واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: صدرالمتالهين پرفروغترين خورشيد عرفان
فرهنگي
از : مريم جلوداران
اگر در وادي معرفت و حكمت به دنبال افقهاي بيكران يقين و حقيقت باشيم بي شك به پر فروغترين خورشيد عرفان صدرالدين محمد بن ابراهيم شيرازي ملقب به ملاصدرا يا صدرالمتالهين ميرسيم.
اول خرداد به عنوان روز بزرگداشت صدرالمتالهين در تقويم رسمي ما به ثبت رسيده است. ثبت يك روز براي كسي كه صراحت بيان و بلنداي همتش را بايد ستود چرا كه انديشههاي ژرف اين آموزگار نخستين حكمت متعاليه همواره صدرنشين مسند عرفان است.
با سير در افكار عميق اين بزرگمرد حكمت و همراهي در سفرهاي چهارگانه او از مبدا تا معاد ميتوان هر يك از اين كوهها را يكي پس از ديگري در نورديد و با دستيابي به رمز غيب و شهود سرانجام به قله بلند حكمت دست يازيد.
آري ملاصدرا در آسمان حكمت و فلسفه تك ستاره درخشاني است كه با طي مراحل مختلف سلوك به مكتب و مقامي نايل شد كه همتا ندارد.
او را بايد يكي از بزرگترين افتخارات عصر صفويه دانست زيرا در پس جو حاكم بر آن زمان و برغم وجود حسادتها و فتنههاي بسياري كه عليه او صورت مي گرفت، با صفاي روح و باطن اعجوبه زمان و افتخار حكماي دوران شد.
ملاصدرا در پس زمان به دليل رسيدن به بالاترين مدارج عرفاني در بين فلاسفه و انديشمندان عالم صاحب مكتب شناخته شد، زيرا او ثابت كرد كه از طريق استدلال و كشف و وحي ميتوان به يك حقيقت رسيد و عقل سليم در واقع همان حقيقتي است كه در دين نيز وجود دارد و عارف در اشراق و شهود آن را كشف مي كند.
محمد بن ابراهيم قوامي شيرازي ملقب به صدر المتالهين يا ملاصدرا در روز نهم جمادي الاولي سال ۹۸۰قمري ديده به جهان گشود.
پدر ملاصدرا مردي ديندار و حامي دانش و معرفت بود و در آن زمان از كارگزاران فارس و به عنوان دومين شخصيت مهم آن منطقه و معاون شاه در شيراز معروف و مشهور بود.
پدر براي تربيت و آموزش علوم متعارف زمان به اين يگانه فرزند از هيچ كوششي دريغ نكرد تا آنكه در ۱۶سالگي ملاصدرا را براي تجارت به بصره فرستاد ، او سه ماه را در بصره سپري كرد اما با شنيدن خبر مرگ پدر به شيراز بازگشت.
او كه دل در گرو كسب علم و دانش و معرفت داشت زادگاه خود را ترك كرد تا بتواند به اندوختههاي خود بيش از پيش بيفزايد.
بر اساس دست نوشتههاي ملاصدرا مشخص ميشود كه وي در سال ۱۰۰۵و شايد قبل از آن در قزوين مشغول تحصيل بوده اما يك سال پس از اين تاريخ با انتقال پايتخت از قزوين به اصفهان صدرالمتالهين نيز راهي اين شهر شده است.
صدرالمتالهين كه شيفته دانش بود با آشنايي با شيخ بهايي در دوران جواني، سنگ بناي شخصيت علمي و اخلاقياش پي ريزي شد و با وجود ديگر استاد دانشمند خود سيد امير محمد باقر بن شمسالدين مشهور به ميرداماد اين بناي معنوي تكميل شد.
ملاصدرا حديث و درايه و رجال و فقه و اصول را از شيخ بهائي و فلسفه و كلام و عرفان و ديگر علوم ذوقي را از محضر ميرداماد آموخت و علوم طبيعي و رياضي و نجوم و هيات را نيز از محضر اين دو استاد و احتمالا نزد حكيم ابوالقاسم مير فندرسكي عارف زاهد و رياضي دان بنام عصر فرا گرفت.
ملاصدرا به عرفان بسيار عشق ميورزيد و حقايق عرفاني را با رساترين و شيواترين زبان بيان ميكرد كه اين امر موجب دشمني حسودان با وي شد از اين رو اين حكيم فرزانه به ناچار از شهر و ديار خود آواره شد و حدود هفت سال از عمر خود را در روستاي كهك نزديك شهر قم سپري كرد.
او كه به جرم آزادگي روح و فكر خانه به دوشي را در آن نقطه دور افتاده پذيرفته بود در مقدمه كتاب اسفار به اين مطلب اشاره كرده و دلايل بيزاري خود را از جاهلان فرزانه نماي زمان خود و عزلت و تصوف خود را در كهك بازگو كرده است.
او در اين مدت كه كنج عزلت اختيار كرده بود بر اثر رياضت و تهذيب نفس به تفكرات عميق و علم حضوري دست يافت.
صدرالمتالهين كه پس از بازگشت به شيراز به دليل دارا بودن حكمت و معرفت بسيار به شهرت رسيد خود او اين مساله را در مقدمه اسفار اينگونه بيان كرده است: بتدريج آنچه در خود اندوخته بودم همچون آبشاري خروشان فرود آمد و چون دريايي پر موج در منظر جويندگان و پويندگان قرار گرفت.
دوران زندگي ملاصدرا مصادف با استقرار و مركزيت حكومت وقت و آزادي و امنيت بود از اين رو كلام و فلسفه به عنوان علوم رايج آن زمان از اهميت و ارزش خاصي برخوردار شده بود.
صدرالدين محمد نيز كه از هوش و درايت و معرفت بالايي برخوردار بود در اين وادي توانست در علوم متعارف زمان و به ويژه فلسفه اشراق و مكتب مشاء و كلام و عرفان و تفسير قرآن مهارت بسيار كسب كند.
او آثار فلسفي متفكراني چون سقراط و فلاسفه هم عصر او، افلاطون، ارسطو و شاگردانش و همچنين دانشمنداني چون ابن سينا و خواجه نصيرالدين طوسي را به طور دقيق بررسي كرد.
اين انديشمند متفكر برغم بهرهگيري از مكتب اشراق هرگز تسليم عقايد آنان نشد او پايه گذار حكمت متعاليه است حكمتي كه دربرگيرنده ژرفترين پاسخ ها به مسايل فلسفي است.
صدرالمتالهين خود در مقدمه اسفار در اينباره ميگويد: من تمام نيرو و توان خود را در گذشته و از آغاز دوره جواني صرف در فلسفه الهي نمودم تا حدي كه به قدر امكان به آن دسترسي يافتم و در اثر سعي زياد بخش شايان توجهي از آن نصيبم شد و در آن وادي به آثار حكيمان قبل از اسلام و پس از آن زياد مراجعه كردم و از نتايج انديشههاي آنان بهرهها بردم و از ابتكارات فكري و اسرار نهفته آنان سود فراوان يافتم و چكيده كتب و رسائل فلسفي يونان و ديگر معلمان بزرگ را به خاطر سپرده ، از هر بابي چكيده آن را اختيار نمودم ... و در اين مدت صدفهاي پر از مرواريد گرانبهاي حكمت و معرفت را از درياي حكمت به چنگ آوردم .
صدر المتالهين از نويسندگان پركار در فلسفه اسلامي است كه توانست فلسفه را با بياني روان و قلمي شيوا به رشته تحرير در آورد.
تاليفات وي كه بيش از چهل عنوان كتاب و هر يك در نوع خود شاهكاري بينظير يا كم نظير است به جز رساله سه اصل در علم اخلاق و چند نامه همگي به زبان عربي ( زبان رسمي مراكز علمي آن عصر) نوشته شده و داراي نثري روشن و فصيح و مسجع و براي آموزش فلسفه و عرفان بسيار آسان وسهل است.
تمام نوشتههاي فلسفي او پر از آيات قرآن و روايات است و تمام تفاسيرش سرشار از برداشتهاي عرفاني و عقلي است و او در اين تطبيق يگانه پيشتاز است و در اين روش نظيري ندارد .
كتاب الحكمه المتعاليه في الاسفار العظيمه الاربعه مهمترين كتاب ملاصدراست كه در اواخر دوره اقامتش در كهك شروع به تاليف آن كرده و از نظر دامنه و گسترش مطالب بيگمان بر شفاي بو علي سينا و فتوحات مكيه ابن عربي مقدم است.
آن عالم گرانقدر حاصل سالها تلاش و مجاهدت خود در راه كسب حقيقت و معرفت را در قالب آثار ديگري از جمله الحكمه العرشيه، المعه المشرقيه في الفنون المنطقيه، المبدا و المعاد، المشاعر، المظاهر الالهيه في الاسفار علوم الكامليه، الشواهد الربوبيه في مناهج السلوكيه، التصور و التصديق، الوريده القلبيه في معارفه الربوبيه، اسرار الايات و الانوار البينات، ديوان اشعار، حدوث العالم، اكسير العارفين في المعارفه طريق الحق و اليقين، اعجاز النعمين، كسرالاصنام الاجاهليه في ذم المتصوفين، مفاتيح الغيب و متشابهات القرآن به يادگار گذاشت تا چراغي باشد فرا روي جويندگان عرفان و معرفت.
صدرالمتالهين شيرازي در مدت عمر ۷۱سالهاش هفت بار با پاي پياده به حج مشرف شد و سرانجام نيز سر بر اين راه نهاد و به هنگام آغاز سفر هفتم يا در بازگشت از آن سفر به سال ۱۰۵۰ه .ق در شهر بصره دار فاني را وداع گفت و در جوار حق قرار گرفت و در همانجا به خاك سپرده شد.
با وجود آنكه امروز اثري از قبر او نيست اما عطر دلنشين حكمت متعاليه از مركب نوشته هايش همواره مشام جان را مينوازد.
سه شنبه 31 ارديبهشت 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 489]