واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: من در ملاقات اولیه كه با مصطفی زمانی داشتم متوجه شدم بسیار بازیگر بااستعدادی است و هنوز توانایی او در زمینههای مختلف بازیگری كشف نشده است. به هر حال... آل ، فيلم دلهره است نه وحشت بهرام بهرامیان را پیش از این به واسطه سریال «ساعت شنی» میشناسیم كه در زمان خود جریانساز شد و شكل متفاوتی از سریالسازی را در تلویزیون به نمایش گذاشت كه مخالفان و موافقان زیادی داشت و به دلیل پرداختن به موضوع رحم اجارهای سر و صدای زیادی كرد. حالا او در نخستین اثر سینمایی خود به سراغ موضوعی رفته كه بازهم میتواند جذاب و بكر باشد. بهرامیان این بار قصه خود را در ژانر وحشت روایت میكند و یك باور خرافی به نام آل را دستمایه قرار میدهد. نمونه دیگری از این سوژه را سالها پیشتر در فیلم «شب بیست و نهم» اثر مرحوم حمید درخشانی دیده بودیم كه به این موضوع پرداخته بود. علاوه بر سوژه، آنچه فیلم «آل» را در مركز توجه مخاطبان قرار داده، حضور مصطفی زمانی بازیگر نقش یوزارسیف در نخستین تجربه سینمایی خود است كه میتواند در فروش بیشتر فیلم در زمان اكران عمومی تاثیر زیادی بگذارد. به بهانه نمایش این فیلم در جشنواره بیست و هشتم با بهرام بهرامیان گفتگو كردیم كه میخوانید.با توجه به اینكه ما سابقه چندانی در ژانر وحشت در سینمای ایران نداریم و دستكم آثاری شاخص و قابل توجه در این گونه سینمایی ساخته نشده است، چطور شد كه در نخستین تجربه بلند سینمایی خود سراغ این ژانر رفتید؟ نگران نبودید كه ممكن است در جذب مخاطب و به اصطلاح گیشه با مشكل مواجه شوید؟البته من با نظر شما چندان موافق نیستم. ما آثار خوب هم در ژانر وحشت داریم، مثل برخی فیلمهای مرحوم خاچیكیان كه در ژانر وحشت خوب و قابل تامل بودند، اما در ارتباط با آل معتقد نیستم كه این یك فیلم در ژانر وحشت است.پس آنرا در چه گونه سینمایی تقسیمبندی میكنید؟به نظر من آل در زمره فیلمهای دلهره قرار میگیرد كه لزوما به معنای وحشت نیست. در واقع فیلم بیشتر درباره هراس و نگرانی است تا ترس و وحشتی كه ما در آثار تریلر و فیلمهای دراكولایی و خونآشامی میبینیم. به عبارت دیگر، ترس و دلهرهای كه در آل وجود دارد بیشتر مبتنی بر منطق روانشناسی است. به هر حال این هم گونهای از سینمای وحشت به حساب میآید. حالا چطور شد كه به این ایده رسیدید؟وقتی فیلمنامه به دستم رسید موضوع را خیلی دوست داشتم و همیشه هم فكر میكردم كه وقتی سناریو سوژه جذاب و دوستداشتنیای دارد میشود فیلم خوبی از آن درآورد؛ البته اینكه چقدر در عمل و اجرا موفق بودهام را باید منتقدان و مخاطبان پاسخ دهند، ولی برخلاف كارگردانهایی كه از ساخت فیلم وحشت هراس دارند، از تجربه كردن این ژانر نمیترسیدم. چطور شد كه به سراغ سوژهای مثل آل رفتید؟ چون ما یك تجربه دیگری هم در فیلم شب بیست و نهم درباره این موضوع داشتیم.خب، آل یك باور خرافاتی است كه از قدیم در فرهنگ عامه ما وجود داشته است. همانطور كه اشاره كردید در شب بیست و نهم هم از آن استفاده شده است كه البته من تحت تاثیر آن به سراغ این سوژه نرفتم. در واقع ارتباط این خرافه با زایش كه روح یا جن میخواهد زایش و تولد را از میان ببرد برای من خیلی جذاب بود. در سریال ساعت شنی هم به این موضوع پرداختم و آنجا هم سعی كردم به نوع دیگری روی این موضوع كار كنم و امیدوارم آل مثل شب بیست و نهم كه در زمان خود موفق بود، مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد. یكی از ویژگیهای مثبت فیلم، جدای از خوب یا بد بودنش توجه شما به موضوعی بوده كه ریشه در باورها و عقاید بومی داشته و این مساله كمك میكند تا یك نوع ترس و دلهره ایرانی بر قصه حاكم شود. آیا به این مولفه فكر كرده بودید؟قطعا در هدفگذاری ابتدای كار به این مساله فكر كرده بودیم كه یك فیلم ترسناك قابل باور و مبتنی بر واقعیتهای بومی بسازیم تا فضای قصه و حس و حال ایرانی در آن تبلور داشته باشد و به رواج این ژانر در سینمای ایران نیز كمك شود. به نظر من مردم ما این ژانر سینمایی را دوست دارند، ولی ما فیلمسازان در ساخت آن چندان موفق نبودهایم. چرا فیلمسازان ایرانی در ساخت آثاری در ژانر وحشت چندان موفق نیستند؟عوامل زیادی در این مساله دخیل هستند، مثلا یكی از مهمترین آنها به امور استودیویی برمیگردد. به هرحال ژانر وحشت ژانر پرخرجی است كه ساخت و تولید آن دشوار است. امكان ساخت چنین آثاری در استودیوهای هالیوودی وجود دارد، اما ما در ایران به لحاظ تجهیزات فنی و تكنیكی برای ساخت فیلمهای وحشت بضاعت چندانی نداریم. در ضمن به لحاظ فرهنگی نیز برخی از آثار تولید شده این ژانر در كشور ما جواب نمیدهد و مورد تایید نیست. فیلمهایی مثل ماسك در ایران كارهای قابل قبولی نیستند، اما در این شرایط هم میتوانیم به سراغ قصههایی كه ترس و دلهره را به واسطه برخی افكار و عقاید بومی یا باورهای مذهبی خلق میكند برویم كه اتفاقا به دلیل انطباق فرهنگی بیشتر با روانشناسی مخاطبان ایرانی موفقتر هم هستند. از سوی دیگر، ذهنیت مخاطب ایرانی بیشتر رئالیستی است و چندان با وجوه سوررئالیستی و غیرواقعی سینمایی سازگاری ندارد. به همین دلیل ترسیم یك فضا و موقعیت ترسناك برای مخاطب ایرانی به ظرافت بیشتری نیاز دارد تا باورپذیر شود و بتواند نظر مخاطبان ایرانی را به خود جلب كند یا از آن باور بترسد. یكی از چالشهای عمده ساخت آثار سینمایی ما در ژانر وحشت بویژه اگر قرار باشد به سراغ باورهای بومی و مذهبی برویم، این است كه امكان دارد یكسری سوءتفاهمهای ایدئولوژیك به وجود بیاید یا حساسیتهای فرهنگی درباره آن وجود داشته باشد. این نگرانی در ارتباط با ساخت فیلم آل برای شما نبود؟چرا، اتفاقا پرداختن به موضوعی كه ریشه در برخی باورهای خرافی دارد و آمیختن آن با مسائل مذهبی این نگرانی را ایجاد میكرد كه ما بیشتر مراقب خط قرمزها باشیم و در نگارش و بازنویسیهایی كه داشتیم سعی كردیم موانع احتمالی را برطرف كنیم. آقای بهرامیان! فكر میكنم شما برای ایجاد و انتقال ترس و دلهره بیش از آنكه به قصه و عناصر ترسناك آن توجه كنید كوشیدید این ترس را در وجوه بصری فیلم دنبال كنید. در واقع در آل تلاش میشود ترس و دلهره به تصویر درآید تا اینكه در ذات قصه و به واسطه روایت به مخاطب منتقل شود. شما با این نظر موافقید؟تصور من این است كه تماشاگر ایرانی به تلویزیون كه مبنایش بر گفتگو و دیالوگ است، عادت كرده و تصویر در درك قصه نقش پررنگی ندارد. خب این خاصیت صفحه كوچك تلویزیون است. در بدو امر وقتی میخواستم فیلم را كار كنم دلم میخواست ذائقه مخاطب ایرانی را تغییر دهم و آنها را بیشتر متوجه تصویر كنم، بویژه در سینما كه تصویر مبنای كار است. پس شما میبینید كه در آل به تصویرسازی خیلی پرداخته شده است. آل، فیلم كاملا قصهگویی نیست و به فضاسازی و ساختار بصری قصه تكیه میكند و پیام خود را از طریق تصویر به مخاطب انتقال میدهد. از وقتی كه خبر ساخت فیلم آل منتشر شد، بخش عمدهای از اخبار به حضور مصطفی زمانی در این فیلم مربوط میشد و قطعا یكی از ویژگیهای اصلی این فیلم حضور وی به عنوان نخستین تجربه سینمایی پس از سریال یوسف پیامبر است. چه شد كه به این انتخاب رسیدید؟ آیا با نیمنگاهی به گیشه و اینكه بالاخره بسیاری از مردم چون میخواهند یوزارسیف را در سینما و نقشی متفاوت ببیند به سینما میآیند، به این انتخاب دست زدید؟شاخصهایی كه ما برای نقش سینا در نظر داشتیم با خصوصیات ظاهری و تواناییهای مصطفی زمانی سازگاری داشت. من در اولین قسمتی كه زمانی را در سریال یوسف دیدم وی را بازیگر بااستعدادی دانستم و احساس میكردم برای ایفای این نقش مناسب است. مساله بعدی نوع چشمهای مصطفی زمانی بود كه با شخصیت اصلی فیلم و فضای قصه تناسب داشت. شما به كشف توانایی مصطفی زمانی در سریال یوسف اشاره كردید، در حالی كه آنجا وی یك نقش تاریخی و مذهبی داشت بدون هیچ نسبتی با نقش سینا در آل. چقدر مطمئن بودید كه زمانی بتواند از پس این نقش برآید؟ببینید، من در ملاقات اولیه كه با مصطفی زمانی داشتم متوجه شدم بسیار بازیگر بااستعدادی است و هنوز توانایی او در زمینههای مختلف بازیگری كشف نشده است. به هر حال تجربیات و شناخت من از حیطه بازیگری هم در انتخاب وی بیتاثیر نبوده است كه امیدوارم اشتباه نكرده باشم. البته این نگرانی هم برای فیلمساز وجود داشت كه ممكن است سایه نقش یوزارسیف بر نقش سینا حاكم باشد و مخاطب همچنان او را به عنوان یوزارسیف بشناسد تا یك مهندس جوان...دقیقا همینطور است و این نگرانی برای من هم وجود داشت، ولی به نظر من خود فیلم نشان داد كه این نگرانی چندان جدی نیست و زمانی توانسته است از زیر سایه یوزارسیف خارج شود و توانایی خود را در ایفای نقشهای دیگر به اثبات برساند. وقتی نام بهرام عظیمی را به عنوان فیلمنامهنویس در تیتراژ دیدم متعجب شدم، چون ایشان را بیشتر به عنوان یك انیمیشنساز میشناختم. چطور شد كه فیلمنامه توسط او نوشته شد؟وقتی به این كار دعوت شده بودم فیلمنامهای از سوی علی معلم به من ارائه شده بود كه عظیمی نگارش آن را به عهده داشت و به نظرم فیلمنامه خوبی به نظر رسید و همان را مبنا قرار دادیم و با خود عظیمی آن را بازنویسی كردیم و با توافق خودش به این نتیجه رسیدیم كه امیر پوریا بازنویسی نهایی كار را انجام دهد. آیا فیلمنامه بازنویسی شده با نسخه اولیه آن خیلی فرق كرد؟نه خیلی زیاد. در واقع در بازنویسیها ظرافتهای بیشتری به قصه داده شد و در واقع نوع نگاه من به فیلمنامه منتقل شد. به هر حال فیلم قصه پرحادثه و موقعیتی داشت و ترسیم فضای آن دشوار بود و ما سعی كردیم از همكاری دوستان بیشتری در نگارش آن استفاده كنیم. با توجه به اینكه سوژه فیلم به یك باور عمومی و بومی برمیگشت و اساسا فیلم به جامعه ایرانی تعلق داشت چه شد كه لوكیشن اصلی كار را در كشور ارمنستان قرار دادید؟به دلیل برخی موانعی كه در ممیزی وجود داشت. مثلا حضور جن و پری در كوچه و خیابانهای ایران برای مخاطبان ما قابل باور نبود. ضمن اینكه شكستن بعد زمان كه شخصیت اصلی فیلم در خواب و بیداری با آن روبهرو میشود در ایران میسر نبود، چون برای مخاطب قابل شناسایی بود. در ضمن اتمسفر و جغرافیای ارمنستان با فضای قصه تناسب بیشتری داشت. همچنین غریبی شخصیت اصلی قصه در یك كشور بیگانه به تنهایی او عمق بیشتری داده و او را به لحاظ روانی آماده میكند كه دچار وهم و خرافه شود. در عین اینكه ما با ارمنستان مرزهای مشترك فرهنگی داریم و مثلا در این كشور هم اعتقاد به آل و خرافاتی مثل آن وجود داشت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 833]