تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837882677
گفت وگو با باران كوثری به بهانه نمایش «سگ سکوت»
واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: من خوشبختانه هیچ وقت صورت و فیزیك خیلی خاصی نداشتم كه به خاطر آن محبوب شوم و مردم بگویند وای چقدر خوشگل است. دیگر اینكه... همزمانی كه در «خون بازی» بازی میكرد، وارد گروه آقای امیرضا كوهستانی شده بود تا با «در میان ابرها» برای اولین بار به صورت جدی روی صحنه تئاتر حاضر شود. آن سال اوج بازیگری باران بود كه هم برنده بهترین بازیگر نقش اول زن شد و هم با حضور در روی صحنه تئاتر بخش مهمی از پرونده بازیگریاش شكل گرفت و این كارنامه خوبی برای بازیگر جوانی بود كه خیلی زود مستقل شد. هرچند كه بهترین حضورهایش در سینما مربوط به فیلمهایی است كه به نوعی به والدیناش بر میگردد اما حالا دیگر هیچ كس به نبوغ و توانایی بازیگریاش شكی ندارد. شما هر چند وقت یك بار در تئاتر بازی میكنید. برای شما بازیگری تئاتر به نوعی قدرت نمایی است؟ به كی؟ اینكه به همه نشان بدهید بازیگر خوبی هستید؟ نه واقعا. برای من مهم تر و جدیتر از یك زورآزمایی است. وقتی مقوله بازیگری به طور كلی برای آدم جذاب است قطعا تئاتر به عنوان بخش اصلی این مقوله برای آدم جذاب میشود. من این شانس را داشتم كه دو تئاتر فوق العاده را با امیررضا كوهستانی كار كنم كه برای من تجربه بینظیری بود. خیلی خیلی چیزهایی كه مطمئنم اگر سالها در سینما كار میكردم امكان تجربه اش را نداشتم، در تئاتر تجربه كردم. بعد از كاركردن با امیر، انتخاب یك تئاتر دیگر برای من سخت بود ولی خوشبختانه فكر میكنم «سگ سكوت» به بخش دیگری از نیازها و علایقام نسبت به بازیگری جواب میدهد. این تئاتر بخش دیگری از بازیگری را برای من باز میكند و مرا در بخشی میاندازد كه تا حالاتجربه اش نكرده بودم. مخصوصا در شرایطی كه آدم باید كارهایی بكند كه بعدا شرمنده خودش نباشد، الان خیلی خوشحالم كه دارم در سگ سكوت بازی میكنم. كارهایی كه با آقای امیررضا كوهستانی انجام دادید یكی «در میان ابرها» بود. دیگری چه بود؟ كوارتت وقتی این نمایشها را بازی میكردید در چه مقطعی از بازیگری بودید؟ اجرای «در میان ابرها» هم زمان با فیلمبرداری «خون بازی» بود و «كوارتت» هم دو سال پیش اجرا شد و هنوز اجراهای خارج از كشورمان ادامه دارد. جایزه بهترین بازیگر در جشنواره فیلم فجر را هم برای «خون بازی» گرفته بودید. البته «خون بازی» بعدا اكران شد ولی شما در همان دوران كه داشتید اولین تئاترتان را بازی میكردید، داشتید بهترین بازیتان را در سینما میكردید. اینكه در تئاتر هم بازی میكنید، به تجربیاتی كه به دست میآورید فكر میكنید؟ یكی این و یكی دیگر هم لحظه ای است كه شما دارید رفتن روی صحنه را تجربه میكنید. همیشه گفته ام كه برای من لحظه ای كه بازیگری اتفاق میافتد همیشه خیلی مهم تر از عواقبش بوده. جایزه و شهرت هیجان انگیزند اما چیزی كه در بازیگری برای من هیجان انگیز و عجیب و تكرار شدنی است و این كار را برای من یك تجربه یونیك میكند، در واقع لحظه ای است كه آدم دارد بازی میكند. تجربه روی صحنه را هم آدم در هیچ بخشی از سینما نمیتواند پیدا كند. اینكه شما هرشب نفس به نفس تماشاگر برایش چیزی را اجرا میكنید، حرفهای معمولی نمیزنید و شاید همه چیز یك كم پیچیده تر است و البته تجربه سختی است كه بتوانید تماشاگر را با خودتان همراه كنید. چرا فكر میكنید به دردسرش میارزد؟ اینكه هر شب بیاید و به قول شما نفس به نفس تماشاگر بازی كنید بخش خوبش یك طرف اما دردسرها و سختیهایش زیادتر است و چیزهای دیگرش كمتر. چه چیزش كمتر است؟ شهرتش و پولش. گفتم كه اینها برای من در بازیگری در درجه دوم اهمیت قرار دارد. بخش اول تجربه در لحظه بازی كردن است، تجربه در روی صحنه بودن است و من در زندگیم هیچ اتفاق دیگری- نه فقط شغل- را نتوانستم پیدا كنم كه بتواند تجربه ای را كه بازیگری به آدم میدهد و لذت لحظه بازی كردن را به من بدهد. برای همین به زحمتش میارزد. خیلی هم میارزد. شما چیزی را تجربه میكنید كه در هیچ كجای دیگر نمیتوانید تجربه كنید. بحث مان دارد شیرین میشود. اجازه بدهید این بحث را ادامه بدهیم. علاقه در بازیگری یعنی چه؟ یعنی اینكه باید بازیگری را دوست داشته باشید. چه چیز بازیگری را باید دوست داشته باشیم؟ در آدمهای مختلف فرق میكند. در یكی میتواند شهرتش جذاب باشد، در یكی ممكن است بازی كردن در یك فیلم خاص و با یك كارگردان جذاب باشد. برای خود من صرفا تجربه تلاش برای تبدیل شدن به یك آدم دیگر جذاب است. قطعا یك آدم نمیتواند كاملا تبدیل به یك آدم دیگر بشود اما این تلاش، تلاش جذابی است و این سعی و تلاش پروسه هیجان انگیزی است. چیزی كه بازیگری را برای من جذاب میكند این است كه تجربه بازیگری، تجربه منحصربه فردی است و در هیچ كار دیگری نمیتوانید تجربه مشابه با این را داشته باشید. این حس فقط مربوط به بازیگری است. یعنی این تبدیل شدن به آدمهای متفاوت... تبدیل نه. تلاش میكنید كه تبدیل شوید. باید این تلاش را دوست داشته باشید. آیا این همه قرار گرفتن در جایگاه آدمهای دیگر روح آدم را اذیت نمیكند؟ فكر كنم بد نیست منظورم را بیشتر توضیح بدهم. مثلادیدن یك آدم بیمار كه دارد درد میكشد یا دیدن مرده، سخت است اما یك پرستار بیمارستان مجبور است به فراخور شغل این مساله را تحمل كند و در نهایت و كم كم عادت میكند و در درازمدت حساسیتش را نسبت به این مسائل از دست میدهد. شغلهای دیگر هم برخی مشكلات دارند و شما در بازیگری سعی میكنید تبدیل شوید به آدمهایی با مشاغل مختلف و خیلی از این سختیها را به جان بخرید و اگر بازیگر خوبی بود رضایت بدهید بخشهای تلخ آن در وجودتان بماند. بله. یك بخش از این حسها در حافظه تان و مجموعه تجربیاتتان باقی میماند. البته شما یكسری حسهای تلخ را تجربه میكنید و یكسری حسهای عجیب و غریب و خوب را. اصولااین بخش از ماجرا شبیه به رمان خواندن است، وسعت تجربههای آدم را زیاد میكند. شما ممكن است هیچ وقت در جنگ نباشید اما تلاش كنید حس یك سرباز را به دست بیاورید. باید این تلاش را دوست داشته باشید. بازیگری یك كار تجربی و تجربه گرایی است. و شما این تجربه گرایی را به واسطه شغل مادر و پدر، نه به عنوان یك بازیگر، بلكه به عنوان كسی كه قرار است ببیند و چشم بازداشته باشد از قبل شروع كرده بودید. بله. من هم این فرصت را داشتم. بعد از آن سالها و در سالهای بعد هم این راه را ادامه دادید. سعی خودم را كردم اما كمتر. آن موقعی كه با مامانم بودم با وجودی كه همان موقع هم سنش از الان من بیشتر بود، با این حال با ایشان بیشتر تجربه میكردم چون ایشان اصولاخیلی آدم پركارتر، پردغدغه تر، درگیرتر و پرتلاش تری است. یك كارگردان یا یك محقق اجتماعی بیشتر تلاش میكند اما یك بازیگر، با وجودی كه كمتر تلاش میكند بیشتر دیده میشود. باید ببینیم این دیده شدن مهم است یا نه. بله، بازیگری از آن شغلهاست كه توی چشم است. مثلا فوتبالیستها همیشه بیشتر از والیبالیستها توی چشم هستند اما این دلیل بر ارجحیتشان نیست. باید ببینید این توی چشم بودن برای خودتان چقدر مهم است. برای من، دیده شدن در بازیگری هیچ وقت خیلی مطرح نبود. به نظر من مادرم، در تاثیری كه باید با كارش میگذاشت از 90 درصد بازیگران ما بالاتر و جلوتر است. باید ببینیم این تاثیرگذاری مهم تر است یا بیشتر دیده شدن. اینكه شاید همه اگر هم بخواهند نتوانند فوتبالیست بشوند و شاید استعدادشان در والیبال باشد. مهم نیست. والیبالیستها هم به اندازه فوتبالیستها كار مهم انجام میدهند و شاید سخت تر اما چون فوتبال ورزش پرمخاطب تری است و ما تصاویر بیشتری از فوتبالیستها میبینیم، برای همین بیشتر میشناسیمشان. همین. همین. این بیشتر شناختن و دیده شدن دلیل بر این نیست كه فوتبالیستها دارند كار ویژه تری انجام میدهند. همینطور هم در مورد بازیگرها، آنها هم كار ویژه تری نسبت به بقیه آدمها انجام نمیدهند. آنها خیلی فرقی با دكترها، نجارها و مشاغل دیگر ندارند. آنها چون كارشان طوری است كه صورت شان دیده میشود، شناخته تر میشوند و چون شناخته تر میشوند مردم بیشتری روی آنها متمركز میشوند و بیشتر پیگیری شان میكنند. شاید اگر مثلاآهنگرها هم شغلشان طوری بود كه مردم در هر اكران فیلم صورتشان را میدیدند همان اندازه به آنها هم توجه میكردند. این توی چشم بودن، حتما یك ویژگی مثبت نیست، یك ویژگی است. میشود بخشهای منفی این توی چشم بودن را بگویید. این توی چشم بودن میتواند آدم را گول بزند. شما میتوانید بازیگر خیلی مشهوری شوید و فكر كنید كارتان را انجام داده اید در حالی كه بازیگر خوبی نباشید. این آن بخش از بازیگری است كه فریبنده است و آدم نباید درگیرش شود. مردم اصولا بازیگران را دوست دارند و تاییدشان میكنند. ممكن است راجع به یك بازیگر خیلی بد بگویند اما اگر آن بازیگر همان موقع بیاید جلوی رویشان هیجان زده شوند و حتی با او عكس هم بگیرند. اینكه آدم بفهمد چقدر از این محبوبیت مال طبیعت بازیگری است و چقدر از آن به خوب بازی كردن آدم مربوط میشود خیلی مهم است. برای همین میگویم كه بازیگری كار فریبنده ای است. ممكن است آدم یك موقعی به خودش بیاید و ببیند در زندگی اش كار مهمی انجام نداده و همه حواسش به این بوده كه مردم چگونه ببینندش و مثلا راجع به لباس پوشیدنش و قیافهاش چه بگویند. برای خودتان هم این حالت پیش آمده؟ به چند دلیل برای من پیش نیامده. یكی اینكه من خوشبختانه هیچ وقت صورت و فیزیك خیلی خاصی نداشتم كه به خاطر آن محبوب شوم و مردم بگویند وای چقدر خوشگل است. دیگر اینكه من تلاش كردم به آن بخش اصلافكر نكنم. آن بخش برای من بخش خیلی دوری است. دلیل اش این نیست كه من آدم ویژه ای هستم، دلیلش این است كه من در سینما بزرگ شدم و برای این ماجرا تربیت شدهام. یعنی دلیلش به مامان و بابای من برمیگردد نه وجود یك ویژگی خاص در من. من فقط به كارم فكر كردم. من همه تلاشم را كرده ام كه نقشهای مختلفی را بازی كنم. همه سعی ام را كرده ام كه برای هر فیلمی كه بازی میكنم همه سعی ام را بكنم. البته در مورد چهره تان تواضع میكنید. میخواهم بگویم من هیچ وقت به خاطر چهره ام مطرح نشده ام. با این توضیحی كه میدهید احتمالا اگر از اول با سینمایی وارد میشدید كه در آن چهره اولویت اول است، سینما را رها میكردید اما شما با كسی كار كردید كه در فیلمش فاطمه معتمدآریا ستاره میشود. كسی كه چهره ای معمولی دارد و... من هم همین را میگویم. من این حس را كاملا از پدر و مادرم دارم و اصلا هیچ ربطی به من ندارد. این از خوش شانسی من است كه از بچگی این بازیگران را در فیلمهای مامان میدیدم: مهدی هاشمی، گلاب آدینه، فاطمه معتمدآریا، آقای انتظامی. همیشه حضور این آدمها در پشت صحنه فیلمهای مامان و بابا و در خانه مان، باعث شد یك بخش از بازیگری را ببینم كه جذابترین و هیجان انگیزترین بخش آن است. من این شانس را داشتم كه آن بخشها را دیدم. از آدمهای معروفی كه میدیدید، چه كسی را بیشتر دوست داشتید؟ خیلیها را. گفتنش سخت است. اولین فیلمم یعنی «بهترین بابای دنیا» را با عمو مهدی و خاله گلاب بازی كردم كه حس خیلی عجیبی است. آن موقع بچه بودم و بعدتر از آنها خیلی چیزها یاد گرفتم مخصوصا از خاله گلاب در زیرپوست شهر. اولین حضور جدی من به عنوان بازیگر فیلم «روسری آبی» بود كه آنجا هم خیلی خیلی از كمكهای آقای انتظامی و خانم معتمدآریا استفاده كردم. همه آنها برای من آدمهای خیلی خیلی مهمی هستند. میگویید «خیلی مهم» و این از دید حرفه ای و بازیگری است اما بعضیها ممكن است آدمهای مهمی باشند اما كاراكتر خیلی جذابی برای دوست داشته شدن نداشته باشند. همه اینهایی كه گفتم را دوست هم دارم. همه عمو و خالههای من هستند و خیلی خیلی دوستشان دارم. اجازه بدهید برگردیم به نمایشی كه هم اكنون در حال بازی در آن هستید. چقدر طول كشید تا با شخصیتی كه در «سگ سكوت» بازی میكنید ارتباط برقرار كنید؟ من كارهای قبلی آروند را دیده بودم. او خود كارگردان جوان تئاتر تجربی بود و دو، سه تا كار از او دیده بودم. متن را كه خواندم خیلی از آن خوشم آمد و خوشبختانه این فرصت را داشتم كه با جلساتی كه با آروند و طلا معتضدی داشتیم، كمك كنیم كه هم من به نقش نزدیك شوم و هم نقش به من نزدیك تر شود. براساس یك پیشنهاداتی از همه مان، نقش تغییراتی كرد و صحنهها هم كه طراحی شد، طلا یك جاهایی از نقش را تغییر میداد و اصلا روی متن خودش اینقدر بسته فكر نمیكرد، نه، متن همین است و نمیتواند تغییر بكند. حتی این اتفاقات كه بعدا حامد به دست من كشته میشود هم در تمرینات اتفاق افتاد و طلا و آروند به این نتیجه رسیدند كه این پایان بهتری است. اینطوری شد كه كم كم هم من به نقش نزدیك شدم و هم اینكه آروند و طلا نقش را به من نزدیك كردند. متن یك متن نسبتا پیچیده است. واقعا از همان اول كه آن را خواندید آن را كاملامتوجه شدید... به نظر من خیلی پیچیده نیست. مهم این است كه شما آماده باشید كه چنین متنی را بخوانید. من آماده بودم برابر خواندن چنین متنی. یعنی میدانستم قرار نیست یك متن رئال بخوانم كه قرار است در آن اتفاقی بیفتد، یك نقطه اوج دارد و یك نتیجه ای هم گرفته میشود. البته به نظر من ساختار متن نمایش «سگ سكوت»، ساختار كلاسیكی است و در نقطه اوج یك اتفاقی میافتد و یك نتیجه گرفته میشود. من چون كاملا آمادگی این را داشتم كه یك متن به قول شما پیچیده ای را بخوانم در همان بار اول كاملا ارتباط برقرار كردم. ولی كسانی كه میآیند نمایش را میبینند شاید همان بار اول چندان دقیق و خوب آن را نمیفهمند با وجودی كه شما دارید آن را بازی میكنید. فكر میكنم به این خاطر است كه ما ذهن مان را آماده نمیكنیم تا متنهایی را ببینیم كه به همه سوالات ما جواب كامل نمیدهند. فكر میكنم این بیشتر برای دوستانی اتفاق میافتد كه تئاتر تجربی را كمتر دیده اند. وقتی شما بیشتر تئاترهای تجربی را میبینید و مثلا متنهای آقای چرم شیر را خوانده باشید و اجراهایی كه از كارهای ایشان شده را دیده باشید میدانید كه قرار نیست به همه سوالات شما به راحتی جواب داده شود و خودتان باید دنبال جواب برای آنها بگردید. این برای من از جذابیتهای تئاتر تجربی است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 597]
صفحات پیشنهادی
مشروح سخنرانی نصرالله - اضافه به علاقمنديها
گفت وگو با باران كوثری به بهانه نمایش «سگ سکوت». . نمایش تصادفی مطالب. نماینده ایران در اسکار معرفی میشود ... گفتگو با بهناز جعفری بازیگر «حوالی اتوبان» ...
گفت وگو با باران كوثری به بهانه نمایش «سگ سکوت». . نمایش تصادفی مطالب. نماینده ایران در اسکار معرفی میشود ... گفتگو با بهناز جعفری بازیگر «حوالی اتوبان» ...
نرم افزار بازیابی اطلاعات از دست رفته ICare ... - اضافه به علاقمنديها
HTML clipboard بحث پيرامون اين مطلب در انجمن هاي گفتگو, اموزش نصب و كرك را در اينجا ... نمایش تصادفی مطالب. گفت وگو با باران كوثری به بهانه نمایش «سگ سکوت» ...
HTML clipboard بحث پيرامون اين مطلب در انجمن هاي گفتگو, اموزش نصب و كرك را در اينجا ... نمایش تصادفی مطالب. گفت وگو با باران كوثری به بهانه نمایش «سگ سکوت» ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها