واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: خط شکن گردان عطشپسرکی بودم کوچک به مجنون گفتم زنده بمان . چگونه مجنون مجرم به عشق را شلاق می زدند .مجنون آرام و بلند و بی قرار فریاد می زد لیلی ، لیلی ، لیلی ...آن سو تر در زندان خانه پدر در خلوت دل خویش لیلی در آتش عشق مجنون می سوخت و به هر ناله مجنون که به گوشش می رسید زخمی بر تن لیلی نقش می بست لیلی بیقرار آرام بلند با سوز دل در خلوت دل خویش از عمق جانش فریاد می کرد: "به مجنون بگوئید زنده بماند"
عشق های کودکی اغلب کوچکند . بزرگتر که شدم عشق هم در من رشد کرد و من چون مجنون بی قرار در پی یار خویش بودم از خاطره مجنون، دل به خطر زدم رفتم جنگ . شش ماه در کوه های بلند و سرد کردستان در کوچه های اضطراب و وحشت در کمین های پی در پی روحم آنقدر بزرگ شد که دیگر نمی توانستم ببینم من فقط شانزده سال دارم .خیلی بزرگتر از خطر سنم بالا رفته بود .دیگر مرد میدان جنگ و نبرد بودم. عید سال 1361 از کردستان بازگشتم چند روزی را در خلوت خویش در زندان خانه پدر بودم که پیکی مرا خواند حمید دیگر وقتش رسیده رفتم بار دیگر بزرگ بودنم را بیازمایم . از بسیج محلمان به اهواز اعزام شدیم تیپ کربلا - گردان عطش اهواز پادگان شهید باهنر دهم اردیبهشت 1361 - بچه های گردان روز ها را در پی هم کنار نخل ها می نشستند و قصه می بافتند یکی شعر می گفت یکی فال می گرفت ...- هی تو حتماً افقی خواهی برگشت ،نه عمودی، نه اصلاً باز نخواهی گشت حتی پیدات هم نمی کنند. وای چه می شود در گرداب اروند گم بشوی روزها از پی هم شب ها در خلوت دل خویش پای نخل ها به نیایش پروردگار .- "الهی ما فقط تسلیم اراده تو هستیم" این نغمه همه دل ها بود . الهی تو نباشی من هر دو جهان را چه کنم. وعده الهی محقق شد - فرمانده گردان عصر نهم اردیبهشت : بچه ها امروز چه روزیست؟ -همه یک صدا: نهم اردیبهشت فرمانده گفت: تاسوعا چه روزیست ؟همه سر خم کردند در دل خویش آرام بی قرار فریاد زدند * نهم محرم * - بچه ها فردا چه روزیست؟ همه بلند قامت فریاد زدند یا حسین " لبیک یا حسین" دیگر هیچ نگفت فرمانده اشک در چشمش حلقه زد و گفت بچه های عطش مرا هم دعا کنید هم حلالم کنید یا حسینعصر نهم بچه ها یک به یک همدیگر را به آغوش کشیدند "رفیق خدا حافظ " دیدار در سدرة المنتهی * باشد رفیق خدا حافظ * مثل عصر عاشورا فردا همین موقع کدامیک از ما بی سرو دست پرواز می کنیم این سعادت کیست و روسیاه کیست که در سیاره رنج بار دگر به تبعید در قفسی تنگ زندانی شود این قلب همه را به تپش وا میداشت "یا حسین" این چه روزیست امروز بچه ها گریه ها هق هق گریه و اشک دل زمین را شرمگین کرده بود آخر این پرستوهای عاشق چه می کنند با دل خویش مجنون ترین مجنون ها؟روانه خط شدیم شب از نیمه گذشته بود . حمید حمید حمید بگوشم یا حسین یا علی . خط شکن گردان عطش تنظیم : رها آرامی – فرهنگ پایداری تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 341]