تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بهترين سخن، كتاب خدا و بهترين روش، روش پيامبر صلى لله  عليه  و  آله و بدترين ام...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813435883




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ايران؛ از شانزه‌ليزه تا 30 تير


واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: ايران؛ از شانزه‌ليزه تا 30 تير


نهادها- نگين شيرآقايي:
ديدن بخش ايران موزه لوور يا موزه بريتانيا براي يك ايراني مانند خوردن قورمه‌سبزي در جزاير باهاماس است؛ نوستالژيك و غرورآفرين.

ابهت ايران، انسان را در خود فرو مي‌برد و هر ايراني بازديدكننده، خود را شاهزاده‌اي ساساني يا هخامنشي مي‌پندارد كه پس از سال‌ها به خانه‌اش بازگشته. ناخودآگاه سينه‌اش را جلو مي‌دهد و سرش را بالا نگه‌ مي‌دارد؛ هرازگاهي هم سعي مي‌كند به‌گونه‌اي به ديگر بازديدكنندگان بفهماند كه ايراني است و وارث فرهنگ و تاج و تخت هنري 11 هزار ساله. همان‌ها كه آنها هم ملاحظه مي‌كنند.

اما ديدن بخش ايران باستان موزه ملي ايران براي يك ايراني مانند زماني است كه در يك مهماني ناچار شود كفش‌هايش را درآورد؛ آن هم درست وقتي كه جورابش سوراخ است؛ شرمگنانه. از نگاه گردشگران خارجي انگشت‌شمار حاضر در سالن مي‌گريزد، نكند آن قياس را در ذهنشان مرور كنند.

اولين بار كه در سال 1316 مردم پا به موزه ملي ايران گذاشتند ساختماني ديدند بس زيبا و درخور شأن ايران. سر درش ايوان كسري بود و درون آن پر از نمونه‌هاي بي‌نظير هنر ايراني از 11 هزار سال پيش تاكنون، اما 7 دهه بعد كه ايراني‌هاي امروزي در اين موزه قدم مي‌گذارند، با فضاي ديگري مواجهند و اين پرسش به ذهن مي‌آيد كه چه بر سر گنجينه تاريخ و فرهنگ ايران آمده كه انگليسي‌ها و فرانسوي‌ها آثاري بهتر از ما در اختيار دارند و ما از دور تنها نظاره‌گر جلال و جبروت تاريخ‌مان هستيم؟ كجاي راه را به اشتباه رفتيم كه هنر ايران را در لوور و موزه بريتانيا بهتر از موزه ملي ايران مي‌توان ديد؟ تاريخمان را به تاراج برده‌اند و در خوابيم يا گنج در خانه است و ما بي‌خبريم؟ چه شده كه جام مارليك و منشور كوروش را بايد در آن سوي مرزها جست و جو كرد؟

تا دهه 40 خورشيدي قانوني در ايران وجود داشت كه به باستان‌شناسان خارجي اجازه مي‌داد 50 درصد از اشيائي را كه از حفاري‌هاي خود در ايران به دست مي‌آورند، به كشور خود منتقل كنند.

در همان زمان‌ها بود كه بخش مهمي از آثار تاريخي ايران از كشور خارج شد، بخش ديگري هم در سال‌هاي بي‌توجهي به ميراث فرهنگي از مرزهاي ايران گذشتند و در حراجي‌هاي بين‌المللي به كلكسيونرهاي خصوصي فروخته شدند، بخشي در دادگاه‌ها پيگيري شدند، تعدادي به ايران عودت داده شد و تعدادي ديگر مشمول مرور زمان شدند و اينگونه شد كه گل‌نوشته‌هاي هخامنشي، جام مارليك، كتيبه‌هاي تخت جمشيد و لوح حمورابي به خزانه ديگران رفت.

«درست است كه بخشي از اشيا ديگر در ايران نيست، اما آن‌قدر اشياي داخل كشور ما به واسطه غناي تاريخي زياد است كه در حال حاضر با كمبود جا مواجهيم.» اين را محمدرضا كارگر، مدير سابق موزه ملي ايران مي‌گويد؛ كسي كه 7 ماه پيش پس از ۱۰ سال مديريت بر موزه ملي ايران جايش را به فرد ديگري داد.او مي‌گويد: «اشيائي كه شما در موزه‌هاي دنيا از ايران مي‌بينيد اشياي منفردي هستند كه شاخص ديده مي‌شوند، اما براي معرفي فرهنگ و تمدن يك كشور چند شيء نمي‌تواند كافي باشد، بلكه به مجموعه‌اي از اشيا نياز است.»

به گفته او، آنچه در مجموعه موزه ملي ايران شامل موزه ايران باستان و موزه اسلامي نمايش داده مي‌شود، به 5 هزار شيء هم نمي‌رسد. اين در حالي است كه كارگر تخمين مي‌زند موزه ملي ايران بيش از 100 هزار شيء داشته باشد. اين رقم را محمدرضا مهرانديش، رئيس جديد موزه ملي ايران بالاتر هم مي‌برد. او مي‌گويد: «كارگروهي براي شناسايي اشياي موزه ملي راه‌اندازي شده كه در همين چند ماه اخير مشخص كرده حداقل 200 هزار شيء شناسايي نشده در انبارهاي موزه ملي وجود دارد.»

موزه‌اي كه نمي‌داند چه دارد

اين ماجراي اشياي موزه ملي هم خودش عالمي دارد. اينكه هنوز مشخص نيست در موزه ملي ايران چه تعداد شيء وجود دارد، به اين پرسش جواب مي‌دهد كه چرا هرازگاهي در اخبار مي‌آيد كه فلان شيء در موزه ملي ايران گم شده است. بعدها يك عده مي‌روند تحقيق مي‌كنند و بعد از چند هفته يا مي‌گويند شيء هنوز هم هست يا به كلي منكر وجود آن مي‌شوند.

جواب ماجرا را بايد در ميان سخنان كارگر جست‌و‌جو كرد. آنگونه كه كارگر مي‌گويد موزه ملي ايران موزه مادر است و نتيجه تمام كاوش‌هاي باستان‌شناسي كه در ايران صورت مي پذيرد به اين موزه منتقل مي‌شود؛ يعني باستان‌شناساني كه در فلان تپه باستاني اشياء را از دل خاك بيرون مي‌آورند، آنها را در ميان كاغذهايي مي‌پيچند و درون جعبه‌اي مي‌گذارند و روي آن نام منطقه كاوش و تاريخ كشف را مي‌نويسند. بعد آنها را به موزه ملي ايران مي‌فرستند تا امانتدار باشد و اين اشياء را حفظ كند. از آن طرف، موزه ملي هم امكانات محدودي دارد.

اگر شيء شاخصي در ميان جعبه‌ها باشد، آنها را بيرون مي‌آورند. گاهي هم نه! نتيجه اين مي‌شود كه مهرانديش بگويد: «همين چندي پيش جعبه‌اي از اشياي باستاني پيدا كرديم كه از 50 سال پيش تاكنون حتي از جعبه هم خارج نشده بودند.» البته مهرانديش تاكيد مي‌كند كه موزه ملي ايران از حيث اشيائي كه در خود دارد در دنيا بي‌نظير است، زيرا اغلب موزه‌هاي دنيا اشياي خود را از حراجي‌ها مي‌خرند و كمتر موزه‌اي مي‌توان يافت كه اشياي آن، همه از كاوش‌هاي باستان‌شناسي، مستقيم به انبارها آورده شوند. اين روند سبب شده كه اشياي موزه ملي ايران همگي شناسنامه درست داشته باشند.

عِلم عتيقه

هرچند ايران مالك آثار باستاني زيادي است، اما خود ايراني‌ها كمتر از 70 سال است كه با نحوه استخراج آنها از دل خاك آشنا شده‌اند. نگهداري اين اشيا در موزه‌ها هم همچنين. آن زمان كه در سال 1753 ميلادي آثار علمي «سر هانس سلوان» در ساختمان فعلي موزه بريتانيا به نمايش درآمد تا سرآغازي باشد براي فعاليت مهم‌ترين موزه دنيا، ايراني‌ها نهايت مهرباني‌شان با آثار تاريخي، آب كردن سكه‌هاي طلا بود. به همين دليل است كه انگليس درون خود موزه‌اي جاي داده كه 13 ميليون شيء دارد.

به همين نسبت دانش ما از موزه‌داري مدرن دنيا هم عقب است. كارگر مي‌گويد: «در دنيا 3 عامل مهم و مرتبط را براي موزه‌داري برمي‌شمرند؛ اشياي موزه، معماري و دانش موزه‌داري». به عقيده او، هرچقدر هم كه موزه‌ها از نظر شيء قوي باشند تا زماني كه نتوانند آن را در معماري مناسب با فضاهاي درست ارائه دهند، موزه خوبي نيستند.» اين اتفاقي است كه در موزه ملي ايران در حال روي دادن است. گنجينه‌اي غني از آثار درون انبارهاي اين موزه خاك مي‌خورند و فضايي براي ارائه آنها نيست. كارگر در مورد اينكه در اين 10 سال چرا موزه ملي ايران آن اشياي ناب انبارها را به نمايش نگذاشته، مي‌گويد كه امكانات براي ارائه آنها مناسب نبود.

در مجموعه ايران باستان اشياي طلا و نقره كه هم ارزش مادي زيادي داشته و هم مردم آنها را دوست دارند اصلا به نمايش درنيامده‌اند زيرا ويترين و فضاي مناسب براي ارائه آنها وجود نداشت.

او در پاسخ به اين پرسش كه چرا موزه‌هاي ايران و به‌عنوان نمونه موزه ملي نتوانست خود را طي اين سال‌ها بالا بكشد، مي‌گويد:«ابتدا بايد اين نياز را حس كرد كه كمبودي هست تا براي رفع آن قدم برداشت. بحث ديگر، بحث حمايت‌هاي مالي است و نكته مهم‌تر داشتن نيروي كاري است كه بتواند اين تحول را ايجاد كند. در حال حاضر به‌نظر مي‌رسد موزه‌داري ايران در هر 3زمينه با مشكل مواجه است. »

مهرانديش، مدير موزه ملي ايران، درباره دليل نبود اين 3 زمينه كه كارگر به آن اشاره مي‌كند، مي‌گويد:«ميراث فرهنگي ايران خيلي در غربت بوده و وقتي موضوعي در غربت است، رشد هم نمي‌كند. زمان مي‌خواهد تا حوزه فرهنگ كانون توجه دولتمردان و مردم قرار گيرد».
او مي‌افزايد:«نگاه ما در موزه‌داري نگاه مدرني نيست؛ از رده خارج است.» او از اين مي‌گويد كه در موزه ملي ايران هنوز سامانه فيش‌برداري به‌صورت كاغذي است و استفاده از رايانه در آن رواج نيافته است. او از تغيير رويكرد در اين موزه خبر مي‌دهد؛ از اينكه قرار است سامانه رايانه‌اي در آن راه‌اندازي شود.

سامانه راهنماي هوشمند موزه هم 3 ماه است كه راه‌اندازي شده است. در اين سامانه اشخاص در بدو ورود مي‌توانند گوشي‌هايي اجاره كنند كه به 2 زبان فارسي و انگليسي اشياي موزه را براي آنها معرفي مي‌كند. به گفته مهرانديش، او تلاش مي‌كند تا تغيير نگاهي را در مورد موزه ملي ايران انجام دهد: «در حال حاضر اينجا موزه باستان‌شناسي است. بايد كاري كنيم كه در موزه ملي همه جلوه‌هاي تاريخ تمدن و فرهنگ ايران در كنار آثار تاريخي به نمايش درآورد.»

اين موضوعي است كه كارگر هم به آن اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «موزه‌داري در ايران شيء محور است در حالي كه موزه‌داري بايد انسان محور باشد.»

خانه‌اي براي دوست

اما ايجاد چنين تغييري مستلزم تغيير در معماري بنا است؛ آن اصلي كه كارگر در همان ابتداي صحبت‌ها از آن ياد مي‌كند. چند سال پيش ايران با كشور ايتاليا تفاهمنامه‌اي را امضا كرد كه براساس يكي از بندهاي آن ايتاليايي‌ها به‌صورت رايگان طرح توسعه موزه ايران باستان را تدوين كردند. در اين طرح بناي يك طبقه موزه ايران باستان به بنايي 3 طبقه تبديل مي‌شود؛ ويترين‌هاي مدرن، سامانه نور و گرمايش مدرن و امكاناتي از اين قبيل درون موزه جاي مي‌گيرد.

كارگر معتقد است اگر اين طرح در موزه ملي ايران اجرا شود استانداردي براي همه موزه‌هاي ايران ايجاد مي‌شود. در حال حاضر موزه‌هاي ايران با يكديگر سنجيده مي‌شوند، در حالي كه وقتي موزه‌اي استاندارد در ايران داشته باشيم بقيه هم مجبور مي‌شوند خود را با آن هماهنگ كنند. برآورد اوليه اجراي اين طرح حدود 50 ميليارد تومان است. البته اين طرح مدتي است كه آماده شده اما از اجراي آن خبري نيست.

مهرانديش درباره دلايل اجرا نشدن آن مي‌گويد: «در حال حاضر بخش اسلامي موزه ملي ايران به‌دليل تعميرات و نوسازي بسته است. اميدواريم كه اين بخش تا بهمن ماه امسال آماده بهره‌برداري شود. پس از بهره‌برداري از بخش اسلامي بازسازي موزه ايران باستان را در دستور كار قرار خواهيم داد زيرا اين بازسازي به 5 سال زمان نياز دارد و نمي‌توان همزمان هر دو بخش موزه ملي ايران را تعطيل كرد.»

به هر حال مي‌توان از سخنان مهرانديش اينگونه برداشت كرد كه در آينده موزه ملي ايران بازسازي مي‌شود. زمان مشخص نيست، اما اين كورسوي اميد در دل ما سوسو مي‌زند كه وصله‌اي براي سوراخ جورابمان در راه است.

تاريخ درج: 29 ارديبهشت 1387 ساعت 10:57 تاريخ تاييد: 29 ارديبهشت 1387 ساعت 15:56 تاريخ به روز رساني: 29 ارديبهشت 1387 ساعت 15:34
 يکشنبه 29 ارديبهشت 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 159]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن