واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پذیرایی شهید ورکش از زائران نورالشهدا!با نام شهید ورکش صبح یک روز خنک پاییزی آشنا شدیم. روی تپه نورالشهدای کلکچال و همراه با چای داغی که از ایستگاه صلواتی شهید تقی ورکش نصیبمان شد. سختی مسیر ناهموار کلکچال را به عشق زیارت هشت شهید گمنام نورالشهدا طی کرده بودیم که این هدیه گرم بهانهای شد برای ورود به زندگی یک شهید. با روایتی از مهدی ورکش، پسر شهید که گویی به همراه اهل خانواده و چند نفر از دوستانشان چند سالی است راه پدر را در پذیرایی از زائران نورالشهدا ادامه میدهند؛ هر صبح جمعه، ایستگاه شهید ورکش، تپه نورالشهدا.بعد از صرف چای نوبت به گفتوگو با مهدی فرارسیده بود. لابهلای سروصدایی که دو دوست همراهش برای پذیرایی از زائران و کوهنوردان راه انداخته بودند و با اولین سؤال مصاحبه مان آغاز شد.
تقی یا عین اللهمعرفی شهید ورکش را از چه مقطعی از زندگیاش میپسندید؟همیشه وقتی از پدر میخواستیم خاطرات جوانیاش را تعریف کند، میگفت دوران جوانی ما در زمان طاغوت گذشت و به دلیل نداشتن مربی مناسب، همراه با بی خبری سپری شد. اما ایشان به دلیل وضعیت نامناسب معیشتی خانواده و کار در حین تحصیل، با درد جامعه اجین شده و سال 53 که با آسایشگاه سالمندان کهریزک آشنا میشوند قسمت اعظم وقت و درآمد خود را صرف کمک به این آسایشگاه میکنند. در سال 55 هم که به اتفاق یکی از دوستان به قم رفته بودند اعلامیه امام(ره) را میبینند و با انتخاب ایشان به عنوان مرجع تقلید خود وارد مبارزات انقلابی میشوند. به گونهای که حتی مجبور میشوند برای در امان ماندن از تعقیب ساواک نام مستعار عین الله قاسمی را برای خود انتخاب کنند. بد نیست این مورد را هم اضافه کنم که عمده فعالیت شهید ورکش در گروه انقلابی صف بود که توسط شهید بروجردی تأسیس شد. بعد از انقلاب پدر همچنان با شهید بروجردی رابطه خود را حفظ کرده بودند.ازدواج در افغانستانغالباً مبارزات انقلابیون بعد از پیروزی انقلاب تازه به گرماگرم خود میرسد. پدرتان این مسیر را چگونه ادامه دادند؟بعد از پیروزی انقلاب ایشان آموزشهای نظامی خود را تکمیل میکنند و حتی برای گذراندن دوره تخریب به آلمان میروند. قبل از شروع جنگ نیز به صورت داوطلبانه برای کمک به مردم محروم افغانستان به این کشور سفر میکنند و همان جا با مادرم که ایشان نیز از انقلابیون فعال بودند، آشنا شده و ازدواج میکنند. آنطور که پدر از خاطرات افغانستان میگفت، عمده مشکل مردم مسلمان آنجا عدم وجود تشکلات مناسب مبارزاتی بود که پدر سعی میکرد با دادن آموزشهای لازم آنها را از این نظر ارتقا بخشد. به هر حال با آغاز جنگ والدینم برای حضور در جبههها به ایران برمیگردند.مرخصی در حین عملیاتاز حضور شهید در دوران دفاع مقدس بگویید.جالب است بدانید که پدرم با وجود حضور در اکثر عملیاتهای بزرگ حتی یک روز هم سابقه رسمی حضور در مناطق جنگی را ندارد! این امر به این دلیل است که ایشان با داشتن تخصص بالا در امر تخریب و سایر آموزشهای نظامی از سوی فرماندهان برای فعالیت در پادگانهای آموزشی تشویق میشدند و غالبا از حضور در مناطق جنگی منع میشد. اما خود شهید به خاطر اشتیاقش برای حضور در عملیاتها در هنگام هر عملیاتی مرخصی بدون حقوق میگرفتند و در آن شرکت میکردند. جراحت در یکی از دستان و از دست دادن 50 درصد از شنوایی شان نیز ماحصل همین حضور بود.یک خانواده، چند شهرپس قاعدتاً حضور ایشان در خانه کم بود درست است؟البته من خیلی دوران جنگ را به خاطر ندارم. اما این مسئله را خوب احساس میکردم که پدر غالباً بیرون از خانه بود و به صورت مرتب در مناطق عملیاتی حضور مییافت. هرچند برای ما مشهودترین تأثیر این شرایط به دنیا آمدن هر کدام از اعضای خانواده در یک شهر است. چنانچه شناسنامه من صادره از تهران است، یکی از برادرانم تبریز، آن یکی زاهدان، دیگری خاش و به همین ترتیب هر جا که پدر برای آموزش نیروها مأموریت مییافت خانواده را هم همراه خود میبرد. بعد از اتمام جنگ هم شهید ورکش سعی میکرد با جدیت از تخصص خود برای آموزش نیروها استفاده کند. ایشان عضویت کمیته را داشتند که با ادغام آن در نیروی انتظامی برای گسترش امنیت در طول مرزها به شهرهای مرزی میرفتند و در راه اندازی پادگانهای آموزشی شرکت فعالی داشتند.شهید آموزشاز نحوه شهادت ایشان بگویید. گویی در حین آموزش نیروها به شهادت رسیدند؟بله، شهید تقی ورکش که عمری را در راه آموزش نیروهای نظامی و انتظامی سپری کرده بودند، بالاخره 28 دی سال 85 حین آموزش راپل به شهادت میرسند. آن زمان ایشان 51 سال داشتند و با وجود جایگاهشان به عنوان جانشین دژبان کل ناجا، میتوانستند به آموزش عملی نیروها نپردازند، اما پدر علاقه خاصی به آموزش نیروها داشتند و ضمن حفظ سمت به این منظور به دانشگاه پلیس مأمور شده بودند. در روز حادثه هم به محل قدیم پادگان نصر رفته بودند و به نیروها آموزش سخت راپل (فرود و صعود از ارتفاع) را میدادند که گویی طناب پاره میشود و بر اثر سقوط از بلندی به شهادت میرسند. همین اهتمام ایشان به آموزش نیروها باعث شد تا همکاران و دوستان ایشان لقب «شهید آموزش» را به شهید ورکش اطلاق کنند.نگران سحری سربازهابارزترین خصوصیت اخلاقی شهید ورکش چه بود؟روابط عمومی قوی و اخلاق خوش بارزترین خصوصیت اخلاقی ایشان بود. دلسوزی و احساس مسئولیت عجیبی داشت که یادم میآید یک ماه رمضان خودش را قبل از سحری به پادگان میرساند تا مبادا در سحری سربازها اهمال کاری صورت بگیرد و آنها برای گرفتن روزه به مشکل بر بخورند. این مسئله در شرایطی بود که کسی از یک سردار انتظار نداشت نگران سحری نیروهای وظیفه باشد. در طول زندگی هم دو بار کل خانه مان را فروخت تا به مستحقان کمک کند، چنانچه هنگام شهادت ایشان، مستأجر بودیم. ولایتمداری و دفاع محکم از ولی امر نیز از دیگر خصوصیات ایشان بود. شهید ورکش در بین دوستان و همکارانش به صفات پسندیده شهره بود، چنانچه بارها از زبان همکارانش شنیدم که اگر او شهید نمیشد، جای تعجب بود.خادم الشهداماجرای این ایستگاه صلواتی چیست؟ منشأ آن از کجاست؟پدرم به شهدا علاقه زیادی داشت و از هر فرصتی برای زیارتشان استفاده میکرد. از آنجا که کوهنوردی جزو رشتههای مورد علاقه ایشان بود وجود هشت شهید گمنام در تپه نورالشهدای کلکچال باعث شده بود مرتباً به اینجا بیاید و با متولیان این زیارتگاه برای انجام مراسم مختلف همکاری کند. کمی بعد نیز به فکر پذیرایی از زائران افتاد. در زمان حیات سعی داشت مکانی مثل این ایستگاه را به این منظور اختصاص دهد که بنا به دلایلی موفق به این کار نشد. اما از تصمیمش انصراف نداد و به یاد میآورم با درست کردن ساندویچ یا سایر خوراکی ها، آنها را درون کولهاش میگذاشت و صبح جمعهها برای پذیرایی از زائران خودش را به اینجا میرساند. اهتمام او به این کار باعث شد تا بعد از شهادت شان از متولیان نورالشهدا تقاضای احداث این ایستگاه را بکنیم و به نوعی راه پدر را ادامه دهیم.150هزار پذیرایی از زائرانچند وقت است که این ایستگاه را راه اندازی کردهاید؟ کمی بیشتر در مورد آن توضیح دهید.از سال 86 این ایستگاه را به نیت ادامه راه شهید ورکش و همچنین خیرات او، عموی شهیدمان مرتضی ورکش و سایر شهدا راه اندازی کردیم و از آن زمان تا کنون بدون وقفه این روند را هر صبح جمعه ادامه دادیم. حتی در روزهای برفی و فصول بارندگی هم کارمان را تعطیل نکردیم. البته اگر در شروع کار فقط اعضای خانواده شهید در این امر شرکت داشتند، اکنون 150 عضو از اقشار مختلف مردم داریم که به نوبت و طبق قاعده خاصی ما را به این منظور کمک میکنند. یک سایت هم به نام «varkesh.com » راه اندازی کردهایم که برنامههای هر هفته و گزارش کار هفتگی و کلی را در آن ثبت میکنیم. این گزارشات نشان میدهند که تاکنون ایستگاه صلواتی شهید ورکش و گروه فعال در آن، 150 هزار پذیرایی از زائران و کوهنوردان انجام داده اند. این را هم اضافه کنم که برای جذب جوانان به سوی مسائل فرهنگی و ورزشی، گروه کوهنوردی شهید ورکش را هم به ثبت رسمی فدراسیون رسانده ایم که تا کنون این گروه به اکثر قلههای مرتفع ایران صعود کرده است.یک روز کارییک روز کاری گروه ورکش برای پذیرایی از زائران چگونه است؟برای پذیرایی معمولاً سه نفر از بچهها با مسئول گروه هماهنگ میکنند و در طول هفته نسبت به تهیه کمبود وسایل ایستگاه ( طبق گزارش گروه قبلی) اقدام میکنند، سپس به طور معمول از بعد از ظهر روز پنجشنبه به صورت پیاده وسایل را به ایستگاه حمل میکنند و شب را در ایستگاه میمانند تا از نماز صبح روز جمعه آماده پذیرایی از میهمانان باشند.حرف آخرچه دیدی نسبت به ادامه این روند دارید؟ببینید اداره ایستگاه آن هم در ارتفاع بلندی که قرار دارد، کار سادهای نیست. هزینه و وقت زیادی میطلبد که به همت کمک اعضا به نوعی جبران میشود. اما با توجه به نیت خیری که در این کار وجود دارد و همچنین جذب جوانان از قشرهای مختلف به ما انگیزه لازم را میدهد تا برای ادامه راه شهید ورکش نهایت سعی مان را انجام دهیم. شهید ورکش میخواست خادم شهدا باشد و حالا که خود او به شهادت رسیده اعضای غالباً جوان گروه ورکش میخواهند این را بگویند که ما ادامه دهنده راه شهدا خواهیم بود. منبع : پایگاه اطلاع رسانی جوان تنظیم : رها آرامی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 238]