واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: شخصیتهای مثبت سریال مثل نقل و نبات، كلمات قصار و اندرزهای حكیمانه از خود روایت میكنند و آدم بدها نیز مدام در تباهی و سیاهی فرو میروند. فاصلهها از یك پارادوكس و... توی گوش سالمم نصیحت نكن!فاصله و اختلاف نسلها در جامعه معاصر ایران آنقدر عمیق است كه شاید عنوان تضاد نسلها، گزینه گویاتری از شكاف و فاصله نسلها باشد و همین خلأ و شكافی كه در مناسبات انسانی وجود دارد واجد ظرفیت دراماتیكی بالایی برای قصهپردازی و بازنمایی بسیاری از مسائل ریز و درشتی است كه در واقعیت اجتماعی متبلور است. دلایل این شكاف به عوامل مختلف و متفاوتی وابسته است، اما آنچه زیربنای این تضادها را صورت بندی میكند برساخته تضاد سنت و مدرنیته است كه به كانون بسیاری از مناقشات نظری و عملی در جامعه ما منتهی شده كه اختلاف پدران و پسران، مصداق كوچكی از این شكاف عمیق است. میان «دلنوازان» و سریال جدید سهیلیزاده فاصله چندانی از حیث مضمون و فرم وجود ندارد و لحن و بیان قصه هم بسیار به هم نزدیكند. كاش سهیلیزاده از نقدهایی كه بر اثر قبلیش گفته شد بهره میگرفت تا به بازتولید همان فضاسازیها و دیالوگپردازیها دست نمیزد. میزان شعارزدگی در فاصلهها نسبت به دلنوازان نهتنها كم نشده كه رنگ و لعاب بیشتری هم به خود گرفته است. پیرنگ قصه از حیث مضمون و پیامهایی كه صادر میكند، تكرار همان دلنوازان است كه حالا با داستانی دیگر روایت میشود. چالش مهمی كه در روابط سعید و پدرش وجود دارد، متاثر از كشمكشهایی است كه از یك سو برساخته از اختلاف نظر و توقعات آن است و از سوی دیگر در مرز عقده و احساسیگری حركت میكند و آنچه در این میان بتدریج از بین میرود و فرسایش مییابد، اعتمادی است كه نمیتواند خلأ اختلاف را پر كند و به جبران مافات بپردازد. «فاصلهها» از دریغ كردن فرصتهایی ایجاد میشود كه در اختیار نسل جدید قرار نمیگیرد و محصول آن در درازمدت بیاعتقادی نسلها به هم خواهد بود؛ همان اتفاقی كه نسل گذشته نگران است تا درمورد نسل جدید رخ ندهد. وقتی پدران فرصت تجربه و آزمودن زندگی را به پسران نمیدهند، وقتی هیچ بخشش و ارفاقی برای خطا كردن وجود نداشته باشد، فاصلهها هر روز بین این دو نسل بیشتر شده و آنها هرگز زبان هم را نمیفهمند. هرچند این واقعیتهای اجتماعی و تربیتی، كشف تازهای نیست و انواع و اقسام سریالها و برنامهها در اینباره تولید شده اما آنچه در فاصلهها، آزاردهنده و دلخراش است تصویرسازی یكسویه و ترسیم اغراقآمیز از مناسبات سعید و خانوادهاش در كنار دیالوگپردازیهای بشدت شعار زده و گل درشت است كه از فرط اغراق، به ضد خویش بدل میشود. حجم این دیالوگهای اندرزگونه و میل حریصانه فیلم به طرح شعارهای پر طمطراق و نصیحتهای اخلاقی و كلمات قصار به حدی زیاد است كه بروجوه نمایشی اثر میچربد و تا حد صدور یك بیانیه اخلاقی ـ تربیتی پیش میرود. همین رویكرد شعارمحور به خط كشی سیاه و سفید آدمها و شخصیتهای داستانی منجر شده و با قطببندی مطلق از خوب و بد به شخصیتپردازی كاریكاتوری میرسد كه نه باورپذیر است و نه تاثیرگذار. شخصیتهای مثبت سریال مثل نقل و نبات، كلمات قصار و اندرزهای حكیمانه از خود روایت میكنند و آدم بدها نیز مدام در تباهی و سیاهی فرو میروند. فاصلهها از یك پارادوكس و تعارض آشكار در ذات خود برخوردار است به این معنی كه از فرم و شیوهای در روایت قصه استفاده میكند كه در مضمون و محتوا قرار است به همین شیوه نقد شود؛ هرچند این رویكرد در طول اثر مدام شكسته میشود و انگار تكلیف كارگردان و نویسندگان با اثر با حرفی كه میخواهند بزنند و ایدهای كه به تصویر میكشند معلوم نیست. همین بلاتكلیفی به سردرگمی مخاطب هم منجر شده و تماشاگر نمیداند كه مثلا سعید قربانی رفتار پدر و بزرگترهای خود است یا اشخاصی مثل محسن یا دوست سعید و عمویش. فاصلهها این قطب بندی یكسویه و شعاری را با تدوین موازی و روایت دوگانه از شخصیتهای قصه تا جایی پیش میبرد كه برخلاف نیت و گمان خویش، قهرمانهای قصهاش در ذهن مخاطب به ضد قهرمانهای غیرقابل تحمل بدل میشوند. شاید تلاش سازندگان این باشد كه در نهایت حقانیت محسن (دانیال حكیمی) او را به اثبات برساند و تصویری ایدهال و مثبت از وی ترسیم كند، اما محصول كار تا اینجای سریال بعكس یا دستكم خنثی بوده است. تمهیدات دراماتیكی این سریال كه در دفاع از حقانیت برخی ارزشها صورت گرفته به قدری مستقیم، چكشی و شعاری است كه تاثیرگذاری اخلاقی و تربیتی آن را از بین میبرد. وقتی قرار است برخی پیامهای اخلاقی و ارزشهای تربیتی به تصویر كشیده شود واقعا باید به تصویر كشیده شود نه اینكه در كلام و پند و اندرز باقی بماند. سریال ساخته میشود تا از ظرفیت و پتانسیل نمایشی و سویه دراماتیكی آن برای انتقال بهتر و اثرگذارتر مفاهیم و ارزشهای اخلاقی استفاده شود و مخاطب در برابر آن مقاومت یا لجبازی نكند اما فاصلهها با اتخاذ این شیوه در روایت و بیان قصه خود دقیقا به نتایجی ضدخویش دامن میزند كه محصول كار در نهایت ایجاد فاصله و شكاف بیشتر بین مردم و تلویزیون است. اگر قرار است فاصله نسل جدید و قدیم با ساخت این مجموعهها كمتر شود یا حداقل فرصت و مجال طرح این مشكل در سطح عمومیتر باشد، باید ابزاری كه برای طرح و بیان این معضلات انتخاب میشود نیز درست باشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 230]