآيد دست كم هفت سال پيش از رحلت پيامبر(ص) به دنيا آمده باشد، كه اين امر به عنوان يكي از امتيازات او به شمار ميآيد؛ چرا كه پيامبر(ص) را ديده و نام وي در زمره صحابه ذكر ميشود.(7) از دوران كودكي و نوجواني ضحّاك بن قيس آگاهي چنداني در دست نيست. تنها در برخي موارد به ندرت به دوران كودكي و نوجواني او يا فعاليتهاي پدرش پيش از اسلام اشاراتي شده است. براي نمونه، براساس روايت طبري از ابومخنف، حضرت علي در اثناي جنگ صفيّن كه به بيان برخي ويژگيهاي معاويه و اصحاب او از جمله ضحّاك بن قيس ميپردازد؛ ميفرمايد: آنها اصحاب دين و قرآن نيستند. من بهتر از شما آنها را ميشناسم. من در كودكي و بزرگسالي همراه آنها بودهام. آنها در كودكي شرورترين اطفال و در ميانسالي شرورترين مردان بودند.(8) اگرچه چنين جملاتي آگاهيهاي چنداني از دوره نوجواني و كودكي او به دست نميدهد، امّا همين قدر ميتوان دريافت كه وي از جواني در زمره گروه بني اميه بوده است. هم چنين در مورد شغل پدر او يعني قيس در جاهليّت روايت شده كه روزي عقيل بن ابيطالب نزد معاويه بود و معاويه از او خواست كه درباره يارانش سخناني بگويد و آنها را وصف كند، عقيل در سخنان خود درباره قيس (پدر ضحّاك) گفت كه او در زمان پيش از اسلام حيوانات نر را بر حيوانات مادّه ميجهانيد و از اين راه امرار معاش ميكرد.(9) برخي منابع تاريخي ضحّاك بن قيس را صحابي پيامبر(ص) دانسته و احاديثي را به او منسوب ميكنند. براساس گزارش اين منابع وي از پيامبر اكرم(ص)، حبيب بن مسلمه فهري و عمر بن خطّاب روايت كرده و افرادي چون تميم بن طرف، حسن بصري، سعيد بن جبير از او روايت كردهاند.(10) از جمله احاديثي كه از ضحّاك بن قيس روايت شده اين است كه، پيوسته بر مردم، حاكمي از قريش است. (11) حديثي كه ابوبكر در سقيفه آن را دستآويز خود قرار داد و با اين حديث بود كه توانست مانع ادّعاي انصار در جانشيني پيامبر(ص)، شود. هم چنين نسايي نيز از وي يك حديث درباره نماز بر ميّت روايت كرده است. (12)اگر چه اين منابع ضحّاك را صحابي پيامبر(ص) دانسته و احاديثي را نيز به او منسوب ميكنند؛ امّا چنان كه پيش از اين ذكر شد، از آن جا كه وي در خوشبينانهترين حالت همزمان با رحلت پيامبر(ص) حدّ اكثر هفت ساله بوده است، به نظر ميرسد كه پيامبر(ص) را درك كرده باشد؛ امّا به دليل كمي سن نميتوانسته حديثي را از ايشان به ياد داشته باشد و اين احاديث را از ديگر اصحاب پيامبر(ص) شنيده؛ ولي راويان در سلسله سند خود نام راوي اصلي را نياوردهاند. آغاز فعّاليتهاي سياسي و نظامي آنگونه كه منابع گوناگون تاريخي اشاره كردهاند، ضحّاك از آغاز نوجواني در فعّاليتهاي مختلف نظامي به ويژه در منطقه شام و مرزهاي روم حضوري فعّال داشته و از همين زمان در پي تثبيت جايگاه خود در اين منطقه بوده است. بررسي منابع گوناگون ما را در درك بهتر اين مسئله ياري ميكند. نخستين گزارشي كه از حضور ضحّاك بن قيس فهري در صحنههاي سياسي و نظامي خبر ميدهد مربوط به فتح دمشق است كه براساس برخي گزارشها ضحّاك نيز در اين فتح حضور داشته است. (13) هم چنين ردّ پاي ضحّاك را در زمان خلافت ابوبكر و عمر ميتوان در جنگهاي با سپاه روم يافت. در اواخر دوران خلافت ابوبكر كه عمروعاص براي جهاد روم نامزد شده بود، ضحّاك بن قيس از جمله كساني بود كه به همراه سيصد سوار به او ملحق شد.(14) در زمان خلافت خليفه دوم نيز وقتي عمر پس از مرگ ابوعبيده جرّاح، معاذبن جبل و خالد بن وليد، زمام لشكر روم را به يزيد بن ابي سفيان داد، در لشكرکشي او به سوي قيساريه، ضحّاك بن قيس فرماندهي ميسره ي سپاه او را برعهده داشت. در اين جنگ مسلمانان بر سپاه روم پيروز شدند.(15)از همين زمان بود كه ضحّاك بن قيس فهري در منطقه شام مستقر و همكاري او با خاندان اموي آغاز شد. منابع تاريخي در بيان رويدادهاي دوران خلافت خليفه سوم اشارهاي به نقش و فعّاليت ضحّاك بن قيس فهري در اين دوره نميكنند و احتمالاً وي در اين دوره هم چنان در شام و در خدمت حاكمان اموي بوده است. پی نوشت ها : *دانشجوي دکتري تاريخ اسلام دانشگاه تهران 1) ابن عبدالبر قرطبي، الاستيعاب في معرفه الاصحاب، تحقيق علي محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود (بيروت: دار الكتب العلميه، الطبعه الاولي، 1415 ه / 1995 م) ج 2، ص 297؛ ابومحمد علي ابن احمد ابن سعيد ابن حزم اندلسي، جمهره انساب العرب (بيروت: دارالكتب العلميه، الطبعه الاولي، 1403 ه / 1982 م) ص 178؛ ابن عساكر، ابوالقاسم علي ابن الحسن، تاريخ مدينه دمشق و ذكر فضلها و...، تحقيق علي شيري (بيروت: دارالفكر، 1415 ه / 1995 م) ج 24، ص 280. 2) ابوسعد عبدالكريم ابن محمد بن منصور سمعاني، الانساب، تحت مراقبت سيد شرف الدين احمد (حيدرآباد دكن: مجلس دائره المعارف العثمانيه، الطبعه الاولي، 1399 ه / 1979 م) ج 10، ص 268. 3) جمال الدين ابي الحجّاج يوسف مزي، تهذب الكمال في اسماء الرجال، تحقيق سهيل زكار و احمد علي عبيد، حسن احمد اغا (بيروت: دارالفكر، 1421 ه / 2000 م) ج 9، ص 166. 4) محمّد ابن سعيد، الطبقات الكبري (بيروت: دار بيروت، 1405 ه / 1985 م) ج 4، ص 71. 5) شمسالدين محمد ابن احمد ذهبي، سير اعلام النبلاء، تحقيق شعيب الارنوط (بيروت: مؤسسه الرساله، الطبيعه الثانيه، 1402 ه / 1982 م) ج 3، ص 41؛ ابن عساكر، همان، ج 24، ص 280 و ابن عبدالبر قرطبي، همان، ج 2، ص 297. 6) صلاح الدين خليل ابن ايبك صفدي، الوافي بالوفيات، باعتناء ودادالقاضي (بيجا، دارالنشر فرانز شتايز بقيسبادان، 1402 ه / 1982 م) ج 6، ص 351؛ ابومحمد عبدالرحمن ابن ابي حاتم رازي، الجرح و التعديل (حيدرآباد دكن: الطبعه الثانيه، بيتا) ج 4، ص 457؛ ابن عساكر، همان، ج 24، ص 284 و ابن عبدالبر قرطبي، همان، ج 2، ص 297. 7) ذهبي، همان، ج 3، ص 241؛ يوسف مزي، همان، ج 9، ص 166؛ رازي، همان، ج 4، ص 457 و ابن عساكر، همان، ج 24، ص 281. 8) محمد ابن جرير طبري، تاريخ الرسل و الملوك، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم (بيروت: دارسويدان، 1382 ه) ج 5، ص 49؛ ابو محمد احمد ابن اعثم كوفي، الفتوح، تحقيق علي شيري، (بيروت: دار الاضواء، الطبعه الاولي، 1411 ه / 1991 م) ج 3، ص 189. 9) ابواسحاق ابراهيم ابن محمد ثقفي كوفي، الغارات، مقدمه و حواشي ميرجلال الدين حسيني ارموي (بيجا: انتشارات انجمن آثار ملّي، بيتا) ج 1، ص 65؛ ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمّد ابوالفضل ابراهيم (بيروت: دارالجيل، الطبعه الاولي، 1407 ه / 1987 م) ج 2، ص 124. 10) ذهبي، همان، ج 3، ص 241؛ يوسف مزي، همان، ج 9، ص 166؛ رازي، همان، ج 4، ص 457 و ابن عساكر، همان، ج 24، ص 281. 11) ابن عساكر، همان، ج 24، ص 281. 12) يوسف مزي، همان، ج 12، ص 780؛ ابن حجر عسقلاني، الاصابه في تمييز الصحابه، تحقيق عادل احمد عبدالموجود، علي معوض (بيروت: دارالكتب العلميه، 1415 ه) ج 3، ص 389. 13) ابن عساكر، همان، ج 24، ص 280 و يوسف مزي، همان، ج 9، ص 167. 14) ابن اعثم، همان، ج 1، ص 100. 15) ابن اعثم، همان، ج 1، ص 5 ـ 244. منبع: فصلنامه تخصصي تاريخ اسلام شماره 37 ادامه دارد... /ج
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 457]