واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پر رمز و راز بودن اسطورهها
![پر رمز و راز بودن اسطورهها](http://img.tebyan.net/big/1389/03/206186106835418520824943162902161682197924.jpg)
مصر باستان و به خصوص اهرام ثلاثهاش، سرشار از موقعیتها و رویدادهای متفاوت و متنوعی است و به دلیل معماری و طراحی خاص آن دوران، سرشار از جنبههای نمایشی و زیباییشناختی فراوانی است كه به دلیل پیوند این عناصر با آیینها و اسطورههای متعدد و رایج در این فرهنگ رویدادهای جذابی را رقم زدهاند تا تنها ذكر و بیان آن هم، سرشار از جذابیتهای روایی و داستانی خاص باشد. دنیای وهمآلود و پر رمز و راز این رویدادها و آیینها و نمادپردازی و نشانهگذاریهای پر رمز و راز همین رویدادها در كنار عناصر ناشناخته مانده و رمزگشایی نشده آنها، سبب شده تا همچنان علاقهمندیهای فراوانی نسبت به این رویدادها و داستانهای كهن وجود داشته باشد.نمایش «كا» نوشته سیاوش پاكراه به كارگردانی رحمت امینی بر پایه و اساس همین داشتهها و با اتكا به فرهنگ مصر باستان و وامداری از اهرام ثلاثه مصر و آیینها و داستانهای حاكم بر آن شكل گرفته است كه در نوع خود تجربه جدیدی محسوب شده و ذكاوت و هوشمندی سیاوش پاكراه در مقام نویسنده در انتخاب سوژه و موضوع را میرساند. پاكراه با انتخاب یك سوژه و داستان یك خطی از مصر باستان پا در این وادی نهاده است و با بسط و گسترش داستان و تبدیل آن به درام و خلق موقعیتهای مختلف دراماتیك، در بستری منبعث از این فرهنگ و آیین، تجربه جدیدی رقم زده است كه به دلیل خصوصیات و ویژگیهای عنوانشده، از این حیث میتواند حائز اهمیت بوده و مورد توجه مخاطبان هم قرار بگیرد. ناشناختهبودن برخی از عناصر و رویدادهای مطرح شده در نمایش كا از مؤلفههایی است كه سبب دورماندن تماشاگر از اجرا میشود و این ضعف پاكراه به عنوان نویسنده محسوب میشود كه نتوانسته راهكاری برای طرح این عناصر و شناساندن آن به تماشاگر به منظور برقراری ارتباط بهتر با نمایش پیدا بكند و بر همین اساس تماشاگر طی روند داستان نمایش بر مبنای آگاهیهای اندك و حدس و گمانهای خویش، پیش میرود و از همین رو است كه لایههای زیرین نمایش كه قرار است نقش محوری و تعیینكننده را ایفا كند تا حد زیادی عقیم میماند و تماشاگر هم نمیتواند بهراحتی به این لایههای زیرین موجود در متن دست پیدا كند و به دلیل وقوع همین رخداد است كه نمایش در حد داستان روابط حاكم و نوكری باقی میماند. و به دلیل معماری و طراحی خاص آن دوران، سرشار از جنبههای نمایشی و زیباییشناختی فراوانی است كه به دلیل پیوند این عناصر با آیینها و اسطورههای متعدد و رایج در این فرهنگ رویدادهای جذابی را رقم زدهاند تا تنها ذكر و بیان آن هم، سرشار از جذابیتهای روایی و داستانی خاص باشد.در حالی كه ارائه اطلاعات بیشتر در مورد فرایند شكلگیری روابط و شخصیتها و هویداسازی علائم و نشانهها كه اتفاقا هم از جنبه دراماتیكی بالا و هم وجهه زیباییشناختی قوی برخوردار است، بر غنای داستانی- تاریخی نمایش میافزاید و فضاهای بیشتر و بهتری برای انتقال پیامها صورت میگیرد.امینی هم به عنوان كارگردان از این امر غافل مانده و نتوانسته فضاهای لازم برای صحنههای مختلف را تصویر كند و بسته به رویدادهای مختلف نمایش، اتمسفر لازم را برای انتقال اطلاعات پدیدار سازد تا تماشاگر با قرار گرفتن در فضاهای مختلف كه سرشار از رمزگونگی و نمادپردازیهای مختلف و ناآشنا برای مخاطب است، به نوعی حس همذاتپنداری برای درك مفاهیم بپردازد.طراحی صحنه نمایش كا یكی از اركان و مؤلفههای اصلی و اساسی تأثیرگذاری نمایش است كه تا حد كمی این خلأ و كمبود فضا را جبران میكند و با نوع طراحی اهرام ثلاثه كه از غنای بصری زیادی برخوردار است و استفاده از نقاشیهای دیواری، هیروگلیفها و... نوعی آشناییزدایی را برای مخاطب پدیدار میسازد و جذابیتهای ظاهریاش تماشاگر را در فضا و دنیای جدیدی قرار میدهد كه البته این مسئله به دلیل خاص بودن اطراف صحنه و استفاده نكردن از عنصر همرنگسازی باعث شده تا دكور نتواند تماشاگر را به طور كامل در فضای مدنظرش قرار دهد. در عین حال نور میتوانست نقش تأثیرگذارتری در ایجاد و خلق این فضا داشته باشد كه به دلیل تخت و ثابتبودن اغلب نورها این عنصر هم كاركردش را از دست داده است و بیش از آنكه صحنه روبهروی تماشاگر «گور» باشد، نشان از یك صحنه نمایش برای روایت داستان دارد و تا حدی هم نمایشهای تخت حوضی را یادآوری میكند.علاوه بر پر رمز و رازبودن جهان نمایش، ترس و دلهره هم از جمله حسهای تأثیرگذار این اثر است كه باید عنصر غالب در فصلهای متفاوت آن باشد كه امینی به عنوان كارگردان نتوانسته این فضا را پدیدار سازد و تمامی اتمسفر و فضای مدنظر برای این اجرا را به بازیگران واگذار كرده است كه آنان هم تمام تلاششان برای خلق صحنه به تمركز بر كلام و دیالوگ محدود و معطوف شده است، درحالیكه با توجه به عناصر داستانی و تصویری موجود در صحنه و خلاقیتهای فردی بازیگران و توجه به نوع رویدادها، امینی میتوانست صحنههای درخور توجهی خلق و بستری فراهم كند كه روایت و اجرا برای مخاطب ملموستر و قابلپذیرشتر باشد.با رویكردی عمیقتر به نمایش كا و فارغ از داستان و سطح نخستین نمایش، میتوان به لایههای عمیقتری پی برد ،البته همانطور كه عنوان شد، آنطور كه باید به آنها پرداخته نشده است اما این لایههای زیرین نمایش ذهنیت و نگاه شخصی و رویكرد درونی نویسنده را آشكار میكند. پاكراه با انتخاب رابطه حاكم و نوكری و سرسپردگی نوكر به حاكم بدون چون و چرا و گذر او از خواستههای فردی و شخصیاش با بهنمایش گذاشتن ویژگیهای رفتاری نوكر و سوءاستفاده حاكم از این سرسپردگی و گرفتن قدرت تعقل و تفكر او، در حقیقت نوعی فساد را بهعنوان درونمایه اصلی نمایش مدنظر دارد و تمام تلاش او آشكارساختن این مسئله است كه البته تا حد زیادی كجدار و مریز با این مقوله رفتار میكند و نمیتواند ذهنیت و دیدگاه واقعیاش را در نمایش حاكم كند.در حقیقت تنها برداشت ممكن از این ذهنیت را با عنایت به نمادها و نشانههای موجود در نمایش میتوان به كهنه بودن این نوع سرسپردگی حاكم در رابطه نوكر و حاكمی برشمرد كه البته با نظر به فضای طرح این مسئله، پاكراه مهر تائیدی بر مدفون بودن این نوع روابط و این دست تفكرات زده است و تأكید زیادی بر مردهبودن این نوع شخصیتها دارد كه البته در رگههایی كاملا مكتوم تلاش كرده تا بگوید این نوع رفتار و این دست شخصیتها در جوامع امروزی هم همچنان وجود دارند. پاكراه اگر در كنار تمام این تمركزی كبر روند داستان نمایش و طراحی شخصیتها انجام داده و با این حساسیت و دقتی كه به آنها پرداخته است، نیمنگاهی هم به رویكردهای اجتماعی و سیاسی مدنظرش در نمایش داشت و آنها را در رگههایی پیدا و نهان در نمایش میگنجاند، بهطور قطع، سمت و سوی نمایش تغییر عمدهای پیدا میكرد و وجههای ازلی- ابدی به نمایش كا میبخشید و اثری جهانشمولتر از آنچه هماینك بر صحنه دیده میشود، خلق میكرد.رحمت امینی در مقام كارگردان بهخوبی توانسته عناصر و مؤلفهها را از نمایش استخراج و اتفاقا با وفاداری كامل و شناخت نسبی از آنها، طرح كارگردانیاش را ترسیم كند و در راستای موجودیات نمایشنامه پیش رفته و در هدایت بازیگران هم بهطور نسبی موفق عمل كرده است اما بزرگترین ایراد وارد به كارگردانی او را باید در فضاسازی نمایش و فقدان میزانسنها و فضاهای منحصربه این نمایش ببینیم. در مجموع نمایش كا سرشار از نقاط مثبت زیادی است كه به همین میزان هم پتانسیل زیادی در این اثر نهفته است كه اتفاقا قدرت بالفعلشدن زیادی دارد اما دستنخورده باقی مانده و توجهی به آنها صورت نگرفته است. منبع : همشهری تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 284]