واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: انسان با خاك انسي عجيب دارد به گونهاي كه از گذشتههاي دور سفال نقش موثري در زندگي روزمرهاش داشته است. . . انسان با خاك انسي عجيب دارد به گونهاي كه از گذشتههاي دور سفال نقش موثري در زندگي روزمرهاش داشته و كوزهها و سفالينههاي دستي هنرمندان ايران كه طبق بررسيها قدمتيهزاران ساله دارد ، نمايانگر سير تكامل و تحول زندگي انسان است. سفالهاي مرحله آغازين جيتون با گلي مخلوط با بقاياي گياهي ساخته شده و آن سفالها در سه محوطه باستاني ايران به نامهاي تپه سنگ چخماق شاهرود، تورنگ تپه گرگان و يارم تپه گنبد كاوس بدست آمده است. آنچه مسلم است نخستين دست ساخته هاي سفالي بسيار ساده و صرفا جهت رفع نيازهاي فوري ساخته شده اند و نبايد انتظار داشت كه سفالگران اوليه به جنبه هاي زيباشناسي آن توجه زيادي داشته باشند اما از همان ابتدا به استحكام و نفوذناپذيري بدنه ظرفهاي سفالي كاملا توجه شده است. در تپه جيتون تركمنستان كه كهن ترين ظرفهاي سفالي ساخته شده، جهت استحكام بخشي بدنه بقاياي گياهي به عنوان شاموت يا ماده چسباننده با گل مخلوط شده و احتمالا جهت نفوذ آب سطح سفال قبل از خشك شدن كاملا صيقل داده شده است. در مرحله آغازين فرهنگ جيتون به نظر مي رسد كه ظرفهاي سفالي را با كپي برداري از سبد مي ساختند3 در مرحله دوم تنها شكل ظرفها نسبت به گذشته متنوع تر شده و در مرحله سوم آن فرهنگ در كنار ظرفها پيكرك سر انسان و حيوانات نيز ساخته مي شد. در مجموع سفالهاي اوليه آسياي ميانه كه در جيتون بدست آمده اند ساده و خشن و دست ساز با شاموت گياه و پخت ناكافي بودند و اين تكنيك همزمان در تپه سنگ چخماق شاهرود و دشت گرگان (در ايران) هم رايج بود. سفالهاي آنوي IA علي رغم شباهتشان با جيتون در تكنيك، اندكي با آنها تفاوت داشتند، خمير آنها علاوه بر بقاياي گياهي با ماسه مخلوط شده و خوب ورز داده شده اند و پخت آنها نيز كافي بوده است و برخلاف جيتون بدنه ظرفها عموما نازك بودند6. سفالهايي با آن شيوه در چشمه علي نزديك تهران و سيلك نزديك كاشان ساخته مي شد. در دوره آنوي IB گل سفال با كاه مخلوط مي شد و از خمير ورزداده انواع ظرف جهت پخت و پز، استفاده روزمره و ذخيره و پيكرك نيز شكل مي گرفت. طي هزاره هاي سوم و چهارم پيش از ميلاد در صنعت سفالگري آسياي ميانه پيشرفت زيادي حاصل شد، از آن جمله كوره هايي ساخته شد كه حرارت در آنها به 1200 درجه سانتيگراد مي رسيد. آثار سفالي آن دوران به صورت پيكركهاي انسان و حيوان هم ظاهر شده اند كه از نظر بيان هنري داراي ارزش بسيار مي باشند. در اواخر هزاره چهارم و اوايل هزاره سوم پ.م قبايلي از ايران به جنوب تركمنستان نفوذ كردند و سنتهاي فرهنگي مشخصي را همراه بردند و وجوه مشتركي در تكنولوژي و فرم و نقش سفال را در ايران و آسياي ميانه موجب شدند به نحوي كه به اعتقاد برخي، فرهنگهاي ناحيه جنوب غربي آسياي ميانه رابطه و پيوندشان به سوي مراكز مهم تمدن ايران و بين النهرين متوجه است1. در اواخر هزاره سوم و اوايل هزاره دوم پ.م فرهنگ سفال خاكستري از قلب آسياي ميانه ظهور كرد و در شمال شرقي نجد ايران گسترش يافت. شباهت سفالهاي خاكستري بدست آمد در كوهپايه هاي غرب عشق آباد با آثار بدست آمده از تپه حصار دامغان در شمال شرق ايران انكار ناپذير است، تا جايي كه مي توان گفت خاستگاه آنها يك فرهنگ واحد بوده است. از گورهاي دره رودوخش در تاجيكستان سفالهاي فراواني با كيفيت بسيار عالي جمع آوري شده كه به اعتقاد برخي با مهاجرت آريايي ها به تاجيكستان ارتباط دارد. از آن گونه سفالها كه با حضور آريايي ها مرتبط دانسته شده در بسياري از محوطه هاي حاشيه كوير ايران و از جمله در تپه سيلك كاشان به فراواني يافت شده است. در دوران هخامنشي و اشكاني و ساساني كه بخش وسيعي از سرزمينهاي آسياي ميانه قلمرو آن امپراطوريها محسوب مي شد به شيوه اي يكسان صنعت سفالگري در سراسر ايران رايج بود. در قرن هفتم ميلادي ظهور اسلام در كشورهاي آسياي ميانه به عنوان يك مذهب فراگير بر بسياري از جنبه هاي زندگي از جمله صنعت سفالگري تاثير گذاشت. در آغاز شكلها و طرحهاي تزئيني تازه اي رواج يافت كه از هنر كهن ايران و آسياي ميانه الهام گرفته بود. در بين سده هاي نهم تا دوازدهم ميلادي سفالگري در آسياي ميانه از رونق بسيار زيادي برخوردار بوده و منطقه افراسياب در سمرقند فعاليترين مركز تهيه انواع سفال به شمار مي رفت كه همپاي آن در ايران، نيشابور و ري و جرجان بود. از سده نهم ميلادي، سفالهاي لعابدار در سرتاسر آسياي ميانه و ايران محبوبيت تام يافتند و منطقه افراسياب در نزديكي سمرقند و نيشابور در خراسان از جمله مراكز توليد انواع سفال لعابدار بشمار مي رفتند.سفالهاي توليد شده در آن مراكز با سفالهايي كه در زيستگاههاي متعدد ايران ( در مرزهاي امروزي) ساخته مي شدند از جهت فرم و رنگ و لعاب و نقش وجوه مشترك فراواني داشتند ودر ساخت نيز ار تكنيكهاي يكسان برخوردار بودند. در سده هاي سيزدهم و چهاردهم به دنبال يورش مغول ها موضوعات تصويري جاي خود را به طرحهاي پيچيده گياهي دادند. در اواخر سده چهاردهم و اوايل سده پانزدهم پيشرفت تازه اي در توليد سفالهاي لعابدار حاصل شد و بدليل تماسهاي گسترده بازرگاني بين دولت تيموري و كشورهاي ديگر، در سده پانزدهم نوع تازه اي از سفال كه به تقليد از چيني ساخته مي شد، در آسياي ميانه پديد آمد. مراكز اصلي ساخت آن ظرفها بخارا، شهر سبز، مرو، نسا، اورگنج و سمرقند بود. در ايران اين نوع سفال بخصوص در دوران صفويه بسيار جالب توجه واقع شده و رواج فراوان يافت. شباهتهاي زياد گونه ها، فرمها، تكنيك هاي ساخت، نقشها ، لعابها و كاربرد سفالها تا اواسط قرن نوزدهم ميلادي را به جرات مي توان از جمله پيوند هاي فرهنگي – هنري ايران و آسياي ميانه به حساب آورد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 372]