واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: جامعه > دیدگاه ها - فیروزه مهاجر* درروزهای اخیر دوباره طرح کاهش ساعات کار زنان مطرح شده است و ظاهرا جدی تر از چند سال پیش. باید دید کاهش ساعات کاری زنان یعنی چه؟ یعنی همین تعداد کم زنان شاغل هم بروند خانه کار کنند؟ یعنی به هر حال کار کنند؟ انگار کار در هیچ شرایطی دست از سر زنان بر نمیدارد! به این ترتیب این حتی در سطح هم یک تناقض است. براستی نیز طرح های جدا سازی و تفکیک شغلی زنان و مردان و منع زنان از اشتغال در برخی حوزه ها و بیرون راندشان از برخی دیگر، در دوره ای اتفاق می افتد که گفته می شود حقوق زنان در ایران هیچ گاه به این خوبی رعایت نشده است. این تناقض اصلی که در پیچ و واپیچ های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی شکلها و معانی مختلفی به خود میگیرد و نتایج مختلفی به بار میآورد، از زاویای مختلف قابل بحث است. در حوزه اقتصادی این مسئله، از جمله در قیاس با نیازهای فردی و اجتماعی، به معنی کاهش زیانبار مشارکت زنان در بازار کار بوده است. آمار 1385، که نشان میدهد نرخ مشارکت زنان در بازار کار فعلی حتی از نرخ مشارکت 1335 هم پایین تر است و نرخ بیکاری زنان در این فاصله دو برابر شده است، متون متعددی که درباره وضع زنان در بازار کار و از دیدگاه های مختلف نوشته شده (برای مثال، "حاشیه ای شدن کار زنان"، فصل ششم طبقه و کار در ایران، فرهاد نعمانی و سهراب بهداد، تهران: آگاه، 1387) بخوبی توضیح می دهند که چطور غیر ممکن است در این شرایط، با در نظر گرفتن مؤلفه های دیگر، بازار کار در ایران ارتقا یابد. برای امثال من که اقتصاد دان نیستیم، طرح کاهش ساعات کار زنان چند پیام مستقیم دارد. نخست، موقعیت اقتصادی و اجتماعی همه زنان مانند هم است و خواسته ها و نیازهایی مانند هم دارند. دوم، زنان به رغم هر شغلی که دارند، کارگر ماهر یا مهندس صنایع، و به رغم هر مسئولیتی، سرپرستی خانواده و عائله مندی، خود قادر نیستند تشخیص دهند و تصمیم بگیرند، یا این که خوشحال می شوند که دولتمردان برایشان تصمیم بگیرند. سوم، زنان شاغل هیچ کدام مهارتی خاص و موقعیتی حرفه ای ندارند که نتوان از خیر آن گذشت و کارداخل خانه و بیرون شان فرقی با هم ندارد. یعنی، هم بازار کار ما با کم کاری آنها دچار هیچ مشکل جدیدی نمی شود و هم مراکز آموزشی ما چیزی به کسی، اعم از زن و مرد، نمی آموزد که انتظار بازدهی داشته باشیم. چهارم، این زنان به یک زندگی اجتماعی و به درآمد کارشان نیاز ندارند. آنها می توانند زودتر بروند خانه، یک ساعتی در صف ماست و نان بایستند و خانه داری شان را هم زودتر شروع کنند. حتی اگر به دلایلی در خانه کاری نباشد، شرایط بد اقتصادی کار زیادی برای انجام دادن باقی نگذارد، فرزندان آن قدر کوچک نباشند و مادر بزرگی و خاله یا دایی ای هم باشد که یکی دو ساعتی با رضایت به بچه ها برسد. براستی، در حالی که تحقیقات روی کمک گرفتن از سالمندان و اهمیت وقت گذراندن بچه ها در طول روز عمدتا با همسالان شان و بعد هم با پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها تاکید دارند، این جا باید، طبق ادعاهای مسئولان در مورد اولویت خانواده برهر چیز دیگر در جامعه، سینه چاک دهیم برای جامعه ای که در آن هر زنی باید فقط به شوهرش، بچه اش، خانه اش، مربای دستپختش و برنامههای خانوادگی اش فکر کند و بس، حتی در ساعات کار رسمی اش. همین یعنی وظایف خانوادگی و اجتماعی را به نحو احسن انجام دادن. نمی شود فهمید که آیا چنین بینشی فقط به واسطه حسرت گذشته ها شکل گرفته یا تصور این است که زنان از بازار کار که خارج شدند جای شان را مردان بیکار می گیرند. هر دو و هر خیال دیگری که در این سال ها به پیچیدن نسخه های مختلف برای زنان منجر شده، در جهان واقعی هیچ مصداقی نمییابد. زنها نه میتوانند بازار کار را ترک کنند و نه امکانش هست که همه شان شغل مستقلی پیدا کنند، و نه دولت می تواند فی المثل قیمتها را ثابت نگه دارد، بیمه اجتماعی را عمومی و کامل کند، برای فرزندان و سالخوردگان دارای شرایط ویژه خدمات رایگان ارائه دهد، تا جبران کار کم تر و مزد کم تر و در نهایت خانه نشینی کامل را بکند. چون بدیهی است که ساعات کار کم تر در نهایت زنان را خانه نشین میکند: بتدریج هیچ کارفرمایی به زنان کار نخواهد داد و هیچ زنی به ارتقای شغلی امید نخواهد داشت. *کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 390]