محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826051390
حمید فرخنژاد: گلزار باید هم 90 میلیون بگیرد!!
واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: چرا رضا گلزار 90 میلیون نگیرد؟ وقتی حضورش در یک فیلم این قدر در فروش موثر است چرا نگیرد؟ چرا سهم نداشته باشد؟ منطقی است. من میتوانم بگویم من برای فلان فیلم... نقش اول فیلم پر فروش این روزها، دموکراسی تو روز روشن او در چهار فیلم مهم که هر کدامشان در سال تولیدشان جایزه بهترین فیلم را گرفته اند بازیگر نقش اصلی بوده: «عروس آتش» (سینایی)، «ارتفاع پست» (حاتمی کیا)، ذ (فرهادی) و «به رنگ ارغوان» (حاتمی کیا). اما خودش هیچ وقت نقش اول مرد را نگرفته، او یک دهه قبل با بازی در عروس آتش همه را شگفت زده کرد. واقعیت این است که فرخ نژاد در قالب مردی جنوبی عصبانی جا افتاده، یعنی همان شخصیتی که ده سال پیش به خاطر خلق آن مورد تحسین عمومی قرار گرفت اکنون به تهدیدی بزرگ برای آینده حرفه ای او در دنیای بازیگری تبدیل شده. معروف است که فرخ نژاد نقش را «باز آفرینی» میکند، یعنی شخصیتی که قرار است بازی کند را از نو میسازد. همچنین گفته میشود که او فیلمنامه بسیاری از نقشهای سینمایی را «بازنویسی» کرده؛ یعنی دیالوگها و موقعیتهای دراماتیک را دوباره و با توجه به الزامات نقش نوشته و بعدا اجرا کرده است. البته در خیلی از این موارد نامی از او به عنوان فیلم نامه نویس برده نمیشود اما اهالی سینما میدانند که فرخ نژاد در بازنویسی قسمتهای مربوط به بازی خودش در فیلم نامه موثر بوده است. این خصوصیت به او کمک میکند که مثل بسیاری از بازیگران دیگر مجبور نباشد فیلم نامههای متوسط را رد کند. او نقشهای متوسط را میپذیرد و در دو مرحله (بازنویسی فیلمنامه و بازی مقابل دوربین) نقش را ارتقا میدهد تا چیز قابل قبولی از کار در بیاید. شما نقش اول فیلم «دموکراسی تو روز روشن» هستید، اما اثری از شما در بیل بوردها نیست. همه جا عکس و پوستر گلزار وجود دارد. از این اتفاق ناراحت نیستید؟یک واقعیت وجود دارد و آن هم بازار است و بخش تجاری سینما. این واقعیت کتمان ناپذیر است که رضا گلزار از نظر تجاری در جایگاه بالاتری از من قرار دارد و من به تهیه کننده حق میدهم برای کسب گیشه این کار را بکند اما در عین موافق گول زدن مخاطب نیستم؛ یعنی این که ما تبلیغاتی بکنیم که تماشاچی به هوای دیدن گلزار بیاید اما حمید فرخ نژاد را ببیند. رضا گلزار دوست عزیز من است و من به شخصیت او احترام میگذارم و خود گلزار هم دراین قضیه بی تقصیر است ولی این کاری است که تهیه کننده کرده تا فیلمش بفروشد. در عین حال باز تکرار میکنم نباید مردم را گول زد. من در چهارچوب قراردادم و جای اسامی در تیتراژ پیش شرطی داشتم که رعایت شد. من هر چیزی را که در چهارچوب قانونی فیلم بود گرفتم و هیچ حرفی ندارم. این بحث را هم که میگویید من حق میدهم به تهیه کننده اما باید در نظر گرفت که تماشاگر هم ممکن است احساس کند فریب خورده یعنی تماشاگری که برای دیدن گلزار میآید راضی بیرون نمیرود. اما مخاطب اول گلزار را میبیند، بعد وارد سالن میشود و شما را میبیند.کاریش نمیشود کرد. در خیلی از کارهایی که بوده ام این طور بوده. طرف روبه رویم را طوری انتخاب میکردند که از نظر تجاری بتواند مخاطب را جذب کند. من نه تاکید میکنم نه تکذیب. بعضی مواقع جواب میدهد بعضی مواقع نه. تماشاچی میآید و من را میبیند اما او به هوای دیدن گلزار آمده و ممکن است به اش بربخورد. من به تهیه کنندهها حق میدهم از حربههای تبلیغاتی مثل توقیف استفاده کنند اما تا یک جایی جواب میدهد؛ مثل همین «به رنگ ارغوان» که بعد از شش سال اکران شد اما ماجرای توقیفش نهایتا 50 میلیون تومان بهاش کمک کرد. ما باید تبلیغاتمان سمت و سوی درستتری پیدا کند. فیلم خوب مسیرش را پیدا میکند نه پوسترش. تبلغیات همان طور که میتواند کمک کند میتواند هم مخرب باشد. به فیلم «به رنگ ارغوان» اشاره کردید. شما در این فیلم هم بازی خوبی داشتید. به نظرتان چرا در اکران شکست خورد؟یک واقعیت وجود دارد؛ هر فیلمی که از روال زایمان طبیعیاش خارج شود این طور میشود. پیرامونش افسانههایی به وجود میآید که در فیلم نیست و وقتی تماشاگر فیلم را میبیند، بهش بر میخورد و سرخورده میشود. نصف فروش فیلم وقتی است که تماشاگر میبیند و نصف دیگرش تماشاچیانی هستند که تماشاچیهای قبلی آنها را با تبلیغ دهان به دهان میآورند. ما در کشوری زندگی میکنیم که فرمول فروش مشخص است. چه بخواهیم چه نخواهیم فیلمهای صاحب فکر کمتر میفروشند چون تماشاچی ما دنبال پیام و شعار عمیق در فیلم نیست؛ یک جامعه کسل که میآید تا بخندد و حال کند. آن قدر در تلویزیون و این ور و آن ور نصیحت کرده اند که حوصله نصیحت شنیدن ندارد. یک واقعیت دیگر این است که جامعه ما بیشتر به سمت عزا و ناراحتی تمایل دارد. جامعه شادی نیستیم. با این نگاه فیلمهای کمدی ما هرچند ضعیف و سخیف با فروش خوبی رو به رو میشوند. خیلی مهم است سازنده تکلیفش را بداند. راستش فیلمی مثل دموکراسی ... مضمونش با پوسترش فرق میکند. وقتی فیلم را میبینید داعیه فیلم معنوی را دارد اما پوسترش فیلمی تجاری را نشان میدهد. اینها با هم نمیخواند. این طوری تماشاگری که میآید یک فیلم دختر پسری خوش آب و رنگ را ببیند یا چیز دیگری روبه رو میشود و از سالن که بیرون میرود میگوید فیلم خوبی نبود. این، خودش را نشان میدهد. اما فیلمهایی مثل «درباره الی» هم هستند که فروش میلیاردی دارند.فیلمهای درباره الی و چهارشنبه سوری هم با اینکه فیلمهای عمیقی هستند اما از المانهای سینمای عامه پسند هم استفاده کرده اند. این نوع سینما که نوع سوم است خیلی هم مطلوب است اما جریان ساز نیست، موردی است. آرزوی یک هنرمند است که فیلمی عمیق بسازد که المانهای عامه پسند را داشته باشد و مردم ببینند ولی در عمل این اتفاق نمیافتد. ما در سال 70 تا فیلم میسازیم و الان داریم درباره حالت کلی حرف میزنیم نه درباره استثناها. شما هم فیلم اکران نشده دارید و هم فیلمهایی که بعد از یک مدت از توقیف در آمده اند. این ماجرا تاثیری رویتان نگذاشته؟مهم اتفاقی است که میافتد. وقتی تو در جایگاه بازیگر یا کارگردان فیلمی درست و محترم میسازی، از آن به بعد از حیطه تو خارج است. این که توقیف میشود یا بقیه چه نظری دارند، به تو ربطی ندارد. تو کارت را کرده ای. معضل اصلی مسائل اصلی نیست. اتفاقا کارگردانها اینها را میدانند. معضل مسائل ریز است. همه خطوط قرمز و اخلاقی را میدانیم. خیلیها میگویند شما یک بازیگر غریزی هستید و عکس العملها و کنشهای زیادی دارید که در لحظه اتفاق میافتد؛ مثل تیک زدن و جویده حرف زدن.ببینید، بازیگر باید دو مرحله داشته باشد تا بتواند موفق شود. یکی تکنیک و منطق و یکی هم احساس. بحث منطقی شامل انواع شیوههای ارائه نقش است که در کتابها هست. بحث احساسی هم براساس دادههای شخصیت و مسائل جامعه شناسی و اقلیم ایجاد میشود. تو اینها را از کانال خودت عبور میدهی. تو باید این دو مرحله را یک جوری با هم بیامیزی که مخاطب به راحتی تو را بپذیرد.هرکس برای خودش یک جور است. بعضیها فقط حس دارند و تکنیک ندارند و بر عکس. بازیگری تکمیل است که این دو را با هم دارد و طوری ارائه میدهد که مخاطب آن را بپذیرد. من همیشه به تکنیک نا بازیگرانه گرایش داشته ام، انگار که در لحظه دارد این اتفاق میافتد. البته شرایط در هر کاری متفاوت است؛ مثل کارهای تاریخی و منظوم. ولی انتخابهایم تا حالا طوری بوده که بتوانم از این ویژگی استفاده کنم. وقتی ضریب باورپذیری یک نقش بالا می رود این نشانه موفقیت بازیگر است. اتفاقی که دربازی من افتاده، اسمش غریزی نیست، اسمش تکنیک بازی نابازیگرانه است؛ تکنیکی که بر خلاف تکنیکهای رایج و کلاسیک سعی میکند از بازی ای استفاده کند که به زبان مخاطب نزدیک است و باور پذیرش میکند. اگر تو نقشت را باور پذیر کردی، بردی. یعنی همه حرکاتتان کنترل شده است؟همه اش! اما در عین حال هیچ کدام از برداشتهایم شبیه هم نیست. این مشکلی است که من با صدا بردارها سر قضسه تکرار یک دیالوگ دارم. در چهار چوب هر نقش باید چیزی را رو کنی که حس کهنگی نداشته باشد. تلفیق این دو تا مشکل است. همزمان با این که تو باید ری اکشن بازیگر مقابل و جای کات را بدانی، در عین حال از تکنیکهایی استفاده کنی که تماشاگر فکر کند این اتفاق دارد در همان لحظه میافتد. این اتفاق باعث جلب اعتماد مخاطب میشود و وقتی اعتماد مخاطب را جلب کردی می توانی به سمت اغراق بروی. وقتی شما تماشاگر را به باور رساندید بقیه کارها ساده میشود. این خیلی مهم است که در زمان کوتاه یک فیلم، بتوانی اعتماد مخاطب را جلب کنی، بعدش خیلی کارها میتوانی بکنی. خیلی مهم است وقتی مخاطب من را در دموکراسی میبیند دیگر آن پسر عموی عصبی عروس آتش و هواپیما ربای ارتفاع پست را نبیند و سردارد ستوده را ببیند و بتوانم 10-5 دقیقه اول این را به مخاطب بقبولانم. شما اگر کار اولتان باشد همان قدر که سخت است خودتان را به تماشاگر نشان بدهید، همان قدر آسان است. چون مخاطب هیچ پیش زمینه ذهنی درباره شما ندارد و یک برگه سفید هستی و سابقه ذهنی در تماشاچی نداری. یک بازیگر هر چقدر جلوتر میرود از یک جهاتی خیالش راحت است اما از جهات دیگر سخت است که شبیه نقش قبلیها نشود و نگویند این که شبیه نقش قبلی اش است! یعنی شما اینها را در کارگاههای آموزش بازیگری تابان درس میدهید؟نه، من کلاس ندارم. به هر شهرستانی میروم ورک شاپ میگذارم. بچههایی که از مرکز دورند و دسترسی ندارند این طوری آشنا میشوند؛ مثلا زمان فیلمبرداری «شب واقعه» در آبادان از شهرام اسدی (کارگردان)، امیر کریمی (فیلم بردار)، جلال معیریان (چهره پرداز) خواهش کردم بیایند ارتباطات در سینما را درس بدهند. من در آبادان بچههای سینمای جوان را جمع کردم و قبل از این که مفاهیم را بگویم چیزهای ساده مثل ارتباط عوامل، ارتباط کارگردان و گریمور را به شان گفتم. ما درباره این کلیات حرف میزنیم. در مشهد سر فیلم صدرعاملی با بچههای حوزه هنری جلسه گذاشتیم. من با خودم این قرار را گذاشته ام که هر جا بروم از این جلسات بگذارم اما کلاس ثابت بازیگری ندارم. این کار معلمی میخواهد که من بلد نیستم. قرار نیست هر بازیگری معلم خوبی هم باشد. اما ورک شاپ میگذارم تا از این طریق بتوانم به جوانانی که امکان دسترسی به مرکز ندارند کمکی کرده باشم. اما شما که تحصیلات آکادمیک دارید.من سال 1368 تئاتر را در هنرهای زیبا خوانده ام. همان جا با سمیرا سینایی دختر خسرو سینایی همکلاس بودم. ترم دوم پیشنهاد ساخت یک فیلم را دادم که آقای سینایی قبول کرد و باعث ساخت «در کوچههای عشق» شد. در کنار این، دستیار کارگردانی سریالهای رده پایین را انجام دادم که البته در کنار درسهای آکادمیک خیلی کمک کرد. همینها در کنار هم کمک کرد چون سر کلاس چیزی را میخوانی که در واقعیت اجرا نمیشود. فکر میکردید بازیگر شوید؟نه، الان هم فکر نمیکنم بازیگرم. بارها گفته ام دغدغه ام کارگردانی است. حالا نمیدانم چطور شده دارم تو این رشته کار میکنم ولی به محض این که بتوانم، میروم فیلم خودم را میسازم. شاید چون بحث کارگردانی خیلی از بازیگری مهم تر است این طور مانده ام. الان چی، برای فیلم سازی، فیلم نامه و قصه دارید؟آره دارم اما چند تایش را برای بقیه تعریف کردم. گفتند قربونت نمیخواد بقیه اش را تعریف کنی. یک فیلم نامه بهرام بیضایی برایم نوشت به اسم «سند» که حوزه هنری سرمایه نوشتنش را داد، بعد هم گفت صلاح نیست ساخته شود. خب، یک فیلم کم هزینه جمع و جور بسازید؛ فیلمی که خودتان همه کارش را بکنید.اقتضای قصه به تو میگوید یک فیلم را در یک اتاق با یک نابازیگر بسازی یا با 10 هزار سیاهی لشکر و دکور عظیم؛ مهم انجام کار درست است. یک فیلمنامه درباره افغانستان داشتم که سه چهار تا دولت باید با هم همکاری کنند تا امکان ساختنش فراهم شود. فیلمنامه مفصل هم دارم که طرحش را به هر کی میگویم فرار میکند. خب، تو چهار چوب بنویسید. چرا همه فرار میکنند؟یک سری چیزها برایم جذاب است اما همینها برای خیلیها جزء اسرار مگواست، ما سینمایمان پر از فیلمهای تکراری است. من نمیگویم نمیشود کار متفاوت کرد اما ایده من به گونه ای است که هنوز خیلیها آمادگی پذیرش آن را ندارند. تهیه کنندههای خصوصی که فرار میکنند، البته به شان حق میدهم. چیزهایی برای من جذاب است که فعلا شدنی نیست. حالا این حرفها را میزنم، بعد میبینید آخرش یک فیلم معمولی ساختم. راستش دلم نمیآید با کارگردانی شوخی کنم. شاید در کارنامه بازیگری ام کار متوسط داشته باشم اما در کارگردانی این را نمیخواهم، چون آن جا خود خودم هستم. تو بازیگری می توانی ضعفها را بیندازی گردن کارگردانی و تدوین و قصه اما در کارگردانی نمیشود اشتباه کرد. ظاهرا اولین تجربه کارگردانی شما چندان خوش یمن نبوده. تکلیف «سفر سرخ» چه شد؟ امسال هم اکران نشد.خودم هم نمیدانم. این دوره چهارم است که قرار بوده فیلم در جشنواره حاضر باشد، حتی پیش از جشنواره چند نفر از مدیران رده بالای فرهنگی فیلم را دیدند و پسندیدند و قرار شد اکران شود. دیدید که برای فیلم تبیلغات هم شد و در فهرست فیلمهای جشنواره بود، ولی در آخرین روزها، تلویزیون که تهیه کننده «سفر سرخ» بود فیلم را به جشنوراه نرساند و همه چیز منتفی شد. اصلا چرا «سفر سرخ» همان موقع اکران نشد؟داستانش معروف است. تلویزیون چند فیلم تولید کرده بود که یکی اش «سفر سرخ» بود. بعد از بین همه این فیلمها فقط همین یکی برای نمایش در جشنواره انتخاب شد و مسوولان تلویزیون هم گفتند که وقتی بقیه فیلمها قبول نشده اند، این یکی را هم نمیدهیم. مثل بعضی از قدیمیها که میگفتند تا برای خواهر بزرگتر شوهر پیدا نشود خواهر کوچکتر را شوهر نمیدهیم! فیلمتان پروانه نمایش دارد ولی بعد از 10 سال هنوز اکران نشده. چرا برای اکرانش اقدام نمیکنید؟الان نزدیک 10 سال است که آقایان میگویند تو هیچ اقدامی نکن، ما درستش میکنیم. پروانه نمایش «سفر سرخ» را هم خودشان صادر کردند ولی از اکران خبری نیست. انتظار دارید بین این همه فیلم که بهتر از فیلم من هستند و اکران نشده اند، «سفر سرخ» اکران آبرومندی داشته باشد؟ با این وضعیت اکران و کمبود سالن و بی برنامگی و هزار مشکل دیگر. همین که این کارها هم اکران میشود باید خدا را شکر کرد. تصمیم ندارید فیلم جدیدی کارگردانی کنید؟من که همیشه مترصد بوده ام ولی باید فرصت و شرایط لازم فراهم باشد. قطعا علاقه دارم باز هم کارگردانی کنم. چند طرح و فیلمنامه هم ارائه کرده ام که ظاهرا هنوز هیچ کدامشان به مذاق دوستان خوش نیامده. باید دید شرایط در آينده چگونه پیش خواهد رفت. شما در جشنواره پارسال، هفت، هشت تا فیلم داشتید. دو تا نقش کوتاه در «بیداری رویاها» و «شکلات داغ». چرا این نقشها را قبول کردید؟درباره نقشهای کوتاه هم در «شکلات داغ» به کلاهداری (کارگردان) گفتم به این شرط میآیم که دیالوگهایش را حذف کنید. در بیداری رویاها هم خوشم آمد، چون یک فیلم کوتاه بود که ربطی به قصه اصلی نداشت و تاثیر گذاری در هر دو طوری است که دیده میشوند. اگر باز هم از این نقشها به من پیشنهاد شود قبول میکنم اما یک متاسفانه ای این جا وجود دارد که آدمهای بازیگر را وقتی میآورند که نقشها خوب پرداخت نشده؛ میآورند تا بر اساس گذشته آدم بلافاصله نتیجه بگیری. در فیلمنامه نیامده فلانی بدجنس است اما چون تو قبلا از او نقشهای بدجنس دیده ای بلافاصله میگویی پس او بدجنس است. در حقیقت با تکیه بر حافظه تماشاگر این نقش و ضعف فیلم نامه را میپوشانند. نهایتا در یک فیلمنامه به نقشهای اول پرداخته میشود و نقشهای فرعی در حاشیه میمانند. با این وضع کمتر پیش آمده نقش کوتاه خوبی را ببینم ولی اگر نقش کوتاه خوبی پیشنهاد بشود باز هم انجام میدهم به شرط آن که بفهمم این نقش برای سازنده مهم است. اتفاقا در آوردن این نقشها سختتر است؛ این که بتوانی در سه، چهار دقیقه نقش را نشان بدهی یک جور ضرب شست است فکر کنم. نقشی هست که بازی نکرده باشید؟ شما کلی نقش متفاوت دارید.آره، ما در سینمایمان کم پیش میآید به یک بازیگر طنز، نقش جدی پیشنهاد بدهند اما اگر بتواند از عهده هر دو بر بیاید میتوانیم بگوییم کاملتر است. از این منظر، من خودم سعی کردم در ژانر جنگی، کودک، اجتماعی و... تجربیاتی داشته باشم. به نظرم یک بازیگر کامل مثل یک کارگردان کامل باید بتواند در ژانرهای مختلف بازی کند، یعنی هم جدی کار کند؛ هم کودک، هم تاریخی. به همین خاطر میگویم مهرجویی کاملترین کارگردان سینمای ماست، چون هم فلسفی دیدیم ازش، هم کمدی، هم ملودرام و تو همه اش هم موفق بوده. این برای یک بازیگر هم باید باشد. نقش تاریخی بازی نکردهام. خود مختار «مختارنامه» پیشنهاد شد. همان موقع داشتیم به رنگ ارغوان را کار میکردیم که نشد. این طیف متفاوت بازی را مد نظرم است. اتفاقا متفاوت ترین در آتشکار بود. خیلی دوست دارم این کار محسن امیر یوسفی دیده شود. به نظرم این نوع نگاه نو مهم است. در بازیگری از یک جا به بعد که همه شناختندت این کشف است که تو را نو نگه میدارد. این که نقش را در بیاوری، در حالی که همه تو را با لهجه جنوبی میشناسند با لهجه «سدهی» حرف بزنی، در حالی که همه تو را به اسم یک شخصیت زورگو، بزرگ، تندخو میشناسند اما حالا در «آتشکار» یک منفعل تو سری خور زن دلیل باشی مهم است، در آوردن دلیل این تغییر و رو کم کنی خودت، نو است. همین تنوع در کارنامه بازیگری چه برای بقیه و چه برای خودت است که جذاب است. من منتظر نقشهای عجیب تر هستم مثلا در سریال «حلقه سبز» هم یک روح بودم؛ روحی که شبیه آن را در سینمای ایران نداشتیم، یک بسیجی در «طبل بزرگ زیر پای چپ» که نداشتیم، پلیسی در «صحنه جرم ورود ممنوع» که قبلا نمونه آنها را نداشتیم. این چقدر به خودتان ربط دارد و چقدر به فیلم نامه؟خیلی به خودم ربط دارد. اما هر کارگردان روش خودش را دارد؛ بعضیها سختند.من با سرسختها کار کرده ام. بهشان گفتم که اجازه بدهید کارم را بکنم والا خوب نخواهد شد. اعتمادشان را جلب کردم. جواب هم میگیرند. هیچ مورد حادی هم نبوده. صحبت قبل از آغاز کارم همیشه این بوده که بگذارند خودم نقش را بخوانم و بازنویسی بکنم، البته بعضیها هم هستند که میگویند این و لاغیر. من اقرار میکنم آدم این جور فیلمسازها نیستم؛ من آدمی هستم که شخصیت را خودم میپردازم و مینویسم و تا حالا تجربه گفته که درست درآمده. هیچ وقت هم نترسیدم که کارهایم شبیه هم بشود؛ مثلا من سه تا کار کردم پشت سر هم؛ «عروس آتش»، «ارتفاع پست» و «چهارشنبه سوری». هر سه تا نقش عصبی بود اما نترسیدم هر سه تا عین هم شود. چون مهم متن است و این که مخاطب باور کند نقش را. این سه تا کار آن قدر ارزش داشت که در کنار هم بازی کنم اما مهم لانگ شات است که بعدا همه بفهمند و یادشان باشد. من میتوانم آنها را بترسانم، بخندانم، بگریانم. من نترسیدم از این که نقشهای عصبی را پشت سر هم بازی کردم. هر کس دیگر هم بود این نقش را این جور بازی میکرد تا موفق باشد. یک آدم ربا در آن وضع عصبی است یا یک پسر عمو در شرایط عشیره که میفهمد دارد اشتباه میکند اما درگیر سنت و عقل است هم همین طور. اما من از این مقطع نترسیدم. مهم این بود که میدانستم وقت هست که یکآدم منفعل در «آتشکار» یا یک پدر آنچنانی در «همبازی» شوم. یک مقطعی این انتقادها را به من میکردند اما برایم مهم نبود و رد میشدم. باید ببینیم فیلم نامه چه میخواهد و آن را درست انجام بدهیم. این موضوع «دموکراسی ...» درباره چیست؟ ریا، برزخ یا ...؟این فیلمنامه را من پنج، شش سال قبل خواندم برای ساخت، اما نشد. مدام رفت و آمد و شد و نشد، تا این که در این مقطع به عنوان بازیگر بازی کردم. یک کمی بوی چند سلیقگی و تغییرات پی در پی میدهد. جالب این جاست هر جا شما هستید فیلم جان میگیرد.این چیزی است که شما دارید میبینید من چه بگویم، خب هست دیگر. من هنر کنم، بتوانم از کار خودم دفاع کنم این که ما بخواهیم هم حرف معنوی بزنیم و هم فروش اخراجیها را داشته باشیم، باعث میشود یکسری تصاویر نامتجانس به وقوع بپیوندد. البته این «دموکراسی ..» با همه این حرفها میتواند پایه ای برای فیلمهایی باشد که هم حرف معنوی میزنند و هم پر فروش هستند. شما معمولا ارتباط خوبی با نقش مقابلتان دارید و حتی باعث میشوید طرف دیده شود.من خودم خیلی به تمرین و بحث و گقت و گو با طرف مقابلم اعتقاد دارم. اگر باهم هماهنگ شویم جواب خوبی گرفته ایم، بعضی موقعها هم نبوده. خیلی جالب است یک بازیگر پر کار نقش اول این قدر پایبند به تمرین است.من پر کار نیستم، ببین من 20 تا فیلم ندارم. یک بار سرچ کن. امسال هفت تا فیلم تو جشنواره بوده. سه تاش برای سالهای قبل بوده (آتشکار، به رنگ ارغوان و همبازی) دو تاش یک سکانس بوده (بیداری رویاها، شکلات داغ) و دوتا فیلم هم کامل داشتم (شب واقعه و دموکراسی...) امسال یک دفعه این جور شد. دستمزدتان چطور است؟ زیاد میگیرید لابد.من همیشه میگویم هر چقدر کار بهتر باشد دستمزد کمتری میگیری. ببین یک بازیگر از دو جهت میتواند به فیلم کمک کند. یکی از جنبه مالی، یکی از جنبه ارزشی. چرا رضا گلزار 90 میلیون نگیرد؟ وقتی حضورش در یک فیلم این قدر در فروش موثر است چرا نگیرد؟ چرا سهم نداشته باشد؟ منطقی است. من میتوانم بگویم من برای فلان فیلم یک میلیارد میگیرم. میگویند نمیدهیم. به همین راحتی. وقتی به یک بازیگر این قدر میدهند تهیه کننده که از پشت کوه نیامده، میداند حضور این آدم با این قیمت سه برابر بازگشت سرمایه دارد. چرا نباید بگیرد؟ باید خوب هم بگیرد. بازیگری هم که میآید و ضعفهای فیلمنامه را میپوشاند هم باید پول بگیرد اما نه به اندازه بازیگر تجاری. اما شما این جوری در سایه قرار نمیگیرید؟نه. بازی من را که میبیند. این اتفاق باعث میشود تا به کسی بر بخورد که آمده گلزار را ببیند. اما گول خورده. اما من میگویم حضور این آدم ولو کوتاه هر چقدر هم پول گرفته باشد چند برابر بازگشت دارد، تمام شد و رفت. من میگویم گول زدن مردم بد است ولی خب صاحب اثر باید جواب بدهد؛ هر چند در این مواقع مدیر تبلیغات، این کار را بدون هماهنگی کرده که الان هم معلوم نیست کجاست. تا حالا شده طرف و نقش مقابلتان را انتخاب کنید؟هیچ وقت! من چه کار دارم کی هست. او باید خودش را به من برساند. خوشحال میشوم که یک نفر که کار برایش مهم است روبه رویم باشد. در حد مشاوره گفته ام اما تعیین تکیلف، هیچ وقت. نقشی بوده که دلتان خواسته بازی کنید؟آره. آرزو می کردم ناصر تقوایی، «کلیدر» را بسازد و در آن بازی کنم. یک بار هم افخمی به من پیشنهاد داد که میخواهد تنگسیر را بسازد و تو زال محمد باش. من هنوز چشمم به در است که بروم؛ همیشه بوده از این آرزوها. نسل جدید سینما را چطور میبینید؟من اتفاقا با جوانها خیلی کار کرده ام. ما وقتی می رفتیم دانشگاه، ترم بالاییها میگفتند پیف پیف این شهرستانیها آمدند خراب شده، ما هم به سال پایینیها همین حرفها را میگفتم. اما این قدر استعداد میآید بهتر و کامل تر. اقتضای نسل است. کارگردان و بازیگر خوب میآيد. یک زمان شرایط فراهم بود بهترین آثار پدید آمد. هیچ وقت کور نمیشود. فرهادی و کاهانی هستند. محسن تنابنده که به نظرم یکی از بهترین بازیگرهای ایران است. حامد بهداد است که بازیگر است. اینها چند سال دیگر آدم گندههای این نسل میشوند. جایگزین میشوند با نقش ونگاه خاص خودشان. موسیقی پاپ ما یک دوره ای از بین رفت اما حالا خیلی فعال است. این رودخانه هست و جریان دارد. اتفاقا ویژگی هنر در نو آوری است. حسن محدودیت این است که باز کردن فکر را در پی دارد. از اکران به رنگ ارغوان و بازتابهایش راضی هستید؟به هر حال همین که فیلم از توقیف درآمد، اکران شد و هیچ اتفاق وحشتناکی هم نیفتاد ثابت میکند که نگرانی مسوولان نسبت به فیلمهای توقیف شده بی مورد است. همه دیدند که به رنگ ارغوان آن قدرها هم که میگفتند حساسیت برانگیز نیست و اصلا چیزی نداشت که بخواهد شش سال توقیف باشد. میگویند فیلمی که با زایمان طبیعی به دنیا نیاید فیلم موفقی نخواهد بود. به رنگ ارغوان هم اگر شش سال پیش اکران میشد ممکن بود موفق تر باشد ولی از این منظر برایم مهم بود که نشان داد با اکران یک یا 10 فیلم هیچ اتفاق منفی و کنترل ناپذیری در سطح جامعه نمیافتد. نظرتان درباره خود فیلم چیست؟به نظرم به رنگ ارغوان اط لحاظ چفت بودن فرم و محتوا بهترین فیلم کارنامه حاتمی کیا است. بافت ملودرام مثل فیلمهای قبلی پررنگ نیست و نگاهی عقلانی وخود دارانه دارد. شاید بتوان گفت متعادل ترین و کامل ترین فیلم حاتمی کیاست. حتی در مقایسه با «آژانس شیشه ای» و «روبان قرمز» ....؟قهرمان «آژانس شیشه ای» نوعی قیصر مذهبی است که در بستر ملودرام رفتاری نمایشی و قهرمانانه دارد. در نوع خودش خوب است ولی تعادل و خودداری به رنگ ارغوان را ندارد. بازی ات در «دموکراسی...» با جدیت همراه است. اما فضایی کاملا کمدی ایجاد میکند. این دوگانگی از کجا میآید؟معتقدم این آدمها و بازیگران نیستند که باید بخندانند بلکه موقعیت و فضای فیلم است که به خلق کمدی منجر میشود؛ مثلا یکی از بهترین کمدیهای تاریخ سینمای ایران «اجاره نشینها» است. در این فیلم هیچ کس کمدی بازی نمیکند و موقعیتها همگی جدی هستند اما به شدت میخنداند و ضمنا تماشاگر را به فکر فرو میبرد. الان در سینمای ما کمدی جایش را به بانک بازی و لودگی داده. من همیشه دلم میخواست به جای کمدی فیزیکی و لودگی در فیلم موقعیت کمیک ایجاد کنم. در «آتشکار» هم همین اتفاق افتاده؛ یعنی خود موقعیت خنده دار است. نه این که بازیگر بخواهد زور بزند تا از مردم خنده بگیرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 386]
صفحات پیشنهادی
حمید فرخنژاد: گلزار باید هم 90 میلیون بگیرد!!
حمید فرخنژاد: گلزار باید هم 90 میلیون بگیرد!! چرا رضا گلزار 90 میلیون نگیرد؟ وقتی حضورش در یک فیلم این قدر در فروش موثر است چرا نگیرد؟ چرا سهم نداشته باشد؟ ...
حمید فرخنژاد: گلزار باید هم 90 میلیون بگیرد!! چرا رضا گلزار 90 میلیون نگیرد؟ وقتی حضورش در یک فیلم این قدر در فروش موثر است چرا نگیرد؟ چرا سهم نداشته باشد؟ ...
پایگاه خبری آمریکایی جوانکول: رئیسجمهور ایران را باید ...
پایگاه خبری آمریکایی جوانکول: رئیسجمهور ایران را باید «محمود کبیر» صدا زد. ... حمید فرخنژاد: گلزار باید هم 90 میلیون بگیرد! ...
پایگاه خبری آمریکایی جوانکول: رئیسجمهور ایران را باید «محمود کبیر» صدا زد. ... حمید فرخنژاد: گلزار باید هم 90 میلیون بگیرد! ...
عكس یادگاری با سینمای 88!
حاج آقای زم علت پرداخت دستمزد 90میلیونی را هم تشریح كرد. علت اصلی این بوده كه مرگ زیبا و جذاب ... او این 90 میلیون را برای بازی در نقش عزراییل گرفت. یعنی نقشی كه هفت هشت كلمه بیشتر .... حمید فرخنژاد با هفت فیلم پركارترین بازیگر جشنواره امسال بود. ... اما چون باید كاغذی در دست بگیرد فقط به گفتن این جمله اكتفا میكند. ...
حاج آقای زم علت پرداخت دستمزد 90میلیونی را هم تشریح كرد. علت اصلی این بوده كه مرگ زیبا و جذاب ... او این 90 میلیون را برای بازی در نقش عزراییل گرفت. یعنی نقشی كه هفت هشت كلمه بیشتر .... حمید فرخنژاد با هفت فیلم پركارترین بازیگر جشنواره امسال بود. ... اما چون باید كاغذی در دست بگیرد فقط به گفتن این جمله اكتفا میكند. ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها