واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: من هفت سال گرسنگی كشیدم و بعد سال 77 دو تا فیلم سینمایی كار كردم كه پولی به من ندادند. بعد من وارد تلویزیون شدم و در تلویزیون... كارگردان باید مثل مربی، بازیگر را هدایت كند یك بازیگر پركار اما توانا. بازیگری كه خیلی سعی میكند تا كارهایی را انتخاب كند كه با سایر نقشهایش متفاوت باشد. او بر پرده سینماها فیلم كیفر را داشت، این روزها هم با «لجولجبازی» حضور دارد و از همه مهمتر اینكه امیر جعفری را این شبها در نقش «عطا» در سریال «زیر هشت» میبینیم، نقشی كاملا متفاوت با آنچه كه از او چهار ماه پیش در سریال «چاردیواری» دیدیم، نقشی كه حالا گوشهای دیگر از تواناییهای او را به رخ میكشد. هفت سال گرسنگی من اگر یك جوری تامین میشدم، مینشستم در خانه ام و با خیال راحت انتخاب میكردم اما به من فشار آمده بود. من از سال 70 تئاتر را شروع كردم سال 72 و 76 و 77 كارهایم رفت روی صحنه. من هفت سال گرسنگی كشیدم و بعد سال 77 دو تا فیلم سینمایی كار كردم كه پولی به من ندادند. بعد من وارد تلویزیون شدم و در تلویزیون ماندم. در این شرایط وقتی یك كاری به تو پیشنهاد میشود كه حس میكنی جای كار دارد و دیده خواهد شد چارهای نداری جز اینكه قبول كنی. البته این را هم بگویم كه «بدون شرح» دوره خودش آبرومند بود و نقش من گاهی از فیلمنامه جلو میرفت. بچههای خوب و بد این كارها مثل بچههای من هستند، بچههایی كه چندتایی از آنها هم بد هستند. من بعد از «بدون شرح»، «من یك مستاجرم» را بازی كردم كه آن هم كار خوبی بود ولی پخشش به جام ملتهای آن دوره خورد و زیاد دیده نشد. «كمربندها را ببندیم» را اشتباه كردم كه بازی كردم. اما «بایرام» به نظر خودم فاجعه است. به هر حال گاهی شرایط باعث میشود كه تو در انتخاب هایت اشتباه كنی. من تا كی میتوانستم صبر كنم؟ من كه فقط خودم نیستم كه بخواهم به سینمای مورد علاقهام فكركنم. زن و بچهام هم هستند كه باید صبر كنند كه پدرشان میخواهد كار هنری كند. البته خیلی وقتها هم فكر میكنم نكند بچه ام بزرگ بشود بگوید این چه فیلمی بود بازی كردی؟ در واقع این موضع برایم یك كابوس است. این كه بچهام نگوید بابا آبروم را بردی. من دانشگاه رفتم و دوست دارم با شرافت زندگی كنم ولی تا كی؟ پانتهآبهرام كم بازیگری نیست بحث كم آوردن نیست، یك وقتی آقای تارخ و پاكدل پیشنهاد كردند كه چند نفری كه بازیگر حرفهای تئاتر هستند حقوق ثابت بگیرند. یكی از آن چند نفر من بودم، مهدی سلطانی و... بود پیشنهاد كردند این 12، 10 نفر حقوق ثابت بگیرند كه كارشان را بكنند و مثلا سالی یك فیلم هم بازی كنند. ولی وقتی این شرایط نیست من تا چه حد میتوانم صبر كنم. مثلا الان شهرام قائدی مگر بازیگر بدی است؟ یا امیر غفارمنش؟ ولی تو برو با اینا تكتك مصاحبه كن بگو چرا بعضی كارها را قبول میكنی؟ اینها درد دارند و نمیتوانند برایت توضیح بدهند چرا. من تئاترهای امیر غفارمنش را دیدم و هر كدام را چهار، پنج بار نگاه میكردم ولی چرا باید مجبور شود كه كار معمولی انجام دهد. مثلا پانتهآ بهرام مگر كم بازیگری است؟ در سینما هیچ معیاری وجود ندارد. میگویند طرف موهاش آبی است بیاید تو... به نظر این شیوه توهین به مردم هم هست كه بیایید یكسری آدم خوشقیافه ببینید چون خودتان خوش قیافه نیستید. محسن طنابنده الان نباید وارد سینما میشد، باید 10 سال پیش پایش به سینما باز میشد و منفجر میكرد. همینطور هدایت هاشمی یا هومن برقنورد اینها باید اوایل دهه 80 وارد میشدند. خب ببین خیلی دردناك است كه من میبینم یكسری آدمهای با استعدادی در تئاتر شهر كار میكنند اما كارگردانهای ما اصلا تئاتر نمیبینند. معدود آدمهایی مثل سیروس مقدم و حسن فتحی هستند كه بازیگر را شكار میكنند و برایشان مهم است كه بازیگر از كجاست؟ ریشه دارد یا ندارد؟ این واقعیت وجود دارد و دردناك هم هست ولی چه میشود كرد! بازیگران قدر تئاتری در سینما این نظر اشتباهی است كه كارگردانهای سینما نمیتوانند به تئاتریها اعتماد كنند چون تجربه كار جلوی دوربین را ندارند، غلو شده بازی میكنند. همهچیز به فیلمنامه و كارگردان ارتباط دارد. مثلا محسن تنابنده در تئاتر «شوایك» كلی فعالیت دارد، اما همین محسن میآید هفت دقیقه تا پاییز را هم بازی می كند كه نقش ظریفی است. ضمن اینكه كی گفته كه همه بازیگرهای تئاتر روی صحنه غلو شده بازی میكنند. كدامیك از بازیهای من در تئاتر غلو شده است. هیچكدام، چون من بر اساس مختصات نقش و هدایت كارگردان حركت میكنم. امیدوارم مردم دركم كنند امیدوارم مردم بفهمند و مثل یك خبرنگاری نگویند سینما شما را نمیخواهد. خیلی خوب است كه مردم بفهمند كه چرا من همیشه روی پرده نیستم چون خواستم با شرافت بازی كنم از فیلم «قارچ سمی»، «نان عشق موتور هزار» و... كه من فیلمهایی بازی كردم كه آبرومند بوده سعی كردم كار باشرافت بازی كنم و امیدوارم مردم هم درك كنند و متوجه باشند كه اگه من نرفتم بعضی از فیلمها را بازی كنم، نخواستم به شعور آنها توهین كرده باشم. منم میخواهم استقامت كنم اما نمیتوانم تا كجا موفق شوم. هر بار كه نزدیك است كار ضعیفی را قبول كنم میگویم باز هم صبر كن. مشكل اساسی ما؛ فیلمنامه در «لج و لجبازی» هم قرار بود یكسری اتفاقهایی بیفتد و به دلایلی نیفتاد. الان فیلم در اكران است و من نمیخواهم با حرفهایم مشكلی برای فیلم پیش بیاید. مشكل اساسی ما سر فیلمنامه است. من تعهد میدهم یك ذره از پول تئاترم دستمزد بیشتری بگیرم ولی فیلمنامه خوب به من بدهند. خیلی از همین بازیگرهایی كه مدنظر هستند بازیگرهای خیلی خوبی هستند، من مجید صالحی را مثال میزنم كه در یك سكانس از «پلیس جوان» بازی كرده كه محشر است یا مثلا یوسف تیموری در سریال «سایه آفتاب» به نظر من خیلی خوب بود. ولی اینها باید چیكار كنند اگر در این فیلمها را بازی نكنند؟ من از رضا عطاران یك تئاتر دیدم به اسم «بچههای تابستان» كه سال 70 اجرا شد، من هفت بار این كار را دیدم و خیلی خوب بود. قاتلها هم ذاتا آدمهای خوبی هستند من سر «زیر هشت» 20 تا 25 روز در زندان روز بازی داشتیم. من در آنتراكها میرفتم و با حبس ابدیها و قاتلها قاطی میشدم. دیدم كه اینها ذاتا آدمهای خوبی هستند و از اول قاتل نبودهاند و یكسری اتفاقات افتاده كه مرتكب قتل شدند. آنها برای كارهایشان دلایلی داشتند، دلایلی كه البته به آنها حق نمیدادی كه بهواسطه كسی مرتكب قتل شود. من درباره نقشهایی كه قرار است منفی این نكته را لحاظ میكنم كه این آدم از بچگی قاتل بهدنیا نیامده و برخی شرایط باعث شده كه دست به قتل بزنه. عطا چطور عطا شد؟! من دفتر یادداشتی دارم كه نكتههایی را در آن یادداشت میكنم. از طرز راه رفتن گرفته تا ری اكشن فرد و معتقدم همه اینها یك جایی به دردم میخورد. واقعیت این است كه بازیگری یعنی همین. بازیگر یعنی كسی كه بتواند هرجایی سوژههایش را پیدا كند. فیلمنامهنویس هم سوژهاش را شكار میكند. وظیفه من بازیگر این است كه قبل از این كه به مد و لباسم برسم بیایم سوژههایم را از نزدیك ببینم و اگر فیلمنامه اجازه بدهد از چیزهایی كه دیدهام استفاده كنم. من همیشه این كار را میكنم و بههمین خاطر است كه میگویم بعضی از فیلمنامهها خوب نیست، چون شخصیتها اصلا ما به ازای خارجی ندارند. قصه، قصه رئال و واقعی است ولی من اصلا ما به ازای شخصیتهایش را بیرون پیدا نكردم. به خاطر همین مشكل پیش میآید. مگر اینكه كار رئال نباشد و فانتزی باشد. البته حتی قصههای فانتزی هم باید كمی از واقعیت را در دورن خودشان داشته باشند تا من بتوانم باور كنم. مثل «پستچی سه بار در نمیزند» كه یك رئال جادویی است. من همان امیر جعفری هستم صد درصد اگر توسط كارگردان درست هدایت نشوی نابود میشوی، یعنی عطا و جمال زمانی درست تصویر شدند كه یافتههای من توسط كارگردان درست هدایت شد وگرنه این اتفاق نمیافتاد. پس این نكته اول به كارگردان برمیگردد. من مثل خمیری هستم كه كارگردان باید آن را بسازد. مثلا من در سه كار خود آقای فتحی سه نقش كاملا متفاوت بازی كردم. «میوه ممنوعه»، «پستچی سه بار در نمیزند» و «كیفر». از طرف دیگر همین من امیر جعفری میروم «تردست» را بازی میكنم كه فاجعه است. چرا؟ من همان امیر جعفری هستم ولی كارگردان و فیلنامه من را هدایت نكردند. یك كارگردان باید مثل یك ژنرال بایستد و بازیگر را هدایت كند. مثل مربی فوتبال. درست است كه بازیگری كه بهترین فیلمنامه را دارد و بهترین كارگردان باید بازی را عالی دربیاورد و اگر خوب دربیاورد هنر نكرده من معتقدم در كل بازیگر تقصیری ندارد. من بازیگر در كیفیت بازی خودم دخیل هستم اما بیشتر از من، كارگردان، فیلنامه نویس، تدوینگر و فیلمبردار هم مهم هستند. یا الان اكران كن یا ... اول من بپرسم، چرا «كیفر» اكران خوبی نداشت؟ بهخاطر جامجهانی. پس باید به ما میگفتند كه الان جامجهانی اكران میشود. چرا یكی از همین فیلمهایی كه خود آقایان میفرمایند كمدی مبتذل و مستهجن است و البته ادعا میكنند كه خوب می فروشند را اكران نكردند؟ وقتی شنبه خبر میدهند فیلم باید چهارشنبه اكران بشود، اگر این موقع فیلم را اكران كردید كه هیچ، اگر نه می رود برای سال بعد! شما انتظار چه برخوردی دارید؟ اگر به خود من فیلمنامهای پیشنهاد بدهند و بگویند كار دو روز دیگر كلید میخورد، احساس میكنم به من توهین شده. من حق دارم كه فیلمنامه را بخوانم، دو دو تا چهار تا كنم و ببینم دلم میخواهد بازی كنم یا نه. این كه میگویند اگر اكران نكنید میرود سال بعد هم توهین است. توهین به آقای فتحی است. این حرفی كه زدند مظلومكشی است. حالا چون آقای سعدی (تهیهكننده كار) انسان مظلومی است شما باید زور بگویند؟ یا چون آقای فتحی اهل حاشیه نیست، دارد كتابش را میخواند، فیلمش را میسازد و با شرافت كارش را انجام میدهد باید بزنند توی سرش؟ اگر كارگردان دیگری هم بود همینطور رفتار میكردند؟ یا خود كارگردان این كنش را نشان میداد؟ نه! هر كس دیگری بود توی بوق و كرنا میكرد كه به من ظلم شده و خود همین ماجرا تبلیغ برای فیلمش تبلیغ میشد. اما آقای سعدی مرد با خدایی است. یعنی آدمی است كه میگوید شده دیگر، حالا چیكار كنیم یا آقای فتحی معتقد است كه حق به حقدار میرسد. كیفر خوب بود بههر حال كیفر فیلمی بود كه اگر الان خود من هم بروم سینما حس میكنم فیلم خاصی است و مخاطب با آن ارتباط برقرار میكند. به همین خاطر ما میدانستیم «كیفر» جز فیلمهای پرفروش خواهد شد و اصلا در پرفروش بودنش شكی نداشتیم، ولی الان با كدام تبلیغ؟ خیلیها اصلا از اكران خبر نداشتند، من را بیرون میدیدند و میگفتند آقا فیلمتان كی اكران میشود؟ و من میگفتم روی پرده است! كلا فكر نكنم بیشتر از 10 یا 12 تا بیلبورد در سطح شهر داشت. من به شخصه بیلبوردی در سطح شهر ندیدم شاید یك بار آن هم بین درختها كه اصلا دیده نمیشد. بعضی وقتها فكر میكنم نكند رازهای پنهانی بوده كه نمیخواستند این فیلم بفروشد. حتما شما هم دیدید كه فیلمهای اجتماعی نمیفروشد اما فیلمهای كمدی مبتذل میفروشد به همین خاطر با خودم میگویم نكند سیاست بر همین منوال است؟ برای من عجیب است كه خود صداوسیما برنامه «هفت» را میگذارد و میخواهد سینما را نقد كند بعد خودش200 تا فیلم كمدی را تبلیغ میكند. من میفهمم كه یك فیلم باید تبلیغ داشته باشد تا بفروشد ولی چرا تبلیغ فیلم ما نیست؟ یا چرا تبلیغ «هفت دقیقه تا پاییز» را نمیبینیم؟ خوب میگویم مظلوم كشی است دیگر.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 747]