محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846322168
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. جام جم:تلكس 1540 «تلكس 1540»عنوان يادداشت روز روزنامهي جام جم به قلم مهدي فضايلي است كه در آن ميخوانيد؛ار ساعت 10/11 گروهي از تظاهركنندگان به محوطه سفارت وارد شده و سپس به طبقه همكف ساختمان رفتند. تمامي كارمندان نمايندگي در طبقات فوقاني ساختمان حضور دارند. در طبقه همكف، سربازان نيروي دريايي با استفاده از گاز اشكآور در حال متفرق كردن تظاهركنندگان هستند. اين متن تلكس شماره 1540 و آخرين تلكسي است كه با عنوان خبر كوتاه و فوري از سوي بهاصطلاح سفارت آمريكا در ايران، صبح روز 13 آبان 1358 به وزارت امورخارجه اين كشور مخابره شد و پس از آن پرونده قطور ديپلماتيك سفارت ايالات متحده آمريكا در تهران بسته شد. گشايش پرونده آمريكا در ايران تقريبا به 1850 ميلادي باز ميگردد، ولي اوراق اصلي و البته سياه اين پرونده بيشتر مربوط به مقطع كودتاي 28 مرداد و پس از آن ميشود. گفته ميشود اين كودتا اولين تجربه سيا در سرنگوني يك دولت خارجي بوده است؛ تجربهاي كه بعد از آن بارها در كشورهاي مختلف به كار گرفته شد. تا پيش از كودتاي 28 مرداد دولتهاي روسيه و انگليس پرچمدار خيانت به منافع ملت ايران بودند، خيانتي كه سادهلوحي، فساد، بزدلي، دنيازدگي و ديگر رذايل دولتمردان قاجار و پهلوي زمينهساز آن بود. دشمني آمريكا با ملت ايران به معناي تلاش براي تضييع منافع و مصالح ملت ايران به نفع منافع خود، ترويج فساد و بيبندوباري، زير پا گذاشتن استقلال و كيان ملت ايران، ناديده گرفتن و تهديد آزادي ملت ايران و... همگي اقداماتي بود كه دولتمردان آمريكا بخصوص از زمان كودتاي 28 مرداد تا مقطع پيروزي انقلاب اسلامي لحظهاي در آن درنگ نكردند. با پيروزي انقلاب اسلامي اين روند دچار يك وقفه اساسي شد و آمريكايي كه ايران را از نظر اختيار دخل و تصرف در آن از جمله ايالتهاي خود محسوب ميكرد ناگهان آن را استقلال يافته و مقتدر در برابر منافع خود مشاهده كرد و لذا دشمني هايش رنگ و بويي ديگر گرفت و با كينهتوزي همراه شد و انواع و اقسام فتنه ها و توطئه ها را از غائلهآفريني در كردستان، گنبدكاووس، آذربايجان و خوزستان گرفته تا كودتا و تحريك صدام براي شروع جنگ تحميلي تا حمايت از جريانهاي وابسته بخود براي نابودي انقلاب اسلامي و بازگشت به دوران چپاول منافع ملت ايران آغاز كرد و اين بود رمز حمله دانشجويان پيرو خط امام به سفارت آمريكا كه پس از تسخير معلوم شد جاسوسخانه آمريكاست. بيجهت نبود كه سفير اسبق آمريكا در عراق به يكي از مقامات اين كشور گفته بود علت اينكه در آمريكا انقلاب نميشود اين است كه آمريكا در واشنگتن سفارت ندارد! اگر پس از انقلاب اسلامي ايران، در كنار شعار محوري نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي، شعار مرگ بر آمريكا، پررنگتر از مرگ بر ديگر استعمارگران حتي انگليس مطرح شد و آمريكا، دشمن شماره يك و شيطان بزرگ خوانده شد نه به اين معنا بود كه ملت ايران خيانتهاي روس و انگليس را فراموش كرده است يا ديگر دولتهاي امروز دنيا را برادر خوانده خود و حافظ منافع خويش ميداند، نه، بلكه معناي آن اين بود كه اولا دشمني اين دشمن در اين مقطع بيش از ديگران است چون زخمخورده اصلي اوست، ثانيا اين كه حتي برخي از دشمني هاي ديگران بواسطه تحريكات و زمينهسازيهاي آمريكاست و ثالثا دولتمردان آمريكا ابايي از بروز دشمني خود نسبت به ملت و دولت ايران ندارند و آشكارا آن را برزبان ميرانند. به اين مجموعه اضافه ميشود حمايتهاي بيدريغ آمريكا از دشمن مسلمانان يعني رژيم صهيونيستي.غفلتهايي كه جرياني طي سالهاي استقرار دولتي معروف به اصلاحات از خود بروز داد و دشمني آمريكا را يا فراموش يا احساس منافع مشترك با آن كرد و گرايش به غرب و بويژه آمريكا را در رفتار خود بروز داد، اين روزها بيپردهتر و گستاخانه تر با حذف شعار مرگ بر آمريكا، مرگ بر انگليس و حتي مرگ بر اسرائيل، همسويي خود را با دشمنان منافع ملت ايران نمايان ساخته است.از همين رو دشمن شناسي از ضرورتهاي هر روز و بخصوص امروز ماست. شناخت دشمن است كه بيداري و هوشياري مقابل او را موجب ميشود و به همين جهت دشمنان اصلي ما تلاش مي كنند مفهوم دشمن را ساخته و پرداخته ذهن برخي در ايران معرفي كنند و القاء كنند وجود دشمن توهم است و نه واقعيت.قابل تامل اينكه همين جريان پيوسته ميكوشد اسلامهراسي، شيعههراسي و بخصوص ايرانهراسي را دامن بزند. در وراي همه اين مسائل جريان جوشان دشمن اصلي ملت ايران است كه به عنوان عنصر اصلي و تعيين كننده، همه حاشيه ها را كنار خواهد زد و امسال پرخروشتر و آگاهانهتر 13آبان روز ملي مبارزه با استكبار را جلوهاي فراموشناشدني از هوشياري و بيداري مي سازد.ملت ايران در تداوم استكبارستيزي خود و تا زمانيكه آمريكا خوي سلطه طلبي اش را كنار نگذارد اجازه نخواهد داد به تلكس 1540 عددي اضافه شود! كيهان:... و اما تظاهرات فردا «... و اما تظاهرات فردا»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن ميخوانيد؛1- آقايان موسوي و خاتمي مي دانند وقتي در مقابل شعاري كه هواداران اندك و كم شمار آنان در روز قدس به حمايت از اسرائيل سر داده اند، ساكت مي مانند و كمترين سخني در ملامت آنان و يا عليه اسرائيل بر زبان نمي آورند و بر قلم نمي رانند، به طورطبيعي، احتمال نرم شدن آنها در مقابل رژيم صهيونيستي- و نه الزاماً وابستگي آنها- قوت مي گيرد...نمي گيرد؟! مخصوصاً آن كه شناسنامه روزقدس به نام مبارزه با اسرائيل صادر شده است. 2- وقتي همين آقايان موسوي و خاتمي به مناسبت روز 13آبان بيانيه صادر كرده و سخنراني مي كنند و در اين بيانيه و سخنراني نه فقط به جنايات آمريكا كمترين اشاره اي نمي كنند، بلكه نامي از آمريكا نيز به ميان نمي آورند و در همان حال به گونه اي آشكار از هواداران خود مي خواهند با حضور در تظاهرات اين روز، مخالفت خويش با نظام اسلامي و همصدايي با آمريكا را فرياد بزنند، به خوبي مي دانند كه از اين رهگذر، وابستگي خود به آمريكا را اعلام كرده اند... نكرده اند؟! و حال آن كه روز 13آبان با هويت اعتراض به جنايات آمريكا به دنيا آمده است. 3- اوباما رئيس جمهور آمريكا، نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي، گوردن براون نخست وزير انگليس، ساركوزي رئيس جمهور فرانسه و برلسكوني نخست وزير ايتاليا از موسوي و خاتمي با عنوان «اميد غرب براي مقابله با نظام اسلامي» ياد مي كنند و سازمان منافقين، بيت العدل بهايي ها، گروههاي ماركسيست، سلطنت طلب ها و از جمله رضا پهلوي، و مهره هاي بدنام بين المللي نظير جرج سوروس، مايكل لدين و... موسوي و خاتمي را «فرصت طلايي»! براي برچيدن بساط انقلاب اسلامي و انتقام از امام خميني(ره) مي دانند و تمامي سرمايه و توان خود را براي حمايت از آنها به ميدان آورده و هزاران - بله تعجب نكنيد، هزاران- سايت اينترنتي و ايستگاههاي راديويي و تلويزيوني و صدها شبكه ماهواره اي و... در آمريكا، اروپا و اسرائيل، بيشترين- اگر نگوئيم تمامي- برنامه هاي خود را به حمايت از سران فتنه و لجن پراكني عليه اسلام و امام و انقلاب اختصاص مي دهند و موسوي و خاتمي نه تنها در اعتراض به آنها موضعي نمي گيرند، بلكه به حمايت گسترده مالي و تبليغاتي و سياسي آنها افتخار نيز مي كنند، بديهي است در اين حالت، موسوي و خاتمي به وضوح مي دانند و درك مي كنند كه مردم مسلمان و پاكباخته ايران اسلامي در ذهن و نگاه خود نام اين دو را از ليست افراد وفادار به انقلاب، امام و مردم دوست كشورشان خط زده و در ليست «عاملان بيگانه»! مي نويسند... نمي نويسند؟! 4- آيا هيچيك از موارد فوق كه فقط اندكي از بسيارها و مشتي از خروارهاست، قابل انكار است؟ معلوم است كه نيست، اينها، همه واقعياتي است- اگرچه تلخ- ولي خالي از ابهام و عاري از ترديد. اكنون جاي اين سوال است وقتي موسوي و خاتمي مي دانند كه نتيجه طبيعي و منطقي عملكرد چندماه اخير آنها، اعلام صريح بي اعتقادي آنان به اسلام ناب محمدي(ص) - و نه اسلام آمريكايي- و انقلاب و امام است و با اين مواضع و عملكرد به يقين در ليست دشمنان مردم قرار مي گيرند، چرا حداقل براي حفظ ظاهر هم كه شده، عليه آمريكا و اسرائيل و اروپا و منافقين و بهائيان و سلطنت طلب ها و... موضعي نمي گيرند؟ و مثلاً به گونه اي حتي كمرنگ به هواداران خود نهيب نمي زنند كه چرا در روز قدس كه روز مرگ بر اسرائيل است، به نفع اسرائيل شعار داده ايد؟! و يا، زبان به ملامت آمريكا و اسرائيل نمي گردانند كه چرا ما دو نفر را «اميد غرب براي مقابله با نظام اسلامي» معرفي مي كنيد؟ و يا، عليه منافقين و بهائيان و سلطنت طلب ها و ماركسيست ها و... فرياد- كه نه، لااقل غرولندي هم- نمي كنند كه چرا ما دو تن را «فرصت طلايي براي برچيدن بساط انقلاب اسلامي و انتقام از امام خميني(ره)» مي دانيد؟! و ... راستي چرا؟! اين پرسش كاملاً طبيعي و منطقي است و آقايان موسوي و خاتمي مي توانند با اعلام موضع عليه آمريكا و اسرائيل و گروههاي ضدانقلاب، ولو براي حفظ ظاهر هم كه شده، تلقي وابستگي به اجانب و مامور بودن از سوي آمريكا و اسرائيل را در ذهن اين و آن خنثي كنند. ولي چرا نكرده اند و نمي كنند؟!... 5- پاسخ اين سوال، اگرچه تلخ و ناگوار است ولي متاسفانه به پذيرش نزديك است كه موسوي و خاتمي براي جلب نظر و كسب حمايت مردم مسلمان و انقلابي و ميهن دوست ايران اسلامي به ميدان نيامده اند. نه اين كه خواستار حمايت آنها نباشند، بلكه، حضور آنان در جمع خود را بعد از دست كشيدن آنها از اسلام و انقلاب و امام(ره) مي خواهند؛ چرا كه شواهد و قرائن موجود اين تلقي را پديد مي آورد كه مقصود اين دو، ايجاد يك اپوزيسيون و تشكيل يك طبقه با هويت «ضدامام و جمهوري اسلامي» است و براي اين منظور، بايستي از مخالفان امام(ره) و نظام براي حضور در اين اپوزيسيون دعوت كنند، كه كرده اند و مي كنند. بنابراين شعارها، مواضع و عملكرد آنها بايد به گونه اي باشد كه جلب اعتماد مخالفان امام و نظام را در پي داشته باشد و بديهي است كه كمترين و كمرنگ ترين موضع موسوي و خاتمي عليه آمريكا و اسرائيل نتيجه اي غير از نااميد شدن مخالفان نظام از آنها و دور شدن و جدايي آنان از جريان ياد شده به دنبال نخواهد داشت، بي آن كه در جذب و جلب وفاداران اسلام و انقلاب و امام به سوي اين جريان تاثيري داشته باشد. 6- اكنون به آساني مي توان احتمال داد كه چرا موسوي و خاتمي با وجود اطلاع از باورهاي ضدآمريكايي و ضد اسرائيلي توده هاي مردم مسلمان، در بيانيه ها و سخنراني هايي كه به مناسبت روز قدس صادر مي كنند، عليه اسرائيل- كه هويت روز قدس مخالفت با اين رژيم غاصب و صهيونيستي است- كمترين موضعي نمي گيرند و در بيانيه اخير خود به مناسبت روز 13 آبان، هيچ اشاره اي به آمريكا كه اين روز با هدف مقابله با آن شكل گرفته است، ديده نمي شود چه رسد به مخالفت با آن.7- موسوي و خاتمي مي دانستند و مي دانند 13 ميليون راي آنها در انتخابات اخير، راي مردمي است كه به نظام، اسلام و انقلاب وفادارند و البته در اداره كشور سليقه اي متفاوت با يك جريان سياسي ديگر دارند و رقابت انتخاباتي جز ارائه ديدگاههاي متفاوت از سوي نامزدها و گزينش يكي از آنها با راي اكثريت، مفهوم ديگري ندارد. اما، سخن آن است كه موسوي و خاتمي با وجود اين كه مي دانستند اكثريت نزديك به تمام 13 ميليون نفري كه به آنها رأي داده اند به اسلام و انقلاب و نظام وفادارند چرا براي حفظ آنها در حلقه خود نه فقط تلاشي نكردند، بلكه با اتخاذ مواضع ضدنظام و عملكردهاي آمريكا و اسرائيل پسند، اين توده انبوه-اگرچه اقليت، نسبت به 25 ميليون ديگر- را از خود راندند و نهايتاً با جمعي از مخالفان مردم و نظام اسلامي تنها ماندند هرچند هنوز هم شماري از زودباوران به هويت واقعي اين جريان پي نبرده و بي آن كه مخالف مردم و نظام و اسلام باشند، در حلقه ياد شده باقي مانده اند. پاسخ اين سوال نيز با پاسخ سوال قبلي همسان است و آن، اين كه، در حلقه اپوزيسيون مورد نظر موسوي و خاتمي جايي براي وفاداران به نظام و انقلاب نيست. در برخي از شعارهاي موسوي و خاتمي قبل از انتخابات و بعد از آن دقت كرده و آنها را با هم مقايسه كنيد. قبل از انتخابات شعارهايي نظير «ولايت فقيه همواره جامعه ما را از كودتاها و ديكتاتوري ها حفظ كرده و اين قطعاً عقيده سياسي بنده است... بدون ولايت فقيه به فرصت هاي امروزي نمي رسيديم... من با قبول ولايت فقيه وارد انتخابات شده ام ... ما با دشمنان جمهوري اسلامي ايران سر سازش نداريم... پايبندي به قانون هويت ماست... نبايد قانون را فقط هنگامي كه به نفع ماست قبول داشته باشيم... قانون اساسي ميثاق ملي است و...» بديهي است كه اكثر قريب به اتفاق 13 ميليون راي ياد شده را فقط به فقط مي توان نتيجه اعتقاد رأي دهندگان به اين شعارها دانست. آيا موسوي و خاتمي مي توانند انكار كنند كه با اين شعارها از 13 ميليون نفر رأي گرفته اند؟ بديهي است كه نه، بنابراين، مواضع و عملكرد آنها بعد از انتخابات كه در مواردي يكصد و هشتاد درجه با مواضع آنها در دوران انتخابات مغايرت داشته است چه مفهومي دارد؟ و آيا براي اين تغيير يكصدوهشتاد درجه اي غير از خيانت به آراء 13 ميليوني ياد شده مي توان نام ديگري پيدا كرد؟ 8- از يك ماه قبل تاكنون، مقامات و رسانه هاي آمريكايي، اسرائيلي و اروپايي همراه با ساير رسانه هاي ريز و درشت ضد انقلاب براي تظاهرات فردا، نقشه كشيده و رجز خوانده و دستورالعمل صادر كرده اند، كه چي؟! همه دستورالعمل ها در يك جمله خلاصه مي شود، «به جاي شعار مرگ بر آمريكا، عليه جمهوري اسلامي شعار بدهيد»! اما، از چه كساني خواسته شده است كه چنين كنند؟ از ملت؟! معلوم است كه نه، از همان جماعت اندك كه بعد از ريزش چند ميليوني رأي دهندگان در غربال موسوي و خاتمي باقي مانده اند. همان ها كه روز قدس به نفع اسرائيل شعار دادند، همان ها كه... براي آمريكا و اسرائيل مهم نيست كه چند نفرند! جنگ نرم است و توپخانه ها جاي خود را به رسانه ها داده اند. اين جماعت اندك به فريب يا به ماموريت وظيفه برهم زدن دارند و بقيه كارها برعهده رسانه هاي دشمن است كه از «كاه»، «كوه» بسازند، اگر چه به مجاز!! 9- اخبار موثق- حتي از رسانه هاي دشمن- حكايت از آن دارد كه قرار است شماري از اين فريب خوردگان يا مأموريت يافتگان از شهرستان ها نيز به تهران بيايند. ابتدا قرار بود مقابل لانه جاسوسي جمع شوند ولي در هراس از خشم جمعيت كه ديگر تاب تحمل پياده نظام آمريكا و اسرائيل را از دست داده اند، در اين تصميم تغييراتي پديد آمده است. شماري نيز قرار بود- و هست- كه براي منحرف كردن اذهان از آمريكا به سفارت روسيه حمله كنند. همين جا گفتني است، امام راحل ما(ره) كه خود پرچمدار واقعي سياست نه شرقي نه غربي بود در موارد مشابه مي فرمود؛ «ما در جنگ با آمريكا و تفاله هاي آمريكا هستيم... هريك از اينها را شناسايي و به دادگاه معرفي كنيد. ننشينيد، باز جايي را آتش بزنند... يك دسته مرگ بر شوروي را مطرح مي كنند تا آمريكا منسي(فراموش) شود» صحيفه امام(ره)، ج 15، ص .29حضور در خيابان هاي كم تردد و آتش زدن و تخريب نيز يكي از برنامه هاي اعلام شده آنهاست. گفته مي شود كه آدرس اين خيابان ها از قبل به رسانه هاي خارجي اطلاع داده شده است و... 10- و بالاخره بايد توجه داشت كه مقصود نهايي جماعت ياد شده، مقابله با اساس اسلام و انقلاب و امام است و نه دولت نهم و دهم... كه به يقين خالي از برخي انتقادهاي جدي نيست. باطل السحر اين ترفند آمريكايي- اسرائيلي، حضور گسترده و فرياد مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل است. خدا بر درجات امام راحل(ره) بيفزايد كه مي فرمود فريادهاي مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل شما، مرگ آمريكا و اسرائيل را درپي خواهد داشت... آفتاب يزد: حل بحران؛ اينگونه؟! «حل بحران؛ اينگونه؟!»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفتاب يزد است كه در آن ميخوانيد؛ پس از انتخابات رياست جمهوري، بحران ناشي از ادعاهاي بحرانساز يكي از كانديداهاي رياست جمهوري عليه مجموعه فعالان سياسي كشور – جز خود و طرفدارانش– وارد فاز جديدي شد. حاميان همين كانديدا، تلاش كردند شرايط را كاملا عادي جلوه دهند و خود او نيز با تحقير مخالفان و منتقدان، موجب شعلهورتر شدن بحران شد به طوري كه تعدادي از نمايندگان اصولگراي مجلس، اظهارات و اقدامات اين مقام سرشناس را به بنزيني تشبيه كردند كه بر روي آتش ريخته ميشود. در اين ميان، افرادي تلاش كردند براي كاهش تنشها، راهكارهايي بينديشند اما در شناسايي راهكارها و اجرايي كردن آنها نيز بيتدبيريها، موج ميزد. مقام وابسته به نهاد ناظر انتخابات، قبل از رسيدگي به شكايات كانديداها، به صورت قطعي از «بي اثر بودن تخلفات بر نتايج انتخابات» سخن گفت و بعضي از اعضاي هيئت حكميت نيز قبل از آغاز حكميت، كانديداهاي معترض را مورد حمله قرار دادند؛ اگرچه هر سه كانديداي معترض، نسبت به بيطرفي اكثريت اعضاي هيئت بازشماري آراء و حكميت، ابراز ترديد ميكردند. در اوج اين ماجراها، برخي از شخصيتهاي سرشناس جناح اصولگرا، تلاش كردند با موضعگيريهاي آرامش بخش، از حجم تنشها بكاهند. البته برخي از اصلاحطلبان، به اين تلاشها خوشبين نبودند و بعضي از اظهارنظرهاي ظاهرا بيطرفانه را مبتني بر نوعي تقسيم وظيفه در ميان اصولگرايان ميدانستند. اما به هر حال، همين اقدامات نيمبند نيز موجب عصبانيت گروهي ميشد كه خود را پيروز بلامنازع عرصه رقابت ميپنداشت و هر نوع حكميت و پا در مياني را موجب كاهش سهم خود از متاع حكومت ميدانست. عصبانيتها كه در روزهاي نخست تنها دامان قاليباف، محسن رضايي و علي لاريجاني را گرفته بود كم كم نصيب عسگراولادي هم شد تا مشخص گردد تنها اصل غيرقابل خدشه براي فراكسيون افراطي اصولگرايان، حفظ سهم صددرصدي از قدرت به هر قيمت است. اما عقلاي جناح موسوم به اصولگرا از پا ننشستند زيرا به خوبي ميدانستند كه نه روش هاي فيزيكي براي «حذف» اصلاحطلبان، نتيجهبخش بوده است و نه روشهاي شيميايي براي «حل» آنها. عقلاي آن جناح همچنين از فضاسازيهاي رسانهاي براي استحاله بخشي از اصلاح طلبان يا القاي استحاله آنها نااميد شدند. از سوي ديگر، عدهاي از اصولگرايان كه از هوش سياسي بالاتري برخوردار هستند، به خوبي ميزان نفوذ خود در جامعه و سهم واقعي خويش از قدرت سياسي را درك ميكردند و لذا مايل بودند اصلاحطلبان «حضوري كنترل شده» در عرصه سياسي كشور داشته باشند تا اين حضور به ترمزي براي بعضي فعاليتهاي هزينهساز دولت تبديل شود. فراكسيون دولتي اصولگرايان هم از يك سو به خوبي اين نيازمندي اصولگرايان را درك ميكرد و از سوي ديگر، از حضور اصلاح طلبان در عرصه سياسي، احساس وحشت داشت ولذا بر تلاش خود براي تكميل پروژه «حذف اصلاحطلبان به هر قيمت» ميافزود. در اين ميان به نظر ميرسد گسترش روزافزون حمايتهاي مردمي و پيوستن مستمر نخبگاني از طيف دانشگاهيان، حوزويان و هنرمندان به جنبش اصلاحي موردنظر اصلاحطلبان، بار ديگر فراكسيونهاي مختلف اصولگرايان را كنار هم قرار داده است تا فعلا خطر «بازگشت اصلاحطلبان» را از سر بگذرانند و آنگاه براي اختلافات درون جناحي كه در تمام چهارسال گذشته، در عرصههاي مختلف «رُ خ» نموده است، تدبيري بينديشند. انتخاب سخنران براي مراسم روز سيزده آبان را ميتوان در همين راستا ارزيابي كرد. شخصيتي كه نام او به عنوان سخنگوي اصولگرايان در مراسم سيزدهم آبان ماه اعلام شده، كسي است كه در تحولات پس از انتخابات، شديدترين موضعگيريها را در خصوص اصلاحطلبان و رهبران آنها داشته و يك اظهارنظر او در خصوص كهريزك نيز در ميان دانشجويان، حساسيت برانگيز شد. البته اين مقام فرهنگي، روزنامهها را به خاطر نحوه انعكاس سخنان خود مورد حمله قرار داد اما خود او به خوبي ميداند كه آنچه اظهارات اخير را در كانون توجهات قرار داد مجموعه موضعگيريهاي وي در چهار سال اخير بوده كه با تشبيه مجلس ششم به آواري بر سر اصولگرايان آغاز و به اظهارنظر در خصوص كهريزك ختم شد. به هر حال، اين شخصيت فرهنگي، حق دارد در دعواهاي سياسي فعلي، از يك طرف دعوا حمايت و طرف ديگر را مورد حمله قرار دهد. اما كساني كه به دنبال حل بحران و آرامسازي كشور هستند ميتوانستند با قدري خوش سليقگي در انتخاب سخنران، مراسم 13 آبان را كه مورد حساسيت دو جناح كشور ميباشد از تنشهاي احتمالي دور سازند. البته شايد كساني كه فعلا ابتكار عمل و قدرت تصميمگيري در جناح اصولگرا را به دست دارند اصولا وجود هر گونه بحران و تنش در كشور را منتفي بدانند و مايل باشند فضاي بسيار آرام كشور را از خشكي و آرامش دل آزار، رها سازند! رسالت:چرايي توقف در ايستگاه تصميم گيري «چرايي توقف در ايستگاه تصميم گيري»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد؛اين روزها همراه با توقف قوه قضائيه در ايستگاه تصميم گيري درباره محاکمه برخي عوامل و مسببان اصلي حوادث پس از انتخابات که مانند توقف هاي اخير قطارهاي مترو در ايستگاه ها بسيار طولاني و براي بعضي آزاردهنده شده است برخي اين سوال به ذهنشان متبادر مي شود که چرا رهبر معظم انقلاب با تامل ويژه اي هنوز عوامل اصلي فتنه اخير را بازيچه دست دشمنان قلمداد نمي کنند و اجازه بازداشت و محاکمه آنها را نمي دهند. اين در حالي است که اغلب تحليلگران سياسي معتقدند باطل السحر دومينوي فتنه پس از انتخابات، تنها محاکمه قانوني و عذرخواهي محرکان و مسببان اصلي اغتشاشات از مردم است. به اعتقاد اين دسته از آگاهان سياسي تعلل در تصميم گيري پيرامون اين موضوع اگر چه ممکن است با توجه به وزن کم جريان معارض، هزينه آني و حياتي نداشته باشد اما موجب نوعي اباحي گري سياسي در آينده و شکسته شدن قبح قانون شکني مي شود. به زعم راقم اين سطور پاسخ سوال فوق در بايسته ها و مزيت هاي نسبي نظام سياسي متکي بر ولايت فقيه خلاصه مي شود. رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي مانند بنيانگذار کبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني(ره) پيش از آنکه يک سياستمدار به معناي عرفي آن باشند يک فقيه جامع الشرايط هستند. بيش از7 سال زندگي در جمع فقهاي دانشگاه امام صادق (ع) به من آموخته است که فقاهت مولد نوعي شکيبايي و دقت نظر ويژه در برخورد با مسائل مختلف است. تقوا و عدالت فقيه مانع از شتابزدگي در تصميم گيري و توزيع ناعادلانه ارزشها مي شود. فقه دانشي اجتهادي براي فهم احکام درست بر طبق مقصود واضع شريعت از روي ادله تفصيلي است. درست به مانند عمليات مقنيان که از زير قشرهاي زيادي، بايد آب زلال بايدها و نبايدها را بيرون بکشند. سياست چيزي به جز مجموعه اي از تصميم گيري ها نيست اما فقاهت لگام سياست است. سياست ورزي فقيه جامع الشرايط با نظام واره تصميم گيري و تحليل هاي بعضا صحيح و سقيم سياستمداران تفاوت اساسي دارد. محصول پيوند ديانت و سياست، تقوا و عدالت موشکافانه در برخورد با مسائل مختلف سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي است. اين رويه در حقيقت تداوم مسير مولاي متقيان (عليه السلام) در سياستمداري است. والله ما معاويه بادهي مني ولکنه يغدر و يفجر و لولا کراهيه الغدر لکنت من ادهي الناس; به خدا سوگند معاويه زيرک تر از من نيست، ليکن شيوه او پيمان شکني و گنهکاري است و اگر نيرنگ و پيمان شکني ناپسند و ناشايسته نبود من زيرک ترين بودم! در فتنه جمل که بسيار به حوادث پس از انتخابات شبيه است حضرت امير(ع) به بهانه هاي مختلف و به تناوب با طلحه و زبير احتجاج کردند تا حجت را بر آنان تمام کنند. به تعبير رحيم پور ازغدي حضرت امير(ع) نامه اي را براي حاکم کوفه مي فرستند و تا آخر هم مي گفتند مصالحه، مذاکره، گفتگو و نصيحت. به ياران خود مي گفتند با اينها با زبان خوش سخن بگوييد و آنها را تحريک نکنيد. ما نمي خواهيم بجنگيم بلکه مي خواهيم با هم باشيم، کوتاه بيائيد، اما اينها اين کار را نکردند. قبل از جنگ جمل حضرت علي(عليه السلام) رو به طلحه و زبير کرده مي فرمايند: اي پير مردان! از اين راي نادرست برگرديد. فرصت براي بازگشت من و شما زياد نيست. از سن ما ديگر گذشته است. اگر اکنون برگرديد، بزرگترين ضربه اي که به شما مي خورد اين است که به شما مي گويند ترسيدند و شکست خوردند؛ عيبي ندارد؛ بپذيريد پيش از آنکه نار و عار در قيامت سراغ شما بيايد. اگر الآن عقب برويد ممکن است عليه شما بگويند ترسيدند در حالي که اين ترس نيست بلکه اين عقل است اما اگر با من بجنگيد هم نار است هم عار، هم ننگ دنياست و هم عذاب آخرت. مسلما به نظام اسلامي مبتني بر فقاهت نمي توان به دليل ريزبيني و موشکافي خرده گرفت. رهبر معظم انقلاب در برخورد با حوادث پس از انتخابات از الگوي علوي در مواجهه با فتنه ها بهره بردند و اين شاخص خط کش مدرجي به دست ميدهد که مي توان تقوا و عدالت نظام در تصميم گيري ها را با آن اندازه زد. ايشان اگرچه معتقدند عده اي با زير سوال بردن انتخابات جرم بزرگي مرتکب شدند اما موسوي و کروبي از عناصر نظام و متعلق به نظام هستند و در ريشه کاوي فتنه اخير بايد نگاه عميق تري به مسئله داشت. در عين حال اصرار بر شکيبايي متقيانه ولايت فقيه و قضاوت عادلانه رهبر معظم انقلاب به معناي نفي اين حقيقت نيست که اگر موضوعي براي ايشان حجت شرعي و قانوني شود و بقاي نظام اسلامي به عنوان اوجب واجبات منوط و مسبوق به آن باشد لحظه اي در تصميم گيري پيرامون آن درنگ کنند. همانگونه که امام خميني(ره) در برخورد با دولت موقت، مخالفان لايحه قصاص و گروهک منافقين ابتدا مدارا و نصيحت مي کردند، اما وقتي اين روش بي نتيجه مي ماند قاطعيت از خود را نشان دادند. تحرکات اخير موسوي و کروبي و تشويق مردم براي تجمع غير قانوني در روز قدس و 13 آبان نظريه اغلب سياسيون را مبني بر وابستگي مستند عوامل اصلي فتنه با دستگاههاي جاسوسي آمريکايي و صهيونيستي تائيد مي کند. رويکرد خصمانه محرکان و مسببان وقايع اخير شايد حجت را بر مقام معظم رهبري تمام کند و با اتکا به دلايل و شواهد فراواني که وجود دارد قضاوت نهايي ايشان را تغيير دهد. اعتماد:راه هاي بهتري هست «به بهانه لغو مجوز روزنامه سرمايه؛راه هاي بهتري هست»عنوان يادداشت روز روزنامهي اعتماد به قلم بهروز بهزادي است كه در آن ميخوانيد؛وقتي خبر انتصاب معاون جديد مطبوعاتي وزارت ارشاد را شنيدم، تصميم گرفتم بنا بر سنت خودم يادداشتي درباره انتظاري که روزنامه نگاران از وي دارند بنويسم. همين طور که مطالب چنين يادداشتي را در ذهنم طبقه بندي مي کردم، خبر لغو مجوز روزنامه سرمايه رسيد و اين پرسش که چرا يک روز بعد از انتصاب معاونت مطبوعاتي يکي از روزنامه هاي کشور از چرخه توليد و توزيع بازماند، تبديل به سوژه يي شد که مي خوانيد.بدون هيچ تعارفي بايد بگويم انتظار نداشتم خبر ناراحت کننده لغو مجوز يک روزنامه را در نخستين روز کاري جناب آقاي رامين بشنوم و اي کاش اين خبر يک روز قبل از انتصاب ايشان منتشر مي شد. شايد به من پاسخ دهند که رسيدگي به پرونده روزنامه سرمايه از قبل در جريان بوده است و تصميم گيري نهايي با انتصاب ايشان همزمان شده است که باز هم در اين مورد مي توان گفت مي توانستند چنين تصميم بزرگي را به اعتبار شخصيت حقوقي شان شخصاً نيز بررسي کنند و اگر به همين نتيجه موجود مي رسيدند، نتيجه را چند روز بعد اعلام مي کردند. حتي مي خواهم پا را از اين هم فراتر بگذارم و يادآور شوم چه خوب مي شد جناب آقاي معاون مطبوعاتي جديد که همين جا ورودشان را به عرصه تبريک و تهنيت مي گويم مديرمسوول روزنامه سرمايه را مي خواستند، تذکر نهايي را به ايشان مي دادند و يک هفته بعد اگر مي ديدند جناب مديرمسئول به تذکر ايشان توجه نکرده است، راي ارزنده خود را تقديم هيات نظارت مي کردند و شايد حالا هم دير نشده باشد و جناب شان با چنين رويه يي درباره روزنامه سرمايه به اهالي مطبوعات اعلام کنند وقتي راه هاي ديگري هست با تعطيل شدن مخالفند.و اما جناب رامين عزيز، به من روزنامه نگار حق بدهيد از شنيدن خبر لغو مجوز روزنامه سرمايه ناراحت و نگران شوم. حتي اگر عصبي هم شوم بايد به من حق بدهيد چراکه من روزنامه را مثل يک آدم داراي جان و روح و روان مي دانم. روزنامه مثل هر انساني نفس مي کشد و زندگي مي کند. چنين موجودي را بايد از گزند حوادث و عوارض حفظ کرد. بايد تيمارش کرد و نبايد گذاشت از نفس کشيدن بيفتد. مرگ يک روزنامه غم انگيز است و اگر حيات و مماتش دست ماست بايد تلاش کنيم زنده، سالم و سرحال بماند. هر بار که يک نشريه توقيف يا لغو مجوز شده است، نوشته ام که يک نشريه في نفسه نمي تواند مجرم و خطاکار باشد، بلکه اگر صحبت از جرم و خطا مي شود، مربوط به صاحب امتياز، مديرمسوول، سردبير و ساير نيروهاي يک روزنامه يا مجله است. به جاي اينکه مثلاً يک روزنامه را تعطيل کنيم مي توانيم مديران را از ادامه کار بازداريم. اگر واقعاً بنا بر اين باشد که سعي کنيم از تعطيل شدن واحدهاي مطبوعاتي جلوگيري کنيم مي توان به راحتي و بدون دردسر با مديران ارشد اين واحدها وارد گفت وگو شد و از آنان خواست جاي خود را به ديگري بدهند و اگر تمکين نکردند، آنگاه مي شود فکر ديگري کرد. شايد گفته شود آنچه من پيشنهاد مي کنم در قانون مطبوعات نيامده است، در پاسخ مي گويم قانون هيچ گاه جلوي رايزني هاي مثبت را نگرفته است و حتي مي توان قانون را در اين زمينه اصلاح کرد. با يک ماده واحده و تقديم لايحه به مجلس مي توان از نمايندگان خواست مسير را براي ايجاد فضايي که واحدهاي مطبوعاتي آسيب تعطيلي را نبينند، اصلاح کرد و سپس در انديشه قانون جديدي براي مطبوعات بود؛ قانوني که ملزومات روزنامه نگاري صنعتي امروز در آن ديده شده باشد. همه ما و به ويژه کارشناسان معاونت مطبوعاتي مي دانند شالوده قانون فعلي مطبوعات مربوط به دوراني است که روزنامه ها و مجلات سازمان کوچکي داشتند و در ساختماني يکي دو اتاقه به حيات خود ادامه مي دادند و در آن شرايط مديرمسوول مي توانست پاسخگو باشد، ولي اينک با تعدد صفحات مطبوعات، به ويژه روزنامه ها کدام مديرمسوولي مي تواند با دقت همه صفحات نشريه را هر روز بخواند. پس مسوولان و پاسخگويان بايد افزايش يابند و طرحي نو مي توان درانداخت که با شرايط روز کشور سازگار باشد. جناب معاون جديد مطبوعاتي وزارت ارشاد را دعوت مي کنم که به اين يادداشت کوتاه به ديده عنايت بنگرند، چراکه با قاطعيت مي گويم چاره يي جز تغيير نگاه به مطبوعات نداريم. از يک سو بايد تلاش کنيم مطبوعات کشور گام هاي بزرگي در جهت توسعه بردارند و از سوي ديگر بايد بکوشيم قانونگرايي در مطبوعات کشور نهادينه شود. در اين مسير با نگاه فعلي راه به جايي نخواهيم برد.درباره ساير مسائل و مشکلات مطبوعات سخن زياد است و بنا دارم بنا بر سنتي که داشته ام با جناب معاون جديد بيشتر سخن بگويم که مي ماند براي بعد. ولي فعلاً با اين جمله اين يادداشت کوتاه را- که به دليل لغو مجوز روزنامه سرمايه نوشته شده- پايان مي دهم که امثال ما قصد همکاري داريم و در هر زمينه يي که منجر به توسعه مطبوعات و در کل توسعه فعاليت مطبوعاتي و رسانه يي در کشور شود آماده ايم بضاعت خود را که ناشي از سال ها تحصيل و بيش از آن تجربه است در اختيار آقايان بگذاريم، چراکه در قبال نسل هاي آينده حرفه خود احساس وظيفه مي کنيم. ابتكار:رنگ سبز؛لجني يا علوي؟ «رنگ سبز؛لجني يا علوي؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار است كه در آن ميخوانيد؛رنگ سبز دردنياي نمادها حامل زيباترين و زنده ترين معاني انساني بوده است.بسياري از گروهها و افرادي که با مقاصد صلح جويانه و انساني پديد آمده اند در عناوين انتخابي براي تشکل خود از کلمه "سبز"و يا اين رنگ در نشانه هاي طراحي شده براي معرفي خود استفاده کرده اند.در کشور ما رنگ سبز از پيشينه اي فرهنگي و مذهبي نيز برخوردار است و به ويژه که معرف نزديکي با خاندان پيامبر (ص) نيز بوده است.سادات مستقر در ايران که به جهت وابستگي به خاندان پيامبر و امام علي(ع) هميشه حامل اين نماد بوده اند.هنوز هم در مناطقي از کشور سادات سالخورده شال سبزي بر کمر مي بندند و دستاري به اين رنگ بر سر دارند. اين نماد البته در سالهاي جنگ نقش رسانه اي خود را به نحو بارزتري باز ي کرد.آن زمان که رزمندگان با سربندهاي سبزي که حاوي شعارهاي مذهبي و توسل به اهل بيت بود. در ميادين جنگ حاضر مي شدند و پرچم هاي سبز رنگ بود که در تجمعات ملي و مذهبي فضا را به رنگ سبز در مي آورد. در فضاي انتخابات دهم رياست جمهوري اما اين رنگ کار کرد سياسي گسترده اي پيدا کرد.آن زمان که ستاد تبليغاتي مير حسين موسوي کانديداي مخالف جريان اصولگرا اين رنگ را به عنوان نماد انتخاباتي خود برگزيد.اين اقدام البته در کمترين زمان ممکن توانست به رسانه اي براي بيان خواسته هاي سياسي و البته تبليغ آن تبديل شود.سر بند،دست بند، بازو بند، شال، روسري،بادکنک و اقلام تبليغي ديگري که به رنگ سبز در خيابانهاي کشور بر سر و دست گروهي از راي دهندگان بود،نشان از آن داشت که اين جلوه تبليغاتي به خوبي توانست نقش رسانه اي خود را ايفا کند.اين امر اگرچه از سوي برخي از زنان و مردان و جوانان پذيرفته شد،اما مخالفت گسترده اي را هم به دنبال داشت.مخالفاني که اگر چه در اردوگاه مخالف هواداران ميرحسين موسوي بودند،اما مخالفت خود را به کار کرد مذهبي اين رنگ مستند مي کردند(همان چيزي که سبزها هم به آن استناد مي کردند).معروف ترين اين مخالفت را فاطمه رجبي همسر غلام حسين الهام سخنگوي دولت احمدي نژاد و يکي از مخالفان سر سخت اصلاحات بروز داد. او در همان روزها با "لجني" خواندن رنگ سبز نسبت به استفاده گروه مخالف از آن هشدار داد.ديگران نيز با تکرار همين مخالفت ها آن را سوء استفاده از يک رنگ مقدس خواندند و حتي در مخالفت با آن شعر ها و پيامک ها يي در فضاي رسانه اي کشور رد و بدل مي شد. در اعتراضات پس از انتخابات اين نماد البته به شکل صريح تري به ميدان آمد.به گونه اي که هر چيزي با رنگ سبزمخالفت با دولت از آن برداشت مي شد (اين موضوع البته از سوي دو گروه هواداران و مخالفان دولت تشديد مي شد) اکنون پس از ماهها که از انتخابات گذشته است رنگ سبز دوباره خبرساز شده است.اين بار البته از سوي مخالفان رنگ سبز در انتخابات.يک تشکل که خود را مذهبي -سياسي خوانده است زيرعنوان "جنبش سبز علوي " با انتشار اطلاعيه اي اعلام موجوديت کرده است. اين تشکل جديد در اولين اطلاعيه خود، با اشاره به جايگاه رنگ سبز در ساختار تاريخي و ديني تشيع، از مردم متدين خواسته تا با توجه به پيش رو بودن ايام پربرکت عيد غدير، با استفاده از اين رنگ، اجازه سوء استفاده و مصادره اين نماد مذهبي توسط گروه هاي سياسي را بگيرند.در قسمتي از اين اطلاعيه آمده است: جنبش سبز علوي که متشکل از سادات، معتقدين و دل سوختگان مکتب تعالي بخش تشيع ناب علوي است از عموم محبين و معتقدين به ولايت اميرالمومنين امام علي بن ابيطالب عليه الاسلام مي خواهد که با تمسک به "قبه الخضراء" و گنبد سبز نبوي صلي الله عليه و آله و سلم از اين پس و به خصوص در مراسم مذهبي در پيش رو همچون عيدين سعيدين قربان و غدير خم و نيز محرم و صفر سالار شهيدان کربلا حضرت ابي عبدالله الحسين عليه السلام با تظاهر و بر تن کردن لباس ها، شال ها و پرچم هاي مزين به اين نماد مقدس سبز در مجامع عمومي و مذهبي همچون مساجد، تکايا، حسينيه ها، مدارس، دانشگاه ها، خيابان ها، حوزه هاي علميه، مجامع کارگري و کشاورزي، صنعتي و تجاري، بازار، جشن ها و ميهماني ها و محيط فعاليت ورزشي، پژوهشي، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، محيط کار و کسب رزق حلال و... حاضر شده و اوج دلدادگي و صفاي خويش، ولايت مداري، فراگيري و دلبستگي به مکتب سبز علوي خويش را به نمايش گذارند. اين تشکل معتقد است:رنگ سبز که همواره و از ساليان دور و دراز به عنوان نمادي مقدس از اهل بيت(ع) در ميان مسلمانان و بويژه به شمار رفته، در جريان تبليغات انتخابات دهم رياست جمهوري از سوي نامزد اصلاح طلب به عنوان رنگ انتخاباتي مصادره شد. موضوعي که بلافاصله از سوي فرمانده بسيج مورد حمايت قرار گرفت.سردار نقدي که به تازگي به اين سمت منصو ب شده با حمايت از جنبش سبز علوي، تباري تاريخي براي رنگ سبز مخالفان نيز برشمرد و آ ن را به"کاخ سبز معاويه" منتسب کرد.پيش بيني مي شود موج حمايت از اين جنبش"سبز علوي" بيشتر نيز شود اما در فضاي سياسي کشور که مدام سوالات جديدي مطرح مي شود سوال جديدي خود را به ذهن مي رساند که:اگر استفاده از رنگ سبز نوعي ريا کاري و سوء استفاده از مقدسات به شمار مي رود چگونه است که امروز مي توان از آن بهره برد؟ و با تشکيل گروهي زير اين عنوان از آنچه که گناه طرف مقابل شمرده مي شد،همان استفاده را برد؟سوال واضح تر آن است که سبز موجود در فضاي سياسي کشور سبز علوي است يا سبز لجني؟ جمهوري اسلامي:توهم دوستي با شيطان ! «توهم دوستي با شيطان !»عنوان سرمقاله ي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛فردا سالروز تسخير لانه جاسوسي آمريكا در تهران و روز ملي مبارزه با استكبار جهاني به سركردگي آمريكاست آمريكايي كه امام خميني آنرا « ام الفساد قرن » و « شيطان بزرگ » لقب داد و در تمام سخنرانيهاي خود خبث ذاتي و فساد دروني سردمداران كاخ سفيد و سلطه گري آنرا يادآور شد. بر اين اساس و با توجه به همين مبنا امام خميني همواره تاكيد داشت كه همه قلم ها و زبان ها بايد آمريكا و دشمن اصلي ملت ايران را نشانه بگيرند. اين پير روشن ضمير به ملت گوشزد مي كرد « شيطان شيطان است ; مبادا كه از مكر او غافل شويد.» امام رابطه با آمريكا را رابطه گرگ و ميش مي دانستند و معتقد بودند به همان اندازه كه انتظار مهرباني از گرگ داشتن نادرست است انتظار حذف خصلت سلطه طلبي از سردمداران آمريكا داشتن نيز بيهوده است و تا خوي استكباري آمريكا ريشه كن نشود ملتها امكان زندگي سالم همراه با صلح و آرامش را نخواهند يافت . آن يار سفر كرده كه همه ما امروز در خط او بودن را افتخاري براي خود مي دانيم به ما توصيه مي كرد مراقب باشيد فريب دولتمردان آمريكا را نخوريد خوي استكباري در وجود سران آمريكا و سياستهاي كاخ سفيد ريشه دوانيده و از آنها جداشدني نيست . اين بيانات و مواضع امام عين واقعيت بود و اكنون نيز با گذشت زمان حقانيت و درستي آن نمايان تر شده است . دولتمردان آمريكائي با ديدن خود در راس قدرتهاي استكباري كل جهان را در حكم دهكده اي مي دانند كه آنها كدخداي آنند و بر مقدرات همه اهالي حاكميت دارند. چنين تفكري به سردمداران كاخ سفيد اجازه داده براي همه تصميم بگيرند همه كشورها را تيول خود بدانند منابع ملتها را از آن خود تلقي كنند و هيچ حركتي را خارج از حيطه منافع خود تحمل ننمايند اما در اين ميان و عليرغم راه روشني كه در تبيين ماهيت سلطه گرانه نظام استكباري آمريكا به عنوان استراتژي نظام جمهوري اسلامي از سوي امام ارائه شده افرادي به خود اجازه داده اند كه با محمل هاي ناپسند چنين القا كنند كه جابجايي حزبي در هيات حاكمه آمريكا و راه يافتن يك فرد سياهپوست به كاخ سفيد و با استناد به برخي اظهارات سست و صرفا نمايشي مقامات آمريكايي البته با ناديده گرفتن انبوه تهديدات به معناي تغيير در سياستهاي واشنگتن است و پيشنهاد كننده طرف مقابل نيز لازم است با در پيش گرفتن حسن نيت و بر داشتن گام هاي مثبت به سوي از سرگيري مناسبات گام بردارد!اين افراد مدعي هستند اكنون كه آمريكا ابراز تمايل به مذاكره مي كند بدون فوت وقت و با بالا بردن پرچم سفيد بايد پشت ميز مذاكره قرار گرفت ! افرادي كه با اين توجيهات ساده لوحانه درباره چنين موضوع مهمي اظهار نظر مي كنند و درصدد تصميم سازي بر مي آيند يا فاقد قدرت تجزيه و تحليل و شناخت ماهيت نظام سلطه هستند و يا با تغافل و چشم پوشي بر واقعيت ها قصد عوامفريبي دارند و با از سرگيري سلطه جوئيهاي آمريكا بر ايران مشكلي ندارند. كيست كه نداند سردمداران كاخ سفيد هرگز حاضر نشده اند از رفتارهاي سلطه گرانه مداخله جويانه و گستاخانه خود عليه ملت ايران دست بردارند و درصدد عذرخواهي و جبران آن بر آيند ترديدي وجود ندارد كه دولت آمريكا همچنان در قالب هاي مختلف به دخالت ها و تحريكات خود عليه جمهوري اسلامي ايران ادامه مي دهد و حاضر نيست از اهداف سلطه جويانه خود عليه ملت ايران كوتاه بيايد. تحريم هاي روزهاي اخير و شيطنت هائي كه دولت آمريكا در عرصه مسائل هسته اي بر ضد ايران نشان داد شاهد اين مدعاست. واقعيت اينست كه پرونده مناسبات آمريكا با ايران پرونده اي بسيار سياه و قطور است كه هر گاه هر صفحه اي از آن گشوده مي شود بوي دشمني و سلطه گري از آن به مشام مي رسد . سياستهاي خصمانه و مداخلات دولت آمريكا از 28 مرداد سال 32 تاكنون عليه ملت ايران چيزي نيست كه متوقف شده و يا تغيير جهت داده باشد بلكه در قالب كودتا حمله نظامي تحريكات قومي بلوكه كردن اموال و دارايي ها تحريكات مغرضانه برخوردهاي مزورانه شيطنت در موضوع هسته اي اتهامات پي در پي و بي اساس درباره نقض حقوق بشر و تروريسم تضعيف و محاصره و تحريم عليه جمهوري اسلامي ادامه يافته و اينها تنها گوشه اي از اين پرونده ننگين است . علاوه بر اينها سياستهاي سلطه جويانه آمريكا عليه ملتها و اشغال عراق و افغانستان و حمايت از رژيم صهيونيستي در ارتكاب جنايت عليه ملت لبنان و فلسطين چيزي نيست كه دامنه شرارت آمريكا را محدود به موضوع ايران كرده باشد بلكه آمريكا بر اساس خوي استكباري به هرجا قدم گذاشته به سلطه جويي پرداخته و بر همين اساس است كه ملتهاي تحت ستم معتقدند سياستها و سردمداران آمريكايي را اگر در اقيانوس ها بشويند باز هم از آنها نجاست و پليدي خواهد تراويد. ملت ايران با پوست و گوشت خود به اين نتيجه رسيده كه شيطان و سياستهاي او هميشه شيطاني هستند و از شيطان جز شيطنت نمي توان انتظار داشت . انتظار پديد آمدن تغييرات مثبت در رفتار دولتمردان آمريكايي فقط يك ساده انديشي است . شيطان به لحاظ خبث ذاتي هميشه دشمن است و سردمداران استكبار جهاني به لحاظ نگاه استعماري به كشورها و ملتها هيچگاه نمي توانند در چارچوب عدالت و احترام متقابل گام بردارند. بررسي ماهيت سياستهاي آمريكا عليه ملت ايران نيز نشان مي دهد رفتار آنها با جمهوري اسلامي ايران ناشي از « سوتفاهم » نيست كه به سادگي و با مذاكره در پشت درهاي بسته آنگونه كه برخي تصور مي كنند قابل حل و فصل باشد بلكه ناشي از سونيت شيطاني آنهاست كه فقط با تغيير ماهيت قابل حل است . بر همين اساس هر برگي از پرونده مناسبات آمريكا و ايران كه ورق زده شود مملو از سونيت سلطه جويي و سبعيت آمريكائيهاست و اكنون نيز كه ادعا مي شود سردمداران كاخ سفيد با لحن مسالمت آميزي به صحنه آمده اند و واژه هاي مثبتي را به كار مي گيرند همه بايد بدانند كه اين يك روي سكه است و روي ديگر آن ماهيت سلطه جويانه شيطان بزرگ است كه جاي هيچگونه خوشبيني و گمانه زني مثبت را در ميان ملت ايران باقي نگذاشته است . آنچه در پس سالهاي سخت مبارزه و مقاومت براي ملت ايران ثابت شده اين واقعيت است كه مجموعه سياستگذار در آمريكا با اصل انقلاب اسلامي در تعارض است و هرگز آنرا بر نمي تابد و اصولا در هيچ مقطعي حاضر به پذيرش نظام جمهوري اسلامي با ويژگي هاي اصيل آن نخواهد بود و در هر فرصتي چه به صورت توطئه هاي نرم و چه به صورت قلدرمآبانه و آشكار براي براندازي نظام جمهوري اسلامي و يا از درون تهي ساختن آن تلاش خواهد كرد. آقاي باراك اوباما نيز چيزي غير از همين مجموعه نيست . روساي جمهور آمريكا مهره هائي هستند كه هر چند سال يكبار تغيير مي كنند و چيزي بيش از مجري سياست هاي پنهان نيستند. بنابر اين با شنيدن چند جمله بظاهر مثبت دل بستن به پديد آمدن تغيير در رفتار آمريكا چيزي بيش از يك توهم نيست . دوستي با شيطان به خودي خود يك انحراف است چه رسد به اينكه اين دوستي بر اساس يك توهم باشد! حيات نو:تأملى در باب انتقاد «تأملى در باب انتقاد»عنوان يادداشت روز روزنامهي حيات نو به قلم حميد قزويني است كه در آن ميخوانيد؛موضوع انتقاد، چگونگى و حدود آن همواره يکى از موضوعات مطرح سياسى و رسانهاى سالهاى اخير و بويژه پس از دو
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 556]
صفحات پیشنهادی
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. جام جم: هدفمند كردن ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. جام جم: هدفمند كردن ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح-گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران ... گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح-گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران ... گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. جام جم: بازخواني يك ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. جام جم: بازخواني يك ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح-گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح-گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح-روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند برخي از آنها در زير ميآيد. رسالت «تقابل ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح-روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند برخي از آنها در زير ميآيد. رسالت «تقابل ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح روزنامه هاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته اند كه برخي از آنها در زير ميآيد. اعتماد ملي « در رثاي ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح روزنامه هاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته اند كه برخي از آنها در زير ميآيد. اعتماد ملي « در رثاي ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پر داختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. آفتاب يزد: اين ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پر داختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. آفتاب يزد: اين ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير مي آيد. جام جم: درِ باغ شهادت.
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير مي آيد. جام جم: درِ باغ شهادت.
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح روزنامههاص صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها د زير ميآيد. رسالت «پرسشهاي ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح روزنامههاص صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها د زير ميآيد. رسالت «پرسشهاي ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. مردم سالاري: در باب ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. مردم سالاري: در باب ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها