واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: عشق بدون اشک
دلم خوشه که شوهر کردم. از همان روزهای اولی که به خواستگاری آمدند و در تحقیقاتی که طی مراحل مختلف خواستگاری انجام دادیم متوجه نوعی رشد نایافتگی او شده بودم اما به دلیل اینکه از بعضی جهات احساس می کردم معیارهای من رو برای انتخاب همسر داره این مسائل رو جدی نگرفتم. الان یک سالی میشه که با هم ازدواج کردیم اما متوجه مشکلات و نواقص زیادی در روح و روانش شدم که فکر می کنم به هیچ وجه تناسب لازم رو برای همسری یکدیگر نداریم و از نظر قدرت مواجهه با مسائل خیلی تفاوت داریم. برخلاف ظاهر پرمدعا و معتمد به نفس از حقارت درون زیادی رنج می بره. حتی در این سن و سال قدرت تصمیم گیری نداره و در بیشتر مسائل زندگیش این پدر و مادرش هستند که مختارند برای او عمل کنند. او حتی در نگهداری وسائل شخصی خودش هم ناتوانه و قادر نیست بعضی از اونها رو به مدت طولانی حفظ کنه. دائم یا پول گم می کنه یا گوشی موبایل یا .... به هیچ یک از قول و قرارهایش نمی تونم اعتماد کنم و نوسان زیادی در خواسته ها و برنامه هاش میشه مشاهده کرد. از همه بدتر اینکه پس از 35 سال که از سنش می گذره هنوز شغل درست و حسابی نداره و در این موضوع هم ثبات لازم رو پیدا نکرده. زندگیم در آستانه سقوطه. احساس می کنم در انتخابم اشتباه کردم و حال آنکه در همان زمان می تونستم بیش از این در موردش کنکاش کرده و زوایای شخصیتی اش رو بیشتر بشناسم. همکاری دو فرد در ازدواج در صورتی می تواند ثمربخش و سودمند و بقاپذیر باشد که عقربه روحیات و غرائز و طرز تفکر هر دو همسو باشد. در غیر این صورت ریسمان وحدت به ضعف و سستی گراییده و سرانجام گسسته می شود. در تشریح علت این پدیده یک عامل بیش از همه موثر است و آن اینکه در گزینش همسر محاسبات غلط جایگزین مطالعات صحیح بوده و اصول صحیح رعایت نشود. اگر در زمانی که از یک فرد بالغ انتظار داریم بتواند مسئولیت هایی را برعهده بگیرد و رفتارهایی رشد یافته، مستقل و سامان دهنده را بروز دهد، مانند یک کودک رفتار کند، بلاتکلیف باشد، به حمایت افراطی نیازمند باشد، قادر به رفع ایرادها و اشکال های خود نباشد و ... می توان نتیجه گرفت که او لایه بالغ شخصیت خود را رشد نداده و همچنان یک کودک باقی مانده است. روان شناسان معتقدند که در دوران کودکی به خصوص در پنج سال ابتدایی هر شخص پایه های شخصیتی شکل می گیرد و اختلالات و موانع تربیتی و سبک ها و شیوه های مخرب در این دوران می تواند گاه کل زندگی فرد و حتی کیفیت همسرداری و فرزندان او را تحت الشعاع قرار دهد. شوهر تمثیلی داستان فوق دوران کودکی تحقیرآمیز و پدر و مادری فوق العاده مداخله گر داشته و در همان زمان تا به حال او را در حالتی از وابستگی و عدم بلوغ حفظ کرده اند. اشخاص در لایه های شخصیتی خود از سه بخش تشکیل می شوند. کودک، والد و بالغ.
هر یک از این بخش ها به مرور پس از طی مراحل مختلف رشد تشکیل می شوند و در بزرگسالی جنبه های مختلف زندگی را دربر می گیرند. انسان های متعادل باید قادر باشند از هر لایه شخصیتی به جا و در جای مناسب استفاده کنند. لذا اگر در زمانی که از یک فرد بالغ انتظار داریم بتواند مسئولیت هایی را برعهده بگیرد و رفتارهایی رشد یافته، مستقل و سامان دهنده را بروز دهد، مانند یک کودک رفتار کند، بلاتکلیف باشد، به حمایت افراطی نیازمند باشد، قادر به رفع ایرادها و اشکال های خود نباشد و ... می توان نتیجه گرفت که او لایه بالغ شخصیت خود را رشد نداده و همچنان یک کودک باقی مانده است. اگر والد و کودک شخصیت هر کس را دو بال هواپیما تصور کنیم. من بالغ بدنه هواپیماست که تعادل را بین این دو بال حفظ می کند. در واقع بالغ بر مبنای جمع بندی و تجزیه و تحلیل اطلاعات کار می کند. و کودک مجموعه احساسات، غرایز و عواطف انسانی است که در جای خود انرژی دهنده و انگیزه آور است اما در جایگاهی نامناسب مثل جنبه هایی از زندگی مشترک می تواند آسیب زننده باشد. یک لایه کودک سالم و خوب احساسات هدایت شده دارد و نیازهایش ارضا شده اند. اما یک کودک ناسالم و بد نیازهایش ارضا نشده و از محیط و حتی خودش ناراضی است. کودک آزرده درونی همیشه به دنبال کسی برای نجات می گردد ولی خواسته یا ناخواسته افرادی را که در زندگی به حمایتش می آیند می آزارد. شوهر تمثیلی این داستان هر گونه راهنمایی و ارشاد را به منزل تحقیر و سرکوب قلمداد می کند و با وجود میل درونی برای تغییر و اصلاح، نمی تواند سررشته حمایت ها را برای اصلاح خود به دست بگیرد. همه این مطلب را مقدمه ای دانستیم برای یک نتیجه کوتاه اما بسیار مهم و آن اینکه یکی از معیارهای انتخاب را در اصالت خانواده طرف مقابل و سبک های تربیتی موجود در آن بدانیم. شخصی که در یک خانواده متعادل و رشد دهنده تربیت نشده نمی تواند در نحوه رفتار و کردار خود و روابط متقابلش حالتی از اعتدال را حاکم کند و نیازها و نواقص پاسخ داده نشده ای را با خود همراه دارد تا به صورت عوامل مختل کننده رفتاری پس از ازدواج به کار گیرد.کودک آزرده درونی همیشه به دنبال کسی برای نجات می گردد ولی خواسته یا ناخواسته افرادی را که در زندگی به حمایتش می آیند می آزارد. شوهر تمثیلی این داستان هر گونه راهنمایی و ارشاد را به منزل تحقیر و سرکوب قلمداد می کند و با وجود میل درونی برای تغییر و اصلاح، نمی تواند سررشته حمایت ها را برای اصلاح خود به دست بگیرد. او برداشت ها و نگرش های مثبتی از آدم ها و زندگی ندارد و قادر نیست وقایع را آنچنان که هست تحلیل نموده و به نتیجه برساند. لذا لازم است تا پیش از ازدواج سلامت روانی شخص و خانواده اش را در الویت های شناخت قرار دهیم و در نحوه رفتار و گفتار و کیفیت کودکی شخص بازنگری و دقت داشته باشیم. البته لزوم مشاوره های پیش از ازدواج در این جا بیشتر احساس می شود چرا که ریشه های اختلال در کودکی افراد به پیچیدگی های خاصی در بزرگسالی منجر می شود و شناخت آن بهتر است توسط متخصصین رفتاری و اهل فن انجام شود. زن و شوهر در آموزه های قرآنی «هن لباس لکم و انتم لباس لهن (بقره/187)» مکمل، آبرو بخش و رازپوش یکدیگرند. انسان با لباس ژولیده و نامرتب در جامعه نمی تواند با سرافرازی زندگی کند. بنابراین با انتخابی صحیح می توانیم یک عمر لذت همراه و همسری حفاظت کننده و رازدار و کفایت کننده سلامت را داشته باشیم. فهیمه کهتری- کلوب ازدواج سایت تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 200]