واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: پشت پردهي روزنامه حزبالله ايران به روایت "انصار نیوز" صاحب امتياز اين روزنامه موسسه خيريه امام حسن عسكري عليهالسلام است كه ميگويند «ط» نامي مدير آن است، همين فرد كه يد طولايي - به اندازة يكي دو سال - در عرصة مطبوعات و رسانه دارد، - روزنامه هاي سلام و حيات نو!! _ مأمور ميشود بهترين تيم خبري و كاري را براي روزنامة «حزب الله» جمعآوري كند! بيستم دي ماه 84 با سلام و صلوات يك نسخه آزمايشي از روزنامة «حزبالله» منتشر و به فجيعترين شكل پخش شد! چرا كه حرفهايها! تنها و تنها ميخواستند مجوزشان باطل نشود و يك شماره روزنامه روانه بازار كنند و حتي به مخيلهشان هم نرسيد كه بيستم دي ماه 48 روز عرفه بهترين فرصتي است تا آن 2 يا 3 هزار نسخه از روزنامه را كه در طول يك ماه! بسته، تهيه و آماده شده بود در ميان خيل عظيم مردماني كه غروب آفتاب را در خيابانهاي اطراف چهارراه مخبرالدوله و زير پهناي آسمان دعاي عرفه را با صداي حاج منصور ارضي زمزمه ميكردند، پخش كند. همين بود كه نشان ميداد طعم اين روزنامه هر چه هست، نه حزباللهي است و نه حرفهاي. بيشتر به بودن به هر طريق و يا رو كمكني و يا تريبوني براي عدهاي ميمانست كه تب مطرح شدن و خودنمايي بدجوري اذيتشان ميكرد، درست مثل روزنامههاي قارچي دوم خرداد كه يك شبه متولد ميشدند و چند ماهه تعطيل و معلوم ميشد جريان است كه آنها را متولد ميكند و ميميراند و نه آنها. به قول قديميها: جريانسازي كار هر تازه واردي! نيست. گاو نر ميخواهد و عطريانفر و شريعتمداري و ... از دي ماه 84 تا سوم مردادماه 85 كه شمارة دوم روزنامه باز هم به عنوان پيششماره!! منتشر ميشود، آنقدر فاصله هست كه حداقل بديهيات روزنامهنگاري را بشود ياد گرفت. 22 روز كه نيست، نزديك به 7 ماه است، آنهم نه در حالت اضطرار بلكه در آسودگي خيال. نه حمله غافلگيرانهاي در كار بوده و نه فشار احزاب و مسؤولان. صاحب امتياز اين روزنامه موسسه خيريه امام حسن عسكري عليهالسلام است كه ميگويند «ط» نامي مدير آن است، همين فرد كه يد طولايي - به اندازة يكي دو سال - در عرصة مطبوعات و رسانه دارد، - روزنامه هاي سلام و حيات نو!! _ مأمور ميشود بهترين تيم خبري و كاري را براي روزنامة «حزب الله» جمعآوري كند! تيم انتخاب ميشوند: «ب» – فال و گزارشنويس روزنامه ايران! سرويس اجتماعي، »ح»، سرويس ورزشي، «و» – بدون سابقه روزنامهنگاري - سرويس قرآن! «ر»، شاگرد «ب»! سرويس رسانه، «ع» _ محقق _ سرويس انديشه، چند تازه خبرنگار وبسايت باز براي سرويس انديشه و چند نفر ديگر هم براي سرويسهاي ديگر! كه هيچكدام مطمئنا نه روزنامهنگار بودهاند و نه حزباللهي و شايد يا روزنامهنگار بودهاند يا حزباللهي! تنها و تنها تيم سياسي اين روزنامه چند نفر از بچههاي آشناي خبرگزاريها بودهاند، البته اين اطلاعات برميگردد به روزهاي بهاري سال 85 كه حزبالله زير نظر همان «ط» و تحت مديريت دكتر «م» داشت شمارههاي داخلي منتشر ميكرد و به نوعي آزمون و خطا ميگرفت. گفته ميشود جناب «م» يك ميليون حقوق براي خودش و 800 هزار تومان براي دبيران سرويس تقاضا كرده بوده است كه براي روزنامهاي كه پشتيبان مالي داشته باشد، بسيار مناسب است! همين شد كه جناب «ط» با جناب «خ» براي يافتن سكاندار شهره شهر ميشوند. آقايان همزمان براي يافتن استراتژي و راهكار و همچنين كسب اعتبار - مادي و معنوي - با خيليها قرار ملاقات و گفتوگو ميگذارند؛ از محسن رضايي و محمد هاشمي و رؤساي برخي بانكها! تا سيد محمد خاتمي؛ تا نشان دهند كه اهل گفتماناند و كاري به جناحبنديها ندارند. فقط و فقط هدف «الله» است، هر كه پول بدهد هم حزبالله است ! دو ماه از سال گذشت و خبري از اعتبار نشد. حتي از معاون اقتصادي جناب «ف»! كه قرار بود وزنة اصلي اسپانسر روزنامه باشد هم خبري نشد. با لتبع دكتر«م» هم بيخيال ميشود و روزنامه هم يتيم. جناب «خ» هم كه همه كارها را سپردهاند به مغز متفكر و ايشان هم پس از كلي گشت و گذار با فرشاد مهديپور تماس ميگيرند در حالي كه نميدانند مهديپور آنقدر عاقل هست كه در چاهي نيافتد كه نه نور دارد و نه نون. بالاخره روزنامهاي كه معلوم نيست چه ميخواهد و بر اساس چه خط مشي حركت كند هيچگاه نميتواند بزرگان و حرفهايها را به تور جريانسازي! خود بياندازد. روزهاي سال 58 ميگذرند و به پايان مهلت قانوني اعتبار مجوز روزنامه نزديك ميشويم كه اگر روزنامه منتشر نشود، طبق قوانين معاونت مطبوعاتي ارشاد مجوز روزنامه باطل ميگردد. در همين اثنا يكدفعه همهچيز بايكوت ميشود و جناب «ط» به غيبت كبري فرو ميروند و هيچ تلفني پاسخ داده نميشود. موبايل هم واگذار ميگردد تا به بهترين نحو و بدترين شيوه افرادي كه چندماهي براي روزنامه وقتي گذاشتهاند و قلمي زدهاند - هرچند ناچيز و ضعيف- متوجه شوند كه بعله... از سويي بايد به هر ترتيب روزنامه منتشر شود، به همين خاطر با حذف مغز متفكر با «ز»، دبير سرويس سياسي ايرانيوز تماس گرفته ميشود و او هم با يك تيم كامل حزبالله را تسخير ميكند و پيش شمارة دوم منتشر ميشود. گذشته از اين كه «ز» تا چندي پيش در خبرگزاري ايپنا - ورزش!- دبير خبر سرويس واليبال و هندبال بود و يكدفعه بر اساس قوس و قزح به ايرانيوز رفت و دبير سياسي ايرانيوز - با اين همه اعتبار و تاثير رسانهاي - شد روزنامة دوم پس از 6 ماه رسما نشان داد كه هيچ حرفي، نكتهاي، بحثي و جرياني پشت سر اين روزنامه نيست. روزنامه حزبالله نشان داد و ثابت كرد كه توان حرفهاي و حزباللهياش هر 6 ماه يكبار يك پيش شماره است! همراه با كلي بدهي و كلي جلسه برگزار شده بيفايده، و مهمتر از آن بدون هيچ ديدهشدني در عرصة رسانه و مطبوعات، و تقريبا مصداق ضرب المثل آفتابه لگن و شام وناهار يا آب از آب تكان نخوردن. روزنامة منتشر ميشود با بديهيترين اشكالات و افتضاحات! روزنامهنگاري؛ از جاي لوگوي روزنامه گرفته تا صفحهبندي ضعيف و كادربنديهاي بيمورد و تيترهاي يخ و خنثي! _ روش ديرينه بچههاي اصلاحات با لباس اصولگرايي از نوع ولايت! _ همراه با مطالبي بدون خط كلي و توازن نوشتاري. براي مثال: صفحة آخر روزنامه مصاحبهاي مفصل - يك سوم صفحه - با جناب محمد هاشمي رفسنجاني خوب براي اهالي حزب الله چشمنوازي ميكند.» تازه شاهد از غيب كه نه از جلسهاي خبر ميآورد كه در آخرين جلسه تحريريه و مديران، جناب خرازي فرمودهاند: بدهيهاي پيشين را خود آقاي طاهريان تقبل بفرمايند، به ما چه؟! به قول يكي از دوستان؛ براي جناب خرازي و تيم پرتلاش و حرفهايشان آرزوي سلامتي ميكنيم و از خداوند منان مسئلت داريم هواي روزنامهنگاري را از سر اين دوستان بياندازد تا حداقل بچههاي حزباللهي و كاردان اين مرزوبوم توان سر بالا گرفتن را همچون گذشته داشته باشند و بار ديگر به واسطه بدسليقگي آدمهاي كارنابلد و احساسي و بدون برنامه در محافل حرفهاي تحقير نشوند، يا اين كه نام اين به اصطلاح روزنامه عوض شود و اسم حزبالله را بگذارند براي سيد حسن نصرالله و فرزندان اصلي انقلاب و نظام؛ بچههاي بي رودربايستي بسيج كه به فراخور زمان و مكان و نرخ نان، هدف و برنامه و نام خود را دستكاري نميكنند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 669]