واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - حمیدرضا ابک اظهارات آقای دهنمکی درباره اقبال مردم به «اخراجیها» نه جدید است و نه منحصر به ایشان و اثرشان. دعوای عامه - نخبه، مردم - منتقد، کاربر - کارشناس و... سالهاست که یکی از مهمترین بخشهای مباحثات فرهنگی ما و بلکه بسیاری کشورهای دیگر را به خود اختصاص داده است. صورت مسئله این است: مسعود دهنمکی فیلمی ساخته است که منتقدان به آن تاختهاند. فیلم اکران میشود و با استقبال کمنظیری روبهرو میشود. سال بعد فیلمی با همان مضمون میسازد و وقتی به نشست مطبوعاتی میآید، استدلال میکند چون مردم از فیلم خوششان آمده، اظهارات منتقدان، یا از سردشمنی است، یا از سرلجبازی و یا از سر بیدانشی. سؤال: مردم خوششان آمده یعنی چه؟ دقیق اگر بخواهیم سخن بگوییم، واژه «مردم» فیحدنفسه، ناظر به مفهومی است مبهم. مردم کیست؟ هرکه به جشنواره نمیآید؟ هرکه بلیت میخرد؟ هرکه منتقد نیست؟ من مردم هستم؟ آقای دهنمکی مردم نیست؟ تهقضیه را که بگیریم ملتفت میشویم منظور از واژه مردم، چه در تحلیلهای هنری و چه در تحلیلهای سیاسی یعنی اکثریت. مردم از این رئیسجمهور خوششان آمده یعنی لااقل پنجاه به علاوه یک درصدشان او را انتخاب کردهاند. حالا سؤال. اگر 51 نفر به چیزی رأی دادند و 49 نفر دیگر به آن رأی ندادند، یعنی آن چیز،«خوب» یا «درست» یا «زیباست»؟ اگر 51 درصد مردم از فردا اعلام کنند که اصل امتناع تناقض را قبول ندارند باید کتابهای منطق را بازنویسی کرد؟ هیچکس منکر اهمیت نظر اکثریت نیست. با همین استدلال هیچکس منکر اهمیت تیراژ نیست، لااقل بنده معتقدم حضور محصولات فرهنگی پرتیراژ، مستقیم و غیرمستقیم میتواند به رونق گرفتن کالاهایی با مخاطب خاص هم مدد برساند. اما فراموش نکنیم رأی اکثریت هیچ نسبت مستقیمی با «حقیقت» ندارد. دموکراسی مبتنی بر رأی اکثریت، «قراردادی» است برای افرادی که به این نتیجه رسیدهاند هیچ راهی برای کشف حقیقت در آن مورد خاص ندارند. رأیگیری فقط قرار است مشکلشان را حل کند. همین. اتفاقاً مهمترین نکته دموکراسی این است که آن 51 نفر، از فردای روز پیروزی باید مراقب حقوق آن 49 نفر باشند. دموکراسی، تن دادن به همه خواستههای بیربط و با ربط 51 نفر پیروز و در آوردن پدر صاحب بچه آن 49 نفر نیست، چون هیچ ربطی به کشف حقیقت ندارد. کشف حقیقت کار علم و فلسفه و دین و بقیه منابع معرفتی بشری است. با همین استدلال، تعیین خوبی و بدی، کار «علم اخلاق» و تعیین «زشتی» و «زیبایی» اثر هنری، کار «زیبایی شناسی» است. زیبایی شناسی و نقد هم لااقل مثل کارگردانی، حرفهها و پیشههایی تخصصیاند و مبتنی بر نظریهپردازی. اقبال عمومی به یک فیلم، به هیچوجه نمیتواند مجوزی برای صدور حکم «زیبایی» آن به معنای زیبایی شناسانه باشد. کار اکثریت، تعیین زشتی وزیبایی فیلم یا خوبی و بدی آن نیست؛ این کار منتقدان است. تقسیم کارگردانان به دو دسته کارگردانهایی که برای مردم فیلم میسازند و کارگردانهایی که برای منتقدان فیلم میسازند هم گرهی از این مغلطه نمیگشاید. کارگردانان فیلم میسازند و مردم و منتقدان فیلمها را میبینند. مردم از فیلمها لذت میبرند یا نمیبرند و منتقدان علاوه بر آن، چند و چون این لذت بخشی را به محک آزمون میزنند تا راز لذتبخش بودن یا نبودنش را دریابند و به دیگرانی که علاقهمندند نشان دهند؛ تازه اگر فرض مبهم بودن مفهوم مردم را کنار بگذاریم. کارخانه ایران خودرو هم هیچگاه اعلام نکرده که اتومبیلهایش را برای مکانیکها میسازد. مردم سوار اتومبیل میشوند و مکانیکها مراقبند که اتومبیلها خراب نشوند و اگر شدند تعمیرشان میکنند؛ گرچه همان مکانیکها هم از آن حیث که اتولسواری میکنند جزو مردمند. آنکه تیراژ دارد و اقبال عمومی را به اثرش جلب میکند، بههرحال واجد برخی ویژگیها بوده است؛ وگرنه چرا بقیه نمیتوانند. تا اینجایش حرفی نیست اما علم کردن بیرق تیراژ و سینه زدن در هیئت محبان مردم، هیچ برگی به کتاب تاریخ زیبا شناسی نمیافزاید و هیچ دردی از علاقهمندان این معرفت دوا نمیکند. «حسنی نگو یه دستهگل» منوچهر احترامی، پرتیراژترین کتاب غیر مذهبی پس از انقلاب است؛ با تمام احترامی که برای احترامی و نقش تأثیرگذارش در تربیت کودکان قایلیم، آیا میتوان وزیر ارشاد را قانع کرد که جایزه بهترین کتاب را در سیامین سالگرد انقلاب اسلامی به منوچهر احترامی اعطا کند؟ خودش هم راضی نخواهد بود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 348]