محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826003295
گفتگو با عاطفه رضوی بازیگر نمایش «حضرت والا»
واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: در دهه 70 میشد انتظار داشت رضوی به بازیگری پرکار تبدیل شود اما هرگز این اتفاق نیفتاد و گزیدهکاری به ویژگی بارز کارنامه بازیگری تبدیل شد که نقاط اوجی مانند... عاطفه رضوی: کارنامه سینماییام مایه پشیمانیام نیستبازیگر نمایش "حضرت والا" با اشاره به دلایل گزیدهکاریاش در سینما و پرهیز از بازی در فیلمهایی که باعث سرافکندگیاش شود، تاکید کرد حضور روی صحنه تئاتر هرگز برایش نگرانکننده نبوده است. به گزارش خبرنگار مهر، عاطفه رضوی اواخر دهه 60 با فیلم سینمایی "آن سوی آتش" فعالیت خود در سینما را آغاز کرد، در دهه 70 میشد انتظار داشت رضوی به بازیگری پرکار تبدیل شود اما هرگز این اتفاق نیفتاد و گزیدهکاری به ویژگی بارز کارنامه بازیگری تبدیل شد که نقاط اوجی مانند "نرگس" و "سفر به چزابه" را در کارنامه دارد.در سالهای اخیر رضوی را کمتر در سینما و تلویزیون دیدیم، او به تئاتر آمد و تجربههایی تازه را در کارنامهاش ثبت کرد. اطفه رضوی این روزها در نمایش "حضرت والا" به کارگردانی حسین پاکدل در سه نقش روی صحنه است، بهانه این گفتگو این نمایش و تجربه بازی در سه نقش متفاوت است. شما بازیگری در سینما را زمانی شروع کردید که جوان بودید، اتفاقی مقابل دوربین رفتید یا به بازیگری و سینما فکر میکردید؟ زمان بازی در "آن سوی آتش" 17 ساله بودم، دوره دو ساله تئاتر را در وزارت ارشاد گذرانده بودم و پس از پایان آن زیر نظر عبدالله اسکندری گریم را آموختم. در آن سالها بازیگری و چهرهپردازی به یک اندازه برایم جذاب بود و به دنبال این بودم که هر دو را دنبال کنم. آن زمان آقای کیانوش عیاری برای "آن سوی آتش" دنبال دختری میگشت که چهرهای مناسب با نقش دختر جنوبی داشته باشد، برادرم بهروز من را به آقای عیاری معرفی کرد، تست دادم و انتخاب شدم. خانواده مخالفتی با بازیگر شدن شما نداشتند؟ من در خانوادهای فرهنگی و هنردوست بزرگ شدم، خانوادهام هرگز با هنر بیگانه نبودهاند و این باعث شده بود نگاه و جهانبینی من نسبت به دختری 17 ساله پختهتر باشد. پس آگاهانه مسیری را که با "آن سوی آتش" شروع شده بود دنبال کردید؟ بله، همان زمان که برای بازی در "آن سوی آتش" نامزد دریافت جایزه شده بودم بهروز به من گفت: اگر میخواهی در سینما بمانی باید قواعد حرفهای را بدانی و به آن پایبند باشی. اگر از تو تعریف شد مغرور نشو و اگر خواستند زیر پا لگدکوبت کنند نابود نشو. شخصیت خود را داشته باش و راه خود را ادامه بده. این نگاه به من خیلی کمک کرد. "آن سوی آتش" یکی از فیلمهای موفق آن سالها بود، حتما بعد از بازی در آن فیلم پیشنهادهای زیادی داشتید؟ بله، من چهرهای جدید بودم که کمی استعداد هم داشت و میتوانست در فیلمها و مجموعهها مقابل دوربین برود، بسیاری از پیشنهادها شبیه به دختر جنوبی "آن سوی آتش" بود اما من که همان زمان هم بیمطالعه نبودم نمیخواستم نقش دختر جنوبی را تکرار کنم و در آن نقش کلیشه شوم. مقاومت کردم و سعی کردم انتخابهای درست داشته باشم. مشوقان و راهنمایان خوبی داشتم، هم در خانواده و هم در دوستان. از همان زمان به دنبال گریم رفتم و تنها تمرکزم بر بازیگری نبود. اما بازیگری برای دختری جوان که طعم شهرت را میچشد باید جذابتر از گریم باشد.هر دو جایگاه خود را داشتهاند و هنوز هم این نگاه را دارم، هر دو میتوانند تجربه خلق کردن را برایتان داشته باشند، در گریم به شکلی این حس را از سرمیگذرانید و در بازیگری به شکلی دیگر این کار را انجام میدهید. بازیگر حجم تجربیات و احساسات کنترل شده و نشده را با خود حمل میکند، به این دلیل که بازیگر مجبور است به جای دیگران زندگی کند و این ساده نیست. اما زندگی کردن به جای دیگران اتفاق جالبی است. طبیعی است، امکان زندگی کردن به جای شخصیتهای مختلف جذاب است. شاید به همین دلیل بازیگرانی که واقعا بازی میکنند زودتر پیر میشوند. برای شما چقدر این اتفاق افتاد که بتوانید جای دیگران زندگی کنید؟ چقدر نقشهایی که بازی کردید شبیه شما بودهاند؟ هر نقشی که بازیگر بازی میکند از فیلتر خودش عبور میدهد، ما بازیگرها معمولا به خودمان رجوع میکنیم، همذاتپنداری میکنیم و میگوئیم اگر این اتفاق برای من میافتاد چه میکردم. این احساسات را رتوش میکنیم و با کمک کارگردان به تصویر نهایی نزدیک میشوم. همه این نقشها ممکن است بخشی از شخصیت من را در خود داشته باشند، من هم ممکن است به بعضی از آنها نزدیک باشم. ما انسانها موجودات پیچیدهای هستیم ولحظههای مختلفی را در زندگی تجربه کردهایم، در هریک از ما وجوه مختلف شخصیتی وجود دارد. اصرار داشتهاید نقشهایی را بازی کنید که از شما دور است؟ تقریبا نقشهایی که در سینما بازی کردهام، از من دور بوده است. هرگز جنوبی یا لال نبودهام، شبیه مریم قندی "نجات یافتگان" نیستم، بیشتر شخصیتها از من فاصله داشتهاند. من در بازیگری تیپ سازی بلد نیستم، سلیقه من هم نیست و دوستش ندارم. به دنبال تیپ سازی نبودهام، صداسازی خاص نکردهام. همیشه به دنبال این بودهام که شخصیت را باور کنم و آن را طوری بازی کنم که مخاطب باور کند. سیمایی که از شما بیشتر در خاطر مانده سیمای زنان مقتدر و مستقل است. نرگس در فیلم "نرگس" با توجه به شرایط اجتماعی و خانوادگیاش زن مستقلی است و منفعل نیست، مریم قندی و زینت در فیلم "زینت" همینطور. این پرسونا چقدر آگاهانه شکل گرفت؟از جایی به بعد چهره و فیزیک بازیگر در نقشهایی که به او پیشنهاد میشود تاثیر دارد، شاید این مشخصات در چهره من وجود دارد که کارگردانها برای چنین نقشهایی به سراغ من میآیند، نقش زنان مستقل و مقتدر با این فیزیک میخواند. حتی حرکتها و رفتار بازیگر در این پیشنهادها موثر است، البته در زندگی واقعی هم من زنی مستقل هستم. این وجه در شخصیتهایی که بازی کردهام متبلور شده است. یکی از نقشهایی که بازی کردید و کمتر دیده شده، نقشی است که در مجموعه "همسایهها" (محمدحسین لطیفی) بازی کردید، زنی هنرمند و مستقل. این نقش چقدر به شما نزدیک است؟ این نقش را خیلی دوست دارم (میخندد)، از کارهایی بود که به من نزدیک است. از مقطعی در سینما کمکار شدید و بیشتر چهرهپردازی را دنبال کردید. این کم کار شدن در حوزه بازیگری آگاهانه بود؟ بر خلاف بیشتر بازیگران، فاصله گرفتن از سینما باعث نشد به سمت تلویزیون بیایید. زمانی که به عنوان بازیگر فعال بودم، بسیاری پیشنهادها را رد میکردم چون نقشها آن طور نبودند که با معیارهای من همخوانی داشته باشند. الان پشیمان نیستم چون دوست نداشتم به خاطر بازی در فیلم یا مجموعهای شرمنده باشم. آقای فریدون جیرانی یک بار به من گفت زمانی در هر دفتری که میرفتیم درباره تو صحبت میشد و همه فیلمنامهها برای تو فرستاده میشد، آن قدر بازی نکردی که بازیگری را کنار گذاشتی. من از این بابت ناراحت نیستم. شاید تعداد فیلمهایی که بازی کردم کم است، اما تعدادی از آنها در تاریخ سینمای ایران ماندگار شده است. اگر من در این فیلمها خوب نیستم، فیلمها خوب و ماندنی هستند و این افتخارآمیز است. در مورد تلویزیون هم این اتفاق افتاده، من همه فیلمنامههایی را که رد کردهام نگه داشتهام، چون وقتی به آنها نگاه میکنم برایم جذاب است. در مورد تلویزیون این سختگیری را دارم که میدانم بازیگر زود سهلالوصول میشود و مخاطب از دیدنش خسته میشود. این بخش ماجرا که تلویزیون به شهرت و محبوبیت بازیگر کمک میکند برایتان وسوسه کننده نبوده؟ یک دهه مقاومت کردم که در تلویزیون بازی نکنم، ماجرای "نجات یافتگان" هم این بود که تلویزیون زمانی موافقت کرد این فیلم و "سفر به چزابه" ساخته شوند که نسخهای تلویزیونی هم داشته باشند، فیلمها که تمام شد مسئول بودم که در مجموعه هم مقابل دوربین بروم. آقای ملاقلیپور با ما این موضوع را مطرح کرد و من موافقت کردم. این مجموعهها راه من را به تلویزیون باز کرد. در دو فیلم با مسعود کیمیایی به عنوان چهرهپرداز همکاری کردید، بازیگرها در فیلمهای کیمیایی دیده میشوند، او پیشنهاد بازی در این فیلمها را به شما نداد؟ در این سالها هیچ مصاحبهای از من نخواندهاید که در آن درباره این صحبت کنم که در فلان پروژه جایگزین کدام بازیگر شدهام، یا چند پیشنهاد دارم که در حال بررسی آن هستم. اینها مسائل شخصی و خصوصی کار بازیگری است. بازیگرها روحیه لطیفی دارند و عنوان کردن این نکات برایشان خوشایند نیست. بخش مهم هر کاری، آن بخشی است که دیده میشود پروسهای که قبل از هر کار طی میشود مهم نیست. همین که به عنوان چهره پرداز در این فیلمها با آقای کیمیایی کار کردم برایم جالب بود. به کارگردانی در سینما فکر کردهاید؟ به نظرم سختترین کار دنیا کارگردانی است، فعلا کارگردانی را دوست ندارم. پیش از "رقص زمین" که پارسال بازی کردید نمایش به شما پیشنهاد شده بود؟ در آن سالها که در سینما مشغول به کار بودم سه نمایش پیشنهاد شد اما گرفتاری در سینما مانع شد روی صحنه بروم. آن زمان نگران نبودید که نتوانید از عهده بازی در تئاتر برآیید؟ نه نگران نبودم، به تفکیک بازیگری قائل نیستم. بازیگر میتواند در سینما، تلویزیون و تئاتر کار کند، بخشی از بازیگری تکنیک است و بازیگر تئاتر وقتی به سینما میآید باید تکنیک بازی در سینما را بداند و برعکس. همان نگرانی که ممکن است یک بازیگر بعد از 30 سال کار مقابل دوربین زمان فیلمبرداری داشته باشد، زمان رفتن روی سن به سراغ من آمد و نه چیزی دیگر. حساسیت نسبت به بازخورد کار، بازیگر را در این مواقع بیش از هر چیز دیگر نگران میکند. من هم این نگرانی را داشتم. چه اتفاقی افتاد که ترغیب شدید در "رقص زمین" بازی کنید؟ نمایش که نوشته میشد عاطفه این قدر پررنگ نبود، اما قصه طوری پیش رفت که عاطفه پررنگ شد و پیام هم حضور بیشتری پیدا کرد. در نسخه اولیه مهدی پررنگتر از بقیه بود. بازی در این نمایش خیلی سخت نبود چون همه ما به نوعی نقش خودمان را بازی میکردیم، حتی اسمهای خودمان را داشتیم. کار با حسین پاکدل سخت بود؟ آقای پاکدل کارگردانی جدی است اما کار با او سخت نیست، من با کارگردانهای بزرگی در سینما کار کردهام به نظرم کار در سینما سختتر از تئاتر است، کار در تئاتر جذابیتهایی دارد و دشواریهای آن هم طبیعی است. چیزهای زیادی درباره سختی کار در تئاتر شنیدهام. میدانم در تئاتر باید خاک صحنه بخوری تا آزموده شوی. اما واقعیت این است که در تئاتر پنج ساعت وقت برای نمایش گذاشته میشود و بقیه روز وقت بازیگر آزاد است و بازیگر حتی میتواند متن را قبل از اجرای هر روز باز نکند. اما در سینما مثلا در پروژهای که در یک شهرستان ساخته میشود همه زندگی یک بازیگر تحتالشعاع کارش قرار میگیرد. شاید به همین دلیل بهتر است اینها را با هم مقایسه نکنیم، حالا که تجربه حضور در تئاتر را دارم به این باور رسیدهام که بازیگری در سینما و تئاتر دو دنیای متفاوت است. بازیگر در تئاتر این فرصت را دارد که به مرور به نقش نزدیک شود و آن را کامل کند. در این نمایشها برای شما این اتفاق افتاد؟ در سینما باید تمرکز و انرژی را خرج کنی و بهترین کار را در اولین لحظه انجام بدهی چون فرصت تکرار نداری. سرعت عمل در سینما اهمیت دارد. بازیگری به نظر من هوش، شعور و خلاقیت است. ادای چند جمله دیالوگ به معنی بازیگری نیست. کشف جزئیات یک نقش بسیار مهم است. من وقتی متنی را میخوانم آن را لحظه به لحظه زندگی میکنم، در هیچ زمانی متن را از یاد نمیبرم و تلاش میکنم خودم را به چیزی که کارگردان در نظر دارد نزدیک کنم. من برای کارگردان بازی میکنم. در بازیگری تئاتر تمام توانم را به کار بردم که دیالوگ اضافه و حرکت اضافه نداشته باشم و به کارگردان متعهد هستم. پخته شدن شخصیت از درون بازیگر میآید و قابل رویت برای دیگران نیست، وقتی ما قرار میگذاریم دیالوگی بگوییم و میزانسنی را اجرا کنیم باید آن را اجرا کنیم، به نظرم این کار اگر خارج از قرارداد با کارگردان و بازیگر مقابل باشد شرافتمندانه نیست. من بازیگر تیپ سازی نیستم به این دلیل اگر نقش را از درون باور نکنم بازی نمیکنم. نزدیکی سلیقه و نگاه شما به کارگردان چقدر مسیر نزدیک شدن به نقش را ساده و سریع میکند؟ زمانی که نگاه کارگردان و بازیگر به یک موضوع و شخصیت یکی باشد این مسیر سریعتر اتفاق میافتد، خوشبختانه من و آقای پاکدل به دلیل نگاه و سلیقهای که داریم راحتتر با هم به نتیجه درباره نقش میرسیم. بازخورد منتقدان و صاحبنظرانی که دیدگاه و سلیقهشان برای شما مهم است پس از دیدن این دو نمایش درباره بازی شما چه بوده؟ اصلا این قضاوتها برای شما مهم است؟ مگر میشود کار هنری انجام داد و به نظر گروههای مرجع اهمیت نداد؟ برای من هم این داوریها و قضاوتها مهم است. خوشبختانه آنهایی که نظرشان را قبول دارم در اولین تجربهام روی صحنه، من را پذیرفتند و تشویقم کردند. راحت بودنم روی صحنه برایشان مهم بود. در "رقص زمین" این اتفاق افتاد و در "حضرت والا" با تجربه دشوارتری روبرو هستم. بازی در سه نقش متفاوت بارزترین ویژگی این نمایش برای شما است. در این نمایش باید نقش سه زن را بازی میکردم که در عین تفاوت عصارهای مشترک دارند، نوع برخورد و حرکتهایشان در مقطعی که در آن قرار دارند متفاوت است اما ریشه یکسان دارند. موقع خواندن متن بعضی نکات مشترک را میشد در آنها یافت که خیلی کمرنگ به آنها پرداخته شده بود. عقاید و افکاری را میشد بین منیر، سرور و پوران مشابه دید اما متن و نمایش روی این مشترکات تمرکز پررنگ نمیکند. من با حرکتها و جزئیاتی آنها را متفاوت بازی و فاصلههایی بین این شخصیتها ایجاد کردم. منیر شاید جذابترین شخصیت است، یک نوع خیال شاد و سرخوش. یک نوع خوشخیالی است، رویا است، کابوس نیست. بازخوردها خوشبختانه خوب بوده نسبت به این نقشآفرینیها و تفاوتها از کار درآمده است. بازی در این سه نقش انرژی زیادی از شما میگیرد. مدام باید در صحنه حرکت کنید و از قالبی به قالبی دیگر بروید. حتی در بعضی صحنهها در فرصتی کوتاه باید لباس هم عوض کنم، تکنیک بازیگری در این موارد به شما کمک میکند و فاصلهگذاریهایی که کردهاید میتوانید اجرا کنید. مثلا پوران را با حرکتهای کمتر و منیر را شادتر و سرخوشتر بازی میکنم. تمرکز جزئی از بازیگری است و من تعجب میکنم اگر بازیگری بازی کند و تمرکز نداشته باشد، این بازی نیست بازیگوشی است. با کدامیک از این شخصیتها بیشتر همدلی میکنید؟ من هر سه را دوست دارم، هر کدام بخشهایی از من را در خود دارند، منیر از من دور نیست، سرور و پوران هم. شاید جنس رابطه سرور با همسرش از نسل من فاصله داشته باشد اما دلمشغولیهایش را درک میکنم، فکر میکردم به این شخصیت دیرتر از بقیه برسم، جالب است که او را زودتر از بقیه پیدا کردم. با کدام بازیگر در این نمایش راحتتر بودید؟ مهدی سلطانی. خوشحالم که تجربه همکاری با او را به دست آوردم، در این دو نمایش که کنار او قرار گرفتم بسیار آموختم، مانند یک کلاس بازیگری. او با فروتنی و بدون منت بسیاری نکات را به من آموخت. مهدی سلطانی فرصت لذت بردن از بازیگری را برای بازیگر مقابلش فراهم میکند. بعد از این دو نمایش پیشنهاد بازی در تئاتر داشتهاید؟ - بله، یک نمایش پیشنهاد شد، چندان خوشایند نبود. با همان وسواس که در سینما کار کردهاید میخواهید در تئاتر کار کنید؟ من در تئاتر آدمهای کمی را میشناسم، متعلق به نسلی هستم که شاید با نسل امروز تئاتر به سختی بتوانم ارتباط برقرار کنم،باید بین من، کارگردان و نقش رابطهای ایجاد شود تا بتوانم در نمایشی بازی کنم، آن حساسیتها و نگاه به بازیگری همچنان وجود دارد و طبیعی است در انتخابهایم تاثیر میگذارد. تئاتر جای خالی سینما را برای شما پر کرد؟ همانقدر جذاب است؟ تئاتریها تعریفی از تئاتر و فضای آن دارند که با واقعیت تفاوت دارد و من زمانی که روی صحنه رفتم این را درک کردم، سینما همچنان جذاب است، من آگاهانه خواستم کمتر مقابل دوربین بروم و این مسیر را انتخاب کنم، در این ده سال فقط یک نقش و یک فیلم بوده که دوست داشتهام در آن بازی کنم و این دردناک است. در دهه 60 از 10 فیلمی که تولید میشد دوست داشتم در هشت تای آن بازی کنم. در این سالها نقش خوب آن قدر کم بوده که من وسوسه برگشتن به سمت بازیگری سینما را نداشتهام. پس اگر فیلمنامه و نقش خوب باشد، امکان بازگشت شما به سینما وجود دارد؟ مگر میشود انسان کاری را که دوست دارد ترک کند، من بیمار بازیگریام. مهم اثری است که باقی میماند و من دوست دارم آنچه از من میماند باعث شرمندگیام نشود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 267]
صفحات پیشنهادی
چطور سرعت کامپیوتر خود را افزایش دهیم؟
گفتگو با عاطفه رضوی بازیگر نمایش «حضرت والا» · كنگره بينالمللي علامه كاشف الغطا در قم و نجف برگزار خواهد شد · مدنا فرزند خوانده اش را به قصد کشت زد! ...
گفتگو با عاطفه رضوی بازیگر نمایش «حضرت والا» · كنگره بينالمللي علامه كاشف الغطا در قم و نجف برگزار خواهد شد · مدنا فرزند خوانده اش را به قصد کشت زد! ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها