واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شناختنامه شیطان (7)
چرا خدا به شیطان اجازه وسوسه داد؟در هر شماره از سلسله مقالات شیطان شناسی، که آهسته و پیوسته پیش کش حضورتان می گردد، مبحثی از مباحث مرتبط با موضوع شیطان، طرح و کاویده می شود. آنگونه كه از آیات قرآنى استفاده مى شود، شیطان، پس از رانده شدن از درگاه الهى، از خداوند مهلت خواست و خدا تا وقت معینى به او مهلت داد و شیطان پس از مهلت یافتن، اظهار داشت كه فرزندان آدم را وسوسه خواهد كرد و آنها را وادار به انجام كارهاى بد خواهد نمود. به آیات زیر توجه كنید:قال رب فانظرنى الى یوم یبعثون قال فانك من المنظرین الى یوم الوقت المعلوم قال رب بما اغویتنى لأزینن لهم فى الارض و لأغوینهم اجمعین الاّ عبادك منهم المخلصین (حجر / 40 - 36)(شیطان) گفت: پروردگارا تا روزى كه مبعوث مى شوند به من مهلت بده خداوند گفت: تو از مهلت داده شده گانى تا روز وقت معین. شیطان گفت: پروردگارا به سبب اینكه تو مرا گمراه نمودى ، (اعمال فرزندان آدم را) براى آنها زینت خواهم داد و همگى آنها را گمراه خواهم ساخت مگر بندگان خالص تو را.نظیر همین مطلب در آیه 119 از سوره نساء چنین است: وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّینَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیغَیرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ یتَّخِذِ الشَّیطَانَ وَلِیا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِینًا(النساء/119)"و آنها را گمراه میکنم! و به آرزوها سرگرم میسازم! و به آنان دستور میدهم که (اعمال خرافی انجام دهند، و) گوش چهارپایان را بشکافند، و آفرینش پاک خدایی را تغییر دهند! (و فطرت توحید را به شرک بیالایند!)» و هر کس، شیطان را به جای خدا ولی خود برگزیند، زیان آشکاری کرده است."امام صادق (ع) فرمود: قلبى نیست مگر اینكه داراى دو تا گوش است بر یكى از آنها فرشته اى هدایت كننده است و بر دیگرى شیطانى فتنه گر است یكى او را امر مى كند و دیگرى نهى مى كند شیطان او را به گناهان امر مى كند و فرشته او را از گناهان باز مى داردحتى در جایى دیگر خداوند خود به شیطان اجازه اغوا و وسوسه گرى فرزندان آدم را مى دهد و در پاسخ شیطان كه از گمراه ساختن فرزندان آدم خبر مى دهد ، مى فرماید: و استفزز من استطعت منهم بصوتك و اجلب علیهم بخیلك و رجلك و شاركهم فى الاموال و الاولاد و عدهم و ما یعدهم الشیطان الاّ غروراً (اسراء/64)هر كس را از فرزندان آدم مى توانى با صداى خود بلغزان وبا سواره و پیاده خود بر آنان حمله كن و با آنها در اموال و اولاد شركت كن و به آنها وعده بده و شیطان جز فریب نویدشان نمى دهد.اكنون باید دید كه چرا خداوند به شیطان اجازه داد كه فرزندان آدم را وسوسه كند و زمینه گمراهى آنها را فراهم سازد؟در پاسخ مى گوییم: خداوند انسان را آفرید وبه او اختیار و آزادى انتخاب داد به طورى كه انسان در انتخاب خیر و شر آزاد است او مى تواند راه انبیاء را در پیش گیرد و به سعادت ابدى برسد و مى تواند از خدا و پیامبر فاصله بگیرد و به گناه و معصیت و شرّ روى آورد.در این میان خداوند با ارسال پیامبران و كتب آسمانى، انسان را به سوى خیر دعوت كرد لازم بود نیرویى هم باشد كه انسان را به سوى شر و بدیها دعوت كند تا آزادى انسان در اختیار و انتخاب از بین نرود و او بر سرد و راهى قرار بگیرد آنگاه با انتخاب راه درست ، كمال خود را به ثبوت برساند.بنابراین، وسوسه هاى شیطان براى افراد باایمان نه تنها زیانبخش نیست بلكه باعث تكامل بیشتر آنهاست و انتخاب راه خدا با وجود وسوسه هاى شیطان ، بسیار ارزشمند است و افراد با ایمان با مبارزه با وسوسه هاى شیطان به مراتب بالایى از كمال مى رسند.اساساً وجود دشمن ، انسان را آماده تر و قویتر مى سازد و او را وادار مى كند كه از تمام امكانات خود استفاده كند و در عزم و اراده خود ثابت قدم باشد.ضمناً توجه كنیم كه وسوسه شیطان در حد الزام و اجبار نیست و شیطان هرگز نمى تواند و اجازه ندارد كه انسان را به ارتكاب گناه و معصیت مجبور كند. كار او تنها وسوسه است و شخص با ایمان وقتى چند بار با آن مبارزه كرد دیگر مخالفت با آن كار دشوارى نخواهد بود و لذا در روایتى آمده است كه شیطان در مقابل پیامبر اسلام تسلیم شده بود.(1) یعنى آن حضرت آنقدر با شیطان مخالفت كرده بود كه دیگر شیطان از وسوسه كردن او دست كشیده بود و در قرآن كریم آمده است كه شیطان بر مؤمنان تسلط ندارد:انه لیس له سلطان على الذین آمنوا و على ربهم یتوكلون انما سلطنه على الذین یتولونه(نحل /99 - 100)همانا شیطان را بر كسانى كه ایمان آورده اند و بر پروردگارشان توكل كردند، تسلطى نیست. تسلط او تنها بر كسانى است كه ولایت او را پذیرفته اند.همچنین در جاى دیگر از زبان شیطان نقل مى كند كه در روز قیامت در پاسخ كسانى كه شیطان را مسؤل گمراهى خود مى شمارند ، خواهد گفت:و ما كان لى علیكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم لى فلا تلو مونى و لو موا انفسكم (ابراهیم / 22) مرا بر شما تسلطى نبود جز اینكه شما را دعوت كردم و شما مرا اجابت نمودید پس مرا مذمت نكنید بلكه خود را مذمت كنید.خلاصه اینكه وسوسه شیطان الزام آور نیست و همین وسوسه گرى هم موجب پیشرفت و تكامل مؤمنان است.خطور افكار شیطانى و رحمانى در ذهن انسانیكى از بحثهایى كه در علم كلام مطرح است این است كه گاهى به ذهن انسان القائاتى مى شود و مطالبى خطور مى كند كه بعضى وقتها خوب است و انسان را دعوت به نیكیها و اعمال صالح مى كند و بعضى وقتها انسان را به ارتكاب معصیتى مى خواند. در اصطلاح كلامى به این القائات «خاطر» گفته مى شود و در آنجا بحث مى كنند كه آیا این دو خاطر از كجاست؟بسیارى از متكلمان گفته اند: آن خاطرى كه به طاعت خدا دعوت مى كند، از جانب خداست و آن خاطرى كه به معصیت دعوت مى كند، از جانب شیطان است.(2)و در بیان ماهیت آن گفته شده كه خاطر همان حروف و اصوات خفیه است و فلاسفه گفته اند كه آن تصور حروف و اصوات است مانند صورتهایى كه در آینه نقش مى بندد.(3)در روایات نیز به این دو خاطر اشاره شده است:قال رسول الله (ص): للشیطان لمة بابن آدم و للملك لمة فاما لمة الشیطان فایعاد بالشر و تكذیب بالحق و اما لمة الملك فایعاد بالخیر و تصدیق بالحق(4)پیامبر فرمود: براى شیطان تماسى با فرزند آدم است وبراى فرشته نیزتماسى با اوست. تماس شیطان وعده دادن به شر و تكذیب حق است و تماس فرشته وعده دادن به خیر و تصدیق حق است.كار او تنها وسوسه است و شخص با ایمان وقتى چند بار با آن مبارزه كرد دیگر مخالفت با آن كار دشوارى نخواهد بود و لذا در روایتى آمده است كه شیطان در مقابل پیامبر اسلام تسلیم شده بود.عن ابى عبدالله (ع) قال: ما من قلب الاّوله أذنان على احدهما ملك مرشد و على الاخرى شیطان مفتنّ هذا یأمره و هذا یزجره الشیطان یامره بالمعاصى و الملك یزجره عنهاامام صادق (ع) فرمود: قلبى نیست مگر اینكه داراى دو تا گوش است بر یكى از آنها فرشته اى هدایت كننده است و بر دیگرى شیطانى فتنه گر است یكى او را امر مى كند و دیگرى نهى مى كند شیطان او را به گناهان امر مى كند و فرشته او را از گناهان باز مى دارد.به راستى كه انسان وقتى به خود مى آید و درست مى اندیشد، این دو نیرو را در مقابل خود احساس مى كند گاهى از درون دعوت به خیر مى شود و گاهى از درون دعوت به شر مى شود اولى القائاتى از جانب خداوند است و دومى همان وسوسه هاى شیطانى است كه ذكر آن در قرآن كریم آمده است.ـــــــــــــــــــــــــــ.1 - بحارالانوار ج 17 ص 442- درباره «خاطر» و رابطه آن با شناخت رجوع شود به: شیخ طوسى ، تمهید الاصول ص 202 و سید مرتضى، شرح جمل العلم و العمل ص 1293- تفسیر فخر رازى ج 5 ص 44- كنزالعمال ج 1 ص 246تنظیم برای تبیان: شکوری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 592]