واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نگاهی به جهان واژگان فردوسیشاهنامه؛ قله ادبیات حماسی جهان
در طول تاریخ ایران، شاهنامههای زیادی توسط شاعران مختلف به نگارش در آمده اما اثری که مقبول طبع همگانی قرار گرفت فقط شاهنامه فردوسی است چرا که یکی از بینظیرترین آثار منظوم نه ایران که جهان است.نام فردوسی در کنار بزرگانی چون هومر آمده است هرچند فردوسی به دلیل پرداختن به تعالیم والای انسانی و اخلاقی بر قله ادبیات حماسی جهان قرار میگیرد.شاهنامه، حافظ راستین سنتهای ملی و شناسنامه قوم ایرانی است. شاید بی وجود این اثر بزرگ، بسیاری از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادی ما در توفان حوادث تاریخی نابود میشد و اثری از آنها برجای نمیماند. شاهنامه نه فقط بزرگترین و پرمایه ترین مجموعه شعر است که از عهد سامانی و غزنوی به یادگار مانده است بلکه مهمترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران قدیم و خزانه لغت و گنجینه ادبـیات فارسی است. فردوسی طبعی لطیف داشته، سخنش از طعنه و هجو و دروغ و تملق خالی بود. او در وطن دوستی سری پر شور داشت. به داستانهای کهن و به تاریخ و سنن قدیم عشق میورزید.اهمیت شاهنامه فقط در جنبه ادبی و شاعرانه آن خلاصه نمیشود و پیش از آن که مجموعه ای از داستانهای منظوم باشد، تبارنامه ای است که بیت بیت و حرف به حرف آن ریشه در اعماق آرزوها و خواستههای جمعی، ملتی کهن دارد. ملتی که در همه ادوار تاریخی، نیکی و روشنایی را ستوده و با بدی و ظلمت ستیز داشته است. شاهنامه، منظومه مفصلی است که حدودا از شصت هزار بیت تشکیل شده است و دارای سه دوره اساطیری، پهلوانی، تاریخی است. فردوسی بر منابع بازمانده کهن، چنان کاخ رفیعی از سخن بنیان مینهد که به قول خودش باد و باران نمیتواند گزندی بدان برساند و گذشت سالیان بر آن تاثیری ندارد.فردوسی بر منابع بازمانده کهن، چنان کاخ رفیعی از سخن بنیان مینهد که به قول خودش باد و باران نمیتواند گزندی بدان برساند و گذشت سالیان بر آن تاثیری ندارد.در برخورد با قصههای شاهنامه و دیگر داستانهای اساطیری فقط به ظاهر داستانها نمیتوان بسنده کرد. زبان قصههای اساطیری، زبانی آکنده از رمز و سمبل است و بی توجهی به معانی رمزی اساطیر، شکوه و غنای آنها را تا حد قصههای معمولی تنزل میدهد.حکیم فردوسی خود توصیه میکند:تو این را دروغ و فسانه مدانبه یکسان روش در زمانه مداناز او هر چه اندر خورد با خرددگر بر ره رمز معنی برد نبرد خیر و شرشاهنامه روایت نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در هستی اند.جنگ کاوه و ضحاک ظالم، کین خواهی منوچهر از سلم و تور، مرگ سیاوش به دسیسه سودابه و... همه حکایت از این نبرد و ستیز دارند.تفکر فردوسی و اندیشه حاکم بر شاهنامه همیشه مدافع خوبیها در برابر ظلم و تباهی است. ایران که سرزمین آزادگان محسوب میشود همواره مورد آزار و اذیت همسایگانش قرار میگیرد.زیبایی و شکوه ایران، آن را در معرض مصیبتهای گوناگون قرار میدهد و از همین رو پهلوانانش با تمام توان به دفاع از موجودیت این کشور و ارزشهای عمیق انسانی مردمانش بر میخیزند و جان بر سر این کار مینهند.برخی از پهلوانان شاهنامه نمونههای متعالی انسانی هستند که عمر خویش را به تمامی در خدمت همنوعان خویش گذرانده است. پهلوانانی همچون فریدون، سیاوش، کیخسرو، رستم، گودرز و طوس از این دسته اند.شخصیتهای دیگری نیز همچون ضحاک و سلم و تور وجودشان آکنده از شرارت و بدخویی و فساد است. آنها ماموران اهریمنند و قصد نابودی و فساد در امور جهان را دارند. قهرمانان شاهنامه با مرگ، ستیزی هماره دارند و این ستیز نه رویگردانی از مرگ است و نه پناه بردن به کنج عافیت، بلکه پهلوان در مواجهه و درگیری با خطرات بزرگ به جنگ مرگ میرود و در حقیقت، زندگی را از آغوش مرگ میدزدد. اغلب داستانهای شاهنامه بی اعتباری دنیا را به یاد خواننده میآورد و او را به بیداری و درس گرفتن از روزگار میخواند ولی در همین حال آنجا که هنگام سخن عاشقانه میرسد فردوسی به سادگی و با شکوه و زیبایی موضوع را میپروراند.نگاهی به پنج گنج نظامی در مقایسه با شاهنامه، این حقیقت را بر ما نمایان تر میکند. در پنج گنج، شاعر عارف که ذهنیتی تغزلی و زبانی نرم و خیال انگیز دارد، در وادی حماسه چنان غریق تصویرسازی و توصیفات تغزلی شده که جای و مقام زبان حماسه را فراموش کرده است حال آنکه که فردوسی حتی در توصیفات تغزلی در شأن زبان حماسه، از تخیل و تصاویر بهره میگیرد و از ازدحام بیهوده تصاویر در زبان حماسیاش پرهیز میکند. آفتاب آید دلیل آفتابتصویرسازی در شعر فردوسی جایی بسیار مهم دارد. شاعر با تجسم حوادث و ماجراهای داستان در پیش چشم خواننده او را همراه با خود به متن حوادث میبرد، گویی خواننده داستان را بر پرده سینما به تماشا نشسته است.تصویرسازی و تخیل در اثر فردوسی چنان محکم و متناسب است که حتی اغلب توصیفات طبیعی درباره طلوع، غروب، شب، روز و... در شعر او حالت و تصویری حماسی دارد و ظرافت و دقت حکیم طوس در چنین نکاتی موجب هماهنگی جزئی ترین امور در شاهنامه با کلیت داستانها شده است.چند بیت زیر در توصیف آفتاب بیان شده است:چو خورشید از چرخ گردنده سربرآورد بر سان زرین سپرپدید آمد آن خنجر تابناکبه کردار یاقوت شد روی خاکچو زرین سپر برگرفت آفتابسرجنگجویان برآمد ز خوابو این هم تصویری که شاعر از رسیدن شب دارد:چو خورشید تابنده شد ناپدیدشب تیره بر چرخ لشگر کشید آهنگی دیگرموسیقی در شعر فردوسی از عناصر اصلی شعر محسوب میشود. انتخاب وزن متقارب که هجاهای بلند آن کمتر از هجاهای کوتاه است، موسیقی حماسی شاهنامه را چندبرابر میکند.علاوه بر استفاده از وزن عروضی مناسب، فردوسی با بهکارگیری قافیههای محکم و همحروفیهای پنهان و آشکار، انواع جناس، سجع و دیگر صنایع لفظی تأثیر موسیقایی شعر خود را تا حد ممکن افزایش میدهد.اغراقهای استادانه، تشبیهات حسی و نمایش لحظات طبیعت و زندگی از دیگر مشخصات مهم شعر فردوسی است.برآمد ز هر دو سپه بوق و کوسهوا نیلگون شد، زمین آبنوسچو برق درخشنده از تیره میغهمیآتش افروخت از گرز و تیغهوا گشت سرخ و سیاه و بنفشز بس نیزه و گونه گونه درفشاز آواز دیوان و از تیره گردز غریدن کوس و اسب نبردشکافیده کوه و زمین بر دریدبدان گونه پیکار کین کس ندیدچکاچاک گرز آمد و تیغ و تیرز خون یلان دشت گشت آبگیرزمین شد به کردار دریای قیرهمه موجش از خنجر و گرز و تیردمان بادپایان چو کشتی بر آبسوی غرق دارند گفتی شتاب بخش ادبیات تبیان منبع: تهران امروز- عباس کریمی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 516]