واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: میرزا حسن ایرانی سه پسر دارد كه این پسرها به نوعی تنوع بخش عظیمی از روایت «در چشم باد» را در خود نهفته دارند. بیژن ایرانی (پارسا پیروزفر)، نادر (كامبیز دیرباز) و اسد هر كدام به نوعی نماینده و معرف... نگاهی به مجموعه تلویزیونی «درچشم باد» با تمركز بر خانواده میرزا حسن ایرانی روایت از مبارزه و مصائب میرزای جنگلی آغاز میشود كه در گیلان اعلان جمهوریت میكند. این اعلان بازتابهایی اعم از مخالف و موافق دارد كه در كوران حوادث تاریخی آن زمان جلوی دوربین جعفری جوزانی قرار میگیرد تا خط سیر تحول تاریخی جغرافیای ایران و انسانهای آزاده خواهی كه در آن دوران به مبارزه با استعمار پرداختند به مخاطب عرضه شود. اما ویژگی اصلی و شاید اساسی این مجموعه، نگاه موشكافانه كارگردان به حوادث از دریچه ای است كه تا كنون به لحاظ تصویری كمتر به آن پرداخته شده است. جدای از اتفاقات حاشیه ای كه در قسمتهای نخست مجموعه اتفاق میافتد - و البته طبیعی هم هست- شاخ و برگها كم كم كاسته شده و شخصیتی باقی میماند كه قرار است روایت سه دوره از تاریخ توسط او و خانواده اش روایت شود. «میرزاحسن ایرانی» یار باوفای میرزا كوچك خان به عنوان خط مركزی روایت قرار دارد. او در دوره اول از مبارزات خود، آقا حسام، سایر هم قطارهای میرزا و شرایط آن زمان گیلان حرفهایی دارد و این رویدادها با شكست حركت میرزا كوچك پایان پذیرفته و میرزا حسن و آقا حسام برای در امان ماندن به تهران نقل مكان میكنند. از اینجا به بعد بیشتر روایت به حدود سالهای 1320 اشاره دارد. میرزا حسن ایرانی سه پسر دارد كه این پسرها به نوعی تنوع بخش عظیمی از روایت «در چشم باد» را در خود نهفته دارند. بیژن ایرانی (پارسا پیروزفر)، نادر (كامبیز دیرباز) و اسد هر كدام به نوعی نماینده و معرف بخش یا لایه ای از جامعه ایرانی در آن زمان به شمار میروند. اگرچه باقی شخصیتها هم موقعیتهای تعریف شده و كلیدی در مجموعه دارند اما اغلب در ارتباط با پسرها یا میرزا حسن هستند. «نادر» پسر بزرگتر میرزا شخصیتی است كه مناسبات انسانی و غیر انسانی آن روزگار را پذیرفته و خود را با آن تطبیق داده است. این تطبیق را او از كسی آموخته كه شازده (رضا قلی) بوده و خود در این چرخه فساد شكل گرفته است. نادر خوب میداند كه چه زمانی برای انجام چه كاری مناسب است. برای او همه چیز بر پایه منافع اقتصادی و سیاسی معنا یافته و عكس پدر به آرمانهای امثال او اعتقاد ندارد. نادر بیش از سایر شخصیتها، وظیفه بازنمود شرایط سیاسی و اقتصادی حاكم بر كشور و اشراف زادگان را برعهده دارد. روابط او در میهمانیها با رجال سیاسی و نظامی و ارتباطات اجتماعی او در حجره رضا قلی با افراد صاحب منصب از او شخصیتی ساخته كه دلخواه پدر نیست و به رنگ آمیزی و تنوع شخصیتها كمك كرده است. شخصیت نادر در برخی مواقع گرایشهای فطری به رفتارها و آرمانهای پدر دارد و همین موضوع است كه باعث میشود مخاطب احساس نكند كه نقش كاركردهای منفی دارد و احساس خوبی نسبت به نقش نادر داشته باشد كه احتمالاً او هم تا پایان مجموعه تزكیه شود. بیژن، پسر دیگر میرزاحسن، عشق خدمت به میهن دارد و معتقد است كل نظامیان و سران سیاسی و نظامی كشور مانند او معتقد و پایبند به استقلال كشور هستند اما پس از مدتی كه به واسطه اظهار علاقه دختر تیمسار با آنها نشست و برخاست میكند پرسشهایی در ذهنش مطرح میشود كه سعی میكند پاسخ را در آن محفلها بیابد. وقتی متوجه میشود كه در آن محافل نه تنها پاسخی برای پرسشهای او نیست بلكه محملی است برای دروغ و فساد و فحشا تصمیم میگیرد به مردم وفادار بماند تا به سیاسیون و نظامیان. در تبارشناسی شخصیت بیژن رگههای عاقلانه ای از پدر دیده میشود. رگههایی كه پدر را به سمت آزادیخواهی و مبارزه با استعمار و استبداد كشانده بود. بیژن، مخاطب را به جهان آرزوهای پدر در دوران جوانی و آرزوهای جوانان تنومند و برومندی میبرد كه در آن روزگار میزیسته و عمر گذرانده اند. بیژن و نادر هر دو معتقدند كه روزگار عوض شده و جهان معاصر- در آن زمان- رفتارهایی را میطلبد كه زاده همان دوران اند و یكی از تفاوتشان با پدر نیز از همین منظر است. در این به روز بودن، نادر مسیری را رفته كه پدر هیچ اعتقادی به آن ندارد و آن را گمراهی میداند و بیژن مسیری را برگزیده كه به آرمانهای پدر نزدیك است اما میرزا حسن وفاداری به سیستم سیاسی آن زمان را خیانت میپندارد. اما اسد فرزند دیگر میرزا كه میتوانست بیانگر تمام و كمال آرمانهای میرزا باشد نه خوب معرفی و نه خوب به شخصیت او پرداخته شد. اسد در مسیر گیلان به تهران و در برف سوزان متولد شد. او پس از گذران دوران نونهالی به چاپخانه پدر رفت و رفتارهای پدر را لحظه لحظه درك كرد اما این تحول او در مجموعه در چشم باد دیده و معرفی نشد. او تندروتر از بیژن در آزادیخواهی و استقلال بود و علیه نظام و سیاسیون اعلانیه منتشر میكرد، شاید از این بابت كه مبارزه مستقیم با نظام شاهی داشت شباهتش به پدر بیشتر بود. به این اعلانیه پخش كردن در حد چند پلان بسنده شد و سپس برای او زن گرفتند و برخلاف میل برادرش نادر (كه میگفت میتواند برای او معافی بگیرد) به سربازی رفت.شاید در این رفتار میرزا حسن البته تناقضی هم مستتر بود. به این معنا كه وقتی او به نظام و سیاسیون و آن دوره اعتقادی نداشت پس طبیعی بود كه علاقه ای هم به اجباری رفتن پسرش نداشته باشد اما با اصرار او را به اجباری فرستادند و او هم در حمله نظامیان به بوشهر كشته شد. بیتوجهی به این شخصیت، باعث شد یكی از نمایندههایی كه به لحاظ فكری میتوانست نماینده اعتقادات میرزاحسن باشد به راحتی كنار گذاشته شود و از او بیوه ای بماند كه معلوم نیست در قسمتهای بعد به او پرداخته خواهد شد یا خیر! اما میرزاحسن ایرانی چگونه شخصیتی است؟ میرزا حسن با آرمانهای كسانی رشد پیدا كرده كه در دل تخم نفرت از استعمار و استبداد كاشته اند. آنها سراسر به آزادی كشور و استقلال آن معتقد بوده و خون خود را آبی دانسته اند كه باید در مبارزه با استعمار و استبداد به نهال استقلال كشور و دین بریزند. میرزاحسن حتی پس از سالها كه از نهضت جنگل گذشته باز به كین خواهی از دوستانش، به فرزندان میگوید دست این جماعت سیاسی و نظامی شاهی آغشته به خون آزادی طلبانی چون میرزاست. او به هیچ وجه نمیپذیرد كه باید با روزگار همراه شد، به این معنا كه پستیها و شقاوتهای كسانی كه به كشور خیانت كرده اند از یاد برد. «در چشم باد» اگر چه با آدمهای حاشیه ای نهضت جنگل آغاز میشود اما تیزبینانه سه دوره از تاریخ ایران را (كه تا به حال دو دوره آن در تلویزیون پخش شده و زمان بعد از انقلاب و فتح خرمشهر باقی مانده) به تصویر میكشد و اراده آدمها را در مبارزه با استعمار و دفاع از استقلال فردی و جمعی بیان میكند. آن عاملی كه «در چشم باد» را از سایر آثار مشابه تاریخی متمایز میكند «شكوهی» است كه در كین خواهی از ظالم و دشمنان بیگانه سرزمین مادری در آن دیده میشود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 710]