واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > جعفریان، رسول - ابوصلت هروی نویسنده کتابی در باره اخبار وفات امام رضا علیه السلام یکی از شیعیان معتدل امام رضا علیه السلام و از تربیت یافتگان مکتب تشیع اعتدالی است. ورود امام رضا (ع) به خراسان، مژده حضور تشیع امامی به صورت گسترده در این ناحیه بود. این کار با تربیت برخی از شاگردان، تماس با برخی از اصحاب قبلی و هدایت آنان و ترویج احادیث اهل بیت (ع) صورت گرفت.یکی از برترین این چهره ها که نام آشنای شیعیان است، عبدالسلام بن صالح معروف به ابوصلت هروی است. وی محدثی برجسته و مؤلفی از مؤلفان شیعه بوده و نجاشی ضمن ستایش او به عنوان شخصی موثق و مورد اعتماد گوید که وی اثری با نام «کتاب وفاة الرضا علیه السلام» داشته است. (نجاشی: 245). وی در محافل مخالفان نیز مورد اعتماد بود، چنان که یحیى بن نعیم، در باره وی گفته است: ابوصلت نقی الحدیث بود و ما دیدیم که حدیث از مشایخ می شنود. اما او شدید التشیع است. با این حال ما از او دروغی ندیدیم. (کشی: 615)این که اخبار وفات امام رضا علیه السلام غالبا از ابوصلت روایت شده (برای نمونه بنگرید: روضة الواعظین، 229) نشان از آن دارد که کتاب وی در این موضوع دست کم تا قرن پنجم و حتی ششم باقی مانده است. شیخ صدوق باب خاصی را در عیون (2/242- 245) به روایات ابوصلت در باره وفات امام رضا علیه السلام اختصاص داده که به طور یقین از همین کتاب گرفته شده است.وی شاگرد خاص امام رضا (ع) بود و احادیثی از وی به نقل از آباء گرامش در اخبار مربوط به امام علی علیه السلام روایت می کرد. (برای نمونه نگاه کنید: علل الشرایع: 1 / 40).اخبار خاص زندگی امام رضا علیه السلام نیز بعضا از طریق ابوصلت روایت شده است. وی می گوید که در وقت حرکت امام از نیشابور همراه آن حضرت بوده است. همو شرحی از آمدن برخی از محدثان معروف اهل سنت نزد امام رضا (ع) و شنیدن روایت از آن حضرت نقل کرده است (عیون اخبار الرضا (ع) : 2/134). ابوصلت یک شیعه معتدل بود و از این که کسانی مطالبی از اهل بیت شایع کنند که آنان مردم را «برده» خویش می انگارند، ناراحت می شد. یکبار در این باره به امام رضا (ع) عرض کرد مردم از شما نقل می کنند که مدعی آن هستید آنان بردگان شما هستند. حضرت فرمود: خداوند خالق آسمان زمین و عالم به غیب و شهادت است. تو شاهدی که من هیچ گاه چنین چیزی نگفته ام و از پدرانم چنین چیزی نشنیدهام. تو از ستمی که در حق ما در میان این امت می شود آگاه هستی. اگر مردم برده ما هستند ما از چه کسی آنان را خریدهایم. ابو صلت گفت: این پسر رسول خدا راست می گویید. آنگاه امام فرمودند: ای عبدالسلام! آیا تو منکر ولایتی هستید که خداوند برای ما قرار داده است چنان که مخالفان انکار می کنند؟ گفتم: به خدا پناه می برم. من به ولایت شما اعتراف دارم. (عیون اخبار الرضا: ج 2، ص 183 ـ 184). این روایت روشنگر چند نکته است: نخست شایعاتی که برای خراب کردن وجهه امامان میان مردم شایع می کردند. دوم بخشی از این شایعات رواج عقاید خرافی و غلو گونه بوده است. سوم آن که امام رضا علیه السلام از ستمی که علیه آنان توسط مخالفان روا می شود یاد کرده اند. چهارم آن که امام روی اصل ولایت تاکید دارند. پنجم آن که ابوصلت به عنوان یک شیعه معتدل عمیقا به ولایت امامان اعتراف دارد.ابوصلت فقه خویش را از علی بن موسی الرضا می گرفت. هموست که از امام رضا (ع) نقل می کند که حضرت فرمود: کسی که یوم الشک را روزه بگیرد، گویی هزار روز از بهترین روزهای آخرت را که هیچ شباهتی به روزهای دنیا ندارد، روزه گرفته است. (المقنعه: 298).ابوصلت روایت معروف «الایمان قول باللسان و معرفة بالقلب و عمل بالارکان» را ازامام رضا و او از اجدادش تا رسول خدا (ص) نقل کرده و می افزاید: اگر این سند را که در طریق آن همه امامان هستند بر مجنون بخوانند، عقلش باز می گردد (امالی طوسی: 448، تاریخ بغداد: 3/37، 11/48). ابوصلت این حدیث را در مجلس طاهر بن عبدالله بن طاهر امیر خراسان در حضور عالمان و فقیهان از جمله اسحاق بن راهویه نقل کرد و آن جمله را گفت. این حدیث برابر کسانی بود که برای «عمل» نقشی در «ایمان» قائل نبودند. این روایت به صورت دیگری هم از ابوصلت و البته با همان سند که سلسلة الذهبش می نامند نقل شده است که رسول خدا (ص) فرمود: الإیمان قول مقول و عمل معمول و عرفان العقول (امالی مفید: 275).ابوصلت در جریان نقل حرکت امام رضا (ع) از نیشابور و آمدن محدثان بزرگ نزد امام روایت مشهوری را که ضمن آن توحید و نبوت و ولایت در کنار هم ضامن سعادت یک مسلمان است را نقل کرد. شیخ طوسی نقل کرده است که ابونصر لیث بن محمد بن لیث عنبری از عبدالصمد مزاحم هروی (در سال 261) روایت کرده است که از ابوصلت شنید که گفت: من در وقت ورود امام رضا در نیشابور بودم. جمعی از علمای نیشابور به استقبال وی شتافتند. وقتی به مرتعه رسید، لگام مرکب آن حضرت را گرفتند و گفتند: ای فرزند رسول خدا، تو را به حق آباء طاهرینت حدیثی از پدرانت برای ما نقل کن. در این وقت، حضرت سرش را از هودج درآورد، در حالی که ردایی از پوست داشت و از پدرش موسی بن جعفر، او از امام صادق، او از امام باقر، او از امام سجاد، او از امام حسین و او از امیر المؤمنین ـ علیهم السلام ـ و او از رسول خدا (ص) نقل کرد که حضرت فرمود: جبرئیل مرا خبر دارد از خدای متعال که فرمود: إنی أنا الله، لا إله إلا أنا وحدی. عبادی فاعبدونی، و لیعلم من لقینی منکم بشهادة أن لا إله إلا الله مخلصا بها، أنه قد دخل حصنی، و من دخل حصنی أمن عذابی. قالوا یا ابن رسول الله، و ما إخلاص الشهادة لله؟ قال: طاعة الله و رسوله، و ولایة أهل بیته (علیهم السلام). (امالی طوسی: 588 - 589).خداوند فرمود: من الله هستم، خدایی جز من نیست. بندگانم مرا عبادت کنید و بدانید هر کدام که با شهادت به وحدانیت مرا دیدار کنید و اخلاص داشته باشید، داخل حصن من خواهید شد و کسی که داخل شود، از عذاب ایمن خواهد بود.پرسیدند: این فرزند رسول خدا! اخلاص در شهادت به وحدانیت چگونه است.فرمود: اطاعت از خدا و رسول و ولایت اهل بیت او.این میراثی است که ابوالصلت عبدالسلام بن صالح هروی برای ما برجای گذاشته است. به نظرم این که برخی از منابع کهن ما مانند طوسی در رجال خود ایشان را عامی یعنی از مخالفان ـ سنیان ـ خوانده (رجال طوسی: 360) محل تأمل است. بسیاری از شیعیان معتدل، در روزگار خودشان از سوی کسانی متهم می شدند و طبیعی است که این اتهامات در نسل های بعدی ممکن بود منشأ چنین اتهامی شود. در آن قرن این احتمال وجود دارد که وی تقیه کرده باشد. مخالفان نیز شاهد بودند که او احادیثی نقل می کند که معمولا شیعیان نقل می کنند؛ در عین حال، از او ناراستی ندیده بودند و به همین دلیل همزمان او را شیعی اما راستگو معرفی می کنند. (تاریخ بغداد: 11/50). تاریخ بغداد در همان جا، حدیث «انا مدینة العلم و علی بابها» را از طریق ابوصلت هروی نقل کرده است. وی ایضا در ص 52 نقل کرده است که او مرد ثروتمندی بود و مشایخ حدیث را اکرام می کرد. این معنایش آن است که فردی ثروتمند بوده و از ثروت خویش به محدثان کمک می کرده است
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 522]